نکات کلیدی
1. ریشههای موسیقی در تخریب خلاقانه و قدرت نهفته است
یکی از مضامین کلیدی این کتاب این است که عناصر شرمآور آهنگها—پیوندهای آنها با جنسیت، خشونت، جادو، حالتهای شگفتانگیز و دیگر مسائل ناپسند—در واقع منابعی از قدرت هستند که به عنوان موتورهای نوآوری در ساخت موسیقی انسانی عمل میکنند.
انفجار اولیه. پیدایش موسیقی یک همهمهی ملایم نیست، بلکه یک انفجار مخرب است که خود را به بیگ بنگ شبیه میکند. این عمل اولیهی آفرینش و تخریب، زمینهساز نقش مداوم موسیقی به عنوان نیرویی است که نظمهای اجتماعی موجود را در هم میشکند، ایجاد تلاطم میکند و در نهایت به اشکال جدیدی از بیان منجر میشود. از تابش پسزمینه کیهانی تا طبل شیوا، به نظر میرسد که خود جهان تأیید میکند که صدا بنیاد وجود است.
فراتر از سرگرمی. افسانههای اولیه به ندرت موسیقی را صرفاً به عنوان سرگرمی توصیف میکنند. در عوض، آنها بر قدرت موسیقی در ایجاد، دگرگونی و حتی نابودی تأکید میکنند. موسیقی یک نیرو است، ابزاری برای آفرینش، دگرگونی و نابودی. این یک آهنگ است که میتواند یک فاجعه را در خود جای دهد، قدرتی که نیاکان ما به خوبی آن را درک میکردند.
جنسیت و خشونت. قانعکنندهترین نظریهها دربارهی ریشههای موسیقی معمولاً به جنسیت و خشونت برمیگردند. چارلز داروین جنسیت را منبع تمام موسیقیسازی میدانست، در حالی که دیگران معتقدند که موسیقی برای جنگ، نه عشق، به وجود آمده است. هر دو جنبهی موسیقی به نظر میرسد که از همان بنیادهای زیستی ناشی میشوند و همبستگی گروهی را برای اهداف خلاقانه و تخریبی ایجاد میکنند.
2. تکامل موسیقی: از گوشتخواران تا سالن کنسرت
اگر تنها به سازهای موسیقی قضاوت کنید، ممکن است نتیجه بگیرید که ارکسترها از بقایای میز شام ابتدایی یا باقیماندههای یک قربانیکردن ساخته شدهاند.
از شکار به بازی. سازها خود به عنوان بخشی از زنجیره غذایی آغاز شدند. سازهای بادی از استخوانهای شکار، پوستها به طبل تبدیل شدند و شاخهای حیوانات به عنوان اولین «شاخها» عمل کردند. حتی کمان شکارچی به ابتداییترین سازهای زهی تبدیل شد و مرزهای بین سلاح و ساخت موسیقی را محو کرد.
ت echoes ارکستری. ارکستر سمفونیک، معتبرترین نهاد موسیقی، این میراث شکار را در DNA خود حمل میکند. سازها به ریشههای ابتدایی خود برمیگردند و خود موسیقی اغلب تصاویری از گروههای مردان را به تصویر میکشد که به شکار میروند و از صدا به عنوان منبع و نماد تسلط استفاده میکنند.
ادعای سرزمینی. موسیقی کلاسیک همچنان به عنوان ابزاری برای ادعای سرزمینی استفاده میشود، از پراکنده کردن ولگردها در پارکینگها تا جلوگیری از فروشندگان مواد مخدر در فضاهای عمومی. حتی سیستم امنیتی خودروهای تسلا با پخش باخ در صدای بلند، سعی در دور کردن دزدان دارد و قدرت ماندگار موسیقی کلاسیک را برای ایجاد تسلط نشان میدهد.
3. جستجوی فراروی برای حقایق جهانی موسیقی
کسانی که به مطالعهی تنوع شیوههای موسیقی میپردازند، به شباهتهای زیادی میرسند که نمیتواند صرفاً تصادفی باشد.
زبان جهانی. با وجود تنوع سنتهای موسیقی، شباهتهای قابل توجهی در فرهنگها وجود دارد که سوالاتی دربارهی وجود جهانیهای موسیقایی را مطرح میکند. این تصادفات نظریههای پراکندگی و مهاجرت را به چالش میکشد و ارتباطی عمیقتر، شاید زیستی یا روانشناختی، بین انسانها و موسیقی را پیشنهاد میدهد.
مقاومت قومموسیقیشناسان. قومموسیقیشناسان اغلب با مفهوم جهانیهای موسیقایی مقاومت کردهاند و بر یکتایی و غیرقابل مقایسه بودن هر سنت موسیقی تأکید کردهاند. این شک و تردید شکافهایی در تحقیقات موسیقی ایجاد کرده است، به طوری که دانشمندان و کارشناسان در زمینههای دیگر به طور فزایندهای به همخوانیهای بینفرهنگی در آهنگها پی میبرند.
آشتی دادن تفاوتها. مجموعهی رو به رشد علم دربارهی جهانیهای موسیقایی نیاز به بازنگری در روایتهای متعارف از دورههای گذشته دارد و حساسیت بیشتری به شواهد و شرایطی که مدلهای قبلی ایزوله از فرهنگهای «غیرقابل مقایسه» نتوانستهاند در نظر بگیرند، میطلبد.
4. تاریخ موسیقی: کشمکش بین جادو و ریاضیات
در یک نقطه خاص در تاریخ غرب، موسیقی به یک شبهعلم تبدیل شد.
انقلاب فیثاغورثی. تلاش فیثاغورث برای تعریف و محدود کردن صداهای موسیقی با استفاده از اعداد و نسبتها همچنان بر نحوهی مفهومسازی و اجرای آهنگها تأثیر میگذارد. این انقلاب رویکردهای دیگر را به حاشیه راند، به ویژه باور به اینکه موسیقی دارای جادوهای قدرتمند است.
علم در برابر شمنگرایی. ظهور نظریهی موسیقی فیثاغورثی، در حدود 500 قبل از میلاد، همه چیز را تغییر داد و موسیقی را به عنوان یک علم منطقی از صداها که میتوان آن را به صورت ریاضی توصیف کرد، مفهومسازی کرد. قبل از فیثاغورث، آهنگها دارای قدرت جادویی بودند.
تنش ماندگار. حتی امروز، روح فیثاغورثی فلسفهی ضمنی است که پیشرفتهای موسیقی دیجیتال را پشتیبانی میکند—کاهش نهایی آهنگ به ریاضیات. با این حال، عنصر جادویی زیرزمینی در حاشیههای جامعه باقی مانده و پیروان وفادار خود را حفظ کرده است و به دوران مدرن راه یافته است.
5. ریتمهای باستانی: جنسیت، گاوها و مقدس
در هر جا خونریزی و موسیقی ارتباطات نزدیکی را نشان میدهند.
ریشههای حیوانی. سازها خود به عنوان بخشی از زنجیره غذایی آغاز شدند. سازهای بادی از استخوانهای شکار، پوستها به طبل تبدیل شدند و شاخهای حیوانات به عنوان اولین «شاخها» عمل کردند. حتی کمان شکارچی به ابتداییترین سازهای زهی تبدیل شد و مرزهای بین سلاح و ساخت موسیقی را محو کرد.
جنون جانوری. فرهنگ میانرودان نشاندهندهی وسواس مشابهی نسبت به حیوانات است، با سازهای موسیقی که به شکل حیوانات ساخته شدهاند و تصاویری از حیوانات به عنوان تزئینات اضافه شدهاند. متون ادبی سومری نشاندهندهی وسواس مشابهی نسبت به حیوانات است، با این موجودات که بزرگترین منبع مقایسههای شاعرانه را تشکیل میدهند.
باروری و اروتیسم. اروتیسم در این سرودهای قدیمی با گیاهان و دنیای طبیعی مرتبط است. در توصیف اتحاد جنسی پادشاه دومیزی با اینانا، الههی عشق و باروری، بدن برهنهاش بارها به یک مزرعهای که نیاز به شخم زدن دارد، مقایسه میشود.
6. ظهور داستانگو: آهنگها به عنوان حاملهای فرهنگی
در یک نقطه خاص در تاریخ بشر، سلاحهای کشتار جمعی به طور عمده به ابزارهای سرگرمی جمعی تبدیل شدند.
از شعر به روایت. در یک نقطه خاص، سلاحهای کشتار جمعی به طور عمده به ابزارهای سرگرمی جمعی تبدیل شدند. آهنگهای داستانگو میتوانستند درسها را بهتر از شعر آموزش دهند، که همیشه بیشتر به طنین احساسی تکیه داشت تا وضوح روایتی برای تأثیراتش.
آهنگها به عنوان ذخیرهسازی داده. آهنگهای داستانگو دانش تاریخی و دگماهای مذهبی را حفظ میکردند. آنها افسانههای گرانبها، باورهای فرهنگی و یادگیریهای اصلی را از نسلی به نسل دیگر با دقت فوقالعاده منتقل میکردند—میتوان آنها را به عنوان ذخیرهسازی ابری دوران باستان نامید.
قدرت حماسه. توانایی بزرگان قبیله در به یاد سپردن داستانهای طولانی به طور گستردهای مستند شده است، اما مهارت آنها در حفظ دانش علمی نیز به همان اندازه قابل توجه است. اولین سالنهای کنسرت مستند در دنیای غرب، اودئونهای یونان باستان بودند—نامی که از aeidein به معنای «خواندن» گرفته شده است.
7. ظهور خواننده: از ناشناسی به فردیت
در یک نقطه خاص در تاریخ بشر، سلاحهای کشتار جمعی به طور عمده به ابزارهای سرگرمی جمعی تبدیل شدند.
گذشته ناشناس. برای بیشتر تاریخ بشر، آهنگ از خواننده قدرتمندتر بود—اجراکنندگان و آهنگسازان آنقدر بیاهمیت بودند که نامهایشان حفظ نشد. این ناشناسی خواننده فراتر از پنهان کردن ریشههای یک اثر بود.
نقطهی عطف مصری. اولین نشانههای این رویکرد شخصیتر در آهنگهای باقیمانده از دورهی نوین مصر یافت میشود که به سدهی سیزدهم قبل از میلاد برمیگردد. اگر بخواهیم تاریخ مفهوم مدرن خواننده-آهنگساز را پیگیری کنیم، این نقطهی شروع مناسبی است.
قدرت شخصی. شیوههای موسیقی در نهایت تغییر کردند و آهنگ به یک بستر برای زندگی درونی تبدیل شد، تقریباً نوعی خودزندگینامهی موسیقایی. آهنگها ممکن است واقعاً شایستهی اعتبار به عنوان نقطهی آغاز روانشناسی باشند، دربی به درون روان برای جوامعی که به فروید یا یونگ یا درمانگران ساعتی دسترسی نداشتند.
8. شرم و قدرت ماندگار موسیقی
پس از انقلاب فیثاغورثی، شکاف در موسیقی غرب به وضوح نمایان میشود.
خطوط نبرد. پس از انقلاب فیثاغورثی، شکاف در موسیقی غرب به وضوح نمایان میشود. از یک سو، ما با موسیقی نظم و انضباط مواجه هستیم که به کمال ریاضیات میکوشد و با اختیارات نهادی همراستا است.
قدرت شرمآور. قدرتهای نهادی در موسیقی نمیتوانند بدون تزریقهای دورهای انرژی از آهنگهای ناپسندی که میخواهند آنها را حذف کنند، وجود داشته باشند. این موتور تاریخ موسیقی است. آهنگهای شدید از حاشیهنشینان و گروههای مختلف حاشیهای دارای قدرت هستند و این قدرت نمیتواند نادیده گرفته شود.
شعر از دست میرود. شعر قبل از ظهور مسیحیت با هر دو جریان ارتباط خود را از دست میدهد—ما خواهیم دید که چگونه فراخوانیهای الهی به فرمولی تبدیل میشوند و چگونه شعر به یک بستر برای ستایش عمومی رهبران نظامی و دیگر مردان قدرتمند تبدیل میشود.
9. نبرد جنسیتها: موسیقی مردانه در برابر غیرمردانه
در یک نقطه خاص در تاریخ بشر، سلاحهای کشتار جمعی به طور عمده به ابزارهای سرگرمی جمعی تبدیل شدند.
تقسیم جنسیتی. پس از فیثاغورث، یونانیها نسبت به این میراث از گذشته دچار تردید، شاید شرم یا حتی خصومت شدند. اما ساپفوی ما را دعوت میکند تا به آن با احترام بنگریم، حتی در حالی که ما را برای نظم جدید آماده میکند.
سنت زنانه. سنتی که بر باروری، شگفتی و جادو تأکید میکند به عنوان سنت زنانه در موسیقی شناخته میشود. رویکرد متضاد، که نظم، نظم اجتماعی، مردان قدرتمند و همسویی گروهی را جشن میگیرد، به عنوان گزینهی مردانه نامیده میشود.
قدرت طبل. طبل یک ساز زنانه است و این حقیقت دارد چه به فرهنگهای مصری، میانرودانی، یونانی، عبری یا دیگر فرهنگهای اولیه نگاه کنیم. این زنان اغلب در حال نواختن طبلهای قابدار، یک ساز ضربی گرد و کمعمق که شبیه به الک دانه است، به تصویر کشیده میشوند.
10. آهنگهای شیطانی: وقتی موسیقی به گناه تبدیل میشود
در یک نقطه خاص در تاریخ بشر، سلاحهای کشتار جمعی به طور عمده به ابزارهای سرگرمی جمعی تبدیل شدند.
ظهور گناه. با ظهور مسیحیت در دنیای غرب، عنصر جدیدی وارد معادله شد: مفهوم گناه. اکنون، هر جنبهای از موسیقی برای نشانههای بیاحترامی و ناپاکی مورد بررسی قرار میگرفت—نه تنها متنها، بلکه همچنین سازها، زمان و مکان اجرا، شخصیت و جنسیت اجراکننده و احساساتی که توسط ملودیها و ریتمهای آن برانگیخته میشد.
الگوی تکراری. مقامات سعی میکنند این آهنگهای پرشور را کنترل کنند، اما موسیقی در برابر این نوع احترام تحمیلی و اطاعت از نهادهای حاکم مقاومت میکند. در درازمدت، آهنگها به طبقه حاکم چالش میزنند و فضایی گستردهتر برای آزادی فردی و خودمختاری شخصی ایجاد میکنند.
قدرت شمن. روابط بین انسانهای اولیه و حیوانات از نظر روحانی و با شدت عرفانی است که یک ذهن مدرن و غیرمقدس تصور آن را دشوار میداند. در لاسکو، به عنوان مثال، حدود صد نقاشی دستنخورده از حیوانات باقی مانده است، اما تنها یک نقاشی از یک انسان—و آن شخص با سر پرنده به تصویر کشیده شده است.
11. سرکوب به عنوان کاتالیزوری برای نوآوری موسیقایی
در یک نقطه خاص در تاریخ بشر، سلاحهای کشتار جمعی به طور عمده به ابزارهای سرگرمی جمعی تبدیل شدند.
قدرت سرکوبشدگان. نوآوری موسیقی از پایین به بالا و از بیرون به درون اتفاق میافتد، نه برعکس؛ کسانی که قدرت و اقتدار دارند معمولاً با این نوآوریهای موسیقایی مخالفت میکنند، اما با گذشت زمان، چه از طریق همپوشانی یا دگرگونی، این نوآوریها به جریان اصلی تبدیل میشوند و سپس چرخه دوباره آغاز میشود.
فرایند پاکسازی. شخصیتهای قدرتی که معانی مورد نظر خود را بر موسیقی آشفته ما تحمیل میکنند، در طول قرنها تغییر کردهاند. در گذشته، آنها ممکن است پادشاهان یا پیامبران یا فیلسوفان محترم بوده باشند. در روزگار کنونی، آنها اغلب از منظر بیشتر طرفداران موسیقی بینام و بیچهره به نظر میرسند.
چرخه تکراری. آهنگهای حاشیهنشینان و طبقه زیرین همیشه تهدیدی بودهاند و بنابراین باید پاکسازی یا دوباره تفسیر شوند. قدرت موسیقی، چه برای به خواب بردن شنوندگان یا برانگیختن آنها به عمل، همیشه مورد ترس بوده و بنابراین باید کنترل شود.
12. مخاطب در مرکز صحنه: عصر جدیدی از سلیقه
در یک نقطه خاص در تاریخ بشر، سلاحهای کشتار جمعی به طور عمده به ابزارهای سرگرمی جمعی تبدیل شدند.
ظهور مخاطب. تصویر عمومی «پاکسازی شده» به طور رسمی ترویج میشود—چه ما با بیتلز سر و کار داشته باشیم، یا در روزگاری پیشین، با ساپفوی یا ترانهسرایان یا باخ—در حالی که گذشته ناپسند به حاشیه رانده میشود و از دید خارج میشود.
قدرت مردم. نوآوری موسیقی از پایین به بالا و از بیرون به درون اتفاق میافتد، نه برعکس؛ کسانی که قدرت و اقتدار دارند معمولاً با این نوآوریهای موسیقایی مخالفت میکنند، اما با گذشت زمان، چه از طریق همپوشانی یا دگرگونی، این نوآوریها به جریان اصلی تبدیل میشوند و سپس چرخه دوباره آغاز میشود.
چرخه تکرار میشود. شخصیتهای قدرتی که معانی مورد نظر خود را بر موسیقی آشفته ما تحمیل میکنند، در طول قرنها تغییر کردهاند. در گذشته، آنها ممکن است پادشاهان یا پیامبران یا فیلسوفان محترم بوده باشند. در روزگار کنونی، آنها اغلب از
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب موسیقی: تاریخچهای زیرزمینی نگاهی منحصر به فرد به تکامل موسیقی ارائه میدهد و بر ماهیت زیرزمینی آن در طول تاریخ تأکید میکند. جیویا استدلال میکند که نوآوریهای موسیقایی غالباً از سوی افرادی که در حاشیه قرار دارند و گروههای marginalized به وجود میآید. در حالی که این کتاب به خاطر دامنهی جامع و داستانگویی جذابش ستایش شده است، برخی از منتقدان بخش اول آن را چالشبرانگیز دانسته و به جهانی بودن فرضیهی زیرزمینی آن شک کردهاند. نقاط قوت این کتاب در بررسی ارتباطات موسیقی با مسائل جنسی، خشونت و تغییرات اجتماعی نهفته است. با وجود تکرارهای گاه و بیگاه و تمایلات یوروسنتریک، بسیاری از خوانندگان آن را روشنگر و اندیشهبرانگیز یافتهاند، بهویژه در پوشش موسیقی محبوب قرن بیستم.