نکات کلیدی
1. برنامهریزی داشته باشید: مسیر را برای حکمرانی مؤثر ترسیم کنید
ضروری است که رهبر بداند به کجا میرود.
نقشه راه برای حکمرانی. یک دولت موفق به یک برنامه واضح نیاز دارد، یک "نقشه راه" که مقصد، مراحل و اولویتها را مشخص کند. این برنامه نباید صرفاً مجموعهای از اهداف مطلوب باشد، بلکه باید یک استراتژی مشخص باشد که ذهن دولت را متمرکز کرده و به وزرا جهت دهد.
اولویتبندی و تمرکز. برنامه باید اولویتها را مشخص کند و تغییرات حیاتی که موفقیت یا شکست را تعریف میکنند، شناسایی کند. اصلاحات سیستماتیک، مانند اصلاحات بهداشت و درمان یا رفاه، نیاز به تحلیل و مدیریت دقیق منافع مختلف دارند. این تغییرات نیازمند اصلاحات ساختاری در مقیاس بزرگ هستند و باید هر چه زودتر در دورهی مسئولیت آغاز شوند.
ثبات و دوام. یک برنامه خوب به رهبر ابزار لازم برای تعیین دستور کار و حکمرانی مؤثر را میدهد و شانس موفقیت برنامه را افزایش میدهد. این برنامه باید با دقت به آنچه که در حال حاضر وجود دارد، تهیه شود و بهطور بیطرفانه قضاوت کند که چه چیزی کار میکند و چه چیزی کار نمیکند.
2. مرکزی قوی بسازید: برای اقدام قاطع سازماندهی کنید
هر کسی که برنامه شما را مدیریت میکند، مهمترین فرد در دنیای شما به عنوان رهبر است.
قدرت متمرکز. یک مرکز قوی که قادر به آغاز و پیشبرد تغییر بهطور مؤثر و بهموقع باشد، برای یک رهبر ضروری است. این کار با سازماندهی برنامه رهبر آغاز میشود تا زمان کافی برای تفکر، مطالعه و انجام کارها فراهم شود. بدون یک مرکز قوی، قدرت تضعیف میشود و سیستم به حال خود رها میشود.
مدیریت زمان. زمان باارزشترین کالای یک رهبر است. یک برنامه بهخوبی مدیریتشده حواسپرتیها را به حداقل میرساند و تمرکز بر تحویل را ممکن میسازد. این شامل ساختاردهی به بازدیدها، به حداقل رساندن سفرهای خارجی و اطمینان از تولیدی بودن جلسات است.
سازماندهی مرکز. مرکز دولت باید به اندازه کافی قوی باشد تا به تدوین سیاست، اطمینان از انسجام استراتژیک، ارتباط آن و از همه مهمتر، تحقق آن کمک کند. این نیازمند واحدهای جداگانهای است که به سیاست، استراتژی، ارتباطات و تحویل اختصاص داده شدهاند.
3. بیرحمانه اولویتبندی کنید: تمرکز برای دستیابی به تأثیر واقعی
اگر سعی کنید همه چیز را انجام دهید، احتمالاً به هیچچیز نخواهید رسید.
محدودیتهای ظرفیت. دولتها بر اساس ظرفیت عمل میکنند و محدودیتی برای آنچه میتوانند در هر زمان خاص بر آن تمرکز کنند وجود دارد. یک منشور دقیق راهنمایی برای پیروزی است، اما به ندرت با دقتی که در زمان قدرت ضروری است، اولویتبندی میکند.
شناسایی اولویتها. یک راه خوب برای شناسایی اولویتها این است که تصور کنید برای انتخاب مجدد سخنرانی میکنید. چه دستاوردهایی را میخواهید بهطور ایدهآل برجسته کنید؟ این اولویتها باید حیاتی باشند، موفقیت یا شکست را تعریف کنند و نشان دهند که انرژی عمدتاً به کجا هدایت خواهد شد.
قابلیت اجرایی و تأثیر. اولویتها باید نه تنها شایسته بلکه بهطور عملی قابل دستیابی نیز باشند. ضروری است که قابلیت اجرایی پروژههای بزرگ را قبل از انجام تعهدات سیاسی بررسی کنید. فرآیند اولویتبندی یک چارچوب سیاسی است که دولت را شکل میدهد.
4. سیاست محرک سیاست است: مشکلات را با تحلیل صحیح حل کنید
بهطور کلی و برخلاف بسیاری از حکمتهای سیاسی پذیرفتهشده، بهترین سیاستها معمولاً از بهترین سیاستها ناشی میشوند.
سیاست اول، سیاستورزی دوم. سیاست صحیح را برای حل مشکل تعیین کنید و سپس سیاست مناسب را حول آن شکل دهید، نه برعکس. سیاست خوب معمولاً به نتایج خوب منجر میشود و رهبران باید باور داشته باشند که مردم در طول زمان متوجه میشوند.
رویکرد مبتنی بر شواهد. سیاست باید ریشه در فرآیندهای واقعی و منطقی سیاستگذاری داشته باشد و اعتقاد از تحلیل صحیح ناشی شود. این شامل پرسیدن سوالات درست، در نظر گرفتن دیدگاههای مختلف و اجتناب از سیاستگذاری مبتنی بر ایدئولوژی یا راحتی است.
همکاری و یادگیری. سیاستگذاری باید یک تلاش مشترک باشد و به کسانی که ممکن است علاقهمند باشند و تخیل فراتر از آن را داشته باشند، دسترسی پیدا کند. رهبران همچنین باید از تخصص کشورهای دیگر یاد بگیرند و بهترین ذهنها را از هر کجا که باشند، جذب کنند.
5. مردم در اولویت هستند: تیمی توانمند جمعآوری کنید
همه چیز درباره مردم است.
اهمیت پرسنل. پرسنلی که یک رهبر انتخاب میکند تا خود را با آنها احاطه کند، برای اجرای طرحهایش، ارتباط با ذینفعان و ارائه راهنمایی و حمایت ضروری هستند. این افراد باید باهوش، سختکوش، مقاوم و بیپروا در بیان حقیقت باشند.
ساختن تیم. دایره نزدیک رهبر باید به یکدیگر و به رهبر وفادار باشد. آنها باید به فشاری که رهبری بر رهبران سیاسی وارد میکند، حساس باشند و بتوانند بین صراحت و تخریب خودباوری تعادل برقرار کنند.
وزرا و استعداد. بهترین وزرا باید در مهمترین مشاغل قرار گیرند و کسانی که بهدلیل ضرورت سیاسی منصوب میشوند، در موقعیتهایی قرار گیرند که دارای مقام هستند اما تأثیر عملی کمی دارند. رهبران همچنین باید از ترفیع کسانی که استعداد خاصی نشان میدهند، نترسند.
6. مدیریت بوروکراسی: رکود را محدود کنید، خدمت را پرورش دهید
بنابراین، رهبر باید تمایل طبیعی بوروکراسی به بوروکراتیک بودن را محدود کند.
درک بوروکراسیها. بوروکراسیها خود را دائمی و رهبر را موقتی میدانند و بهطور پیشفرض به مشاوره در برابر اقدامهای تحولگرایانه تمایل دارند. آنها در فرآیندها فعالیت میکنند که میتواند به هدف خود تبدیل شود و خلاقیت و نوآوری را خاموش کند.
محدود کردن بوروکراسی. رهبر باید تمایل طبیعی بوروکراسی به بوروکراتیک بودن را با دریافت مشاوره از خارج، اطمینان از تسلط رهبری و هدایت سیستم محدود کند. این شامل بهینهسازی فرآیندهای بوروکراسی بهطور مؤثر است.
پرورش خدمت عمومی. رهبر باید تمایل عمومی بوروکراسی را با انرژی دادن به آن از طریق وضوح در جهتگیری و هدف پرورش دهد. این شامل تنظیم و بازآرایی سیستم و پاداش دادن به بهبودهای فرآیندی است که به بهبودهای محتوایی کمک میکند.
7. تحویل همه چیز است: کارایی دموکراسی را تأمین میکند
چالش دموکراسی امروز کارایی است.
کارایی بهعنوان آزمون. چالش دموکراسی امروز کارایی است و حتی یک دموکراسی با سابقه عالی در شفافیت نمیتواند بر یک سابقه ضعیف در تحویل غلبه کند. در یک کشور در حال توسعه، تحویل میتواند تفاوت بین زندگی و مرگ باشد.
پرداختن به ناپایداری. علت اصلی ناپایداری در دموکراسیهای غربی، عدم توانایی در تحویل است. به همین دلیل است که پوپولیسم در حال پیشرفت است و اگر سیاستهای دموکراتیک متعارف به نظر نرسد، فردی که وعده بزرگترین تغییرات را میدهد، موفق میشود.
مدل قویمرد. دولت "قویمرد" معمولاً کار نمیکند زیرا تصمیمات بدی در جایی اتخاذ میشود که هیچ گونه چک و تعادلی بر اعمال قدرت وجود ندارد. پاسخ لزوماً دموکراسی نیست، بلکه حداقل یک سیستم کارآمد کافی است که اجازه چالش را بدهد.
8. استراتژی برتر است: تاکتیکها را با اهداف بلندمدت همراستا کنید
بدون آن، رهبری وجود ندارد.
جوهر استراتژی. استراتژی درباره همراستا نگهداشتن امور روزمره با اهداف سالانه است و اطمینان حاصل میکند که نیازهای سیاسی با اهداف استراتژیک دولت تداخل نکند. این یک نگرش است، یک حالت ذهنی که به رهبر هشدار میدهد هرگاه تصمیمی از نظر تاکتیکی درست اما از نظر استراتژیک نادرست باشد.
تاکتیکها در مقابل استراتژی. تاکتیکها برای اجرای برنامه مهم هستند، اما اگر عقبنشینی در بخشی از قانونگذاری باشد یا تسکین هدف قانونگذاری را تضعیف کند، پس این کار را انجام ندهید. سردرگمی بین تاکتیکها و استراتژی یکی از دلایل اصلی شکست رهبران است.
سازگاری استراتژی. در حالی که استراتژی باید ثابت بماند، در مواردی که رویدادهای خارجی حقایق بنیادی را تغییر میدهند، استثنائاتی وجود دارد. در چنین مواردی، استراتژی باید اصلاح شود، اما اصل اساسی انسجام استراتژیک نباید کنار گذاشته شود.
9. تغییرساز باشید: سیستمها را برای تأثیر پایدار اصلاح کنید
بنابراین، اگر شما بهعنوان یک رهبر در چنین دنیایی تغییرساز نباشید، احتمالاً شما هستید که تغییر خواهید کرد.
وظیفه تغییر. در شرایط امروز، تغییر، معمولاً بهصورت اصلاح، تقریباً به یک وظیفه تبدیل شده است. با این حال، این سختترین کار است، زیرا همه در هنگام صحبت درباره اصلاح در اصل، سرشان را تکان میدهند، اما فقط فکر میکنند که باید به شخص دیگری مربوط شود.
فرآیند اصلاح. وقتی که شما ابتدا یک اصلاح را پیشنهاد میدهید، مردم به شما میگویند که این ایده بدی است؛ وقتی که در حال انجام آن هستید، جهنم است؛ و بعد از اینکه آن را انجام دادید، آرزو میکنید که بیشتر از آن را انجام داده بودید. برای جذب حامیان، اصلاح را به زبانی و شرایطی که مردم با آن ارتباط برقرار کنند، منتقل کنید.
اصلاحات خودپایدار. بهترین اصلاحات آنهایی هستند که خودپایدار میشوند و عاملی از تغییر را به سیستم تزریق میکنند که دارای حرکت مستقل از نظارت دولت است. دولتها موتورهای بزرگی برای نوآوری نیستند، بنابراین اصلاحات باید به افرادی که تحت تأثیر قرار میگیرند، قدرت دهند تا خود را به عهده بگیرند.
10. مردم را ایمن نگهدارید: امنیت اولین وظیفه است
اما اولین چیزی که میخواهید بدانید این است که قرار است سعی کند شما و خانوادهتان را ایمن نگهدارد.
اولویتبندی امنیت. اولین وظیفه دولت این است که مردم را ایمن نگهدارد، چه از تهدیدات بزرگ امنیتی و چه از جنایتهای روزمره. اگر مردم احساس امنیت نکنند، هیچ چیز دیگری در زندگی آنها نمیتواند کمبود امنیت اساسی را جبران کند.
پرداختن به تهدیدات. در برابر تهدیدات بزرگ ناشی از گروههایی با پیوندهای جهانی، دولتها نیاز به سیستمهای امنیتی دارند که شامل جمعآوری اطلاعات، نظارت، سلاحهای دقیق و مراکز فرماندهی و کنترل قوی باشد. برای حفظ نظم و قانون، دولتها باید به چالش جنایتکاری پرداخته و فرهنگی از تحمل صفر ایجاد کنند.
حفظ انضباط. نهادهای اجرای قانون باید رفتار کنند و انضباطی داشته باشند که حتی در صورت تحریک، رفتار افرادی را که با آنها میجنگند، تقلید نکنند. حفظ انضباط آهنین و اطمینان از اینکه فرماندهان درک کنند که تلاش برای جلب حمایت جوامع محلی جزء حیاتی استراتژی موفقیت است، بسیار مهم است.
11. فناوری را در آغوش بگیرید: دولت را برای قرن بیست و یکم بازتصور کنید
پاسخ جدید در آغوش گرفتن کامل پتانسیل فناوری برای تحول نهفته است.
انقلاب فناوری. ما در حال زندگی در یک انقلاب فناوری قرن بیست و یکم هستیم که نحوه کار، زندگی و تعامل ما با یکدیگر را متحول میکند. این انقلاب فرصتی برای حل مشکلاتی را فراهم میکند که در حال حاضر هیچ راه حلی برای آنها وجود ندارد.
تحول خدمات عمومی. پاسخ جدید در آغوش گرفتن کامل پتانسیل فناوری برای تحول نهفته است. این شامل بازتصور دولت، از بهداشت و درمان تا آموزش و عدالت کیفری و استفاده از فناوری برای بهبود کارایی و نتایج است.
راهحلهای جهانی. انقلاب فناوری قرن بیست و یکم یک مسئله نیست، بلکه مسئلهای است که در زمان ما غالب است. این باید بر بحث سیاسی تسلط یابد و نه اینکه به عنوان یک موضوع جانبی جالب در مسائل روزمره زندگی مطرح شود.
12. با وقار ترک کنید: میراث خود را حفظ کنید، فراتر از قدرت خدمت کنید
میراث خود را حفظ کنید، زیرا اگر این کار را نکنید، هیچکس دیگری این کار را نخواهد کرد.
چالش ترک. زمان مناسبی برای ترک وجود ندارد و رهبران منتخب دموکراتیک میتوانند ترک کنند زیرا چیزی بهتر برای انجام پیدا کردهاند. با این حال، مهم است که درک کنید ممکن است مجبور شوید قدرت را ترک کنید زمانی که بهطور صادقانه باور دارید که نباید این کار را انجام دهید.
برنامهریزی جانشینی. رهبران باید به برنامهریزی جانشینی توجه کنند، حتی اگر متوجه شوند که وقتی زمان آن میرسد، قدرت تأثیرگذاری بر آن از بین میرود. ضروری است که سعی کنید اطمینان حاصل کنید که آینده در دستان ایمن است، اما باید واقعبین باشید که چه کسی جانشین خواهد شد.
حفظ وقار. اگر موفق به ترک با مقداری وقار شدید، آن را در زندگی سیاسی پس از قدرت حفظ کنید. این شامل پاسخ به انتقادات و بیان موارد خود است، اما همچنین اجتناب از توطئه و تضعیف عمدی جانشین شما نیز میشود.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب در مورد رهبری نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده است. برخی از منتقدان به بینشهای تونی بلر در زمینهی حکمرانی و مشاورههای عملی برای رهبران سیاسی تقدیر میکنند. آنها صداقت و تأملات او در مورد تجربیات گذشتهاش را مورد تحسین قرار میدهند. برخی این محتوا را برای سیاستمداران آیندهنگر ارزشمند میدانند، در حالی که دیگران آن را ابتدایی یا بیش از حد متمرکز بر مثالهای سیاسی انتقاد میکنند. نقاط قوت این کتاب در سبک نوشتاری قابل دسترس و تحلیل بلر از چالشهای جهانی نهفته است. با این حال، برخی از خوانندگان به اعتبار بلر به دلیل تصمیمات سیاسی جنجالیاش، بهویژه در مورد جنگ عراق، شک و تردید دارند.