نکات کلیدی
1. تغییر از نوآوری بسته به نوآوری باز
"پارادایم نوآوری بسته دیدگاهی است که میگوید نوآوری موفق نیاز به کنترل دارد."
پارادایم نوآوری بسته. در بیشتر قرن بیستم، شرکتها به واحدهای تحقیق و توسعه داخلی خود برای پیشبرد نوآوری تکیه میکردند. این رویکرد، که به عنوان نوآوری بسته شناخته میشود، بر این باور استوار بود که نوآوری موفق نیاز به کنترل کامل بر فرآیند دارد. شرکتها به شدت در تأسیسات تحقیقاتی سرمایهگذاری میکردند، بهترین استعدادها را استخدام میکردند و مالکیت فکری خود را به دقت محافظت میکردند.
ظهور نوآوری باز. با تکامل چشمانداز کسبوکار، پارادایم جدیدی به نام نوآوری باز ظهور کرد. این رویکرد به رسمیت میشناسد که ایدههای ارزشمند میتوانند از داخل و خارج شرکت بیایند. این رویکرد شرکتها را تشویق میکند به:
- استفاده از ایدهها و فناوریهای خارجی برای پیشبرد کسبوکار خود
- اجازه دادن به استفاده از ایدههای داخلی بلااستفاده توسط شرکتهای دیگر
- همکاری با دانشگاهها، تأمینکنندگان، مشتریان و حتی رقبا
نوآوری باز اذعان میکند که همه افراد باهوش برای یک شرکت کار نمیکنند و شرکتها میتوانند از جریان آزاد ایدهها و فناوریها در مرزهای سازمانی بهرهمند شوند.
2. فرسایش نوآوری بسته
"همان گروههای سرمایهگذاری خطرپذیر که تهدید به استخراج کارکنان کلیدی و فناوری از درون میکنند، همچنین بستری برای سازمانهای جدیدی هستند که با ترکیبهای جدید فناوریها آزمایش میکنند."
عوامل فرسایش نوآوری بسته:
- افزایش جابجایی کارکنان ماهر
- رشد سرمایهگذاری خطرپذیر
- زمان کوتاهتر برای عرضه محصولات به بازار
- افزایش تأمینکنندگان خارجی توانمند
- دسترسی به گزینههای خارجی برای ایدههای داخلی بلااستفاده
تأثیر بر چشمانداز نوآوری. این عوامل به طور بنیادی نحوه برخورد شرکتها با نوآوری را تغییر دادهاند. مدل سنتی نگهداشتن تمام تحقیقات در داخل و حفظ کنترل شدید بر مالکیت فکری کمتر مؤثر شده است. شرکتها دیگر نمیتوانند تنها به تلاشهای تحقیق و توسعه داخلی خود برای رقابتپذیری تکیه کنند.
فرصتها در چالشها. در حالی که این تغییرات چالشهایی برای شرکتهای مستقر ایجاد میکنند، همچنین فرصتهای جدیدی را به وجود میآورند. افزایش جابجایی استعدادها و رشد سرمایهگذاری خطرپذیر منجر به تکثیر استارتآپهایی شده است که فناوریها و مدلهای کسبوکار جدید را کاوش میکنند. این محیط پویا امکان آزمایش سریع و توانایی سریع به بازار آوردن ایدههای جدید را فراهم میکند.
3. نوآوری باز: بهرهبرداری از منابع داخلی و خارجی
"نوآوری باز به این معناست که ایدههای ارزشمند میتوانند از داخل یا خارج شرکت بیایند و میتوانند از داخل یا خارج شرکت به بازار عرضه شوند."
اصول کلیدی نوآوری باز:
- همه افراد باهوش برای شرکت شما کار نمیکنند
- تحقیق و توسعه خارجی میتواند ارزش قابل توجهی ایجاد کند
- تحقیق و توسعه داخلی برای ادعای بخشی از آن ارزش لازم است
- ساختن یک مدل کسبوکار بهتر از اولین بودن در بازار است
- پیروزی نیازمند استفاده بهینه از ایدههای داخلی و خارجی است
مسیرهای داخلی و خارجی به بازار. نوآوری باز شرکتها را تشویق میکند که هم در داخل و هم در خارج به دنبال ایدهها و فناوریها بگردند. همچنین به رسمیت میشناسد که بهترین مسیر به بازار برای یک فناوری خاص ممکن است همیشه از طریق شرکتی که آن را توسعه داده است نباشد. این رویکرد به شرکتها اجازه میدهد:
- فناوریهای توسعهیافته در جاهای دیگر را مجوز بگیرند
- فناوریهایی که با مدل کسبوکارشان سازگار نیستند را جدا کنند
- با شرکای خارجی برای به بازار آوردن نوآوریها همکاری کنند
با پذیرش نوآوری باز، شرکتها میتوانند فرآیندهای نوآوری خود را تسریع کنند، هزینهها را کاهش دهند و دامنه بازار خود را گسترش دهند.
4. نقش حیاتی مدلهای کسبوکار در نوآوری
"ارزش اقتصادی یک فناوری تا زمانی که به نوعی تجاریسازی نشود، نهفته باقی میماند و همان فناوری که به دو روش مختلف تجاریسازی شود، بازدهی متفاوتی خواهد داشت."
اجزای مدل کسبوکار:
- پیشنهاد ارزش
- بازار هدف
- ساختار زنجیره ارزش
- مکانیزم تولید درآمد
- موقعیت در شبکه ارزش
- استراتژی رقابتی
باز کردن ارزش از طریق مدلهای کسبوکار. ارزش یک فناوری ذاتی نیست؛ بلکه با نحوه به بازار آوردن آن تعیین میشود. مدل کسبوکار به عنوان یک پیوند حیاتی بین ورودیهای فنی و خروجیهای اقتصادی عمل میکند. این مدل چارچوبی برای شناسایی بهترین راه برای تجاریسازی یک فناوری و کسب ارزش از آن فراهم میکند.
انعطافپذیری در مدلهای کسبوکار. نوآوری باز به رسمیت میشناسد که یک فناوری واحد ممکن است در زمینههای مختلف با مدلهای کسبوکار متفاوت بهتر خدمت کند. شرکتها باید در رویکرد خود انعطافپذیر باشند و راههای مختلفی برای به بازار آوردن فناوریهای خود در نظر بگیرند، از جمله:
- توسعه و تجاریسازی داخلی
- مجوز دادن به شرکتهای دیگر
- ایجاد شرکتهای جداگانه
- تشکیل شراکتهای استراتژیک
با تمرکز بر یافتن مدل کسبوکار مناسب برای هر نوآوری، شرکتها میتوانند ارزش حاصل از تلاشهای تحقیق و توسعه خود را به حداکثر برسانند.
5. مدیریت مالکیت فکری در چشمانداز نوآوری باز
"شرکتهای نوآوری باز مالکیت فکری را به عنوان بخشی جداییناپذیر از استراتژی فناوری میدانند و بر مدیریت آن در سطح استراتژیک درون شرکت اصرار دارند."
تغییر در رویکرد مدیریت مالکیت فکری:
- از انحصار به دارایی استراتژیک
- تمرکز بر خرید و فروش مالکیت فکری
- ادغام با استراتژی کلی کسبوکار
مدیریت استراتژیک مالکیت فکری. در زمینه نوآوری باز، مالکیت فکری به یک دارایی استراتژیک کلیدی تبدیل میشود. شرکتها باید به طور فعال پرتفوی مالکیت فکری خود را مدیریت کنند، هم به پتانسیل استفاده داخلی و هم به فرصتهای مجوز یا فروش خارجی توجه کنند. این رویکرد نیازمند تغییر از دیدن مالکیت فکری به عنوان یک اقدام حفاظتی به دیدن آن به عنوان منبعی برای ایجاد ارزش است.
تعادل بین حفاظت و اشتراکگذاری. مدیریت مؤثر مالکیت فکری در محیط نوآوری باز شامل:
- حفاظت انتخابی از فناوریهای اصلی
- شناسایی فرصتها برای مجوز دادن به فناوریهای غیر اصلی
- به طور فعال جستجوی مالکیت فکری خارجی که مکمل قابلیتهای داخلی باشد
- استفاده از مالکیت فکری به عنوان ابزاری برای همکاری و ایجاد شراکت
با اتخاذ رویکردی استراتژیک و انعطافپذیرتر به مدیریت مالکیت فکری، شرکتها میتوانند جریانهای درآمدی اضافی ایجاد کنند، به فناوریهای خارجی ارزشمند دسترسی پیدا کنند و اکوسیستمهای نوآوری را که به نفع همه شرکتکنندگان است، تقویت کنند.
6. سرمایهگذاری خطرپذیر شرکتی به عنوان ابزاری برای نوآوری باز
"اینتل میتواند از سرمایهگذاری خطرپذیر شرکتی خود برای کاوش در فناوریها و بازارهای جدید بالقوه فراتر از کسبوکار اصلی خود استفاده کند."
مزایای سرمایهگذاری خطرپذیر شرکتی:
- دسترسی به فناوریها و بازارهای نوظهور
- بینش در مورد مدلهای کسبوکار جدید
- تسریع تلاشهای نوآوری داخلی
- روابط استراتژیک با استارتآپها و کارآفرینان
رویکرد استراتژیک به سرمایهگذاری خطرپذیر شرکتی. سرمایهگذاری خطرپذیر شرکتی (CVC) میتواند ابزاری قدرتمند برای اجرای استراتژیهای نوآوری باز باشد. با سرمایهگذاری در استارتآپها، شرکتهای مستقر میتوانند:
- به فناوریهای بالقوه مخرب دسترسی زودهنگام پیدا کنند
- درباره بازارها و مدلهای کسبوکار جدید بیاموزند
- گزینههایی برای رشد و تنوع آینده ایجاد کنند
- روابطی با کارآفرینان و شرکتهای نوآور برقرار کنند
تعادل بین اهداف مالی و استراتژیک. برنامههای موفق CVC نیاز به تعادل بین بازده مالی و اهداف استراتژیک دارند. این امر نیازمند همراستایی واضح بین واحد CVC و استراتژی کلی شرکت مادر است، همچنین مکانیزمهایی برای انتقال دانش و فناوریها بین استارتآپها و سرمایهگذار شرکتی.
7. دانشگاهها به عنوان بازیگران کلیدی در اکوسیستم نوآوری باز
"به طور فزایندهای، سیستم دانشگاهی محل کشفهای بنیادی خواهد بود."
نقش در حال تکامل دانشگاهها:
- منبع تحقیقات پایه و کشفهای بنیادی
- محل آموزش نوآوران آینده
- مرکز همکاری بین دانشگاه و صنعت
شراکتهای دانشگاه و صنعت. با تغییر شرکتها از تحقیقات پایه، دانشگاهها به منابع مهمتری برای کشفهای بنیادی تبدیل میشوند. نوآوری باز تشویق به همکاری نزدیکتر بین دانشگاه و صنعت میکند، از جمله:
- پروژههای تحقیقاتی مشترک
- مجوز دادن به فناوریهای توسعهیافته در دانشگاه
- مراکز تحقیقاتی حمایت شده توسط صنعت
- برنامههای کارآموزی و استخدام دانشجویان
چالشها و فرصتها. در حالی که شراکتهای دانشگاه و صنعت مزایای قابل توجهی ارائه میدهند، همچنین چالشهایی را به همراه دارند، مانند:
- همراستایی منافع دانشگاهی و تجاری
- مدیریت حقوق مالکیت فکری
- تعادل بین انتشار آزاد و محرمانگی تجاری
- اطمینان از آزادی دانشگاهی در حالی که نیازهای صنعت را برآورده میکند
با پرداختن به این چالشها، دانشگاهها و شرکتها میتوانند روابط متقابلاً سودمندی ایجاد کنند که نوآوری و رشد اقتصادی را پیش ببرند.
8. تطبیق استراتژیهای تحقیق و توسعه برای نوآوری باز
"شرکتهای نوآوری باز باید خود را به گونهای ساختار دهند که از این چشمانداز پراکنده دانش بهرهبرداری کنند، به جای نادیده گرفتن آن در پیگیری برنامههای تحقیقاتی داخلی خود."
تغییرات کلیدی در استراتژی تحقیق و توسعه:
- از خوداتکایی به همکاری استراتژیک
- تمرکز بر ادغام و معماری، نه فقط کشف
- تأکید بر ظرفیت جذب و واسطهگری دانش
تعریف مجدد نقش تحقیق و توسعه داخلی. در زمینه نوآوری باز، تحقیق و توسعه داخلی نقشها و مسئولیتهای جدیدی به عهده میگیرد:
- شناسایی، ارزیابی و ادغام فناوریهای خارجی
- توسعه معماریها و پلتفرمهایی که هم نوآوریهای داخلی و هم خارجی را بهرهبرداری کنند
- ایجاد و حفظ ظرفیت جذب برای درک و استفاده از دانش خارجی
- خدمت به عنوان واسطههای دانش بین منابع خارجی و واحدهای کسبوکار داخلی
تعادل بین تلاشهای داخلی و خارجی. نوآوری باز موفق نیازمند یافتن تعادل مناسب بین تحقیق و توسعه داخلی و همکاری خارجی است. شرکتها باید قابلیتهای داخلی کافی را حفظ کنند تا:
- نوآوریهای خارجی ارزشمند را شناسایی کنند
- فناوریهای متنوع را به سیستمهای منسجم ادغام کنند
- فناوریهای متمایزی را توسعه دهند که به راحتی نمیتوانند به صورت خارجی به دست آیند
با تطبیق استراتژیهای تحقیق و توسعه خود برای پذیرش نوآوری باز، شرکتها میتوانند فرآیندهای نوآوری خود را تسریع کنند و به طیف وسیعتری از فناوریها و ایدهها دسترسی پیدا کنند.
9. تأثیر نوآوری باز بر سیاست عمومی و دولت
"نوآوری باز به دانش و ایدهها اجازه میدهد تا در طیف وسیعتری از امکانات و پیکربندیها نسبت به گذشته استفاده شوند."
پیامدهای سیاستی نوآوری باز:
- نیاز به افزایش تأمین مالی دولتی برای تحقیقات پایه
- اهمیت تسهیل انتقال دانش بین دانشگاه و صنعت
- نقش حقوق مالکیت فکری در ترویج نوآوری
- حمایت از کارآفرینی و اکوسیستمهای استارتآپ
نقش در حال تکامل دولت. با تغییر چشمانداز نوآوری به سمت مدلهای باز و همکاری بیشتر، دولتها باید سیاستها و برنامههای خود را تطبیق دهند تا:
- سرمایهگذاری مستمر در تحقیقات پایه، به ویژه در دانشگاهها را تضمین کنند
- به اشتراکگذاری دانش و انتقال فناوری بین بخشهای عمومی و خصوصی را ترویج کنند
- چارچوبهای قانونی و نظارتی ایجاد کنند که از شیوههای نوآوری باز حمایت کنند
- کارآفرینی و رشد اکوسیستمهای نوآوری را تشویق کنند
تعادل بین منافع عمومی و خصوصی. نوآوری باز چالشهای سیاستی جدیدی را به وجود میآورد، مانند:
- اطمینان از بهرهمندی عمومی از تحقیقات با تأمین مالی عمومی
- ترویج رقابت در حالی که از حقوق مالکیت فکری محافظت میکند
- حمایت از هر دو شرکتهای مستقر و استارتآپهای نوظهور
- تقویت همکاری بینالمللی در حالی که از منافع ملی محافظت میکند
با پرداختن به این چالشها، سیاستگذاران میتوانند محیطی ایجاد کنند که از نوآوری باز حمایت کند و رشد اقتصادی و رقابتپذیری را پیش ببرد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب نوآوری باز با نظرات متنوعی مواجه شده و میانگین امتیاز آن ۳.۸۶ از ۵ است. برخی از خوانندگان این کتاب را بینشزا و نوآورانه میدانند و تحلیل آن از پارادایمهای نوآوری و مطالعات موردی شرکتهای بزرگ فناوری را ستایش میکنند. در عین حال، برخی دیگر آن را تکراری، قدیمی و بیش از حد طولانی انتقاد میکنند. بررسی کتاب از تغییر از نوآوری بسته به نوآوری باز مورد توجه قرار گرفته، اما ارتباط آن با شرکتهای فناوری مدرن مورد سوال است. چندین منتقد به ارزش این کتاب در درک استراتژیهای نوآوری اشاره کردهاند، در حالی که برخی دیگر احساس میکنند میتوانست مختصرتر باشد.