نکات کلیدی
1. بیهویتی: تجربهای رایج اما نادرست فهمیده شده
بیشتر افراد در زندگی شما نمیدانند که بیهویتی چه احساسی دارد یا چقدر میتواند شما را رنج دهد.
تعریف بیهویتی. بیهویتی به احساس جدایی از فرآیندهای ذهنی یا بدن خود اشاره دارد، گویی که از بیرون به خود نگاه میکنید. پدیدهای مرتبط به نام بیواقعیت، ادراک از دنیای خارجی را تغییر میدهد و آن را عجیب یا غیرواقعی میسازد. در حالی که تجربیات گذرای بیهویتی رایج هستند، اختلال بیهویتی مزمن (DPD) تقریباً ۲٪ از جمعیت را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث رنج و اختلال قابل توجهی میشود.
علائم و تشخیص. علائم از بیحسی عاطفی و حس غیرواقعی تا تحریفات ادراکی و دشواریهای شناختی متغیر است. افراد ممکن است احساس کنند که مانند رباتها هستند، از اعمال و احساسات خود جدا شدهاند، یا گویی در یک خواب زندگی میکنند. تشخیص نیاز به احساسات مداوم یا عودکننده جدایی، آزمایش واقعیت سالم (آگاهی از غیرعادی بودن تجربیات) و اختلال قابل توجه در عملکرد دارد و بهترین تأیید آن توسط یک متخصص بهداشت روان انجام میشود.
تأثیر بر زندگی روزمره. DPD میتواند تمرکز، دستیابی به اهداف و تعاملات اجتماعی را مختل کند. مبتلایان اغلب احساس بینظمی، سردرگمی و انزوا میکنند و در توضیح تجربیات خود به دیگران دچار مشکل میشوند. این میتواند منجر به رفتارهای اجتنابی شود، مانند پرهیز از موقعیتهای اجتماعی یا کارهای ذهنی دشوار، که کیفیت زندگی آنها را بیشتر محدود میکند.
2. تمرکز بر خود: تشدیدکننده پارادوکسیکال DPD
تمرکز بر خود به معنای نظارت مداوم بر احساسات درونی است که حساسیت شما را به احساس بیهویتی افزایش میدهد.
مشکل با حل مسئله. طبیعت انسانی ما را به حل مشکلات سوق میدهد، اما وقتی به DPD میرسد، تلاش برای "فکر کردن به راه حل" اغلب نتیجه معکوس میدهد. نظارت مداوم بر خود و تمرکز وسواسگونه بر احساسات درونی میتواند احساسات بیهویتی را بدتر کند و چرخهای معیوب از رنج ایجاد کند. زیرا هرچه بیشتر بر علائم تمرکز کنید، واقعیتر و طاقتفرساتر میشوند.
وسواس و تفکر مکرر. دو عامل کلیدی در این فرآیند وسواس و تفکر مکرر هستند. وسواسها افکار مزاحم و قوی هستند که در ذهن گیر میکنند، در حالی که تفکر مکرر شامل ماندن بر روی مسائل و نگرانیهای حلنشده است. هر دو به افزایش تمرکز بر خود و تشدید احساسات بیهویتی منجر میشوند و اضطراب، ناامیدی و یأس را افزایش میدهند.
پذیرش به عنوان یک گزینه. گزینهای برای این چرخه بیپایان، پذیرش است: آمادگی برای تجربه احساس، متوقف کردن جنگ با تفکر منفی و دادن فضایی به ناراحتی خود برای حضور در حین تلاش برای زندگی کردن به شیوهای که میخواهید. این به معنای دوست داشتن احساس نیست، بلکه به معنای امتناع از اجازه دادن به آن برای تعیین رفتارها و محدود کردن تجربیات شماست.
3. کشف ریشهها: تروما، فرهنگ و زیستشناسی
ما متوجه میشویم که بسیاری از افراد مبتلا به DPD تجربهای از تروما در گذشته داشتهاند.
نقش تروما. بسیاری از افراد مبتلا به DPD سابقهای از تروما دارند، از جمله سوءاستفاده در کودکی، تجاوز یا قرار گرفتن در معرض خشونت. جدایی، از جمله بیهویتی، میتواند به عنوان یک مکانیزم دفاعی عمل کند و درد را از آگاهی آگاهانه جدا کند. با این حال، این پاسخ سازگار میتواند مزمن شود و بر رشد روانی طبیعی تأثیر بگذارد.
عوامل فرهنگی و اجتماعی. هنجارهای فرهنگی که ابراز عواطف را منع میکنند نیز میتوانند به DPD کمک کنند. در برخی جوامع، استویکگرایی و سرکوب احساسات ارزشمند است و افراد را به جدایی سوق میدهد تا رفتار اجتماعی قابل قبولی را حفظ کنند. اختلال در هویت فرهنگی، مانند از طریق مهاجرت یا قرار گرفتن در معرض رویدادهای اجتماعی-تاریخی، نیز میتواند منبعی از تروما باشد.
پایههای نوروبیولوژیکی. تحقیقات نشان میدهد که DPD شامل ناهنجاریهایی در عملکرد مغز و شیمی عصبی است. مطالعات فعالیت تغییر یافته در نواحی مغزی مرتبط با پردازش عاطفی، ادغام حسی و تنظیم خودکار را شناسایی کردهاند. انتقالدهندههای عصبی مانند NMDA، سروتونین و اپیوئیدها نیز ممکن است در توسعه و نگهداری DPD نقش داشته باشند.
4. DPD و همنشینهای آن: شرایط همپوشان
بیهویتی یک علامت است که با بسیاری از اختلالات مرتبط است.
DPD به عنوان اولیه در مقابل ثانویه. تمایز بین DPD اولیه (مزمن) و بیهویتی ثانویه (اپیزودیک) بسیار مهم است. بیهویتی اپیزودیک یک پاسخ موقتی به استرس یا تروما است، در حالی که DPD مزمن یک وضعیت پایدار است که به طور قابل توجهی عملکرد را مختل میکند. DPD اغلب با سایر اختلالات روانی همزمان میشود و تشخیص دقیق را چالشبرانگیز میکند.
شرایط همپوشان رایج:
- اختلال پانیک: DPD میتواند در طول یا بعد از حملات پانیک رخ دهد و هر دو حالت علائمی مانند اضطراب و حس از دست دادن کنترل را به اشتراک میگذارند.
- PTSD: بازماندگان تروما اغلب جدایی، از جمله بیهویتی، را به عنوان راهی برای مقابله با خاطرات و احساسات ناراحتکننده تجربه میکنند.
- OCD: تفکر وسواسی و رفتارهای اجباری میتوانند به DPD مرتبط باشند، به ویژه وسواسهای فلسفی و اضطراب سلامتی.
- BPD: اختلال شخصیت مرزی ویژگیهایی مشابه با DPD دارد، مانند اختلال در تنظیم عواطف، احساس خالی بودن و تصویر خود مختل.
- اختلالات عاطفی: DPD اغلب به اشتباه به عنوان افسردگی تشخیص داده میشود، زیرا هر دو حالت شامل از دست دادن علاقه و دشواری در تمرکز هستند.
اهمیت تشخیص دقیق. به دلیل همپوشانی با سایر اختلالات، ضروری است که ارزیابی جامعی از یک متخصص بهداشت روان با تجربه در درمان شرایط جداییطلب انجام شود. تشخیص دقیق اولین گام به سوی درمان مؤثر است.
5. ACT: پذیرش ناراحتی برای زندگی غنیتر
گزینه دیگر این است که آمادگی برای تجربه احساس را داشته باشید، جنگ با تفکر منفی را متوقف کنید و به ناراحتی خود فضایی برای حضور بدهید در حین تلاش برای زندگی کردن به شیوهای که میخواهید.
تغییر تمرکز. درمان پذیرش و تعهد (ACT) رویکرد متفاوتی برای مدیریت DPD ارائه میدهد. به جای تلاش برای حذف افکار و احساسات ناخوشایند، ACT بر پذیرش آنها و تعهد به اقداماتی که ارزشمند هستند، حتی در حضور ناراحتی، تمرکز میکند. هدف افزایش انعطافپذیری روانی است، به طوری که افراد بتوانند زندگی معناداری را با وجود علائم خود داشته باشند.
فرآیندهای اصلی انعطافپذیری روانی:
- ادغام شناختی: خریدن به افکار به عنوان حقیقت مطلق.
- خود به عنوان محتوا: شناسایی با افکار، احساسات و برچسبها.
- تفکر مکرر و نگرانی: در تفکر گذشته یا آینده گیر کردن.
- اجتناب تجربی: تلاش برای اجتناب از تجربیات درونی ناخوشایند.
- عدم وضوح ارزشها: ندانستن آنچه واقعاً مهم است.
- محدودیت در رفتار: محدود کردن اقدامات به دلیل ناراحتی.
پرورش انعطافپذیری روانی. ACT به دنبال مقابله با این فرآیندها از طریق پرورش تفکیک شناختی (دیدن افکار به عنوان فقط افکار)، حس فراتر از خود (شناسایی یک ناظر ثابت)، ذهنآگاهی (حضور در لحظه)، پذیرش و آمادگی (پذیرفتن ناراحتی)، وضوح ارزشها (شناسایی جهتگیریهای زندگی انتخابی) و اقدام متعهدانه (رفتار مطابق با ارزشها) است.
6. DBT: یافتن تعادل در دنیای افراطها
دیالکتیکها همچنین به رسمیت میشناسند که دو ایده متضاد میتوانند به طور همزمان درست باشند.
رویکرد دیالکتیکی. درمان رفتار دیالکتیکی (DBT) بر یافتن تعادل بین ایدههای ظاهراً متضاد تأکید میکند. این رویکرد به این نکته اشاره دارد که هم منطق و هم احساس برای رفاه ضروری هستند و پذیرش و تغییر متضاد نیستند. DBT به افراد کمک میکند تا عواطف خود را تنظیم کنند، تحمل رنج را بیاموزند و اثربخشی بینفردی را بهبود بخشند.
دیالکتیکهای کلیدی در DBT:
- ذهن منطقی در مقابل ذهن عاطفی: یافتن ترکیبی بین تفکر منطقی و انگیزههای عاطفی.
- پذیرش در مقابل تغییر: تعادل بین پذیرش واقعیت کنونی و تلاش برای بهبود آن.
- رنج DPD در مقابل احساس بیحسی: به رسمیت شناختن هم درد DPD و هم بیحسی عاطفی که میتواند ایجاد کند.
مهارتهای اصلی DBT:
- ذهنآگاهی: توجه به لحظه حال بدون قضاوت.
- تحمل رنج: توسعه مهارتها برای مقابله با درد عاطفی شدید.
- تنظیم عواطف: یادگیری مدیریت و تغییر واکنشهای عاطفی.
- اثربخشی بینفردی: بهبود مهارتهای ارتباطی و روابط.
کاربرد DBT در DPD. مهارتهای DBT میتوانند به ویژه برای افرادی که با DPD دست و پنجه نرم میکنند و با اختلال در تنظیم عواطف، دشواریهای بینفردی و تمایل به اجتناب از موقعیتهای ناراحتکننده مواجه هستند، مفید باشند. با پرورش ذهنآگاهی، تحمل رنج و تنظیم عواطف، DBT میتواند به افراد کمک کند تا با وجود علائم خود، زندگی پربارتری داشته باشند.
7. استراتژیهای رفتاری: عمل به عنوان راهی برای تغییر
رفتار شما تنها چیزی است که میتوانید به دنیای بیرون نشان دهید و تنها چیزی است که واقعاً بر آن کنترل دارید.
قدرت رفتار. در حالی که افکار و احساسات میتوانند به طور مستقیم کنترلشدنی نباشند، رفتار یک عمل ملموس است که میتوان بر آن تأثیر گذاشت. درمان رفتاری (BT) بر تغییر رفتار برای بهبود رفاه روانی تمرکز دارد. این معمولاً شامل افزایش تماس با موقعیتهای ترسناک و جلوگیری از پاسخهای اجتنابی است.
قرارگیری و پیشگیری از پاسخ (ERP). ERP یک تکنیک کلیدی در BT است. این شامل قرار گرفتن در معرض موقعیتهایی است که اضطراب یا بیهویتی را تحریک میکنند و جلوگیری از رفتارهای اجتنابی معمول است. این به افراد کمک میکند تا یاد بگیرند که عواقب ترسناک همیشه اتفاق نمیافتند و میتوانند با ناراحتی کنار بیایند.
انواع قرارگیری:
- تجربیات تروما: بازگویی و دوباره تجربه کردن رویدادهای تروما به تفصیل.
- عواقب فاجعهبار: تصور و توضیح بدترین سناریوها.
- نشانههای درونی: به عمد ایجاد احساسات جسمی مرتبط با اضطراب.
- احساسات شدید: شرکت در فعالیتهایی که احساسات شدید را برمیانگیزد.
- موقعیتهای ترسناک: به تدریج مواجهه با موقعیتهایی که بیهویتی را تحریک میکنند.
فعالسازی رفتاری. علاوه بر قرارگیری، فعالسازی رفتاری شامل دوباره مشغول شدن به فعالیتهای لذتبخش یا تقویتکننده است. این به مبارزه با از دست دادن علاقه و انگیزهای که اغلب با DPD همراه است کمک میکند و منجر به زندگی غنیتر و پربارتری میشود.
8. فراتر از هسته: بررسی درمانهای جایگزین
هیچ درمان دارویی برای بیهویتی به طور نامحدود مؤثر نبوده است.
درمان شناختی رفتاری (CBT). در حالی که این کتاب بر رویکردهای مبتنی بر پذیرش تأکید میکند، CBT سنتی نیز میتواند مفید باشد. CBT بر شناسایی و تغییر الگوهای تفکر منفی یا غیرمنطقی که به DPD کمک میکنند، تمرکز دارد. این شامل بررسی شواهد برای و علیه این افکار و تولید تفسیرهای متعادلتر و واقعبینانهتر است.
استراتژیهای رفاهی. اولویت دادن به خودمراقبتی، سلامت، رژیم غذایی، روال، ورزش، خواب و بهداشت میتواند به طور قابل توجهی رفاه روانی را افزایش دهد. گنجاندن این عناصر در یک روال روزانه میتواند پایهای برای مدیریت علائم DPD فراهم کند.
گزینههای دارویی روانپزشکی. در حالی که هیچ دارویی درمان قطعی برای DPD نیست، برخی داروها میتوانند به مدیریت علائم خاص کمک کنند. SSRIها ممکن است افسردگی را کاهش دهند، آنافرانیل میتواند به تفکر وسواسی هدف بزند، بنزودیازپینها میتوانند اضطراب را کاهش دهند و نالتروکسان ممکن است به علائم جداییطلبی بپردازد.
درمانهای تجربی. تحریک مغناطیسی ترانسکرانیال (TMS) و سینگولوتومی درمانهای تجربی هستند که نشان دادهاند برای DPD شدید و مقاوم به درمان امیدبخش هستند. با این حال، این گزینهها تهاجمی هستند و خطرات بالقوهای دارند، بنابراین باید تنها به عنوان آخرین چاره در نظر گرفته شوند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب غلبه بر اختلال عدم شخصیت نظرات متنوعی را به خود جلب کرده و میانگین امتیاز آن ۳.۸۳ از ۵ است. برخی از خوانندگان این کتاب را مفید و آموزنده میدانند و به استراتژیها و محتوای آموزشی آن امتیاز میدهند. در مقابل، برخی دیگر به رویکرد آن انتقاد کرده و معتقدند که این کتاب از حمایت علمی کافی برخوردار نیست و ممکن است تجربیات بیماران را نادیده بگیرد. پوشش کتاب از درمانهای DBT و ACT به عنوان روشهای درمانی، جنجالی است و برخی از خوانندگان در مورد کارایی آنها برای اختلال عدم شخصیت تردید دارند. در حالی که برخی از تمرینات عملی و بینشهای ارائه شده در کتاب را مورد تحسین قرار میدهند، دیگران احساس میکنند که کتاب وضعیت را بیش از حد سادهسازی کرده و راهنماییهای کافی و دقیقی ارائه نمیدهد.