نکات کلیدی
1. رسانههای شرکتی بهطور سیستماتیک واقعیت را تحریف میکنند تا منافع نخبگان را تأمین کنند
رسانهها در واقع، بالهای روابط عمومی یک شبکه جهانی از استثمار، سوءاستفاده و ویرانی هستند.
رسانه بهعنوان سیستم تبلیغاتی. رسانههای شرکتی بهعنوان یک سیستم تبلیغاتی عمل میکنند که به جای اطلاعرسانی به عموم، منافع نخبگان را تأمین میکند. این رسانهها بهطور سیستماتیک واقعیت را با:
- چارچوببندی مسائل از منظر قدرت
- تقویت صداهای حاکمیت و حاشیهنشینی dissent
- تکرار بدون انتقاد نکات گفتاری دولت و شرکتها
- نادیده گرفتن یا کماهمیت جلوه دادن اطلاعاتی که تهدیدی برای برنامههای نخبگان است
این تعصب ناشی از:
- مالکیت متمرکز رسانهها توسط شرکتهای بزرگ
- وابستگی به درآمدهای تبلیغاتی و منابع دولتی
- انگیزههای شغلی خبرنگاران برای اجتناب از چالش قدرت
نتیجه این است که اخبار، رضایت برای جنگها، سیاستهای اقتصادی و ترتیبات اجتماعی را که به نفع نخبگان و به هزینه اکثریت است، تولید میکند.
2. حملات تبلیغاتی بهمنظور تولید رضایت برای جنگ سازماندهی میشوند
حملات تبلیغاتی، حملات سریع و شدیدی هستند که بهمنظور وارد کردن حداکثر آسیب در حداقل زمان طراحی شدهاند.
آناتومی تبلیغات جنگ. نویسندگان عناصر کلیدی کمپینهای رسانهای هماهنگ برای ایجاد حمایت از جنگ را شناسایی میکنند:
- ادعاهای شواهد جدید و دراماتیک از تهدیدات یا جنایات دشمن
- شدت عاطفی بالا و خشم اخلاقی در پوشش خبری
- ظاهر توافق کارشناسان آگاه
- حمله و حاشیهنشینی صداهای مخالف
- زمانبندی مناسب برای همراستایی با برنامههای سیاسی
نمونههای اخیر شامل:
- ادعاهای نادرست درباره سلاحهای کشتار جمعی قبل از حمله به عراق
- تهدیدات اغراقآمیز از کشتار در لیبی
- ادعاهای مشکوک درباره سلاحهای شیمیایی در سوریه
این حملات از احترام خبرنگاران به منابع رسمی و عدم تمایل به چالش روایتهای میهنپرستانه بهرهبرداری میکنند. عموم مردم در مورد انگیزهها و عواقب واقعی جنگ ناآگاه میمانند.
3. ادعاهای بیطرفی بیبیسی نقش آن را در حفاظت از قدرت پنهان میکند
بیبیسی بخشی از یک 'توطئه' است که مانع از 'تغییرات رادیکالی' میشود که برای دموکراسی بریتانیا ضروری است.
ظاهر بیطرفی. با وجود ادعاهای بیطرفی، بیبیسی بهطور سیستماتیک منافع حاکمیت را محافظت میکند:
- کارکنان ارشد ارتباط نزدیکی با دولت و شرکتها دارند
- گزارشها بدون انتقاد، منابع و روایتهای رسمی را تقویت میکنند
- صداها و دیدگاههای مخالف حاشیهنشین میشوند
- پوشش جنگها و سیاست خارجی با مواضع دولت بریتانیا همراستا است
نویسندگان استدلال میکنند که این تعصب ناشی از:
- وابستگی مالی بیبیسی به دولت
- درهای چرخان بین بیبیسی و نخبگان سیاسی/شرکتی
- فرهنگ نهادی که دیدگاههای حاکمیت را با عینیت برابر میداند
با پنهان کردن تعصب خود به نفع حاکمیت با ادعاهای بیطرفی، بیبیسی به مشروعیت بخشیدن به وضعیت موجود و محدود کردن بحث دموکراتیک کمک میکند.
4. پوشش خبری اسرائیل-فلسطین تعصب رسانهای و خودسانسوری را افشا میکند
ما با ترس منتظر تماس تلفنی از اسرائیلیها هستیم.
گزارشگری تحریفشده. پوشش رسانهای اسرائیل-فلسطین تعصب گستردهای را نشان میدهد:
- دیدگاهها و رنجهای فلسطینیها کماهمیت یا نادیده گرفته میشود
- چارچوب و نکات گفتاری دولت اسرائیل غالب است
- زمینه اشغال و نقض قوانین بینالمللی نادیده گرفته میشود
- فشار شدید از گروههای لابی حامی اسرائیل
این منجر به گزارشهایی میشود که:
- اسرائیل را بهعنوان یک عملکننده دفاعی به تصویر میکشد نه بهعنوان اشغالگر
- مقیاس مرگ و آوارگی غیرنظامیان فلسطینی را منتقل نمیکند
- جنایات جنگی و نقض حقوق بشر اسرائیل را نادیده میگیرد یا توجیه میکند
خبرنگاران به خودسانسوری به دلیل ترس از واکنشها اعتراف میکنند. این امر ناآگاهی عمومی از واقعیتهای درگیری را تداوم میبخشد و تلاشهای صلح را مختل میکند.
5. مداخلات غربی بهطور نادرست بهعنوان تلاشهای انسانی معرفی میشوند
ماکیاولی اظهار داشت: 'بنابراین، ضروری نیست که یک شاهزاده تمام ویژگیهای خوبی که در بالا ذکر کردم را داشته باشد، اما بسیار ضروری است که به نظر برسد که آنها را دارد.'
ظاهر نیکوکاری. مداخلات نظامی غربی بهطور مداوم بهعنوان تلاشهای انسانی برای:
- حفاظت از غیرنظامیان در برابر دیکتاتورها
- ترویج دموکراسی و حقوق بشر
- پاسخ به بحرانهای انسانی
در واقع، این ادعاها اغلب پنهانکننده:
- بازیهای قدرت ژئوپولیتیکی
- کنترل منابعی مانند نفت
- سود صنعت تسلیحات هستند
نمونهها شامل:
- مداخله در لیبی در سال 2011 که بهعنوان جلوگیری از کشتار توجیه شد
- ادعاهای سلاحهای شیمیایی در سوریه که برای فشار به مداخله استفاده شد
- جنگ یمن که با وجود فاجعه انسانی حمایت میشود
با پذیرش پیشزمینههای انسانی رسمی، رسانهها در فروش جنگها به عموم مردم همدست میشوند.
6. خبرنگارانی که قدرت را به چالش میکشند با انتقادات و حملات شدید مواجه میشوند
حاکمیت برای سرکوب جنبشهای مردمی متحد میشود. اگر جنبشها اعتراض کنند، به آنها اتهام زورگویی زده میشود.
خاموش کردن dissent. خبرنگاران و شخصیتهای عمومی که روایتهای نخبگان را به چالش میکشند با:
- حملات شخصی و اتهامات در رسانههای اصلی مواجه میشوند
- اتهاماتی مبنی بر اینکه نظریهپرداز توطئه، توجیهگر، یا احمقهای مفید هستند
- عواقب شغلی و حاشیهنشینی
نمونهها:
- جریمی کوربین بهخاطر سیاستهای چپگرایانه افراطی نامیده شد
- جولیان آسانژ بهخاطر افشای جنایات جنگی ایالات متحده بدنام شد
- نافیز احمد بهخاطر مقالهای درباره گاز غزه از گاردین اخراج شد
این امر تأثیر سردکنندهای ایجاد میکند که خبرنگاری انتقادی را دلسرد کرده و دامنه بحثهای قابل قبول را محدود میکند. این وضعیت قدرت را با بالا بردن هزینه شخصی dissent برای بسیاری از خبرنگاران محافظت میکند.
7. رسانههای اجتماعی و صداهای مستقل تهدیدی برای کنترل رسانههای نخبگان هستند
دیگر نیازی به پرداخت یا حمایت از شرکتهای رسانهای که سیاستهای متعلق به شرکتها، جنگ دائمی، مادیگرایی غیرقابل تحمل و فاجعه اقلیمی را میفروشند، وجود ندارد.
چشمانداز جدید رسانهای. ظهور رسانههای اجتماعی و روزنامهنگاری مستقل کنترل رسانههای نخبگان را مختل میکند:
- فراهم کردن پلتفرمهایی برای صداها و دیدگاههای حاشیهنشین
- امکان ارتباط مستقیم بین شخصیتهای عمومی و مخاطبان
- تسهیل بررسی حقایق و چالش روایتهای اصلی
- کاهش وابستگی عمومی به دروازهبانهای رسانههای شرکتی
این منجر به:
- افزایش بیاعتمادی به رسانههای اصلی
- ظهور منابع خبری و تحلیلگران جایگزین
- بسیج grassroots حول مسائل نادیدهگرفتهشده توسط رسانههای شرکتی
در حالی که چالشهای جدیدی مانند اطلاعات نادرست را به همراه دارد، این تغییر تهدیدی برای مدل تبلیغاتی است که مدتها به نفع نخبگان عمل کرده است.
8. گزارشگری بحران اقلیمی از انتقال فوریت و مسئولیت شرکتی ناتوان است
ما بهطور واقعی درباره پایان زندگی انسانی که میشناسیم صحبت میکنیم. و رسانههای شرکتی، سیاستمداران، کسبوکارها و جوامع مدرن بهطور بیتوجهی به کار خود ادامه میدهند. اگر این به جنون نرسد، نمیدانیم چه چیزی میتواند باشد.
فاصله مرگبار. با وجود شواهد علمی قوی از تغییرات اقلیمی فاجعهبار، پوشش رسانهای:
- فوریت و مقیاس بحران را کماهمیت جلوه میدهد
- مسئولیت شرکتی را نادیده میگیرد یا کماهمیت میکند
- ارتباط بین آبوهوای شدید و تغییرات اقلیمی را نادیده میگیرد
- به انکارکنندگان تغییرات اقلیمی تعادل نادرست میدهد
این ناشی از:
- تأثیر صنعت سوختهای فسیلی و تبلیغات
- تفکر کوتاهمدت نخبگان سیاسی و رسانهای
- عدم تمایل به چالش وضعیت اقتصادی موجود
با ناتوانی در انتقال تهدید وجودی تغییرات اقلیمی، رسانهها فشار عمومی لازم برای اقدام معنادار را تضعیف میکنند.
9. روزنامهنگاری عینی نیاز به برابر کردن خود و دیگران دارد
روزنامهنگاری عینی بنابراین ریشه در درک این دارد که 'خوشبختی من' بیشتر از 'خوشبختی شما' اهمیت ندارد؛ اینکه این غیرمنطقی، بیرحمانه، ناعادلانه و خودتخریبی است که بهگونهای دیگر وانمود کنیم.
تعریف مجدد عینیت. عینیت واقعی روزنامهنگاری به معنای:
- دیدن حقوق و نیازهای همه مردم بهعنوان equally مهم
- رد تعصب ملیگرایانه که منافع "ما" را در اولویت قرار میدهد
- اعمال استانداردهای اخلاقی یکسان به همه بازیگران
- اذعان به تعصبات و نقاط کور خود
این در تضاد با عینیت کاذب است که:
- بدون انتقاد منابع رسمی را تکرار میکند
- به ادعاهای بهوضوح نادرست وزن برابر میدهد
- از قضاوتهای اخلاقی درباره اقدامات مضر بازیگران قدرتمند اجتناب میکند
روزنامهنگاری واقعاً عینی قدرت را به چالش میکشد و صداهای حاشیهنشین را تقویت میکند نه اینکه وضعیت موجود را تقویت کند.
10. رسانههای غیرشرکتی میتوانند بهطور مؤثری وضعیت موجود را به چالش بکشند
اگر فعالان رسانهای خود را صادقانه و با تمام وجود به کار برای منافع دیگران اختصاص دهند، عموم مردم با کمال میل از تلاشهای آنها حمایت خواهند کرد.
مدل جایگزین. رسانههای غیرشرکتی و حمایتشده توسط خوانندگان میتوانند بهطور مؤثری روایتهای نخبگان را به چالش بکشند با:
- اولویت دادن به حقیقت و منافع عمومی بر سود و دسترسی
- تحلیل انتقادی ادعاهای قدرتمندان
- تقویت صداها و دیدگاههایی که از گفتمان اصلی حذف شدهاند
- توضیح مسائل پیچیده بهطور واضح بدون سادهسازی بیش از حد
کلیدهای موفقیت شامل:
- ایجاد روابط مستقیم با مخاطب
- حفظ استقلال از تأثیرات شرکتی و دولتی
- تمرکز بر داستانهای مهمی که رسانههای اصلی نادیده میگیرند
- رویکرد همکاری با سایر روزنامهنگاران مستقل
با ارائه یک جایگزین واقعی برای رسانههای شرکتی، این رسانهها میتوانند به ایجاد یک جامعه عمومی آگاه و درگیر کمک کنند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب حملات تبلیغاتی به عنوان یک افشاگر دقیق و پژوهششده از تعصب رسانهای و تأثیرات شرکتی مورد ستایش قرار گرفته است. خوانندگان از تحلیل این کتاب درباره چگونگی تحریف واقعیت توسط رسانههای اصلی و خدمت به منافع نخبگان قدردانی میکنند. این کتاب به موضوعاتی مانند گزارشگری جنگ، کمپینهای سیاسی و تغییرات اقلیمی میپردازد. بسیاری آن را چشمگشایانه و خواندنی ضروری دانستهاند، هرچند برخی احساس کردند که ممکن است تنها به افرادی که از قبل نسبت به رسانههای اصلی شک دارند، برسد. چند منتقد به ساختار تکراری و احتمال تعصب در آن اشاره کردند، اما بهطور کلی نظرات بسیار مثبت بود و بر اهمیت این کتاب در درک دستکاریهای رسانهای تأکید شد.