Facebook Pixel
Searching...
فارسی
EnglishEnglish
EspañolSpanish
简体中文Chinese
FrançaisFrench
DeutschGerman
日本語Japanese
PortuguêsPortuguese
ItalianoItalian
한국어Korean
РусскийRussian
NederlandsDutch
العربيةArabic
PolskiPolish
हिन्दीHindi
Tiếng ViệtVietnamese
SvenskaSwedish
ΕλληνικάGreek
TürkçeTurkish
ไทยThai
ČeštinaCzech
RomânăRomanian
MagyarHungarian
УкраїнськаUkrainian
Bahasa IndonesiaIndonesian
DanskDanish
SuomiFinnish
БългарскиBulgarian
עבריתHebrew
NorskNorwegian
HrvatskiCroatian
CatalàCatalan
SlovenčinaSlovak
LietuviųLithuanian
SlovenščinaSlovenian
СрпскиSerbian
EestiEstonian
LatviešuLatvian
فارسیPersian
മലയാളംMalayalam
தமிழ்Tamil
اردوUrdu
Rewriting the Rules of the American Economy

Rewriting the Rules of the American Economy

An Agenda for Growth and Shared Prosperity
توسط Joseph E. Stiglitz 2015 246 صفحات
4.00
100+ امتیازها
گوش دادن
گوش دادن

نکات کلیدی

1. اقتصاد آمریکا دیگر برای اکثر آمریکایی‌ها کار نمی‌کند

ما به خود می‌بالیم که سرزمین فرصت‌ها هستیم و اولین جامعه‌ی طبقه‌ی متوسط را ایجاد کرده‌ایم، اما تغییرات عمیق و عمدتاً نادیده گرفته شده‌ای، زندگی طبقه‌ی متوسط را برای اکثریت آمریکایی‌ها دست‌نیافتنی کرده است.

دستمزدهای راکد، نابرابری فزاینده. در چند دهه‌ی گذشته، اکثر آمریکایی‌ها شاهد رکود دستمزدهای خود بوده‌اند، در حالی که ثروتمندان سهم بیشتری از دستاوردهای اقتصادی را به خود اختصاص داده‌اند. بهره‌وری به طور پیوسته افزایش یافته است، اما جبران کارگران با آن همگام نبوده است. این واگرایی بین بهره‌وری و پرداخت در دوره‌ی پس از جنگ جهانی دوم بی‌سابقه است.

فرسایش امنیت اقتصادی. ستون‌های زندگی طبقه‌ی متوسط - آموزش مقرون به صرفه، مراقبت‌های بهداشتی، مسکن و بازنشستگی امن - برای بسیاری از خانواده‌ها دست‌نیافتنی‌تر شده‌اند. ناامنی شغلی افزایش یافته است، با تعداد بیشتری از کارگران در موقعیت‌های پاره‌وقت یا قراردادی بدون مزایا. شبکه‌ی ایمنی اجتماعی تضعیف شده است و افراد بیشتری را در برابر شوک‌های اقتصادی آسیب‌پذیر کرده است.

کاهش تحرک اقتصادی. رویای آمریکایی تحرک رو به بالا به طور فزاینده‌ای دست‌نیافتنی شده است. کودکانی که از والدین کم‌درآمد به دنیا می‌آیند، بیشتر احتمال دارد که در بزرگسالی فقیر بمانند نسبت به نسل‌های قبلی. ایالات متحده اکنون نرخ‌های پایین‌تری از تحرک بین‌نسلی نسبت به بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته دارد.

2. رشد بخش مالی نابرابری و بی‌ثباتی را تقویت کرده است

صنعت مالی از عملکرد اساسی تخصیص سرمایه به استفاده‌های مولد دور شده و به سمت فعالیت‌های اجاره‌خواهی شکارچیانه حرکت کرده است.

رشد بیش از حد مالی. بخش مالی به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی به طور چشمگیری رشد کرده است، از حدود 3% در دهه‌ی 1950 به بیش از 7% امروز. با این حال، این رشد به نتایج اقتصادی بهتر برای اکثر آمریکایی‌ها منجر نشده است. در عوض، عمدتاً به نفع کسانی بوده است که در بالای توزیع درآمد قرار دارند.

روش‌های شکارچیانه. مقررات‌زدایی باعث ظهور محصولات مالی پیچیده‌ای شد که اغلب استثماری بودند تا مولد. روش‌هایی مانند وام‌دهی شکارچیانه و هزینه‌های بیش از حد ثروت را از خانوارهای عادی استخراج کرده‌اند. بحران مالی 2008 خطرات سیستماتیکی را که توسط یک بخش مالی بیش از حد بزرگ و کم‌نظارت ایجاد شده بود، نشان داد.

سوء تخصیص استعداد. پاداش‌های بیش از حد در بخش مالی افراد با استعداد را از بخش‌های بالقوه مولدتر اقتصاد دور کرده است. این اثر "فرار مغزها" پویایی و نوآوری اقتصادی را در سایر صنایع کاهش می‌دهد.

3. تمرکز شرکت‌ها بر ارزش سهامداران به رشد بلندمدت آسیب می‌زند

انقلاب سهامداران شرکت‌ها را به منابع نقدی برای مالی‌ها تبدیل کرد.

تفکر کوتاه‌مدت. تأکید بر حداکثرسازی قیمت‌های سهام کوتاه‌مدت باعث شده است که بسیاری از شرکت‌ها هزینه‌ها را کاهش دهند، سهام خود را بازخرید کنند و پرداخت سود سهام را بر سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت در کارگران، تحقیق و توسعه و تجهیزات سرمایه‌ای اولویت دهند. این کوتاه‌مدت‌نگری رشد پایدار و نوآوری را تضعیف می‌کند.

تحریفات جبران اجرایی. پیوند دادن پرداخت اجرایی به عملکرد سهام از طریق گزینه‌های سهام و سایر جبران‌های مبتنی بر سهام انگیزه‌های نادرستی ایجاد کرده است. مدیران عامل تشویق می‌شوند که قیمت‌های سهام کوتاه‌مدت را افزایش دهند تا بر ایجاد ارزش بلندمدت تمرکز کنند. این به افزایش سرسام‌آور پرداخت اجرایی و گسترش نابرابری درآمد کمک کرده است.

مالی‌سازی اقتصاد. فشار برای ارائه بازده کوتاه‌مدت به سهامداران باعث شده است که بسیاری از شرکت‌های غیرمالی به مهندسی مالی و سفته‌بازی بپردازند تا بر فعالیت‌های مولد اصلی خود تمرکز کنند. این امر فعالیت اقتصادی را بیشتر به سمت بخش مالی منتقل می‌کند به هزینه‌ی اقتصاد واقعی.

4. سیاست‌های مالیاتی به نفع ثروتمندان و تشویق به اجاره‌خواهی است

هیچ مدرکی وجود ندارد که نرخ مالیات پایین‌تر برای ثروتمندان سرمایه‌گذاری یا رشد را تشویق کرده باشد.

ساختار مالیاتی بازگشتی. تغییرات در کد مالیاتی در دهه‌های اخیر به طور نامتناسبی به نفع درآمدهای بالا و شرکت‌های بزرگ بوده است. نرخ مالیات بر درآمد حاشیه‌ای بالا از بیش از 90% در دهه‌ی 1950 به کمتر از 40% امروز کاهش یافته است. سود سرمایه و سود سهام با نرخ‌های پایین‌تری نسبت به درآمد عادی مالیات می‌شوند که عمدتاً به نفع ثروتمندان است.

انگیزه‌های اجاره‌خواهی. نرخ‌های مالیاتی بالای پایین‌تر بازدهی فعالیت‌های اجاره‌خواهی مانند لابی‌گری برای معافیت‌های مالیاتی خاص یا امتیازات نظارتی را افزایش می‌دهد. این منابع را از سرمایه‌گذاری مولد و نوآوری منحرف می‌کند. کد مالیاتی همچنین برخی از اشکال درآمد، مانند سود حمل شده برای مدیران سهام خصوصی، را ترجیح می‌دهد و گسترش آن بخش‌ها را تشویق می‌کند.

سرمایه‌گذاری عمومی ناکافی. درآمدهای مالیاتی پایین‌تر، به ویژه از افراد و شرکت‌های با درآمد بالا، توانایی دولت را برای انجام سرمایه‌گذاری‌های عمومی حیاتی در زمینه‌هایی مانند زیرساخت، آموزش و تحقیقات پایه محدود کرده است. این سرمایه‌گذاری‌ها برای رشد اقتصادی بلندمدت و رفاه مشترک ضروری هستند.

5. سیاست پولی اولویت را به تورم بر اشتغال کامل می‌دهد

تمرکز فدرال رزرو بر کنترل تورم به جای دستیابی به اشتغال کامل و مدیریت ریسک مالی سیستماتیک بیکاری را افزایش داده و دستمزدها را در 35 سال گذشته کاهش داده است.

ماموریت نامتعادل. در حالی که فدرال رزرو دارای ماموریت دوگانه برای ترویج حداکثر اشتغال و ثبات قیمت است، در عمل اغلب تورم پایین را بر اشتغال کامل اولویت داده است. این تعصب منجر به افزایش نرخ بهره زودهنگام شده است که رشد دستمزد و ایجاد شغل را خفه کرده است.

تأثیر نامتناسب. هزینه‌های بیکاری بالا بیشتر بر کارگران با دستمزد پایین، اقلیت‌ها و کسانی که تحصیلات کمتری دارند، سنگینی می‌کند. این گروه‌ها اغلب آخرین کسانی هستند که از گسترش‌های اقتصادی بهره‌مند می‌شوند و اولین کسانی هستند که در رکودها آسیب می‌بینند. اولویت دادن به تورم پایین بر اشتغال کامل نابرابری اقتصادی را تشدید می‌کند.

غفلت از ثبات مالی. تمرکز فدرال رزرو بر هدف‌گذاری تورم باعث شد که قبل از بحران 2008 از تجمع ریسک‌های سیستماتیک در سیستم مالی غافل شود. رویکرد گسترده‌تری به سیاست پولی که ثبات مالی و اشتغال کامل را در نظر بگیرد، برای ترویج رشد پایدار و فراگیر ضروری است.

6. تضعیف قدرت کارگران به رکود دستمزدها کمک می‌کند

تغییرات در نهادهای بازار کار، قوانین، مقررات و هنجارها قدرت کارگران را تضعیف کرده و مقابله با افراط‌های قدرت شرکتی و بازار را برای کارگران دشوار کرده است.

کاهش اتحادیه‌ها. عضویت در اتحادیه‌ها از بیش از 30% کارگران در دهه‌ی 1950 به کمی بیش از 10% امروز کاهش یافته است. این کاهش قدرت چانه‌زنی کارگران و توانایی آن‌ها برای تأمین افزایش دستمزد و شرایط کاری بهتر را کاهش داده است. همچنین یک صدای سیاسی کلیدی برای سیاست‌های حامی کارگران را تضعیف کرده است.

فرسایش استانداردهای کار. ارزش واقعی حداقل دستمزد از اوج خود در اواخر دهه‌ی 1960 به طور قابل توجهی کاهش یافته است. حفاظت‌های اضافه‌کاری تضعیف شده‌اند و بسیاری از کارگران به عنوان پیمانکاران مستقل طبقه‌بندی نادرست شده‌اند و از آن‌ها حفاظت‌های اساسی کارگری دریغ شده است. اجرای قوانین کار موجود نیز ناکافی بوده است.

محل کار شکاف‌دار. افزایش برون‌سپاری، فرانچایزینگ و سایر اشکال شکاف‌کاری محل کار سازماندهی و چانه‌زنی مؤثر را برای کارگران دشوارتر کرده است. این امر بیشتر خطرات و هزینه‌ها را به کارگران منتقل کرده و دستاوردها را در بالای ساختارهای شرکتی متمرکز کرده است.

7. سیاست‌های تبعیض‌آمیز نابرابری اقتصادی را تداوم می‌بخشند

تبعیض ساختاری شکاف‌های ثروت بزرگی بین سفیدپوستان و سایر گروه‌های جمعیتی ایجاد می‌کند - نابرابری‌هایی که از والدین به فرزندان منتقل می‌شوند.

شکاف ثروت نژادی. سیاست‌های تاریخی مانند خط‌کشی قرمز و محرومیت از برنامه‌های مالکیت خانه شکاف ثروت نژادی بزرگی ایجاد کرده‌اند که تا امروز ادامه دارد. خانوار متوسط سفیدپوست 13 برابر ثروت خانوار متوسط سیاه‌پوست و 10 برابر ثروت خانوار متوسط لاتین را دارد.

تفاوت‌های آموزشی. جداسازی مسکونی و تأمین مالی نابرابر مدارس به شکاف‌های قابل توجهی در نتایج آموزشی بر اساس نژاد و طبقه کمک می‌کند. این تفاوت‌ها در توسعه سرمایه انسانی نابرابری‌های اقتصادی را در نسل‌های مختلف تداوم می‌بخشند.

تبعیض در بازار کار. مطالعات به طور مداوم شواهدی از تبعیض در استخدام علیه اقلیت‌های نژادی و زنان پیدا می‌کنند. این امر سایر اشکال محرومیت را تشدید می‌کند و به شکاف‌های مداوم دستمزد و اشتغال کمک می‌کند.

8. بازنویسی قوانین اقتصادی می‌تواند رفاه مشترک را تقویت کند

نابرابری یک انتخاب بوده است و در قدرت ماست که آن را معکوس کنیم.

قوانین بازارها را شکل می‌دهند. بازارها در خلاء وجود ندارند بلکه توسط قوانین، مقررات و نهادها شکل می‌گیرند. تغییر این قوانین می‌تواند به نتایج اقتصادی عادلانه‌تر و کارآمدتر منجر شود. این امر نیازمند حرکت فراتر از دوگانگی نادرست بین "بازارهای آزاد" و مداخله دولت است.

رویکرد جامع مورد نیاز است. پرداختن به نابرابری و ترویج رفاه مشترک نیازمند رویکردی چندوجهی است. این شامل اصلاح مقررات مالی، حاکمیت شرکتی، سیاست مالیاتی، قوانین کار و سیاست کلان اقتصادی است. راه‌حل‌های جزئی برای چالش‌های بزرگ کافی نیستند.

راه‌حل‌های مثبت‌جمع. بسیاری از سیاست‌هایی که نابرابری را کاهش می‌دهند می‌توانند رشد و پویایی اقتصادی کلی را نیز ترویج کنند. به عنوان مثال، سرمایه‌گذاری در آموزش و زیرساخت می‌تواند هم نابرابری را کاهش دهد و هم بهره‌وری را افزایش دهد. بازنویسی قوانین فقط درباره توزیع مجدد نیست، بلکه درباره ایجاد اقتصادی کارآمدتر و نوآورانه‌تر است.

9. توانمندسازی کارگران و سرمایه‌گذاری در مردم رشد را تحریک می‌کند

برای رقابت جهانی در قرن 21، اقتصاد ایالات متحده نیاز دارد که همه سیلندرها را به کار گیرد.

اصلاحات بازار کار. تقویت قدرت چانه‌زنی کارگران از طریق تسهیل اتحادیه‌سازی، افزایش حداقل دستمزدها و تقویت حفاظت‌های کارگری می‌تواند به اطمینان از اینکه دستاوردهای بهره‌وری به طور گسترده‌تری به اشتراک گذاشته می‌شوند، کمک کند. این می‌تواند تقاضای مصرف‌کننده و رشد اقتصادی را تقویت کند.

سرمایه‌گذاری‌های سرمایه انسانی. گسترش دسترسی به آموزش با کیفیت بالا از اوایل کودکی تا کالج و فراتر از آن برای فرصت‌های فردی و رقابت اقتصادی کلی حیاتی است. برنامه‌های آموزش نیروی کار می‌توانند به کارگران کمک کنند تا با تغییرات تکنولوژیکی و تغییرات اقتصادی سازگار شوند.

زیرساخت و نوآوری. سرمایه‌گذاری‌های عمومی بزرگ‌مقیاس در زیرساخت‌های فیزیکی و دیجیتال، انرژی پاک و تحقیقات پایه می‌توانند در کوتاه‌مدت شغل ایجاد کنند و در عین حال پایه‌ای برای رشد بهره‌وری بلندمدت فراهم کنند. این سرمایه‌گذاری‌ها برای حفظ رهبری اقتصادی ایالات متحده حیاتی هستند.

10. گسترش امنیت اقتصادی فرصت را برای همه ایجاد می‌کند

برای اصلاح عدم تعادل اقتصادی، کاهش نابرابری و ترویج رشد سالم در اقتصاد واقعی، باید به منابع آن اجاره‌ها حمله کنیم.

حفاظت‌های اجتماعی جهانی. گسترش دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی، مرخصی خانوادگی با حقوق و امنیت بازنشستگی می‌تواند ناامنی اقتصادی را کاهش دهد و به افراد بیشتری اجازه دهد تا ریسک‌های کارآفرینی را بپذیرند. این می‌تواند هم پویایی اقتصادی و هم کیفیت زندگی را تقویت کند.

شمول مالی. اطمینان از دسترسی به خدمات مالی پایه و حفاظت از روش‌های شکارچیانه می‌تواند به خانواده‌های بیشتری کمک کند تا ثروت و ثبات اقتصادی بسازند. این شامل اصلاحات در وام‌های دانشجویی، بازارهای وام مسکن و سیستم‌های پس‌انداز بازنشستگی است.

مالیات تصاعدی. یک سیستم مالیاتی تصاعدی‌تر می‌تواند هم به طور مستقیم نابرابری را کاهش دهد و هم درآمدی برای سرمایه‌گذاری‌های عمومی حیاتی ایجاد کند. این شامل بستن راه‌های فرار مالیاتی است که عمدتاً به نفع ثروتمندان است و استفاده از کد مالیاتی برای دلسرد کردن سفته‌بازی کوتاه‌مدت و اجاره‌خواهی.

آخرین به‌روزرسانی::

نقد و بررسی

4.00 از 5
میانگین از 100+ امتیازات از Goodreads و Amazon.

کتاب بازنویسی قوانین اقتصاد آمریکا با نظرات متنوعی مواجه شده و میانگین امتیاز آن ۴ از ۵ است. بسیاری از خوانندگان تحلیل‌های جوزف استیگلیتز درباره نابرابری اقتصادی و راه‌حل‌های پیشنهادی‌اش را ستایش کرده و این کتاب را بینش‌زا و مستدل می‌دانند. برخی از آن‌ها به دسترسی‌پذیری و ارائه مختصر آن اشاره کرده‌اند. با این حال، منتقدان بر این باورند که کتاب از عمق کافی برخوردار نیست، به داده‌های گزینش‌شده تکیه می‌کند و راه‌حل‌های غیرواقعی ارائه می‌دهد. چندین بررسی‌کننده اشاره کرده‌اند که در حالی که کتاب به شناسایی مسائل مهم می‌پردازد، راه‌حل‌های پیشنهادی آن ممکن است در شرایط سیاسی کنونی دشوار به اجرا باشد.

درباره نویسنده

جوزف یوجین استیگلیتز، اقتصاددان برجسته آمریکایی و استاد دانشگاه کلمبیا است. او در سال 2001 جایزه نوبل یادبود در علوم اقتصادی را دریافت کرد و در سال 1979 مدال جان بیتس کلارک را به دست آورد. جوزف ای. استیگلیتز در سمت‌های مهمی از جمله معاون ارشد و اقتصاددان ارشد بانک جهانی فعالیت کرده است. او به خاطر دیدگاه‌های انتقادی‌اش نسبت به جهانی‌سازی و اقتصاد بازار آزاد شناخته می‌شود و در سال 2000 ابتکار گفت‌وگوی سیاستی را تأسیس کرد. استیگلیتز نویسنده‌ای پربار و یکی از اقتصاددانان پر استناد در سطح جهانی است. او در حال حاضر در دانشگاه کلمبیا به عنوان استاد دانشگاه و همچنین به عنوان استاد افتخاری در دانشگاه تسینگ‌هوا مشغول به تدریس است.

Other books by Joseph E. Stiglitz

0:00
-0:00
1x
Dan
Andrew
Michelle
Lauren
Select Speed
1.0×
+
200 words per minute
Create a free account to unlock:
Requests: Request new book summaries
Bookmarks: Save your favorite books
History: Revisit books later
Ratings: Rate books & see your ratings
Try Full Access for 7 Days
Listen, bookmark, and more
Compare Features Free Pro
📖 Read Summaries
All summaries are free to read in 40 languages
🎧 Listen to Summaries
Listen to unlimited summaries in 40 languages
❤️ Unlimited Bookmarks
Free users are limited to 10
📜 Unlimited History
Free users are limited to 10
Risk-Free Timeline
Today: Get Instant Access
Listen to full summaries of 73,530 books. That's 12,000+ hours of audio!
Day 4: Trial Reminder
We'll send you a notification that your trial is ending soon.
Day 7: Your subscription begins
You'll be charged on Mar 1,
cancel anytime before.
Consume 2.8x More Books
2.8x more books Listening Reading
Our users love us
50,000+ readers
"...I can 10x the number of books I can read..."
"...exceptionally accurate, engaging, and beautifully presented..."
"...better than any amazon review when I'm making a book-buying decision..."
Save 62%
Yearly
$119.88 $44.99/year
$3.75/mo
Monthly
$9.99/mo
Try Free & Unlock
7 days free, then $44.99/year. Cancel anytime.
Settings
Appearance
Black Friday Sale 🎉
$20 off Lifetime Access
$79.99 $59.99
Upgrade Now →