نکات کلیدی
1. کاهش خشونت در تاریخ بشر
گذشته، سرزمین بیگانهای است: آنجا کارها به شیوهای متفاوت انجام میشود.
خشونت تاریخی شگفتانگیز. در گذشته، خشونت بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره بود. قربانیکردن انسان، شکنجه، مجازاتهای ظالمانه، بردهداری و جنگهای نسلکشی امری عادی به شمار میرفت. شواهد باستانشناسی و سوابق تاریخی نشاندهندهی نرخهای بسیار بالای مرگهای خشونتآمیز در جوامع پیشاتاریخی و جوامع اولیه است.
کاهش قابل اندازهگیری. دادههای کمی نشان میدهند که نرخهای خشونت در طول زمان بهطور چشمگیری کاهش یافته است:
- نرخ قتل در اروپا از ۳۰ تا ۱۰۰ در هر ۱۰۰,۰۰۰ نفر در قرون وسطی به حدود ۱ در هر ۱۰۰,۰۰۰ در حال حاضر کاهش یافته است.
- درصد مرگومیر در جنگها در جوامع دولتی بهمراتب کمتر از جوامع غیر دولتی است.
- نرخهای جرمهای خشونتآمیز، سوءاستفاده خانگی و بیرحمی به حیوانات نیز کاهش یافته است.
چندین مقیاس زمانی. این کاهش در چندین مقیاس زمانی رخ داده است:
- هزارهها: انتقال از جوامع شکارچی-گردآورنده به دولتهای اولیه.
- قرنها: کاهش جنگهای فئودالی و خشونتهای بین فردی در اروپا.
- دههها: کاهش جنگهای بیندولتی از زمان جنگ جهانی دوم.
2. اثر لویاتان: دولتهای قوی خشونت را کاهش میدهند
برای فرار از این وضعیت جنگ، تنها راه ایجاد قدرت مشترکی است که همه را در ترس نگه دارد.
بینش هابز. توماس هابز استدلال کرد که بدون یک مرجع مرکزی قوی، مردم در یک "وضعیت جنگ" دائمی زندگی میکنند. تأسیس یک لویاتان - دولتی با انحصار بر استفاده مشروع از زور - بهطور چشمگیری خشونت بین افراد و گروهها را کاهش میدهد.
شواهد تاریخی. دادهها نظریه هابز را تأیید میکنند:
- با متمرکز شدن قدرت در اروپا، نرخهای خشونت بین فردی کاهش یافت.
- مناطق خارج از کنترل دولت (مرزها، دولتهای شکستخورده) دارای نرخهای خشونت بسیار بالاتری هستند.
- جوامع خشونتآمیزتر امروزی معمولاً آنهایی هستند که قدرت دولتی ضعیف یا غایب دارند.
معاملهها. در حالی که اثر لویاتان خشونت کلی را کاهش میدهد، میتواند خشونت و سرکوب دولتی را نیز تسهیل کند. یافتن تعادل مناسب قدرت دولتی چالشی مداوم برای جوامع است.
3. فرآیند متمدنسازی: آداب و خودکنترلی خشونت را کاهش میدهند
مردم متعادلتر، محتاطتر و بیشتر به افکار و احساسات دیگران توجه کردند.
نظریه الیاس. نوربرت الیاس استدلال کرد که وابستگی فزاینده مردم در جوامع پیچیده منجر به خودکنترلی و توجه بیشتر به دیگران شده است. این "فرآیند متمدنسازی" در تغییر هنجارهای رفتاری و آداب و رسوم تجلی یافته است.
شواهد تغییر. منابع تاریخی تغییرات چشمگیری در رفتار قابل قبول را نشان میدهند:
- کاهش خشونت و بیرحمی عمومی.
- افزایش تنفر از عملکردهای بدنی.
- آداب غذاخوری و بهداشت شخصی بیشتر.
- افزایش عدم تحمل نسبت به خشونت بین فردی.
تأثیر روانشناختی. این تغییرات تنها سطحی نبودند - آنها بازتاب و تقویت تغییرات عمیقتر روانشناختی هستند:
- توانایی بیشتر در کنترل امیال.
- افزایش همدلی و درک دیدگاه دیگران.
- نظریه ذهن پیشرفتهتر.
- افقهای زمانی گستردهتر و توانایی تأخیر در ارضای خواستهها.
4. انقلاب بشردوستانه: ارزشهای روشنگری صلح را ترویج میکنند
روشنگری گاهی به انقلاب بشردوستانه نامیده میشود، زیرا منجر به لغو شیوههای وحشیانهای شد که در طول هزارهها در تمدنها رایج بود.
تغییر رادیکال. در یک دوره نسبتاً کوتاه، بسیاری از شیوههای ظالمانهی دیرینه لغو یا بهطور قابل توجهی کاهش یافتند:
- بردهداری.
- شکنجه.
- مجازاتهای ظالمانه.
- آزار و اذیت مرتدها و جادوگران.
- قربانیکردن انسان.
ایدههای روشنگری. این انقلاب بهوسیلهی شیوههای جدید تفکر هدایت شد:
- ارزشگذاری عقل و شواهد بهجای سنت و خرافات.
- شناسایی برابری بنیادی همه انسانها.
- تأکید بر کاهش رنج و ترویج رفاه.
- باور به امکان پیشرفت اخلاقی و اجتماعی.
فرآیند مداوم. در حالی که این تغییر ارزشها کامل نیست، همچنان به شکلگیری نگرشهای مدرن نسبت به خشونت و حقوق بشر ادامه میدهد.
5. صلح طولانی: قدرتهای بزرگ در عصر هستهای از جنگ پرهیز میکنند
ممکن است ما در صلحآمیزترین دوره تاریخ گونهمان زندگی کنیم.
صلح بیسابقه. از سال 1945، هیچ جنگی بین قدرتهای بزرگ جهانی رخ نداده است - طولانیترین چنین دورهای در تاریخ مدرن. این "صلح طولانی" بهویژه با توجه به تنشهای جنگ سرد قابل توجه است.
عوامل متعدد. چندین نیروی مرتبط به این صلح کمک میکنند:
- بازدارندگی هستهای.
- وابستگی اقتصادی.
- گسترش دموکراسی.
- نهادها و هنجارهای بینالمللی علیه تهاجم.
- تغییر نگرشها نسبت به جنگ.
اهمیت آماری. در حالی که بدبینان استدلال میکنند که این ممکن است یک نوسان تصادفی باشد، تحلیلهای آماری نشان میدهند که صلح طولانی یک پدیده واقعی است که نیاز به توضیح دارد.
6. انقلابهای حقوق: گسترش دایره همدلی بیرحمی را کاهش میدهد
انقلابهای حقوق در دوران پس از جنگ به قدری در احساسات ما نفوذ کردهاند که ما تمایل داریم مسائل نژادپرستی، جنسیتگرایی و حقوق بشر را بهعنوان نگرانیهای اخلاقی همیشگی در نظر بگیریم.
گسترش دایره اخلاقی. از دهه 1950، گسترش چشمگیری در گروههایی که مورد توجه اخلاقی قرار میگیرند، مشاهده شده است:
- جنبش حقوق مدنی.
- جنبش حقوق زنان.
- جنبش حقوق همجنسگرایان.
- جنبش حقوق کودکان.
- جنبش حقوق حیوانات.
تغییر فرهنگی. این جنبشها بازتاب و تقویت تغییر نگرشها هستند:
- همدلی بیشتر برای کسانی که با خود متفاوت هستند.
- حساسیت بیشتر به رنج و تبعیض.
- شناسایی ارزش اخلاقی گروههای حاشیهای قبلی.
فرآیند مداوم. در حالی که پیشرفتهای قابل توجهی حاصل شده است، گسترش حقوق و توجه اخلاقی همچنان در حال تحول و مواجهه با مقاومت است.
7. سوگیریهای آماری و روانشناختی درک ما از خشونت را تحریف میکنند
ذهن انسان تمایل دارد احتمال وقوع یک رویداد را از روی سهولت یادآوری مثالها تخمین بزند و صحنههای کشتار بیشتر از تصاویری که افراد بهدلیل پیری میمیرند، به خانههای ما منتقل میشوند و در حافظهمان میسوزند.
سوگیری در دسترس بودن. ما شیوع رویدادهای دراماتیک و خبرساز (مانند حملات تروریستی) را بیش از حد برآورد میکنیم و خطرات رایج اما عادی را کمتر از حد برآورد میکنیم.
کوتاهنگری تاریخی. ما اطلاعات بسیار دقیقتری درباره خشونتهای اخیر نسبت به گذشته دور داریم که ما را به این فکر میاندازد که زمانهای گذشته صلحآمیزتر بودند.
عدم توانایی در شمارش. بسیاری از مردم در تفسیر آمار مربوط به خشونت مشکل دارند که منجر به تصورات نادرست درباره روندها و خطرات نسبی میشود.
عوامل روانشناختی که درک ما از خشونت را تحریف میکنند:
- سوگیری منفی: ما بیشتر به رویدادهای منفی توجه میکنیم.
- یادآوری خوشایند: تمایل به دیدن گذشته بهعنوان بهتر از حال.
- سوگیری تأیید: ما به دنبال اطلاعاتی هستیم که باورهای موجود ما را تأیید کند.
- لنگر انداختن: ما به شدت به اطلاعات اولیه تکیه میکنیم.
8. تجارت، عقل و همدلی نیروهای قدرتمندی برای صلح هستند
با گسترش دایره همدلی، مردم بیشتر و بیشتر موجودات را در یک کالای توجه و احترام قرار دادهاند.
تجارت ملایم. تجارت تعاملات مثبت-جمعی ایجاد میکند و به مردم سهمی در رفاه یکدیگر میدهد. با افزایش ارتباطات جوامع از طریق تجارت، انگیزه کمتری برای درگیری وجود دارد.
عقل و حل مسئله. بهکارگیری عقل در امور انسانی به ما کمک میکند تا بیفایده بودن خشونت را شناسایی کنیم و راهحلهای غیرخشونتآمیز برای درگیریها پیدا کنیم. تفکر علمی و تحلیل هزینه-فایده جنگ را کمتر جذاب میکند.
گسترش همدلی. عواملی که توانایی ما را برای درک دیدگاههای دیگران افزایش میدهند، خشونت را کاهش میدهند:
- سواد و گسترش ایدهها از طریق کتابها.
- ارتباطات و رسانههای جهانی.
- شهرنشینی و مواجهه با افراد متنوع.
- آموزش و ارزشهای جهانی.
9. ایدئولوژیها میتوانند هم خشونت را کاهش دهند و هم تشدید کنند
ایدئولوژیها اختراعی بهطور شگفتانگیز جدید هستند.
شمشیر دو لبه. در حالی که ایدههای روشنگری به کاهش خشونت کمک کردهاند، سایر ایدئولوژیها منجر به تشدید آن شدهاند.
ایدئولوژیهای صلحآمیز:
- لیبرالیسم کلاسیک.
- انسانگرایی.
- عقلگرایی سکولار.
ایدئولوژیهای خشونتآمیز:
- ملیگرایی.
- فاشیسم.
- کمونیسم.
- افراطگرایی مذهبی.
اهمیت ایدهها. ظهور و سقوط ایدئولوژیهای مختلف تأثیر عظیمی بر سطوح خشونت در طول تاریخ داشته است. درک و ترویج ایدئولوژیهای صلحآمیز برای پیشرفت مداوم ضروری است.
10. کاهش خشونت نه تضمین شده است و نه غیرقابل بازگشت
ما از صلحی که امروز داریم لذت میبریم زیرا مردم در نسلهای گذشته از خشونت زمان خود وحشتزده بودند و تلاش کردند آن را کاهش دهند، و بنابراین ما باید برای کاهش خشونتی که در زمان ما باقی مانده است، تلاش کنیم.
اجتنابناپذیر نیست. کاهش خشونت محصول عوامل تاریخی، فرهنگی و نهادی خاص است - نه یک فرآیند خودکار.
تهدیدات بالقوه:
- سلاحهای هستهای و سایر فناوریهای ویرانگر.
- تغییرات اقلیمی و کمبود منابع.
- ملیگرایی و اقتدارگرایی دوباره ظهور کرده.
- ایدئولوژیهایی که خشونت را توجیه میکنند.
تلاش مداوم لازم است. حفظ و گسترش کاهش خشونت نیاز به کار مداوم دارد:
- تقویت نهادهای بینالمللی.
- ترویج دموکراسی و حقوق بشر.
- پیشبرد ارزشهای علمی و انسانی.
- حل و فصل درگیریها بهصورت مسالمتآمیز.
- پرداختن به علل ریشهای خشونت (فقر، نابرابری و غیره).
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب فرشتگان بهتر طبیعت ما نقدهای متفاوتی دریافت میکند. در حالی که برخی تحلیل جامع آن از کاهش خشونت در طول تاریخ را تحسین میکنند، دیگران روششناسی، تعصب و اتکای بیش از حد پینکر به منابع داده خاص را مورد انتقاد قرار میدهند. منتقدان دامنه بلندپروازانه و سبک نوشتاری جذاب کتاب را میستایند اما به طول بیش از حد و سادهسازیهای گاهبهگاه آن اشاره میکنند. منتقدان استدلال میکنند که موضع ضد مذهبی پینکر و تمرکز بر جوامع غربی، دیدگاه کتاب را محدود میکند. با وجود این انتقادات، بسیاری کتاب را تحریککننده میدانند و آن را به عنوان یک مشارکت مهم در بحثهای مربوط به پیشرفت انسانی و کاهش خشونت تلقی میکنند.