نکات کلیدی
۱. تأثیر فرازمینیهای باستانی و نژاد مار
هرچه در طول سالها بیشتر تحقیق کردهام، برایم روشنتر شده است که منشأ سلسلههای خونی و نقشهی تسلط بر زمین، از سیارات دیگر و نژاد یا نژادهایی از ابعاد یا کرات تکاملی متفاوت سرچشمه میگیرد.
منشأ فرازمینی. نویسنده بر این باور است که دستکاری انسانها به نژادهای فرازمینی بازمیگردد، بهویژه جریان ژنتیکی خزندهای که به نام آنوناکی یا نژاد مار شناخته میشود و در متون باستانی مانند الواح سومری توصیف شده است. این موجودات گفته میشود صدها هزار سال پیش به زمین آمدهاند و فناوری و دانشی بسیار پیشرفتهتر از انسانهای اولیه داشتهاند. آنها اغلب توسط جوامع بدوی بهعنوان «خدایان» شناخته میشدند.
دستکاری ژنتیکی. بر اساس الواح سومری، آنوناکی به رهبری شخصیتهایی مانند انکی و نینخارساگ، انسانهای بومی را بهصورت ژنتیکی مهندسی کردند تا نژادی بردهوار برای انجام کارهای سخت مانند استخراج طلا ایجاد کنند. این ارتقاء ناگهانی در شکل انسان حدود ۲۰۰ هزار سال پیش که منجر به پیدایش هومو ساپینس شد، بهعنوان شاهدی بر این مداخله ارائه میشود. نویسنده معتقد است این برنامهی آمیزش نژادی، سلسلههای خونی هیبریدی با کد ژنتیکی خزندهها به وجود آورده است.
فاجعهها و بقا. متون باستانی و شواهد زمینشناسی به فجایع عظیم جهانی در حدود ۱۱۰۰۰ سال پیش و پس از آن اشاره دارند که تمدنهای پیشرفتهی «عصر طلایی» را نابود کردند. نویسنده معتقد است نژادهای فرازمینی یا زمین را ترک کردند یا زیر زمین یا در ابعاد دیگر به حیات ادامه دادند. هیبریدهای خزنده-انسان بازمانده که دانش پیشرفتهای داشتند، پایه و اساس نخبگان حاکم شدند.
۲. برادری بابلی: معماران کنترل جهانی
برادری که امروز جهان را کنترل میکند، تجلی مدرن برادری بابلی کشیشان خزنده-آریایی و «شاهزادگان» است که پس از طوفان در آنجا گرد هم آمدند.
ظهور پس از فاجعه. پس از سیلابها و آشوبهای جهانی، نویسنده ادعا میکند که سلسلههای خونی آریایی و خزنده-آریایی بازمانده از مناطق کوهستانی، بهویژه قفقاز و خاور نزدیک، برای بازسازی تمدنهای پیشرفته در مناطقی مانند سومر و مصر ظهور کردند. بابل به مرکزی کلیدی برای این گروهها تبدیل شد.
تشکیل برادری. در بابل، این سلسلههای خونی به رهبری شخصیتهایی مانند نمرود و ملکه سمیرامیس (نماد آنوناکی انکی و نینخارساگ) شبکهای از جامعههای مخفی تشکیل دادند. این «برادری بابلی» دانش باستانی را متمرکز و سیستمهای کنترل از جمله باورهای دینی دستکاریشده و ساختارهای سلسلهمراتبی را پایهگذاری کرد.
گسترش و نفوذ. برادری بابلی نفوذ خود را در سراسر خاورمیانه، مصر و نهایتاً اروپا و آمریکا گسترش داد. آنها مدارس اسرارآمیز و جوامع مخفی را نفوذ یا ایجاد کردند تا برنامههای خود را بهصورت پنهانی پیش ببرند و همزمان نهادهای عمومی برای کنترل تودهها تأسیس کردند.
۳. دین بهعنوان زندان ذهنی ساختهشده
هیچ چیز به اندازه دین به برنامه خزندهها خدمت نکرده است.
کنترل از طریق باور. نویسنده معتقد است که ادیان بزرگ جهان (یهودیت، مسیحیت، اسلام) بهطور عمدی توسط برادری بابلی ایجاد شدهاند تا ذهن و احساسات انسانها را از طریق ترس، گناه و وعده نجات بهوسیله اطاعت از کشیشان کنترل کنند. این ادیان بر پایه اساطیر و نمادهای بازتولیدشده از پرستش خورشید باستانی و مدارس اسرارآمیز بنا شدهاند.
اساطیر و نمادهای بازتولیدشده. داستانها و شخصیتهای اصلی این ادیان، مانند تولد، مرگ و رستاخیز «پسر خدا»، بازتابی از خدایان پیشین بتپرست مانند تموز، هوروس، میترا و کوئتزالکوآتل هستند.
- عیسی بهعنوان شخصیتی مرکب بر اساس این اساطیر خدای خورشید معرفی میشود.
- داستانهای کتاب مقدس مانند پیدایش و خروج نسخههای ویرایششده متون سومری و مصری خوانده میشوند.
- نمادهایی مانند صلیب، ماهی، هاله و اعداد خاص (۱۲، ۱۳، ۴۰) بهعنوان کدهای باطنی باستانی تفسیر میشوند.
سرکوب دانش. ادیان، بهویژه کلیسای رومی، بهطور سیستماتیک متون و دانش باستانی را که با روایتهای ساختگی آنها یا حقیقت زندگی و تواناییهای انسانی در تضاد بود، نابود یا سرکوب کردند. این امر باعث شد تودهها نادان و بهراحتی کنترلپذیر باقی بمانند.
۴. ظهور اشراف سیاه و بردگی مالی
این فینیقیها سپس به ونیزیها معروف شدند. آنها امپراتوری قدرتمند دریایی (البته) و مالی ساختند که بر پایه قرض دادن پولی که وجود ندارد و دریافت بهره از آن بود.
دستکاری مالی. نویسنده خط سیر برادری بابلی را از طریق گروههایی مانند فینیقیها و بعدها ونیزیها به اروپا دنبال میکند. این گروهها امپراتوریهای مالی قدرتمندی بر پایه خلق پول «فیات» (پول بدون پشتوانه) و قرض دادن آن با بهره ایجاد کردند که موجب ایجاد بدهی و کنترل بر افراد و ملتها شد.
اشراف سیاه. نخبگان ونیزی که با اشراف اروپایی ازدواج کردند، به «اشراف سیاه» معروف شدند. این خانوادهها که حامل سلسلههای خونی خزنده بودند، وارد خاندانهای سلطنتی و مؤسسات مالی اروپا شدند و کنترل آنها را به دست گرفتند.
سیستم بانکداری مرکزی. اشراف سیاه در تأسیس بانکهای مرکزی مانند بانک انگلستان نقش اساسی داشتند که به کارتلهای بانکی خصوصی اجازه داد ارزها و اقتصادهای ملی را کنترل کنند. این سیستم مبتنی بر بدهی و بهره، ابزار اصلی کنترل جهانی است که به برادری امکان میدهد رونقها و رکودهای اقتصادی را به دلخواه ایجاد کند.
۵. شبکه جوامع مخفی: بافتن تار قدرت
در طول هزاران سال، خزندههای خالص و هیبریدها شبکهای شگفتانگیز از جوامع مخفی به هم پیوسته برای اجرای برنامه خود ایجاد کردهاند.
هماهنگی پنهان. نویسنده فاش میکند که برادری بابلی از طریق شبکهای گسترده و به هم پیوسته از جوامع مخفی (فراماسونها، شوالیههای معبد، رزیکروسها و غیره) و گروههای نیمهمخفی (میزگرد، گروه بیلدربرگ، CFR، TC) فعالیت میکند. این گروهها که اغلب اعضای مشترک از همان سلسلههای خونی دارند، برنامه جهانی را فراتر از مرزهای ملی و مؤسسات هماهنگ میکنند.
ساختار سلسلهمراتبی. این سازمانها به شکل هرم ساختاربندی شدهاند، بهطوری که دانش و برنامه واقعی در سطوح بالاتر محدود شده است. اکثریت اعضا از اهداف نهایی بیاطلاعاند و تصور میکنند بخشی از سازمانهای خیرخواه یا محترم هستند. این تقسیمبندی محرمانگی و کنترل را تضمین میکند.
نفوذ در نهادها. اعضای مورد اعتماد این شبکهها در موقعیتهای قدرت در دولتها، بانکها، شرکتها، رسانهها، ارتش و سازمانهای اطلاعاتی سراسر جهان قرار میگیرند. این امکان را به برادری میدهد که از پشت صحنه رویدادها و سیاستها را دستکاری کند و عملاً دولتی تکحزبی تحت کنترل نخبگان پنهان ایجاد نماید.
۶. خلق و کنترل ایالات متحده
ایالات متحده همیشه از لندن کنترل شده و هنوز هم چنین است.
پروژه برادری. نویسنده ادعا میکند ایالات متحده بر اساس اصول آزادی تأسیس نشده بلکه پروژهای عمدی از برادری بابلی است که عمدتاً از لندن هدایت میشد. شخصیتهای کلیدی مانند فرانسیس بیکن و پدران بنیانگذار (که بسیاری فراماسون بودند) بخشی از این طرح بودند.
شرکت ویرجینیا. آمریکا بهعنوان ادامه شرکت ویرجینیا معرفی میشود که توسط شاه جیمز اول مجوز گرفته و مالک زمینهای وسیعی در آمریکا بود. نویسنده بهطور بحثبرانگیزی ادعا میکند تاج و تخت بریتانیا هنوز مالک زمینهای آمریکا است و دولت آمریکا (شرکت «ایالات متحده آمریکا») نماینده مالکان اصلی شرکت ویرجینیا است.
کنترل مالی و سیاسی. فدرال رزرو، بانک مرکزی آمریکا، بهعنوان کارتل خصوصی متعلق به خانوادههای بانکی اروپایی (مانند روتشیلدها و واربرگها) و همکاران آمریکاییشان (مانند راکفلرها) توصیف میشود. سازمانهایی مانند شورای روابط خارجی (CFR)، شاخهای از مؤسسه سلطنتی امور بینالملل لندن (RIIA)، سیاست و سیاستگذاری آمریکا را کنترل میکنند تا رؤسا و مقامات کلیدی در خدمت برنامه برادری باشند.
۷. شیطانپرستی: آیینهای نخبگان خزنده
آیینهای جادوی سیاهی که بهعنوان شیطانپرستی میشناسیم، تجلی مدرن آیینها و قربانیهای انسانی در بابل باستان و جوامع نفوذی برادری است...
ادامه سنتهای باستانی. نویسنده تأکید میکند که شیطانپرستی مدرن ادامه مستقیم قربانی و شکنجههای آیینی است که توسط برادری بابلی و پیشینیان آن انجام میشد. این آیینها صرفاً اعمال منحرف نیستند بلکه بخش مرکزی «دین» آنها بوده و اهداف خاصی در زمینه دستکاری انرژی و ارتباط با خزندهها دارند.
دستکاری انرژی. آیینهای شیطانپرستی که اغلب شامل شکنجه و قربانی (بهویژه کودکان) است، در نقاط انرژی زمین اجرا میشوند. احساسات منفی شدید ایجادشده (ترس، درد) باور میشود که با خزندهها در بعد چهارم پایینتر همرزونانس شده و به آنها نیرو میدهد.
خون و قربانی. نوشیدن خون، بهویژه خون قاعدگی («آتش ستاره») و خون قربانیان، عملی است که به سلسلههای خونی خزنده نسبت داده میشود و برای حفظ شکل انسانی آنها در این بعد ضروری است. قربانی انسانی، بهویژه کودکان، روشی برای دزدیدن انرژی حیاتی و آزمودن وفاداری واردشدگان است.
۸. کنترل ذهن: شکستن روان برای تسلط
کنترل ذهن و احساسات انسان اساس تسلط خزندهها بر نژاد بشر است.
دستکاری سیستماتیک. نویسنده معتقد است انسانها تحت کنترل گسترده ذهنی قرار دارند که از تبلیغات آشکار در رسانهها و آموزش تا برنامهریزی پنهان مبتنی بر تروما متغیر است. هدف ایجاد جمعیتی است که بهراحتی کنترل شود، بدون تفکر و از پتانسیل واقعی خود جدا شده باشد.
برنامهریزی مبتنی بر تروما. تکنیکهایی که توسط افرادی مانند یوزف منگله نازی توسعه یافته و در برنامههایی مانند MKUltra (که گفته میشود هنوز فعال است) ادامه یافته، شامل ایجاد تروماهای سیستماتیک از کودکی از طریق شکنجه و سوءاستفاده آیینی است. این کار ذهن را به شخصیتهای جداشده یا «آلتر» تقسیم میکند.
خلق رباتهای انسانی. این ذهنهای تکهتکه شده سپس با استفاده از محرکها (کلمات، صداها، نمادها) برای انجام وظایف خاص برنامهریزی میشوند. افراد برنامهریزیشده بهعنوان قاتلان، حاملها، بردگان جنسی و نفوذیها در سازمانهای مختلف به کار گرفته میشوند. این شبکهای از عوامل ناآگاه یا ناخواسته است که در خدمت برنامه برادری هستند.
۹. سلسله خونی ویندسور: خانواده کلیدی خزنده
ویندسورها برجستهترین خانواده خزنده در جهان هستند و در قلب دستکاری جهانی فعالیت میکنند.
خاستگاه اشراف سیاه. نویسنده ادعا میکند خاندان سلطنتی بریتانیا (خانواده ویندسور) یکی از سلسلههای خونی کلیدی اشراف سیاه است که نسب خود را از طریق خاندانهای سلطنتی اروپایی به خطوط خزنده-آریایی باستانی میرساند. ثروت و قدرت آنها به امپراتوری مالی متمرکز در شهر لندن مرتبط است.
شیطانپرستی و آیین. ویندسورها بهطور عمیق در آیینهای شیطانپرستی و قربانی کودکان دخیل هستند، عملیاتی که برای ارتباط برادری با خزندهها حیاتی است. نویسنده شهادتهایی از بازماندگان سوءاستفاده آیینی ارائه میدهد که ادعا میکنند اعضای خانواده سلطنتی را در این اعمال دیدهاند.
کنترل و نفوذ. ویندسورها بهعنوان شرکتکنندگان آگاه در دستکاری جهانی معرفی میشوند که از موقعیت و ارتباطات خود در جوامع مخفی (مانند فراماسونری، فرمان گارتر) و نهادها (کلیسای انگلستان، ارتش، سازمانهای اطلاعاتی) برای پیشبرد برنامه برادری استفاده میکنند.
۱۰. ترورها بهعنوان قربانیهای نمادین برای برنامه
در بالاترین سطح برادری، مرگ دایانا، مانند کندی، یک قتل آیینی بود.
قربانیهای برنامهریزیشده. نویسنده معتقد است ترورهای تاریخی مهم مانند جان اف کندی و دایانا، شاهدخت ولز، رویدادهای تصادفی نبوده بلکه قتلهای آیینی برنامهریزیشده توسط برادری بودهاند. این قتلها مملو از نمادهای باطنی مرتبط با اساطیر و خدایان باستانی هستند.
نمادگرایی در مرگ. مکانها، تاریخها و شرایط این مرگها بهعنوان حامل معانی نمادین خاص در زبان مخفی برادری تفسیر میشوند.
- مرگ کندی در میدان دیلی (معبد خورشید با نماد هرم) در سالگرد رویدادی تمپلار.
- مرگ دایانا در تونل پونت دالما («پل الهه ماه»)، مکانی باستانی برای قربانی به الهه دایانا، در روز هکاته.
اجرای پنهان. این ترورها بهوسیله عوامل برادری در سازمانهای اطلاعاتی و شبکههای دیگر انجام شده و اغلب از افراد کنترلشده ذهنی بهعنوان قربانیان نمایشی (مانند لی هاروی اسوالد و هنری پل) استفاده شده است. امنیت عمداً کاهش یا دستکاری شده تا مرگ هدف تضمین شود.
۱۱. زبان مخفی نمادها و دستکاری انرژی
وسواس برادری به آیین و نمادگرایی رفتاری عجیب نیست. آنها در حال افسون ذهن و احساسات انسان هستند.
ارتباط و کنترل. نویسنده توضیح میدهد که برادری از زبان مخفی نمادها، اعداد، کلمات و آیینها برای ارتباط میان واردشدگان و مهمتر از آن، تأثیرگذاری بر روان جمعی انسان و میدان انرژی زمین استفاده میکند. این بهعنوان نوعی «افسون» توصیف میشود.
نمادها بهعنوان اشکال انرژی. نمادها و اشکال هندسی انرژیهای خاصی تولید میکنند. با قرار دادن این نمادها در مکانهای کلیدی (طرح شهرها، ساختمانها، لوگوها)، برادری قصد دارد محیط را با فرکانسهای ارتعاشی مطلوب هماهنگ کند و بر فکر و احساس انسان تأثیر بگذارد.
- نمونهها: ابلیسکها (انرژی مردانه/خورشیدی)، گنبدها (انرژی زنانه/ماه)، اهرام (تمرکز انرژی)، هگزاگرام، پنتاگرام، دایره و صلیب.
دستکاری ارتعاشی. آیینها، صداها و حتی تاریخهای خاص (مانند اول مه، انقلابهای فصلی) برای مهار و هدایت انرژی به کار میروند. هدف حفظ فرکانس ارتعاشی زمین در سطح پایین است تا با خزندههای بعد چهارم پایینتر سازگار باشد و انسانیت را از آگاهی بالاتر جدا کند.
۱۲. شکستن افسون: بازپیوند با آ
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «بزرگترین راز» نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده است؛ برخی محتوای تأملبرانگیز آن را ستایش میکنند و برخی دیگر آن را بیمعنی میدانند. خوانندگان نظریههای توطئه مطرحشده در کتاب، بهویژه آن دسته که به موجودات خزنده بیگانه و کنترل رهبران جهان توسط آنها اشاره دارد، هم جذاب و هم دور از واقعیت مییابند. بسیاری از پژوهش گسترده آیک و توانایی او در پیوند دادن رویدادهای تاریخی مختلف قدردانی میکنند، در حالی که عدهای دیگر به نبود شواهد معتبر در آثار او انتقاد دارند. این کتاب باورهای رایج را به چالش میکشد و خوانندگان را به پرسشگری نسبت به قدرتهای حاکم ترغیب میکند، اما ادعاهای جنجالی آن درباره دین، سیاست و چهرههای مشهور اغلب با تردید مواجه میشود.