نکات کلیدی
1. نابرابری اقتصادی آمریکا به سطح دوران طلایی بازگشته است
آمریکا در دهه 1950 جامعهای با طبقه متوسط بود، به مراتب بیشتر از دهه 1920 یا امروز.
تمرکز درآمد در بالاترین سطح. از دهه 1970، نابرابری درآمد در ایالات متحده به شدت افزایش یافته و به سطوحی رسیده که از دهه 1920 دیده نشده بود. 1% بالای درآمدی سهم نامتناسبی از رشد اقتصادی را به خود اختصاص دادهاند، در حالی که دستمزدهای طبقه متوسط و پایین راکد مانده است.
فرسایش رفاه طبقه متوسط. این روند منجر به:
- دستمزدهای واقعی راکد یا کاهش یافته برای اکثر کارگران
- افزایش ناامنی اقتصادی برای بسیاری از خانوادهها
- شکاف ثروت فزاینده بین ثروتمندان و بقیه جامعه
- کاهش تحرک اجتماعی و برابری فرصتها
پیامدهای نابرابری بالا:
- فشار بر همبستگی اجتماعی و نهادهای دموکراتیک
- افزایش قطببندی سیاسی
- کاهش رشد اقتصادی به دلیل کاهش هزینههای مصرفکننده
- افزایش تنشهای اجتماعی و احتمال ناآرامی
2. فشردگی بزرگ جامعهای با طبقه متوسط پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرد
فشردگی بزرگ به خودی خود - یا به طور دقیقتر، پایداری آن - نقش حیاتی نیروهای اجتماعی را در مقابل دست نامرئی در تعیین توزیع درآمد نشان میدهد.
سیاستها برابری را هدایت کردند. فشردگی بزرگ، که از دهه 1930 تا 1970 رخ داد، نابرابری درآمد را به شدت کاهش داد از طریق:
- مالیات تصاعدی
- تقویت اتحادیههای کارگری
- افزایش حداقل دستمزدها
- گسترش برنامههای اجتماعی
رفاه طبقه متوسط. این دوره شاهد بود:
- رشد اقتصادی گسترده
- افزایش استانداردهای زندگی برای اکثر آمریکاییها
- کاهش شکاف بین ثروتمندان و فقرا
- افزایش تحرک اجتماعی
اجماع سیاسی. این دوره با:
- حمایت دو حزبی از بسیاری از سیاستهای نیو دیل
- پذیرش نقش بزرگتر دولت در اقتصاد
- کاهش قطببندی سیاسی
- باور به پیشرفت اقتصادی مشترک
3. محافظهکاری جنبشی سیاست آمریکا را از دهه 1970 تغییر داد
محافظهکاری جنبشی به عنوان یک نیروی سیاسی قدرتمند منحصر به ایالات متحده است.
تغییر ایدئولوژیک. محافظهکاری جنبشی به عنوان پاسخی به اجماع نیو دیل ظهور کرد و برای:
- کاهش مالیاتها، به ویژه برای درآمدهای بالا
- کاهش مقررات دولتی
- شک و تردید نسبت به برنامههای رفاه اجتماعی
- راهحلهای بازار آزاد برای مشکلات اجتماعی
شبکه نهادی. این جنبش زیرساخت قدرتمندی ایجاد کرد شامل:
- اندیشکدهها (مانند بنیاد هریتیج، مؤسسه کاتو)
- رسانهها (مانند فاکس نیوز، رادیوهای گفتگوی محافظهکار)
- گروههای حمایتی و کمیتههای اقدام سیاسی
- حامیان دانشگاهی و فکری
تسلط سیاسی. محافظهکاری جنبشی با:
- تسخیر کنترل حزب جمهوریخواه
- پیروزی در چندین انتخابات ریاستجمهوری
- تغییر گفتمان سیاسی کلی به سمت راست
- اجرای سیاستهایی که نابرابری اقتصادی را افزایش دادند
4. مسائل نژادی و فرهنگی برای کسب منافع سیاسی بهرهبرداری شدهاند
سفیدپوستان جنوبی شروع به رأی دادن به جمهوریخواهان کردند.
استراتژی جنوبی. جمهوریخواهان، به ویژه از دهه 1960، از جاذبههای نژادی برای جذب رأیدهندگان سفیدپوست، به ویژه در جنوب استفاده کردهاند:
- مخالفت با قوانین حقوق مدنی
- انتقاد از برنامههای رفاه اجتماعی
- تأکید بر لفاظی "قانون و نظم"
- استفاده از زبان کدگذاری شده برای جلب نگرانیهای نژادی
مسائل فرهنگی تفرقهانگیز. سیاستمداران محافظهکار همچنین از مسائل فرهنگی برای جلب حمایت استفاده کردهاند:
- مخالفت با حقوق سقط جنین
- مقاومت در برابر حقوق LGBTQ+
- تأکید بر ارزشهای خانواده سنتی
- جاذبه به محافظهکاران مذهبی
تأثیر بر سیاست. این استراتژی به محافظهکاران اجازه داده است تا:
- انتخابات را با وجود سیاستهای اقتصادی نامحبوب ببرند
- تمرکز را از نابرابری اقتصادی دور کنند
- یک ائتلاف سیاسی پایدار ایجاد کنند
- سیاستهایی را اجرا کنند که اغلب بر خلاف منافع اقتصادی حامیانشان عمل میکنند
5. سیستم بهداشت و درمان ایالات متحده ناکارآمد است و میلیونها نفر را بدون بیمه میگذارد
ایالات متحده تقریباً دو برابر بیشتر از کانادا، فرانسه و آلمان برای بهداشت و درمان هر فرد هزینه میکند، تقریباً دو و نیم برابر بیشتر از بریتانیا - با این حال امید به زندگی ما در پایینترین سطح قرار دارد.
ناکافی و نابرابر. سیستم بهداشت و درمان ایالات متحده با:
- هزینههای بالا بدون نتایج بهتر متناسب
- میلیونها آمریکایی بدون بیمه یا با بیمه ناکافی
- سیستم بیمه پیچیده و پراکنده
- هزینههای اداری بالا به دلیل پرداختکنندگان متعدد
مقایسه با سایر کشورها. برخلاف سایر کشورهای توسعهیافته، ایالات متحده:
- پوشش بهداشت و درمان همگانی ندارد
- به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی بیشتر برای بهداشت و درمان هزینه میکند
- در بسیاری از معیارها نتایج بهداشتی بدتری دارد
- تفاوتهای قابل توجهی در دسترسی به مراقبت دارد
تأثیر اقتصادی. سیستم فعلی:
- کسب و کارها را با هزینههای بالای بهداشت و درمان کارکنان بار میکند
- به ورشکستگیهای شخصی به دلیل صورتحسابهای پزشکی کمک میکند
- تحرک اقتصادی و کارآفرینی را کاهش میدهد
- منابع را از اولویتهای اقتصادی دیگر منحرف میکند
6. بهداشت و درمان همگانی هم از نظر اخلاقی درست است و هم از نظر اقتصادی سودمند
اصلاح بهداشت و درمان مرکز طبیعی یک نیو دیل جدید است.
ضرورت اخلاقی. بهداشت و درمان همگانی از نظر اخلاقی توجیه میشود:
- اطمینان از حق انسانی اساسی به سلامت
- کاهش رنج و مرگهای قابل پیشگیری
- ترویج برابری فرصتها
- بازتاب ارزشهای اجتماعی از جمله همدردی و انصاف
مزایای اقتصادی. یک سیستم همگانی طراحی شده خوب میتواند:
- هزینههای کلی بهداشت و درمان را کاهش دهد
- سلامت عمومی و بهرهوری نیروی کار را بهبود بخشد
- قفل شغلی را از بین ببرد و کارآفرینی را ترویج کند
- هزینههای اداری و ناکارآمدیها را کاهش دهد
فرصت سیاسی. اجرای بهداشت و درمان همگانی میتواند:
- به یک نگرانی اصلی برای بسیاری از رأیدهندگان پاسخ دهد
- اثربخشی اقدام دولت را نشان دهد
- حمایت برای سایر سیاستهای پیشرو ایجاد کند
- یک میراث سیاسی پایدار ایجاد کند
7. کاهش نابرابری نیازمند سیاستهای بازار و پس از بازار است
یکی از راههای کاهش نابرابری در آمریکا این است که بیشتر از این کار کنیم: سیاستهای پس از بازار خود را گسترش و بهبود دهیم، که نابرابری درآمد بازار را به عنوان داده میپذیرند اما برای کاهش تأثیر آن عمل میکنند.
سیاستهای بازار. اینها نابرابری را در منبع آن هدف قرار میدهند:
- تقویت اتحادیههای کارگری و چانهزنی جمعی
- افزایش حداقل دستمزدها و ترویج دستمزدهای زندگی
- تنظیم جبران خسارت اجرایی
- ترویج رقابت و کاهش قدرت انحصاری
سیاستهای پس از بازار. اینها درآمد را پس از نیروهای بازار توزیع مجدد میکنند:
- مالیات تصاعدی
- برنامههای بیمه اجتماعی (مانند بیمه بیکاری)
- کمکهای عمومی برای خانوادههای کمدرآمد
- خدمات عمومی همگانی (مانند آموزش، بهداشت و درمان)
رویکرد متوازن. کاهش نابرابری مؤثر نیازمند:
- ترکیب هر دو سیاست بازار و پس از بازار
- پرداختن به نابرابری قبل از مالیات و پس از مالیات
- در نظر گرفتن تسکین کوتاهمدت و تغییرات ساختاری بلندمدت
- تعادل بین کارایی اقتصادی و عدالت اجتماعی
8. مالیاتهای بالاتر بر ثروتمندان میتواند شبکه ایمنی اجتماعی قویتری را تأمین مالی کند
فرض کنیم که موافقیم ایالات متحده باید بیشتر شبیه سایر کشورهای پیشرفته شود، که سیستمهای مالیاتی و مزایای آنها بسیار بیشتر از ما برای کاهش نابرابری انجام میدهند.
بازگرداندن تصاعدی بودن. افزایش مالیات بر درآمدهای بالا میتواند شامل:
- اجازه دادن به انقضای کاهش مالیاتهای دوران بوش برای بالاترین طبقات درآمدی
- افزایش نرخ مالیات بر سود سرمایه
- حذف حفرههای قانونی که به نفع ثروتمندان است
- اجرای مالیات بر ارث تصاعدیتر
پتانسیل درآمدی. مالیاتهای بالاتر بر ثروتمندان میتواند تأمین مالی کند:
- بهداشت و درمان همگانی
- برنامههای آموزشی و آموزش شغلی گسترشیافته
- بهبود زیرساختها
- برنامههای شبکه ایمنی اجتماعی قویتر
مقایسه بینالمللی. نرخهای مالیاتی ایالات متحده بر درآمدهای بالا کمتر از:
- نرخهای تاریخی ایالات متحده در دورههای برابری بیشتر
- نرخهای فعلی در بسیاری از کشورهای توسعهیافته دیگر
- سطوح مورد نیاز برای کاهش قابل توجه نابرابری
چالشهای سیاسی. اجرای مالیاتهای بالاتر بر ثروتمندان نیازمند:
- غلبه بر مخالفت از سوی گروههای ذینفع با بودجه خوب
- تغییر نظر عمومی در مورد نقش دولت
- ساختن یک ائتلاف سیاسی گسترده برای اصلاحات
- نشان دادن مزایای سرمایهگذاری عمومی افزایشیافته
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب وجدان یک لیبرال تحلیل پل کروگمن از نابرابری درآمد، محافظهکاری جنبشی و نیاز به سیاستهای پیشرو در آمریکا را ارائه میدهد. خوانندگان از نوشتار شفاف، زمینه تاریخی و بینشهای اقتصادی او قدردانی میکنند. بسیاری از استدلالهای او برای بهداشت همگانی و کاهش نابرابری را قانعکننده یافتند. برخی منتقدان کتاب را بیش از حد حزبی دانستند، در حالی که دیگران از دسترسیپذیری آن تمجید کردند. بهطور کلی، منتقدان آن را بهعنوان اثری مهم برای درک روندهای سیاسی و اقتصادی میدیدند، اگرچه نظرات در مورد عینیت و نتایج آن متفاوت بود.