نکات کلیدی
1. اصلاحات آموزشی از هدف اصلی خود منحرف شده و به جای برنامه درسی و یادگیری، بر آزمون و پاسخگویی تمرکز کرده است
تلاش برای تغییر آموزش عمومی آمریکا و جایگزینی آن با چیزی مبتنی بر بازار برای من بیش از حد رادیکال به نظر میرسید.
اصلاحات منحرف شده. اصلاحات آموزشی در دهههای اخیر به طور چشمگیری از تمرکز اصلی خود بر بهبود برنامه درسی و یادگیری منحرف شده است. در عوض، به راهحلهای مبتنی بر بازار، آزمونهای پرمخاطره و معیارهای سختگیرانه پاسخگویی روی آورده است. این رویکرد، هرچند با نیت خوب، اغلب منجر به محدود شدن برنامه درسی و تأکید بیش از حد بر آمادگی برای آزمون به جای یادگیری واقعی شده است.
پیامدهای ناخواسته. تمرکز شدید بر نمرات آزمون و پاسخگویی منجر به:
- نادیده گرفتن موضوعاتی که مستقیماً آزمون نمیشوند (مانند تاریخ، علوم، هنر)
- آموزش برای آزمون به جای پرورش درک عمیق
- افزایش استرس بر دانشآموزان و معلمان
- کاهش ارزش حرفهای و استقلال معلمان
نویسنده استدلال میکند که این تغییر، اصلاحات آموزشی را بیش از حد از هدف اصلی خود که ارائه آموزش غنی و جامع به همه دانشآموزان است، دور کرده است. به جای بهبود آموزش، این اصلاحات ممکن است به سیستم آموزشی که قصد اصلاح آن را دارند، آسیب برسانند.
2. جنبش استانداردها توسط پاسخگویی مبتنی بر آزمون به انحراف کشیده شد و برنامه درسی را محدود کرد
وقتی NCLB تصویب شد، برنامه درسی و آموزش به عنوان اولویتهای ملی کنار گذاشته شدند.
استانداردها منحرف شدند. جنبش استانداردهای دهه 1990 هدف داشت تا اهداف یادگیری واضح و با کیفیت بالا برای همه دانشآموزان تعیین کند. با این حال، این رویکرد امیدوارکننده توسط تمرکز محدود بر پاسخگویی مبتنی بر آزمون، به ویژه با تصویب قانون No Child Left Behind (NCLB) در سال 2001، به انحراف کشیده شد.
برنامه درسی نادیده گرفته شد. این تغییر چندین پیامد منفی داشت:
- استانداردهای ایالتی مبهم شدند تا از جنجال جلوگیری شود
- تمرکز به طور عمده بر خواندن و ریاضیات محدود شد
- محتوای غنی در تاریخ، علوم و هنر اغلب نادیده گرفته شد
- آموزش بیشتر به آمادگی برای آزمون تبدیل شد تا یادگیری عمیق
نویسنده استدلال میکند که این تأکید بر آزمون و پاسخگویی به قیمت توسعه برنامههای درسی قوی و غنی از محتوا تمام شد. با تمرکز صرف بر نتایج قابل اندازهگیری در چند موضوع، اهداف گستردهتر آموزش – پرورش تفکر انتقادی، خلاقیت و مشارکت مدنی – اغلب قربانی شدند.
3. اصلاحات مبتنی بر بازار و مدارس چارتر به طور مداوم آموزش را بهبود نبخشیدهاند
انتخاب مدرسه به طور معجزهآسا مدارس خوب تولید نمیکند.
انتخاب کافی نیست. در حالی که انتخاب مدرسه و مدارس چارتر به عنوان راهحلهایی برای نابرابریهای آموزشی ترویج شدهاند، شواهد برای اثربخشی آنها در بهترین حالت مختلط است. نویسنده استدلال میکند که اصلاحات مبتنی بر بازار به تنهایی نمیتوانند چالشهای پیچیدهای که آموزش عمومی با آنها مواجه است را حل کنند.
نتایج مختلط. تحقیقات در مورد مدارس چارتر و برنامههای انتخاب نشان میدهد:
- برخی از چارترها عملکرد خوبی دارند، در حالی که دیگران از مدارس عمومی سنتی عقبتر هستند
- انتخاب میتواند منجر به افزایش جداسازی شود
- چارترهای با عملکرد بالا اغلب از اثرات انتخاب یا منابع اضافی بهرهمند میشوند
- بهبود سیستماتیک همچنان دستنیافتنی است
نویسنده معتقد است که در حالی که برخی از مدارس چارتر امیدبخش بودهاند، آنها یک راهحل همهجانبه نیستند. تمرکز بر انتخاب و رقابت اغلب به قیمت بهبود سیستم موجود مدارس عمومی تمام شده است، سیستمی که همچنان اکثریت دانشآموزان را آموزش میدهد.
4. ارزیابی معلمان بر اساس نمرات آزمون به تنهایی ناقص و غیرسازنده است
ارزیابی ارزش افزوده معلمان یک فریب است.
معیارهای ناقص. فشار برای ارزیابی معلمان عمدتاً بر اساس نمرات آزمون دانشآموزانشان، اغلب از طریق مدلهای "ارزش افزوده"، اساساً ناقص است. این رویکرد بسیاری از عواملی را که خارج از کنترل معلم هستند و بر عملکرد دانشآموز تأثیر میگذارند، نادیده میگیرد.
تأثیرات منفی:
- تشویق به آموزش برای آزمون
- تضعیف روحیه معلمان و دلسردی از همکاری
- عدم توانایی در ثبت بسیاری از جنبههای مهم تدریس خوب
- میتواند نتایج غیرقابل اعتماد و ناپایدار سال به سال تولید کند
نویسنده استدلال میکند که ارزیابی مؤثر معلمان نیازمند رویکردی جامعتر است، از جمله مشاهدات کلاسی، بازبینی همکاران و معیارهای متعدد یادگیری دانشآموزان. تکیه صرف بر نمرات آزمون انگیزههای نادرست ایجاد میکند و کیفیت تدریس را بهبود نمیبخشد.
5. بنیادهای خیریه تأثیر بیش از حد بر سیاست آموزشی بدون پاسخگویی دارند
چیزی اساساً ضد دموکراتیک در واگذاری کنترل برنامه سیاست آموزش عمومی به بنیادهای خصوصی که توسط ثروتمندترین افراد جامعه اداره میشوند، وجود دارد.
تأثیر غیرمنتخب. بنیادهای خیریه بزرگ، مانند گیتس، برود و والتون، در سالهای اخیر تأثیر زیادی بر سیاست آموزشی داشتهاند. در حالی که نیت خوبی دارند، این نقش بیش از حد نگرانیهایی را در مورد پاسخگویی دموکراتیک و محدود شدن رویکردهای اصلاحی ایجاد میکند.
پویاییهای قدرت مشکلساز:
- بنیادها میتوانند به سرعت اصلاحات مورد علاقه خود را بدون ورودی عمومی گسترش دهند
- تمرکز آنها بر راهحلهای مبتنی بر بازار ممکن است با اولویتهای عمومی همخوانی نداشته باشد
- اعطای کمک مالی میتواند برنامههای تحقیقاتی را شکل دهد و منتقدان بالقوه را ساکت کند
- عدم پاسخگویی زمانی که اصلاحات شکست میخورند
نویسنده استدلال میکند که در حالی که حمایت خیریه از آموزش میتواند ارزشمند باشد، سطح فعلی تأثیر مشکلساز است. سیاست آموزشی باید از طریق فرآیندهای دموکراتیک شکل بگیرد، نه بر اساس ترجیحات چند فرد یا سازمان ثروتمند.
6. قانون No Child Left Behind اهداف غیرواقعی تعیین کرد و برنامه درسی را به موضوعات آزمون محدود کرد
NCLB یک قانون تنبیهی بود که بر اساس فرضیات نادرست درباره چگونگی بهبود مدارس بنا شده بود.
فرضیات ناقص. قانون No Child Left Behind، هرچند با نیت خوب، بر اساس فرضیات نادرست درباره چگونگی بهبود مدارس بنا شده بود. هدف غیرواقعی آن برای دستیابی به 100% مهارت تا سال 2014 و معیارهای سختگیرانه پاسخگویی منجر به پیامدهای ناخواسته زیادی شد.
تأثیرات منفی:
- محدود شدن برنامه درسی به تمرکز بر موضوعات آزمون (خواندن و ریاضیات)
- تشویق به آموزش برای آزمون و بازی با سیستم
- برچسبگذاری بسیاری از مدارس به عنوان شکستخورده بدون ارائه حمایت کافی
- نادیده گرفتن نقش فقر و سایر عوامل خارج از مدرسه در موفقیت دانشآموزان
نویسنده معتقد است که رویکرد NCLB در اندازهگیری و تنبیه مدارس نتوانست به علل ریشهای نابرابری آموزشی بپردازد. تأکید آن بر آزمونهای پرمخاطره به قیمت آموزش جامع تمام شد و اغلب به دانشآموزانی که قصد کمک به آنها را داشت، آسیب رساند.
7. برنامه درسی قوی در هنرهای آزاد و علوم برای آموزش جامع ضروری است
مدارس ما بهبود نخواهند یافت اگر همچنان فقط بر خواندن و ریاضیات تمرکز کنیم و سایر مطالعاتی که عناصر ضروری یک آموزش خوب هستند را نادیده بگیریم.
دانش گسترده مهم است. برنامه درسی غنی و جامع در هنرهای آزاد و علوم برای توسعه شهروندان تحصیلکرده که قادر به مشارکت کامل در یک جامعه دموکراتیک هستند، ضروری است. نویسنده استدلال میکند که تمرکز محدود فعلی بر مهارتهای خواندن و ریاضیات کافی نیست.
اجزای کلیدی یک برنامه درسی قوی:
- تاریخ و مدنیات برای درک میراث دموکراتیک ما
- ادبیات برای توسعه سواد فرهنگی و همدلی
- علوم برای پرورش تفکر انتقادی و درک دنیای طبیعی
- هنرها برای پرورش خلاقیت و خودبیانگری
- زبانهای خارجی برای گسترش دیدگاهها
نویسنده معتقد است که با نادیده گرفتن این موضوعات، ما نتوانستهایم دانش و مهارتهایی را که دانشآموزان برای موفقیت در دنیای پیچیده نیاز دارند، فراهم کنیم. بازگشت به یک برنامه درسی غنی از محتوا و جامع برای بهبود آموزش ضروری است.
8. آموزش عمومی همچنان برای دموکراسی آمریکایی حیاتی است و نباید خصوصیسازی شود
بازار زمانی که میخواهیم یک جفت کفش یا یک ماشین جدید یا یک قوطی رنگ بخریم به خوبی به ما خدمت میکند؛ ما میتوانیم برای بهترین ارزش یا سبک مورد علاقه خود خرید کنیم. بازار بهترین راه برای ارائه خدمات عمومی نیست.
خیر عمومی، نه کالا. نویسنده به شدت استدلال میکند که آموزش عمومی سنگ بنای دموکراسی آمریکایی است و نباید به عنوان یک کالای بازار تلقی شود. در حالی که مدارس خصوصی نقشی دارند، یک سیستم آموزش عمومی قوی برای پرورش مشارکت مدنی و فرصت برابر ضروری است.
خطرات خصوصیسازی:
- افزایش جداسازی و نابرابری
- از دست دادن کنترل و پاسخگویی دموکراتیک
- نادیده گرفتن دانشآموزانی با بیشترین نیازها
- فرسایش فرهنگ مدنی مشترک
نویسنده معتقد است که در حالی که انتخاب و رقابت ممکن است نقشی داشته باشند، نباید محرک اصلی اصلاحات آموزشی باشند. حفظ و بهبود یک سیستم آموزش عمومی قوی باید یک اولویت ملی باشد.
9. اصلاحات مؤثر نیازمند بهبود برنامه درسی، آموزش و شرایط یادگیری است
پایدارترین راه برای بهبود مدارس، بهبود برنامه درسی و آموزش و بهبود شرایطی است که معلمان در آن کار میکنند و کودکان در آن یاد میگیرند.
تمرکز بر اصول. نویسنده استدلال میکند که بهبود پایدار آموزشی نیازمند تمرکز بر عناصر اصلی مدرسه است: آنچه تدریس میشود، چگونه تدریس میشود و شرایطی که در آن تدریس و یادگیری صورت میگیرد. این رویکرد با اصلاحاتی که عمدتاً بر حاکمیت، پاسخگویی یا راهحلهای مبتنی بر بازار متمرکز هستند، متفاوت است.
زمینههای کلیدی برای بهبود:
- توسعه برنامههای درسی غنی و منسجم در همه زمینههای موضوعی
- سرمایهگذاری در آمادهسازی معلمان و توسعه حرفهای
- کاهش اندازه کلاسها و بهبود امکانات مدرسه
- پرداختن به عوامل خارج از مدرسه که بر یادگیری تأثیر میگذارند (مانند فقر، سلامت)
نویسنده معتقد است که این بهبودهای اساسی، هرچند شاید کمتر جذاب از برخی پیشنهادهای اصلاحی، برای ایجاد تجربیات آموزشی با کیفیت بالا برای همه دانشآموزان ضروری هستند. با تمرکز بر این عناصر اصلی، میتوانیم یک سیستم آموزشی قویتر و عادلانهتر بسازیم.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب مرگ و زندگی نظام آموزشی بزرگ آمریکا به نقد اصلاحات اخیر آموزشی میپردازد و استدلال میکند که آزمونهای استاندارد و انتخاب مدرسه، آموزش عمومی را تضعیف میکنند. راویچ، که پیشتر از حامیان اصلاحات بود، توضیح میدهد که چگونه این سیاستها برنامههای درسی را محدود کرده، معلمان را بیانگیزه کرده و نتایج را بهبود نبخشیدهاند. او بر لزوم داشتن برنامه درسی قوی، معلمان با تجربه، منابع کافی و پرداختن به مسئله فقر تأکید میکند. در حالی که برخی از منتقدان کتاب را تکراری یافتند، بسیاری تحلیل جامع آن از ناکامیهای اصلاحات و دعوت به بازگشت به ارزشهای سنتی آموزش عمومی را ستودند.