Facebook Pixel
Searching...
فارسی
EnglishEnglish
EspañolSpanish
简体中文Chinese
FrançaisFrench
DeutschGerman
日本語Japanese
PortuguêsPortuguese
ItalianoItalian
한국어Korean
РусскийRussian
NederlandsDutch
العربيةArabic
PolskiPolish
हिन्दीHindi
Tiếng ViệtVietnamese
SvenskaSwedish
ΕλληνικάGreek
TürkçeTurkish
ไทยThai
ČeštinaCzech
RomânăRomanian
MagyarHungarian
УкраїнськаUkrainian
Bahasa IndonesiaIndonesian
DanskDanish
SuomiFinnish
БългарскиBulgarian
עבריתHebrew
NorskNorwegian
HrvatskiCroatian
CatalàCatalan
SlovenčinaSlovak
LietuviųLithuanian
SlovenščinaSlovenian
СрпскиSerbian
EestiEstonian
LatviešuLatvian
فارسیPersian
മലയാളംMalayalam
தமிழ்Tamil
اردوUrdu
The Devil in the White City

The Devil in the White City

توسط Erik Larson 2003 496 صفحات
4.00
700k+ امتیازها
گوش دادن
Listen to Summary

نکات کلیدی

1. صعود بلندپروازانه و زیرپوست تاریک شیکاگو

چقدر آسان بود که ناپدید شوی.

شهری از تضادها. شیکاگو در اواخر قرن نوزدهم، شهری با تضادهای شدید بود، جایی که جاه‌طلبی و نوآوری در کنار فساد و خشونت شکوفا می‌شد. رشد سریع و قدرت صنعتی این شهر حس امکانات بی‌پایان را ایجاد کرد، اما در عین حال واقعیت تاریک‌تری از فقر، جرم و استثمار را پنهان می‌کرد.

  • زیرساخت‌های شهر به دلیل رشد سریعش تحت فشار قرار گرفت و منجر به خطراتی مانند حوادث قطار و آتش‌سوزی‌ها شد.
  • دستیابی به ثروت و قدرت اغلب به قیمت اخلاق و جان انسان‌ها تمام می‌شد.
  • زیرپوست شهر، محلی برای پرورش فساد بود، با خانه‌های قمار، فاحشه‌خانه‌ها و فساد که در آن شکوفا می‌شدند.

مغناطیسی برای جاه‌طلبان و آسیب‌پذیران. شیکاگو هم کسانی را که به دنبال ثروت بودند و هم کسانی را که به دنبال فرار از گذشته‌شان بودند، جذب می‌کرد. این هجوم جمعیت، شهری پویا و متنوع ایجاد کرد، اما همچنین باعث می‌شد که افراد به راحتی در میان گسترش شهری ناپدید شوند. ناشناسی و هرج و مرج شهر، پوششی برای کسانی که نیت‌های شوم داشتند، فراهم می‌کرد.

شهری در آستانه. شیکاگو شهری بود که در آستانه عظمت قرار داشت، اما همچنین بر لبه هرج و مرج می‌لرزید. تنش بین این دو قطب، محیطی منحصر به فرد و ناپایدار ایجاد کرد که زمینه‌ساز رویدادهایی بود که در نمایشگاه کلمبیایی جهان رخ می‌داد.

2. معمار و شیطان: دو مرد، یک شهر

من با شیطان درونم به دنیا آمدم.

دو روی یک سکه. داستان شیکاگو از طریق روایت‌های موازی دانیل برنهام، معمار شهر سفید، و اچ. اچ. هولمز، قاتل زنجیره‌ای که در سایه‌های آن شکار می‌کرد، روایت می‌شود. هر دو مرد جاه‌طلب، کاریزماتیک و ماهر در مهارت‌های خود بودند، اما مسیرهایشان به طرز چشمگیری متفاوت بود.

  • برنهام به دنبال ایجاد زیبایی و نظم بود، در حالی که هولمز به دنبال استثمار و نابودی بود.
  • هر دو مرد محصول زمان خود بودند و افراط‌های رویای آمریکایی را تجسم می‌کردند.
  • داستان‌های آن‌ها با نمایشگاه جهانی، نماد امید و تاریکی، در هم تنیده شده است.

چشم‌انداز برنهام. برنهام مرد عمل بود، سازنده‌ای که به دنبال ایجاد شهری بود که الهام‌بخش و ارتقاء‌دهنده باشد. او با آرزوی اثبات ارزش شیکاگو و به جا گذاشتن میراثی ماندگار، به جلو می‌رفت. جاه‌طلبی او از حس افتخار مدنی و اعتقاد به قدرت معماری تغذیه می‌شد.

فساد هولمز. هولمز، از سوی دیگر، استاد فریب بود، شکارچی‌ای که از جذابیت و هوش خود برای فریب قربانیانش استفاده می‌کرد. او به دنبال کنترل و قدرتی تاریک و سیری‌ناپذیر بود. اعمال او انحرافی از رویای آمریکایی بود، بازتابی معوج از جاه‌طلبی شهر.

3. جذابیت و خطر شهر سفید

هیچ برنامه کوچکی نریزید؛ آن‌ها جادوئی برای به حرکت درآوردن خون مردان ندارند.

رویایی که به واقعیت پیوست. نمایشگاه کلمبیایی جهان، که به شهر سفید معروف است، گواهی بر نبوغ و جاه‌طلبی انسانی بود. این مکان زیبایی، شگفتی و نوآوری را به نمایش گذاشت و به منظور نمایش بهترین‌های فرهنگ و فناوری آمریکایی طراحی شده بود.

  • این نمایشگاه نماد امید و پیشرفت بود و میلیون‌ها بازدیدکننده از سرتاسر جهان را جذب کرد.
  • فناوری‌ها، غذاها و ایده‌های جدیدی را به عموم مردم آمریکا معرفی کرد.
  • این نمایشگاه منبع افتخار عظیمی برای شیکاگو و ملت بود.

ظاهر کمال. اما زیر ظاهر درخشان سفید نمایشگاه، واقعیتی تاریک نهفته بود. ساخت شهر سفید با خطرات و استثمار همراه بود و کارگران اغلب با شرایط خطرناک و دستمزدهای پایین مواجه بودند. این نمایشگاه همچنین عنصر جنایی را جذب کرد که به وعده طعمه‌های آسان کشیده می‌شد.

توهم کنترل. شهر سفید یک توهم به دقت ساخته شده بود، فراری موقتی از واقعیت‌های سخت جهان. این مکان جایی بود که زیبایی و نظم حاکم بود، اما نمی‌توانست تاریکی‌های نهفته زیر سطح خود را پنهان کند. کمال این نمایشگاه آن را بیشتر در معرض نیروهای هرج و مرج و شر قرار می‌داد.

4. قدرت فریب و آسانی ناپدید شدن

ناپدید شدن چقدر آسان بود، انکار دانش چقدر آسان بود، در دود و سر و صدا چقدر آسان بود که چیزی تاریک ریشه دوانده باشد.

هنر فریب. هولمز استاد فریب بود و می‌توانست با جذابیت و کاریزمای خود، اطرافیانش را کنترل کند. او از نام‌های مستعار، مدارک جعلی و طرح‌های پیچیده برای پنهان کردن ماهیت واقعی‌اش و شکار قربانیانش استفاده می‌کرد.

  • او از آسیب‌پذیری‌های زنان بهره‌برداری می‌کرد و اغلب به دنبال کسانی بود که تازه به شهر آمده بودند یا به دنبال استقلال بودند.
  • او شبکه‌ای از دروغ و فریب ایجاد کرده بود که دیدن واقعیت پشت façade او را دشوار می‌کرد.
  • او از دانش پزشکی‌اش برای فریب و کنترل قربانیانش استفاده می‌کرد.

ناشناسی شهر. اندازه و پیچیدگی شیکاگو باعث می‌شد که افراد به راحتی بدون هیچ ردی ناپدید شوند. سر و صدای دائمی و فعالیت‌های شهر، پوششی برای جنایات هولمز فراهم می‌کرد و به او اجازه می‌داد که سال‌ها بدون مجازات عمل کند.

  • جمعیت گذرای شهر ردیابی افراد را دشوار می‌کرد.
  • عدم وجود اجرای مؤثر قانون، به جنایتکاران اجازه می‌داد که بدون شناسایی عمل کنند.
  • تمرکز شهر بر پیشرفت و نوآوری اغلب جنبه‌های تاریک واقعیت آن را تحت‌الشعاع قرار می‌داد.

قدرت انکار. قربانیان هولمز اغلب علائم هشداردهنده را نادیده می‌گرفتند یا رد می‌کردند، در حالی که تحت تأثیر جذابیت او و خواسته‌های خود بودند. آن‌ها مایل بودند به دروغ‌های او باور کنند، حتی زمانی که به نظر غیرقابل باور می‌رسید. این تمایل به انکار حقیقت، آن‌ها را بیشتر در معرض فریب‌های او قرار می‌داد.

5. شکنندگی رویاها و اجتناب‌ناپذیری از دست دادن

زیر خون و دود و خاک، این کتاب درباره زوال زندگی است و اینکه چرا برخی مردان انتخاب می‌کنند که زمان کوتاه خود را درگیر غیرممکن‌ها کنند و دیگران در تولید غم.

طبیعت زودگذر زیبایی. شهر سفید یک خلق موقتی بود، رویایی که مقدر به محو شدن بود. زیبایی آن شکننده بود و وجودش زودگذر. تخریب نهایی نمایشگاه یادآور ناپایداری همه چیزها بود.

  • ساختمان‌های نمایشگاه از مواد موقتی ساخته شده بودند که تنها برای مدت زمان نمایشگاه طراحی شده بودند.
  • زیبایی نمایشگاه به نگهداری و مراقبت مداوم از زمین‌ها و سازه‌های آن وابسته بود.
  • موفقیت نمایشگاه در نهایت به نیروهای زمان و زوال محدود بود.

اجتناب‌ناپذیری از دست دادن. داستان شهر سفید همچنین داستانی از دست دادن است. مرگ‌های جان روت، فرانک میلت و بسیاری از قربانیان هولمز یادآور شکنندگی زندگی و اجتناب‌ناپذیری مرگ است.

  • ساخت نمایشگاه با حوادث و تلفات همراه بود.
  • موفقیت نمایشگاه تحت‌الشعاع تراژدی جنایات هولمز قرار گرفت.
  • میراث نمایشگاه برای همیشه با از دست دادن زندگی و معصومیت در هم تنیده است.

قدرت ماندگار یادها. با وجود ناپایداری‌اش، شهر سفید تأثیر ماندگاری بر کسانی که آن را تجربه کردند، گذاشت. زیبایی و عظمت آن همچنان الهام‌بخش و جذاب است، حتی اگر سازه‌های فیزیکی آن مدت‌ها پیش ناپدید شده باشند. یاد نمایشگاه یادآور قدرت خلاقیت انسانی و طبیعت ماندگار رویاهاست.

6. همگرایی جاه‌طلبی، جنون و فرصت

من با شیطان درونم به دنیا آمدم. نمی‌توانستم از این واقعیت که قاتل بودم، بیشتر از آنچه شاعر نمی‌تواند از الهام برای آواز خواندن جلوگیری کند، کمک کنم.

جاذبه نمایشگاه. نمایشگاه جهانی محیطی منحصر به فرد ایجاد کرد که بهترین و بدترین انسانیت را جذب می‌کرد. این مکان جایی بود که جاه‌طلبی، خلاقیت و نوآوری شکوفا می‌شد، اما همچنین جایی که جنون، طمع و فساد زمین حاصلخیزی پیدا می‌کرد.

  • نمایشگاه افراد را از همه اقشار زندگی جذب می‌کرد و ترکیبی متنوع و ناپایدار از شخصیت‌ها ایجاد می‌کرد.
  • وعده ثروت و فرصت نمایشگاه هم کارآفرینان مشروع و هم جنایتکاران بی‌رحم را جذب می‌کرد.
  • تمرکز نمایشگاه بر پیشرفت و نوآوری اغلب جنبه‌های تاریک طبیعت انسانی را تحت‌الشعاع قرار می‌داد.

طوفان کامل. همگرایی این عوامل طوفانی کامل ایجاد کرد که به هولمز اجازه می‌داد بدون مجازات عمل کند. نمایشگاه به او یک جریان ثابت از قربانیان، پوششی برای جنایاتش و حس قدرت و کنترل می‌داد.

  • طبیعت موقتی نمایشگاه به او اجازه می‌داد که بدون هیچ ردی ناپدید شود.
  • تمرکز نمایشگاه بر نمایش و سرگرمی، از واقعیت‌های تاریک شهر غافل می‌کرد.
  • وعده آینده‌ای بهتر، ناامیدی و سرخوردگی نهفته در آن دوران را پنهان می‌کرد.

معنای شر. داستان هولمز یادآور این است که شر اغلب در دیدرس پنهان است، با جذابیت، هوش و ظاهری عادی پوشیده شده است. او یک هیولا نبود، بلکه مردی بود که توانست از آسیب‌پذیری‌های دیگران برای اهداف منحرف خود بهره‌برداری کند. اعمال او یادآور تاریکی‌ای است که می‌تواند در دل انسان نهفته باشد.

7. برملا شدن شر و جستجوی عدالت

توضیح منطقی، تقصیر را به نیروهای تغییری نسبت می‌دهد که در این زمان شیکاگو را به لرزه درآورده بود.

آشکار شدن تدریجی. حقیقت درباره جنایات هولمز به آرامی آشکار شد و از تکه‌های شواهد و شهادت‌های کسانی که با او مواجه شده بودند، جمع‌آوری شد. فرآیند برملا کردن شر او، طولانی و دشوار بود و نیاز به فداکاری و پایداری افرادی مانند کارآگاه فرانک گییر داشت.

  • تمرکز اولیه بر جنایات مالی هولمز بود، نه قتل‌های او.
  • جستجوی کودکان گمشده پیتزل به کشف ماهیت واقعی او منجر شد.
  • تحقیقات به دلیل توانایی هولمز در فریب و فریبکاری با مشکل مواجه شد.

قدرت پایداری. پیگیری بی‌وقفه گییر برای حقیقت، گواهی بر قدرت اراده انسانی بود. با وجود موانع و شکست‌ها، او هرگز تسلیم نشد و با حس وظیفه و تمایل به عدالت پیش رفت.

  • او هر سرنخی را دنبال کرد، هرچند کوچک یا بی‌اهمیت.
  • او با شاهدان بی‌شماری مصاحبه کرد و پازل جنایات هولمز را کنار هم گذاشت.
  • او در سرتاسر کشور سفر کرد و جان خود را به خطر انداخت تا هولمز را به عدالت برساند.

محدودیت‌های عدالت. در حالی که هولمز در نهایت به عدالت رسید، داستان او یادآور محدودیت‌های سیستم قانونی است. حقیقت درباره جنایات او تنها به طور جزئی فاش شد و بسیاری از قربانیان او ناشناخته باقی ماندند. جستجوی عدالت اغلب فرآیندی طولانی و دشوار است و همیشه به آرامش یا تسکین منجر نمی‌شود.

8. میراث ماندگار یک شهر با تضادها

در نهایت، این داستانی است از تضاد اجتناب‌ناپذیر بین خوب و بد، روشنایی و تاریکی، شهر سفید و شهر سیاه.

شهری دگرگون شده. نمایشگاه جهانی تأثیر عمیقی بر شیکاگو گذاشت و چشم‌انداز و هویت آن را دگرگون کرد. جاه‌طلبی و نوآوری شهر به وضوح به نمایش گذاشته شد، اما جنبه‌های تاریک آن نیز نمایان بود.

  • این نمایشگاه الهام‌بخش نسل جدیدی از معماران و برنامه‌ریزان شهری بود.
  • میراث نمایشگاه هنوز هم در پارک‌ها، موزه‌ها و فضاهای عمومی شهر قابل مشاهده است.
  • داستان نمایشگاه یادآور طبیعت پیچیده و گاه متناقض شهر است.

نبرد ماندگار. تضاد بین خوب و بد، نور و تاریکی، همچنان در جهان امروز ادامه دارد. داستان شهر سفید و شهر سیاه به عنوان یک داستان هشداردهنده عمل می‌کند و اهمیت هوشیاری و نیاز به مقابله با نیروهای تاریکی را هر جا که ظاهر شوند، یادآور می‌شود.

  • داستان هولمز یادآور پتانسیل شر است که در درون همه ما وجود دارد.
  • داستان برنهام یادآور قدرت خلاقیت انسانی و اهمیت تلاش برای جهانی بهتر است.
  • داستان شیکاگو یادآور نبرد ماندگار بین امید و ناامیدی، پیشرفت و ویرانی است.

میراث درس‌ها. داستان شهر سفید و شهر سیاه داستانی پیچیده و چندوجهی است که درس‌هایی درباره جاه‌طلبی، فریب، از دست دادن و قدرت ماندگار روح انسانی ارائه می‌دهد. این داستان همچنان امروز طنین‌انداز است و ما را به تلاش برای آینده‌ای بهتر در حالی که در برابر نیروهای تاریکی هوشیار می‌مانیم، یادآوری می‌کند.

آخرین به‌روزرسانی::

FAQ

What's The Devil in the White City about?

  • Dual Narratives: The book intertwines the stories of Daniel Burnham, the chief architect of the 1893 World’s Columbian Exposition in Chicago, and H. H. Holmes, a serial killer who preyed on young women during the fair.
  • Historical Context: It explores the transformative power of the fair, showcasing American ingenuity and culture, while highlighting the dark underbelly of urban life in late 19th-century Chicago.
  • Themes of Good vs. Evil: The narrative contrasts the beauty and ambition of the fair with the horror of Holmes's crimes, illustrating the coexistence of light and darkness in society.

Why should I read The Devil in the White City by Erik Larson?

  • Engaging Storytelling: Erik Larson masterfully combines historical facts with narrative flair, making the book both informative and thrilling.
  • Rich Historical Detail: Readers gain insight into the architectural innovations and societal changes of the time, as well as the cultural significance of the World’s Fair.
  • Psychological Depth: The book delves into the minds of both Burnham and Holmes, providing a fascinating look at ambition, morality, and the human condition.

What are the key takeaways of The Devil in the White City?

  • Ambition and Vision: The book emphasizes the importance of vision in achieving monumental goals, as seen through Burnham’s determination to create a world-class fair.
  • Consequences of Urbanization: It highlights the rapid changes in urban life during the late 19th century, including the rise of crime and the challenges of industrialization.
  • Duality of Human Nature: The contrasting lives of Burnham and Holmes illustrate the potential for both greatness and evil within individuals, reflecting broader societal themes.

What are the best quotes from The Devil in the White City and what do they mean?

  • “Make no little plans; they have no magic to stir men’s blood.”: This quote by Daniel Burnham encapsulates the spirit of ambition and the drive to create something extraordinary, urging people to think big.
  • “I was born with the devil in me.”: H. H. Holmes’s chilling confession reflects his belief that his murderous tendencies were innate, suggesting a complex interplay between nature and nurture in the formation of evil.
  • “The fair was to be a celebration of America’s progress.”: This statement underscores the fair’s role as a symbol of national pride and innovation, contrasting sharply with the dark events occurring simultaneously.

Who are the main characters in The Devil in the White City?

  • Daniel Burnham: The chief architect of the World’s Columbian Exposition, portrayed as a visionary leader dedicated to creating a magnificent fair that would showcase American culture and ingenuity.
  • H. H. Holmes: A charming but sinister figure, depicted as one of America’s first serial killers, using the fair as a backdrop for his heinous crimes against young women.
  • Frederick Law Olmsted: The landscape architect responsible for the fair’s design, shown grappling with the challenges of transforming Jackson Park into a beautiful setting for the exposition.

How does Erik Larson portray Chicago in The Devil in the White City?

  • Dynamic and Transformative: Larson depicts Chicago as a city undergoing rapid change, characterized by industrial growth, architectural innovation, and a burgeoning population.
  • Contrasting Elements: The narrative contrasts the grandeur of the World’s Fair with the city’s darker aspects, including crime, poverty, and corruption.
  • A Character in Itself: Chicago is portrayed almost as a living entity, with its own personality and challenges, shaping the lives of those who inhabit it.

What challenges did Burnham face while organizing the fair?

  • Time Constraints: Burnham had to work under immense pressure to complete the fair in less than two years, a task complicated by the sheer scale of the project.
  • Political Infighting: He navigated conflicts between the National Commission and the Exposition Company, which often hindered decision-making and progress.
  • Labor Strikes: The threat of labor unrest loomed large, as workers demanded better wages and conditions, complicating construction efforts.

How does The Devil in the White City explore the theme of good vs. evil?

  • Contrasting Lives: The lives of Burnham and Holmes serve as a study in contrasts, with Burnham representing ambition and creativity, while Holmes embodies manipulation and malevolence.
  • Moral Ambiguity: Larson delves into the complexities of human nature, suggesting that greatness and evil can coexist within individuals and societies.
  • Symbolism of the Fair: The fair itself symbolizes the potential for beauty and progress, while Holmes’s actions reveal the lurking darkness that can undermine such aspirations.

What impact did H. H. Holmes have on the narrative of The Devil in the White City?

  • Antagonistic Force: Holmes serves as the primary antagonist, his actions creating a sense of dread that contrasts sharply with the fair’s celebratory atmosphere.
  • Psychological Depth: His character adds a layer of psychological intrigue, as readers explore the motivations behind his crimes and the nature of his evil.
  • Historical Significance: Holmes’s story intertwines with the fair’s history, illustrating how one man’s darkness can overshadow a monumental event meant to celebrate light and progress.

How does Erik Larson blend history and narrative in The Devil in the White City?

  • Meticulous Research: Larson's extensive research provides a solid historical foundation for the narrative, weaving together primary sources to create an authentic portrayal of the time.
  • Character-Driven Storytelling: By focusing on the lives of key figures, Larson humanizes historical events and makes them relatable, allowing readers to connect emotionally with the characters.
  • Suspenseful Structure: The alternating chapters between the fair and Holmes's crimes create a sense of tension and anticipation, keeping readers engaged and heightening the impact of both stories.

What is the significance of the title The Devil in the White City?

  • Symbolic Contrast: The title reflects the juxtaposition of the fair’s beauty and the evil embodied by Holmes, with the “White City” symbolizing hope and progress, and “the Devil” representing lurking darkness.
  • Moral Complexity: It suggests a deeper exploration of morality and human nature, raising questions about the coexistence of good and evil in society.
  • Historical Reflection: The title encapsulates the historical context of the fair and the societal issues of the era, serving as a reminder of the complexities of progress and the shadows that can accompany it.

نقد و بررسی

4.00 از 5
میانگین از 700k+ امتیازات از Goodreads و Amazon.

کتاب شیطان در شهر سفید به خاطر داستان‌گویی جذابش مورد تحسین قرار می‌گیرد که به طرز ماهرانه‌ای ایجاد نمایشگاه جهانی شیکاگو در سال 1893 و فعالیت‌های شوم قاتل زنجیره‌ای، اچ. اچ. هولمز را به هم می‌پیوندد. خوانندگان از تحقیق دقیق لارسن، توصیف‌های زنده و توانایی او در زنده کردن تاریخ قدردانی می‌کنند. بسیاری توسعه نمایشگاه را جذاب‌تر از داستان هولمز می‌یابند. برخی به ارتباط سست بین دو روایت و گاه گمانه‌زنی‌ها انتقاد می‌کنند. به‌طور کلی، منتقدان سبک نوشتاری لارسن و ارزش آموزشی کتاب را ستایش کرده و آن را به علاقه‌مندان تاریخ و جنایات واقعی توصیه می‌کنند.

درباره نویسنده

اریک لارسن، نویسنده‌ای پرفروش است که به خاطر آثار غیر داستانی روایی‌اش شناخته می‌شود. کتاب‌های او، از جمله «شیطان در شهر سفید» و «موج مرده»، در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار گرفته‌اند. نوشته‌های لارسن جوایز متعددی را برای او به ارمغان آورده است، از جمله جایزه ادگار و نامزدی برای جایزه ملی کتاب. با پیشینه‌ای در روزنامه‌نگاری، او برای نشریات معتبر مانند وال استریت ژورنال و نیویورکر نوشته است. تحقیقات دقیق لارسن و توانایی‌اش در زنده کردن رویدادهای تاریخی، او را به شخصیتی محترم در دنیای ادبیات تبدیل کرده است. او در حال حاضر در منهتن با همسرش که نوزادشناس و نویسنده است، زندگی می‌کند.

Other books by Erik Larson

0:00
-0:00
1x
Dan
Andrew
Michelle
Lauren
Select Speed
1.0×
+
200 words per minute
Create a free account to unlock:
Requests: Request new book summaries
Bookmarks: Save your favorite books
History: Revisit books later
Recommendations: Get personalized suggestions
Ratings: Rate books & see your ratings
Try Full Access for 7 Days
Listen, bookmark, and more
Compare Features Free Pro
📖 Read Summaries
All summaries are free to read in 40 languages
🎧 Listen to Summaries
Listen to unlimited summaries in 40 languages
❤️ Unlimited Bookmarks
Free users are limited to 10
📜 Unlimited History
Free users are limited to 10
Risk-Free Timeline
Today: Get Instant Access
Listen to full summaries of 73,530 books. That's 12,000+ hours of audio!
Day 4: Trial Reminder
We'll send you a notification that your trial is ending soon.
Day 7: Your subscription begins
You'll be charged on Mar 16,
cancel anytime before.
Consume 2.8x More Books
2.8x more books Listening Reading
Our users love us
100,000+ readers
"...I can 10x the number of books I can read..."
"...exceptionally accurate, engaging, and beautifully presented..."
"...better than any amazon review when I'm making a book-buying decision..."
Save 62%
Yearly
$119.88 $44.99/year
$3.75/mo
Monthly
$9.99/mo
Try Free & Unlock
7 days free, then $44.99/year. Cancel anytime.
Settings
Appearance
Black Friday Sale 🎉
$20 off Lifetime Access
$79.99 $59.99
Upgrade Now →