نکات کلیدی
1. اوراسیا مرکز قدرت جهانی است
از زمانی که قارهها بهطور سیاسی با یکدیگر تعامل کردند، حدود پانصد سال پیش، اوراسیا به مرکز قدرت جهانی تبدیل شده است.
اهمیت تاریخی. در نیمهزار سال گذشته، اوراسیا کانون دینامیکهای قدرت جهانی بوده است. قدرتهای مختلف اوراسیایی برای تسلط منطقهای رقابت کرده و نفوذ خود را در سطح جهانی گسترش دادهاند. این روند تاریخی اهمیت ژئوپلیتیکی پایدار این قاره را نشان میدهد.
وزن جغرافیایی و اقتصادی. اوراسیا بزرگترین قاره است و تقریباً 75 درصد از جمعیت جهان و بخش قابل توجهی از ثروت مادی آن را در خود جای داده است. این قاره حدود 60 درصد از تولید ناخالص ملی جهان را به خود اختصاص داده و تقریباً سهچهارم منابع انرژی شناختهشده جهان را در اختیار دارد. این تمرکز منابع و جمعیت، اوراسیا را به عرصهای حیاتی برای مبارزات قدرت جهانی تبدیل میکند.
قاطعیت سیاسی. این قاره بیشتر کشورهای سیاسی قاطع و پویا را در خود جای داده است. این ملتها توانایی و ارادهای برای exert نفوذ فراتر از مرزهای خود دارند و این امر اوراسیا را به یک چشمانداز ژئوپلیتیکی پیچیده و رقابتی تبدیل میکند. مبارزه برای برتری جهانی همچنان بر روی صفحه شطرنج اوراسیا ادامه دارد.
2. برتری آمریکا به اوراسیا وابسته است
برای اولین بار، یک قدرت غیر اوراسیایی نه تنها به عنوان داور کلیدی روابط قدرت در اوراسیا بلکه به عنوان قدرت برتر جهانی ظهور کرده است.
نقش بیسابقه آمریکا. ایالات متحده، به عنوان یک قدرت غیر اوراسیایی، به داور کلیدی روابط قدرت در اوراسیا تبدیل شده است. این تغییر قابل توجهی در دینامیکهای جهانی است، زیرا برتری جهانی آمریکا اکنون بهطور مستقیم به نفوذ آن در قاره اوراسیا مرتبط است.
مدیریت دینامیکهای قدرت اوراسیا. توانایی ایالات متحده در مدیریت مؤثر روابط پیچیده قدرت درون اوراسیا برای حفظ برتری جهانیاش حیاتی است. جلوگیری از ظهور یک قدرت اوراسیایی غالب و متخاصم، هدف مرکزی سیاست خارجی آمریکا است.
حفظ ثبات. پایان ناگهانی برتری آمریکا، چه از طریق خروج و چه از طریق ظهور یک رقیب، میتواند بیثباتی بینالمللی عظیمی ایجاد کند. بنابراین، نحوه "مدیریت" اوراسیا توسط آمریکا برای صلح و امنیت جهانی حیاتی است. ظهور ناگهانی اولین و تنها قدرت جهانی، وضعیتی را ایجاد کرده است که پایان سریع برتری آن میتواند بیثباتی بینالمللی عظیمی به همراه داشته باشد.
3. ژئواستراتژی نیازمند مدیریت بازیگران کلیدی و محورهای ژئوپلیتیکی است
بهطور خلاصه، برای ایالات متحده، ژئواستراتژی اوراسیا شامل مدیریت هدفمند کشورهای ژئواستراتژیک پویا و برخورد دقیق با کشورهای کاتالیزور ژئوپلیتیکی است.
شناسایی بازیگران کلیدی. ژئواستراتژی مؤثر نیازمند شناسایی کشورهای ژئواستراتژیک پویا در اوراسیا است که میتوانند بهطور قابل توجهی توزیع بینالمللی قدرت را تغییر دهند. درک اهداف خارجی نخبگان سیاسی آنها و پیامدهای احتمالی اقداماتشان ضروری است.
شناسایی محورهای ژئوپلیتیکی. همچنین شناسایی کشورهای ژئواستراتژیک بحرانی اوراسیا که موقعیت و/یا وجودشان تأثیرات کاتالیزوری بر بازیگران ژئواستراتژیک فعالتر یا شرایط منطقهای دارند، بسیار مهم است. حفاظت از این محورهای ژئوپلیتیکی جنبهای کلیدی از ژئواستراتژی جهانی آمریکا است.
تعادل قدرت و نفوذ. ایالات متحده باید سیاستهای خاصی را برای جبران، همراستا کردن و/یا کنترل این کشورها تدوین کند تا منافع حیاتی آمریکایی را حفظ و ترویج کند. این شامل مفهومسازی یک ژئواستراتژی جامع است که ارتباط بین سیاستهای خاص ایالات متحده را در مقیاس جهانی برقرار میکند. سه الزام بزرگ ژئواستراتژی امپریالیستی شامل جلوگیری از تبانی و حفظ وابستگی امنیتی در میان وابستگان، نگهداشتن مالیاتدهندگان در حالت انعطافپذیر و محافظتشده و جلوگیری از همپیوستگی بربرها است.
4. اروپا: پایگاه دموکراتیک آمریکا
اروپا همچنین بهعنوان سکوی گسترش تدریجی دموکراسی به عمق اوراسیا عمل میکند.
اتحاد طبیعی. اروپا و آمریکا ارزشهای مشترک، میراث مذهبی مشابه و سیستمهای سیاسی دموکراتیک دارند که اروپا را به یک متحد طبیعی برای ایالات متحده تبدیل میکند. تلاشهای پیشگامانه اروپا در ادغام کشورهای ملی در یک اتحادیه فراملی مشترک نیز بهعنوان مدلی برای سازماندهی پس از ملیت عمل میکند.
اهمیت ژئوپلیتیکی. اروپا پایگاه ژئوپلیتیکی ضروری آمریکا در قاره اوراسیا است. اتحاد آتلانتیک نفوذ سیاسی و قدرت نظامی آمریکا را بهطور مستقیم در سرزمین اصلی اوراسیا تحکیم میکند. بدون روابط نزدیک فراآتلانتیکی، برتری آمریکا در اوراسیا کاهش مییابد.
چالشها برای وحدت اروپایی. یک "اروپای" واقعی هنوز وجود ندارد. اروپا غربی عمدتاً یک سرزمین تحت حمایت آمریکا است و در حال حاضر از لحاظ داخلی دچار افول است. شتاب سیاسی برای وحدت اروپا کاهش یافته و علت اروپایی بهطور فزایندهای توسط شتاب بوروکراتیک به جای حس مأموریت حفظ میشود. شتاب سیاسی برای وحدت اروپا زمانی توسط سه انگیزه اصلی هدایت میشد: یادآوری دو جنگ جهانی ویرانگر، تمایل به بهبود اقتصادی و ناامنی ناشی از تهدید شوروی.
5. بحران هویت ژئوپلیتیکی روسیه
فروپاشی در اواخر 1991 بزرگترین کشور از نظر سرزمینی در جهان، "حفره سیاهی" در مرکز اوراسیا ایجاد کرد.
بلاتکلیفی پس از شوروی. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک خلأ قدرت در قلب اوراسیا ایجاد کرد. روسیه با بحران هویت مواجه است و در تلاش است تا نقش خود را بهعنوان یک کشور ملی پس از قرنها گسترش امپراتوری تعریف کند. از دست دادن اوکراین بهویژه، ادعای روسیه بهعنوان یک امپراتوری اوراسیایی را به چالش کشیده است.
گزینههای ژئواستراتژیک. در واکنش به فروپاشی شوروی، سه گزینه ژئواستراتژیک کلی در روسیه شکل گرفته است:
- اولویت برای "شراکت استراتژیک بالغ" با آمریکا
- تأکید بر "نزدیکترین همسایگی" بهعنوان نگرانی مرکزی روسیه
- یک ضد اتحاد شامل یک ائتلاف ضد آمریکایی اوراسیایی
گزینه اروپایی. تنها گزینه واقعی ژئواستراتژیک روسیه، پذیرش اروپا و جامعه فراآتلانتیک است. این نیازمند انکار واضح از گذشته امپراتوری و پذیرش پیوندهای سیاسی و امنیتی در حال گسترش اروپا با آمریکا است. نکته کلیدی این است که روسیه نمیتواند در اروپا باشد بدون اینکه اوکراین نیز در اروپا باشد، در حالی که اوکراین میتواند در اروپا باشد بدون اینکه روسیه در اروپا باشد.
6. بالکانهای اوراسیایی: منطقهای از بیثباتی
بالکانهای اوراسیایی هسته داخلی آن مستطیل بزرگ را تشکیل میدهند و از منطقه بیرونی خود بهطور خاص در یک جنبه مهم متفاوت هستند: آنها یک خلأ قدرت هستند.
تعریف منطقه. بالکانهای اوراسیایی، واقع در منطقه مرکزی بیثباتی جهانی، یک خلأ قدرت هستند که با درگیریهای قومی و رقابتهای منطقهای قدرتهای بزرگ مشخص میشوند. این منطقه شامل نه کشور، از جمله قزاقستان، آذربایجان و افغانستان است.
اختلافات قومی و سرزمینی. بالکانهای اوراسیایی یک موزاییک قومی با مرزهای بهطور دلخواه ترسیمشده هستند. کشورهای این منطقه از مشکلات داخلی، ادعاهای سرزمینی و کینههای قومی رنج میبرند و این امر آنها را در برابر درگیریهای خارجی آسیبپذیر میکند.
منافع متضاد. این منطقه میدان نبرد منافع متضاد روسیه، ترکیه و ایران است که هر یک بهدنبال جاهطلبیهای تاریخی و چشمانداز منافع اقتصادی هستند. مصرف انرژی جهان در دو یا سه دهه آینده بهطور قابل توجهی افزایش خواهد یافت.
7. جاهطلبیهای منطقهای چین و واکنش آمریکا
چین در حال حاضر یک قدرت منطقهای قابل توجه است و احتمالاً به جاهطلبیهای وسیعتری فکر میکند، با توجه به تاریخ خود بهعنوان یک قدرت بزرگ و دیدگاهش از دولت چین بهعنوان مرکز جهانی.
ظهور چین. چین بهعنوان یک قدرت منطقهای بزرگ در حال ظهور است که دارای جاهطلبیهای جهانی بالقوه است. شتاب اقتصادی و قدرت نظامی آن در حال تغییر توزیع ژئوپلیتیکی قدرت در آسیا است. ظهور "چین بزرگتر" بهطور حتم بر موقعیت آمریکا در شرق دور تأثیر خواهد گذاشت.
مدیریت نفوذ چین. مطلوبترین نتیجه این است که چین دموکراتیک و بازار آزاد را به یک چارچوب بزرگتر همکاری منطقهای آسیایی جذب کند. با این حال، اگر چین دموکراتیک نشود، ایالات متحده باید بهدقت رابطهاش با چین را مدیریت کند تا از درگیری جلوگیری کرده و ثبات منطقهای را حفظ کند.
عمل متعادل. سازش با چین نیازمند پذیرش یک حوزه نفوذ چینی است، در حالی که همچنین باید حضور آمریکایی در کره جنوبی را برای حفظ ثبات در رابطه امنیتی مثلثی آمریکا-ژاپن-کره حفظ کرد. مطلوبترین نتیجه این است که چین دموکراتیک و بازار آزاد را به یک چارچوب بزرگتر همکاری منطقهای آسیایی جذب کند.
8. نقش جهانی ژاپن و اتحاد با آمریکا
بهعنوان یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان، ژاپن بهوضوح پتانسیل اعمال قدرت سیاسی درجه یک را دارد.
پتانسیل ژاپن. ژاپن یک قدرت اقتصادی بزرگ است که پتانسیل تأثیر سیاسی قابل توجهی دارد. با این حال، این کشور عمدتاً از جاهطلبیهای تسلط منطقهای پرهیز کرده و ترجیح میدهد تحت حمایت آمریکا عمل کند.
حفظ اتحاد. اتحاد آمریکا و ژاپن برای حفظ ثبات در شرق دور حیاتی است. آمریکا باید بهدقت این رابطه را پرورش دهد، زیرا هرگونه کاهش قابل توجه در روابط سیاسی بر ثبات منطقه تأثیر خواهد گذاشت.
تعریف نقش ژاپن. در حالی که ژاپن بهدنبال تعریف یک نقش جهانی برای خود است، آمریکا باید پیامدهای منطقهای کاهش اجتنابناپذیر تسلیم ژاپن بهعنوان یک سرزمین تحت حمایت آمریکا را مدیریت کند. نکته کلیدی این است که انرژی ژاپنی را به سمت جهت بینالمللی هدایت کرده و قدرت چین را به سمت یک سازش منطقهای سوق دهد.
9. هدف بلندمدت ایجاد یک سیستم امنیتی فراآسیایی است
هدف نهایی سیاست آمریکا باید خیرخواهانه و دوراندیشانه باشد: شکلدهی به یک جامعه جهانی واقعاً همکاریجو، مطابق با روندهای بلندمدت و با منافع بنیادی بشریت.
چشمانداز آینده. هدف نهایی سیاست آمریکا باید شکلدهی به یک جامعه جهانی واقعاً همکاریجو باشد. این شامل تبدیل قدرت جهانی آمریکا به همکاری جهانی بهطور فزایندهای نهادینهشده است.
جلوگیری از تبانی. سه الزام بزرگ ژئواستراتژی امپریالیستی شامل جلوگیری از تبانی و حفظ وابستگی امنیتی در میان وابستگان، نگهداشتن مالیاتدهندگان در حالت انعطافپذیر و محافظتشده و جلوگیری از همپیوستگی بربرها است.
ایجاد یک سیستم امنیتی. هدف بلندمدت ایجاد یک سیستم امنیتی فراآسیایی است که شامل اروپا و روسیه باشد. این نیازمند یک موضع غربی عاقلانه و قاطع است، با این حال آمریکا و اروپا باید به روسیه یک پیمان یا منشور ویژه با ناتو پیشنهاد دهند و به بررسی شکلگیری یک سیستم امنیتی و همکاری فراآسیایی بپردازند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب صفحه شطرنج بزرگ نوشتهی زبیگنیو برژینسکی به تحلیل استراتژی ژئوپولیتیکی آمریکا در اوراسیا میپردازد. خوانندگان از بینشهای برژینسکی در مورد دینامیکهای قدرت جهانی، بهویژه در ارتباط با روسیه، چین و آسیای مرکزی قدردانی میکنند. بسیاری پیشبینیهای او را دقیق میدانند، هرچند برخی به موضع پروآمریکایی او انتقاد میکنند. این کتاب به خاطر توضیحات واضحش در مورد مفاهیم پیچیدهی ژئوپولیتیکی مورد ستایش قرار گرفته، اما برخی آن را به دلیل رویدادهای پس از 11 سپتامبر قدیمی میدانند. بهطور کلی، این کتاب منبعی ارزشمند برای درک روابط بینالملل به شمار میآید، با وجود اختلاف نظرها با دیدگاههای برژینسکی در مورد هژمونی آمریکا.