نکات کلیدی
1. جنسیت بهعنوان یک ساختار مدرن، نه یک ثبات جهانی
هدف من نوشتن تاریخ رفتارها و شیوههای جنسی، پیگیری اشکال متوالی، تکامل و انتشار آنها نبود؛ همچنین تحلیل ایدههای علمی، مذهبی یا فلسفی که این رفتارها را نمایان کردهاند نیز در نظر نداشتم.
"جنسیت" یک ایدهی جدید است. فوکو استدلال میکند که مفهوم "جنسیت" بهعنوان یک جنبهی متمایز و تعریفکنندهی هویت، اختراعی نسبتاً مدرن است که در قرن نوزدهم ظهور یافته است. این تجربهی انسانی نه یک تجربهی جهانی و بیزمان، بلکه محصول نیروهای تاریخی و فرهنگی خاص است.
- پیش از قرن نوزدهم، مردم خود را بهعنوان موضوعاتی از "جنسیت" بهگونهای که امروز میشناسیم، نمیدیدند.
- اصطلاح "جنسیت" در کنار زمینههای جدید دانش، هنجارهای اجتماعی و شیوههای درک خود به وجود آمد.
- هدف فوکو تحلیل چگونگی شکلگیری این "تجربه" از جنسیت است، نه پیگیری تاریخ اعمال یا ایدههای جنسی.
شکستن با ایدهی جنسیت ثابت. فوکو به چالش میکشد که جنسیت یک موجودیت ثابت است که در طول تاریخ سرکوب شده است. او بهجای آن، آن را بهعنوان یک تجربهی تاریخی خاص میبیند که تحت تأثیر روابط قدرت، سیستمهای دانش و اشکال خودشناسی شکل گرفته است.
- او ایدهی تمایل را بهعنوان نیرویی ثابت که به سادگی توسط جامعه سرکوب میشود، رد میکند.
- او استدلال میکند که خود مفهوم "تمایل" و "موضوع تمایل" خود ساختارهای تاریخی هستند.
- او به تحلیل شیوههایی میپردازد که افراد بهوسیلهی آنها خود را بهعنوان موضوعات تمایل میبینند.
نسلشناسی موضوع تمایل. پروژهی فوکو یک "نسلشناسی" از موضوع تمایل است که بررسی میکند چگونه افراد به تمرکز بر خود، رمزگشایی تمایلات خود و شناسایی خود بهعنوان موضوع "جنسیت" سوق داده شدهاند. این شامل تحلیل شیوههایی است که افراد بهوسیلهی آنها به درک خود بهعنوان موجودات تمایلدار پرداختهاند.
- او بررسی میکند که چگونه افراد به تمرین "هرمنوتیک تمایل" پرداختهاند، روشی برای تفسیر و درک تمایلات خود.
- او استدلال میکند که رفتار جنسی تنها حوزهی این هرمنوتیک نیست، بلکه فرصتی برای آن است.
- او به دنبال درک چگونگی تجربهی فرد مدرن بهعنوان یک موضوع "جنسیت" است.
2. یونانیها "آفرودیزیا" را بهعنوان یک نیرو، نه یک هویت ثابت میدیدند
یونانیها به استفاده از صفتهای نامگذاری شده علاقهمند بودند: ta aphrodisia، که رومیها بهطور تقریبی به venerea ترجمه کردند.
"آفرودیزیا" بهعنوان اعمال و لذتها. یونانیها از اصطلاح "آفرودیزیا" برای اشاره به اعمال، حرکات و تماسهایی که لذت جنسی تولید میکنند، استفاده میکردند. بر خلاف مفهوم ما از "جنسیت" که شامل دامنهی وسیعی از رفتارها، احساسات و هویتها است، "آفرودیزیا" بیشتر بر روی خود اعمال فیزیکی متمرکز بود.
- یونانیها یک مفهوم واحد نداشتند که تمام پدیدههایی را که ما "جنسی" مینامیم، در بر بگیرد.
- آنها بیشتر نگران دینامیک عمل، لذتی که تولید میکند و تمایلی که برمیانگیزد، بودند.
- آنها بر روی طبقهبندی یا رمزگشایی اشکال مختلف اعمال جنسی تمرکز نمیکردند.
عمل، تمایل و لذت بهعنوان یک وحدت پویا. برای یونانیها، عمل، تمایل و لذت بهطور نزدیکی در یک وحدت پویا مرتبط بودند. آنها بهعنوان موجودیتهای جداگانه دیده نمیشدند، بلکه بهعنوان عناصر یک فرآیند دایرهای بودند.
- تمایل بهعنوان یک پاسخ طبیعی به نمایندگی از لذت دیده میشد.
- لذت بهعنوان یک پیامد طبیعی از عمل تلقی میشد.
- سوال اخلاقی دربارهی ماهیت عمل، تمایل یا لذت نبود، بلکه دربارهی نیرویی بود که فرد را بهسوی آنها میکشاند.
دو متغیر کلیدی: کمیت و نقش. یونانیها فعالیت جنسی را بر اساس دو متغیر اصلی تحلیل میکردند: کمیت و نقش.
- کمیت به شدت و فراوانی اعمال جنسی اشاره داشت.
- نقش به موقعیت فعال یا غیرفعال در عمل جنسی اشاره داشت.
- افراط و انفعال بهعنوان دو شکل اصلی بیاخلاقی در عمل "آفرودیزیا" دیده میشدند.
3. "خرس": هنر استفاده از لذتها، نه فقط سرکوب آنها
این بیشتر به یک تنظیم متغیر مربوط میشد که در آن باید عوامل مختلفی را در نظر میگرفت: عنصر خواسته و ضرورت طبیعی؛ عنصر مناسب بودن، که زمانی و موقعیتی بود؛ و وضعیت خود فرد.
"خرس" بهعنوان یک عمل اعتدال. یونانیها بهطور عمده نگران ایجاد یک کد سختگیرانه از رفتار جنسی نبودند. بلکه بر روی مفهوم "خرس" تمرکز داشتند که به هنر استفاده از لذتها بهگونهای مناسب و متعادل اشاره دارد.
- "خرس" دربارهی سرکوب نبود، بلکه دربارهی مدیریت ماهرانهی فعالیت جنسی بود.
- این شامل در نظر گرفتن عوامل مختلفی مانند نیاز، زمانبندی و وضعیت اجتماعی بود.
- این یک عمل احتیاط، تأمل و محاسبه بود.
سه استراتژی "خرس":
- نیاز: برآورده کردن تمایلات طبیعی بدون ایجاد تمایلات مصنوعی.
- زمانبندی: در نظر گرفتن زمان مناسب برای فعالیت جنسی بر اساس مرحلهی زندگی، فصل و سایر فعالیتها.
- وضعیت: تطبیق رفتار جنسی با موقعیت اجتماعی و مسئولیتهای فرد.
اجتناب از افراط. هدف "خرس" اجتناب از افراط بود که بهعنوان رفتاری که پایهاش در طبیعت نیست، دیده میشد. افراط میتوانست به دو شکل باشد:
- فزونی: جستجوی لذتهای بیش از حد فراتر از آنچه لازم است.
- مصنوعی: جستجوی لذتهای غیرطبیعی که فراتر از نیازهای طبیعی هستند.
- اعتدال دربارهی نادیده گرفتن لذتها نبود، بلکه دربارهی استفاده از آنها بهگونهای بود که بر اساس نیاز و عقل باشد.
4. "انکراتیا": خودداری بهعنوان یک نبرد درونی، نه فقط انطباق خارجی
بهطور خلاصه، برای اینکه یک عمل "اخلاقی" باشد، نباید به یک عمل یا مجموعهای از اعمال که به یک قاعده، قانون یا ارزشی پایبند است، تقلیل یابد.
"انکراتیا" بهعنوان خودکنترلی. یونانیها "انکراتیا" را ارزشمند میدانستند که به خودداری و توانایی کنترل تمایلات و لذتهای خود اشاره دارد. این تنها دربارهی انطباق با قوانین خارجی نبود، بلکه دربارهی یک مبارزه درونی برای تسلط بر خود بود.
- "انکراتیا" بهعنوان یک فرآیند فعال مقاومت و مبارزه علیه تمایلات خود دیده میشد.
- این دربارهی دستیابی به یک حالت حاکمیت بر خود بود.
- این پیشنیاز "سوفروسین" بود که یک حالت کلیتر از اعتدال و تعادل است.
رابطهی آغونستی با خود. عمل "انکراتیا" شامل یک رابطهی آغونستی با خود بود، نبردی بین بخشهای عقلانی و غیرعقلانی روح.
- تمایلات و لذتها بهعنوان یک نیروی دشمن قوی دیده میشدند که باید سرکوب شوند.
- فرد باید بهعنوان یک رقیب نسبت به تمایلات خود قرار گیرد.
- این مبارزه دربارهی حذف تمایلات نبود، بلکه دربارهی کنترل آنها بود.
آموزش برای خودداری. توسعهی "انکراتیا" نیاز به آموزش و تمرین داشت، مشابه آموزش یک ورزشکار یا سرباز.
- کافی نبود که فقط بدانید چه چیزی درست است؛ فرد باید بهطور فعال کار کند تا خود را به یک موضوع اخلاقی تبدیل کند.
- این آموزش شامل تمرینهای خودکنترلی، خوداندیشی و خودبازبینی بود.
- این یک فرآیند خودسازی بود که برای رفتار اخلاقی ضروری بود.
5. اعتدال بهعنوان آزادی، نه فقط پرهیز
انجام بهترین کار بهنظر شما آزادی است، و بنابراین فکر میکنید که داشتن اربابانی که از چنین فعالیتی جلوگیری کنند، بندگی است.
آزادی از بردگی درونی. برای یونانیها، اعتدال تنها دربارهی پرهیز از لذتها نبود، بلکه دربارهی دستیابی به یک حالت آزادی از سلطهی تمایلات خود بود.
- مخالف آزادی، نه تعیین طبیعی، بلکه بردگی به تمایلات خود بود.
- آزاد بودن در رابطه با لذتها به معنای رهایی از اقتدار آنها بود.
- این دربارهی توانایی انتخاب اعمال بر اساس عقل، نه بر اساس دستورات تمایل بود.
آزادی بهعنوان قدرت بر خود. این آزادی تنها دربارهی استقلال از محدودیتهای خارجی نبود، بلکه همچنین دربارهی قدرتی بود که فرد بر خود دارد.
- این دربارهی توانایی کنترل تمایلات و لذتهای خود، نه کنترل شدن توسط آنها بود.
- این دربارهی دستیابی به یک حالت خودداری بود که به فرد اجازه میداد بر اساس عقل عمل کند.
- این یک نوع آزادی فعال بود که برای زندگی فردی و مدنی ضروری بود.
شخصیت مردانهی اعتدال. اعتدال بهعنوان یک فضیلت "مردانه" دیده میشد، راهی برای بودن یک مرد نسبت به خود.
- این دربارهی فرماندهی بر آنچه نیاز به فرماندهی دارد و وادار کردن آنچه که قادر به خودهدایت نیست، بود.
- این دربارهی تحمیل اصول عقل بر آنچه که در عقل کمبود دارد، بود.
- این یک راه برای فعال بودن در رابطه با آنچه بهطور طبیعی منفعل است، بود.
6. رژیم غذایی: تنظیم فعالیت جنسی بهعنوان بخشی از یک رژیم جامع
این دینامیک با حرکتی تعریف میشد که آفرودیزیا را به لذتی که با آنها مرتبط بود و به تمایلی که به وجود میآورد، پیوند میزد.
رژیم بهعنوان یک شیوهی زندگی. یونانیها رژیم غذایی را نه تنها بهعنوان مجموعهای از قوانین دربارهی غذا، بلکه بهعنوان یک رویکرد جامع برای مدیریت زندگی خود، از جمله فعالیت جنسی میدیدند.
- رژیم دربارهی تنظیم تمام جنبههای زندگی فیزیکی، از جمله ورزش، غذا، نوشیدنی، خواب و روابط جنسی بود.
- این دربارهی حفظ تعادل بین بدن و محیط آن بود.
- این یک راه برای مسئلهدار کردن رفتار در رابطه با طبیعت بود.
فعالیت جنسی بهعنوان نیرویی که باید مدیریت شود. فعالیت جنسی بهعنوان یک نیروی طبیعی دیده میشد که نیاز به مدیریت و تنظیم داشت.
- این بهطور ذاتی بد نبود، اما پتانسیل افراط و آسیب را داشت.
- هدف رژیم غذایی ادغام فعالیت جنسی در یک رژیم جامع بود که سلامت و رفاه را ترویج کند.
- این دربارهی تعیین درجه و وسعت مناسب برای انجام فعالیت جنسی بود.
تأکید بر کمیت و زمانبندی. رویکرد رژیم غذایی به فعالیت جنسی بر روی کمیت و زمانبندی تمرکز داشت، نه بر روی اشکال خاص اعمال جنسی.
- این دربارهی تعیین فراوانی و شدت مناسب فعالیت جنسی بود.
- این دربارهی در نظر گرفتن شرایطی بود که فعالیت جنسی در آن تجربه میشد، مانند فصل، زمان روز و ساختار فردی.
- این دربارهی حفظ تعادل در دینامیک لذت و تمایل بود.
7. اقتصاد: ازدواج بهعنوان یک ترتیب اجتماعی و سیاسی، نه فقط یک پیوند شخصی
ماستریها را برای لذت نگه میداریم، کنیزها را برای مراقبت روزانه از خود، اما همسران را برای زایمان فرزندان قانونی و نگهبانان وفادار خانههای خود.
ازدواج بهعنوان یک نهاد اجتماعی و سیاسی. یونانیها ازدواج را عمدتاً بهعنوان یک ترتیب اجتماعی و سیاسی میدیدند، نه فقط یک پیوند شخصی بین دو فرد.
- همسران انتظار میرفت که فرزندان قانونی به دنیا آورند و خانه را مدیریت کنند.
- شوهران انتظار میرفت که برای خانوادههای خود تأمین کنند و در زندگی مدنی شرکت کنند.
- تمرکز بر روی نقشها و مسئولیتهای هر شریک در درون نظم اجتماعی بزرگتر بود.
اعتدال شوهر بهعنوان یک موضوع وضعیت. اعتدالی که از شوهران انتظار میرفت، عمدتاً دربارهی وفاداری جنسی نبود، بلکه دربارهی حفظ وضعیت و اقتدار آنها بود.
- این دربارهی اعمال خودکنترلی در استفاده از قدرت و آزادی آنها بود.
- این دربارهی ایجاد یک الگو از رفتار خوب برای خانوادهها و جوامع آنها بود.
- این دربارهی انجام مسئولیتهای خود بهعنوان سرپرستان خانواده و شهروندان بود.
عدم تقارن در تعهدات زناشویی. تعهدات شوهران و همسران متقارن نبودند.
- همسران انتظار میرفت که به شوهران خود وفادار باشند زیرا تحت اقتدار آنها بودند.
- شوهران به همان تعهد محدود نبودند، اما انتظار میرفت که در رفتار جنسی خود اعتدال داشته باشند.
- تأکید بر مسئولیت شوهر برای حفظ نظم و ثبات در خانه بود.
8. اروس: پیچیدگیهای عشق مردانه و جستجوی افتخار
هر فرد عاقل بهخوبی میداند که روابط عاشقانه با یک پسر نه "بهطور مطلق افتخارآمیز یا شرمآور است، بلکه عمدتاً بسته به افراد مربوطه متفاوت است"، بنابراین "غیرمنطقی خواهد بود که در هر مورد یک نگرش یکسان اتخاذ کنیم."
عشق مردانه بهعنوان یک عمل پیچیده. یونانیها درک پیچیده و دقیقی از عشق مردانه داشتند که تنها به "همجنسگرایی" یا "تحمل" محدود نمیشد.
- این یک عمل بود که هم پذیرفته و ارزشمند بود، اما همچنین تحت بررسیهای اخلاقی شدید قرار داشت.
- این بهعنوان یک هویت ثابت دیده نمیشد، بلکه بهعنوان یک نوع رابطه که میتوانست هم افتخارآمیز و هم شرمآور باشد.
- این یک عمل بود که تحت تأثیر کنوانسیونهای اجتماعی، ارزشهای فرهنگی و ملاحظات اخلاقی شکل میگرفت.
تأکید بر نقشهای فعال/غیرفعال. یونانیها بر تمایز بین نقشهای فعال و غیرفعال در روابط جنسی تأکید میکردند.
- نقش فعال با مردانگی، تسلط و خودکنترلی مرتبط بود.
- نقش غیرفعال با زنانگی، تسلیم و عدم خودداری مرتبط بود.
- سوال اخلاقی دربارهی موضوع تمایل نبود، بلکه دربارهی نقشی بود که فرد در عمل جنسی ایفا میکرد.
افتخار پسر بهعنوان یک نگرانی کلیدی. افتخار پسر یک نگرانی مرکزی در گفتمان یونانی دربارهی عشق مردانه بود.
- این دربارهی حفظ کرامت، خوداحترامی و موقعیت اجتماعی او بود.
- این دربارهی اجتناب از رفتارهایی بود که بهعنوان شرمآور یا تحقیرآمیز دیده میشدند.
- این دربارهی توسعهی ویژگیهایی بود که او را به یک شهروند فضیلتمند و افتخارآمیز تبدیل میکرد.
9. عشق واقعی: راهی بهسوی حقیقت، نه فقط منبع لذت
فضیلت هر چیز، ابزار، بدن و همچنین روح و یک حیوان کامل، به بهترین شکل بهطور تصادفی حاضر نمیشود، بلکه بر اساس ساختار و درستی و هنر [تاکسیس، اورتوتس، تکنه]، که به هر یک از آنها اختصاص داده شده است، به وجود میآید.
عشق بهعنوان راهی بهسوی حقیقت. اروس افلاطونی درک سنتی عشق را دگرگون کرد و آن را نه تنها بهعنوان منبع لذت، بلکه بهعنوان راهی بهسوی حقیقت و دانش دید.
- عشق واقعی دربارهی جذابیت فیزیکی یک بدن زیبا نبود، بلکه دربارهی تمایل به زیبایی خود بود.
- این دربارهی آرزوی روح برای ابدی و الهی بود.
- این یک فرآیند خودشناسی و خودتحولی بود.
عاشق بهعنوان جستجوگر حقیقت. عاشق تنها یک جستجوگر لذت نبود، بلکه یک جستجوگر حقیقت بود.
- او بهوسیلهی تمایل به چیزی فراتر از قلمرو فیزیکی هدایت میشد.
- او در
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب تاریخ sexuality، جلد ۲ به بررسی دیدگاههای یونانی و رومی باستان در مورد sexuality و لذت میپردازد. فوکو تحلیل میکند که چگونه فعالیتهای جنسی توسط فیلسوفان و پزشکان به چالش کشیده شده و بر خودکنترلی و اعتدال به جای ممنوعیتها تأکید شده است. این کتاب به بررسی رژیم غذایی، اقتصاد و اروس در ارتباط با sexuality میپردازد و اهمیت زمینه و وضعیت را مورد تأکید قرار میدهد. در حالی که به خاطر بینشهایش مورد تحسین قرار گرفته، برخی از منتقدان به تمرکز محدود آن بر دیدگاههای مردانه و عدم توجه به sexuality زنان انتقاد کردهاند. به طور کلی، این اثر به عنوان یک مشارکت پیچیده اما ارزشمند در درک نگرشهای تاریخی نسبت به sexuality شناخته میشود.