نکات کلیدی
1. شغل خود را بشناسید: هدف خود را تعریف کنید
جستجوی ایده با تمایل به یادگیری دربارهی دنیای اطراف شما آغاز میشود، اما یک گام خوب در این راستا این است که چند چیز دربارهی خودتان بدانید.
جستجوی هدفمحور. درک "شغل" خود، هویت حرفهای منحصر به فرد و اشتیاق شما، پایهای برای یک جستجوی ایده موفق است. این فقط به عنوان شغلی که دارید مربوط نمیشود، بلکه به ارزشی که به ارمغان میآورید و جایی که در حال حرکت هستید، مربوط میشود. این وضوح به عنوان یک فیلتر عمل میکند و تلاشهای یادگیری و جستجوی ایده شما را هدایت میکند.
- این به برند شخصی شما، هویت حرفهای شما و حس وظیفه شما مربوط میشود.
- این با عنوان شغلی شما تعریف نمیشود، بلکه با روش منحصر به فرد شما در افزودن ارزش مشخص میشود.
- این بعد آیندهنگر دارد و نشاندهندهی جایی است که بهطور حرفهای در حال حرکت هستید.
خوداندیشی کلید است. تشخیص شغل خود نیاز به دروننگری دارد و باید سوالاتی دربارهی اشتیاقها، استعدادها و بازار برای پیشنهادات خود بپرسید. به این موارد توجه کنید:
- چه چیزی به طور مداوم توجه شما را جلب میکند و کنجکاوی شما را برمیانگیزد؟
- در چه چیزی خوب هستید و چه چیزی را میخواهید به بهترین شکل انجام دهید؟
- بازار برای مهارتها و دیدگاههای منحصر به فرد شما کجاست؟
دایرهی شایستگی. مانند وارن بافت، "دایرهی شایستگی" خود را درک کنید، حوزههایی که در آنها تخصص دارید و میتوانید در آنها برتر باشید. این به شما کمک میکند تا تلاشهای یادگیری و جستجوی ایده خود را متمرکز کنید و از حواسپرتیها دوری کنید و تأثیر خود را به حداکثر برسانید.
2. علاقهمند باشید، نه فقط جالب: کنجکاوی را پرورش دهید
کسانی که در جستجو موفق هستند، درک میکنند که تقریباً هر کسی میتواند ایدهای شگفتانگیز به آنها بدهد که معمولاً آزادانه میتوانند از آن استفاده کنند.
کنجکاوی سوخت یادگیری است. علاقه واقعی به دنیای اطراف شما، نه فقط تمایل به جالب به نظر رسیدن، نیروی محرکه تولید ایده است. کنجکاوی فکری، اشتیاق به یادگیری، از هوش صرفاً بیشتر ارزشمند است.
- این به معنای "ماشین یادگیری" بودن است و به طور مداوم به دنبال دانش هستید.
- این به معنای باز بودن به شگفتیها و یادگیری از آنهاست.
- این به معنای دیدن غیرعادیها در عادیهاست.
یادگیری از دیگران. به دیگران، دانش آنها و پتانسیل آنها به عنوان همکاران، به شدت علاقهمند باشید. مانند مایلز دیویس، خود را با افرادی احاطه کنید که بیشتر از شما میدانند.
- ایده را بپذیرید که "ذهن من باز است"، مانند ریاضیدان پل اردوش.
- درک کنید که کار ایده یک فعالیت انفرادی نیست، بلکه یک فعالیت اجتماعی است.
- ایدهها را از دیگران تشویق کنید، نه اینکه آنها را سرکوب کنید.
کنجکاوی در عمل. به دنبال ایدهها در مکانهای غیرمنتظره باشید، مانند کلارنس بردسای، که الهام را در نحوهی ذخیرهسازی غذا توسط مردم شمالی پیدا کرد. مانند سم والتون باشید که به طور مداوم از هر کسی و همهکس اطلاعات میخواست.
3. جستجوی خود را متنوع کنید: ایدهها را از هر جا جستجو کنید
شما میخواهید افکاری متفاوت اما قابل اجرا، ظاهراً نامربوط اما بالقوه ارزشمند به ارمغان بیاورید—چه منبع آن یک عضو تیم شما در محل کار باشد یا مربی تیم سافتبال دخترتان.
گستردگی منابع. از دام ایدههای "من هم" با متنوع کردن منابع اطلاعات و الهام خود دوری کنید. فقط به جایی که دیگران نگاه میکنند، نگاه نکنید؛ به دنبال دیدگاههای متنوع و حوزههای ظاهراً نامربوط باشید.
- ایدهها در همهجا وجود دارند و منتظر کشف و بازآفرینی هستند.
- فراتر از تخصص، صنعت یا حرفهی خود نگاه کنید.
- قدرت "پیوندهای ضعیف" را بپذیرید و با افرادی که خارج از شبکهی معمول شما هستند، ارتباط برقرار کنید.
پهنای باند فکری. با کاوش در رشتههای مختلف، مانند جک هیوز از تاپکودر، پهنای باند فکری خود را گسترش دهید که از ورزش و شطرنج الهام میگیرد. مانند توماس ادیسون باشید که ایدهها را در شکسپیر پیدا کرد.
- به دنبال تشابهات و موازیها در سایر حوزهها باشید.
- دنیای دور را به هم متصل کنید، مانند جک دورسی که بین ارسال خودرو و شبکههای اجتماعی ارتباط برقرار کرد.
- درک کنید که ایدههای قدیمی میتوانند در زمینههای مختلف جدید شوند.
تنوع در تفکر. به تنوع در تمام اشکال آن ارزش بدهید و درک کنید که زمینهها و تجربیات مختلف میتوانند به جریان غنیتری از ایدهها منجر شوند. دیدگاههای "سالمندان" و "نوآموزان" را بپذیرید.
4. عضلات ایده خود را تمرین دهید: آن را به عادت تبدیل کنید
باتجربهترین جستجوگران ایده، تمرینکردهاند و در تمرین روزانه مشغول هستند، هرچند که این برای آنها به سختی یک کار است زیرا از جستجو لذت میبرند.
جستجوی عادی. جستجوی ایده یک فعالیت گاهبهگاه نیست، بلکه یک تمرین روزانه است. مانند ورزشکاران المپیکی، شما باید به طور منظم عضلات ایده خود را تمرین دهید، نه فقط زمانی که مشکلی پیش میآید.
- این به معنای "فعال بودن در ایده" است، نه فقط "خلاق بودن."
- این به معنای اولویت دادن به یادگیری است، مانند چارلی مانگر که "بهترین ساعت روز را به خود فروخت."
- این به معنای دائماً در جستجوی ایدههای جدید بودن است.
تمرین ایدهها. با انجام دادن یاد بگیرید، با فعالانه جستجو کردن و کار کردن با ایدهها. بر پیشرفت خود تأمل کنید و از خود سوالاتی دربارهی عادات یادگیری و جستجوی ایده خود بپرسید.
- یک چارچوب برای مشاهده توسعه دهید و بدانید که به دنبال چه چیزی هستید.
- مشاهدات خود را ثبت کنید و بینشها و برداشتها را ضبط کنید.
- ایدههای خود را پروتوتایپ کنید و آنها را قابل لمس و قابل اشتراکگذاری کنید.
شانس و آمادگی. درک کنید که شانس به ذهن آماده کمک میکند. مانند لوئی پاستور، عادات تحقیق را توسعه دهید که شما را بیشتر در معرض کشف پیشرفتها قرار دهد.
5. مدیریت چابک ایدهها: ایدهها را در حرکت نگه دارید
ایدهها نیاز به مدیریت ماهرانه دارند، بخشی به دلیل تعداد زیاد آنها که باید در حال حرکت باشند.
جریان ایده کلید است. هدف فقط پیدا کردن یک ایده عالی نیست، بلکه نگهداشتن ایدهها در حرکت است تا اجازه دهید تکامل یابند و با دیگران ترکیب شوند. مانند خالقان West Side Story، به تغییر و تحول مفاهیم اولیه خود باز باشید.
- درک کنید که ایدهها اغلب به عنوان سیگنالهای ضعیف شروع میشوند و نیاز به پرورش دارند.
- چابک باشید و به سمت منابع مختلف ایدهها حرکت کنید و با آنها کار کنید.
- مفهوم "مردم مهمتر از ایدهها هستند" را بپذیرید، همانطور که پیکسار انجام میدهد.
ایجاد فضاهای ایده. محیط خود را به گونهای طراحی کنید که تعامل و تبادل ایدهها را تشویق کند، مانند استیو جابز در پیکسار. به دنبال "رؤسای غیررسمی" باشید، افرادی که بخشهای مختلف یک سازمان را به هم متصل میکنند.
- به عنوان یک "مرزگذر" باشید، مانند لئونارد برنستین، که بین جوامع مختلف حرکت میکند.
- ایدهها را از افرادی که در جامعه جا نمیشوند و نارضایتی دارند، بپذیرید، مانند برد برد در پیکسار.
- اجازه دهید ایدهها به آرامی شکل بگیرند و زمان کافی برای توسعه و بلوغ داشته باشند.
پروتوتایپ و تکرار. ایدههای خود را به شکل قابل لمس و به طور مکرر درآورید و از پروتوتایپها برای آزمایش و اصلاح آنها استفاده کنید. آماده باشید که "اغلب شکست بخورید تا زودتر موفق شوید"، همانطور که IDEO توصیه میکند.
6. گفتگوهای عالی ایجاد کنید: ارتباط برقرار کنید و همکاری کنید
ارزش استراتژیک گفتگوها در سراسر کتاب مشهود است و در فصل ششم به بررسی چگونگی راهاندازی و ادامه مؤثرترین گفتگوها میپردازیم.
گفتگوها ضروری هستند. گفتگوهای عالی بلوکهای سازنده نوآوری هستند و یک روش اصلی برای در معرض ایدههای جدید قرار گرفتن. به عنوان یک گفتمانگر باشید، مانند والت دیزنی که از گفتگوها برای به حرکت درآوردن ایدهها استفاده میکرد.
- به دنبال "متصلکنندهها" باشید، افرادی که جریان ایدهها را تسهیل میکنند.
- مانند بادی دفرانکو باشید که به دنبال دودی مارماروسا برای بینشهای منحصر به فردش بود.
- درک کنید که گفتگوها یک خیابان دوطرفه هستند و هم ایدهها را میدهید و هم دریافت میکنید.
ادامهدهندگان در مقابل خاتمهدهندگان. به عنوان یک "ادامهدهنده" باشید و بحثهای صادقانه را دعوت کنید و بر روی ایدهها بسازید، نه اینکه به عنوان یک "خاتمهدهنده" گفتگوها را متوقف کنید. از عبارات و نشانههای غیرکلامی که ایدهها را نابود میکنند، دوری کنید.
- یک محیط امن ایجاد کنید که در آن افراد احساس آزادی برای به اشتراک گذاشتن ایدههای خود داشته باشند.
- سلسلهمراتب را خنثی کنید و اطمینان حاصل کنید که همه صدای برابر دارند.
- از "چوب احمق" استفاده کنید و افراد را از تمسخر محافظت کنید.
پرسیدن سوالات خوب. سوالات باز بپرسید که کاوش و کشف را تشویق کند. مانند معاون جدید در شرکت خودکار، که پرسید "ما در چه کسبوکاری هستیم؟"
- به "کارشناسان سادهلوح" ارزش بدهید، افرادی که سوالات پایهای میپرسند که دیگران نادیده میگیرند.
- برای گفتگوهای بزرگ آماده شوید و تحقیقات خود را انجام دهید و رویکرد خود را برنامهریزی کنید.
- درک کنید که تمام کار ایده یک گفتگو است، با خود و دنیای اطراف شما.
7. قدرت مشاهده: ببینید، فقط نگاه نکنید
آنها این کار را با توجه به جزئیات انجام میدهند؛ واژه "ایده" در واقع از واژه یونانی idein به معنای "دیدن" گرفته شده است.
مشاهدهی هدفمند. جستجوگران ایده مؤثر فقط نگاه نمیکنند؛ آنها با هدف و نیت مشاهده میکنند. مانند سم والتون، آنها به طور مداوم محیط خود را برای بینشها و فرصتها اسکن میکنند.
- این به معنای درگیر شدن با جهان با "چشمان باز" است.
- این به معنای داشتن یک چارچوب برای مشاهده است و میدانید که به دنبال چه چیزی هستید.
- این به معنای بودن مانند جیم کوک است که ایدهها را با "کار در بازارها" به دست میآورد.
مشاهدهی مشتریمحور. به مشتریان خود، نیازها و تجربیات آنها توجه ویژهای داشته باشید. مانند L.L.Bean، به بیرون بروید و مشتریان را در حال استفاده از محصولات خود مشاهده کنید.
- خود را به جای مشتریان بگذارید و از ناامیدیها و خواستههای آنها درک کنید.
- مانند Credit Suisse، افرادی را به شعبهها بفرستید تا دربارهی مشتریان بیاموزند.
- درک کنید که مشتریان در دنیای متفاوتی زندگی میکنند و دیدگاههای متفاوتی دارند.
فرهنگ مشاهدهی ریتز-کارلتون. از ریتز-کارلتون بیاموزید که فرهنگی از مشاهده ایجاد کرده است، جایی که کارکنان آموزش دیدهاند تا ترجیحات مهمانان را مشاهده و ثبت کنند. پلتفرم شخصی مشاهدهی خود را توسعه دهید و ساختارهایی ایجاد کنید که یادگیری شما را حمایت کند.
8. ثبت و تأمل: بینشهای خود را ضبط کنید
نوشتن افکار و مشاهدات خود و نگهداشتن آنها در یک مکان قابل دسترسی، عادات ضروری جستجو است.
قدرت ثبت. فقط به حافظه تکیه نکنید؛ مشاهدات، افکار و بینشهای خود را ثبت کنید. مانند توماس ادیسون، دفترچههایی نگهدارید و تکههای ایدهها و طرحها را ضبط کنید.
- از روشی استفاده کنید که برای شما کار میکند، چه دفترچه، یادداشتهای چسبنده یا فایل دیجیتال.
- مشاهدات خود را در زمان واقعی ثبت کنید، در حالی که تازه هستند.
- درک کنید که یادداشتهای شما فقط یک ثبت نیستند، بلکه منبعی برای ایدههای آینده هستند.
تأمل و ترکیب. از یادداشتهای خود برای تأمل بر تجربیات خود استفاده کنید و ایدهها و بینشهای ظاهراً نامربوط را به هم متصل کنید. مانند الیویا جودسون، بگذارید ایدههای شما به آرامی شکل بگیرند و اجازه دهید در طول زمان توسعه یابند.
- مشاهدات خود را ویرایش کنید و موارد غیرمهم را حذف کنید و موارد مرتبط را نگه دارید.
- یک آرشیو از ایدههای قدیمی خود ایجاد کنید و آنها را برای الهام جدید مرور کنید.
- درک کنید که ثبت، اولین گام به سمت جمعآوری ایدههاست.
یادگیری از دیگران. از ارتش ایالات متحده بیاموزید که از تیمهای مشاهده برای ثبت و به اشتراکگذاری درسهای آموخته شده در میدان استفاده میکند. مانند کارکنان ریتز-کارلتون باشید که ترجیحات مهمانان را ثبت و با دیگران به اشتراک میگذارند.
9. پروتوتایپ زود و مکرر: ایدهها را قابل لمس کنید
منظور ما این است که افکار و ایدههای خود را به شکلی قابل لمس درآورید، به عنوان یک عادت روزمره.
قابلیت لمس کلید است. پروتوتایپسازی به معنای قابل لمس کردن ایدههای شماست و قرار دادن آنها در شکلی که شما و دیگران بتوانید ببینید، لمس کنید و ارزیابی کنید. مانند هنری فورد و توماس ادیسون، از نقاشیها و طرحها برای ارتباط افکار خود استفاده کنید.
- این به معنای حرکت دادن ایدههای شما فراتر از مرزهای مغزتان است.
- این به معنای ایجاد چیزی است که دیگران بتوانند به آن واکنش نشان دهند و بازخورد دهند.
- این به معنای آزمایش ایدههای شما و شناسایی نقصهای بالقوه در مراحل اولیه فرآیند است.
پروتوتایپسازی زودهنگام. پروتوتایپسازی را هر چه زودتر آغاز کنید، نه فقط زمانی که آمادهاید یک محصول نهایی را ارائه دهید. از طرحهای خام، مدلها یا حتی فقط یک توصیف کتبی برای به نمایش گذاشتن ایدههای خود استفاده کنید.
- آزادی ناشی از پروتوتایپسازی زودهنگام را بپذیرید و به شما اجازه میدهد تا با جسارت بیشتری فکر کنید.
- درک کنید که پروتوتایپها نیازی به کامل بودن ندارند؛ آنها فقط باید قابل لمس باشند.
- از پروتوتایپسازی به عنوان راهی برای دریافت بازخورد و اصلاح ایدههای خود استفاده کنید.
پروتوتایپسازی به عنوان یک چرخه. پروتوتایپسازی را به عنوان یک چرخه مداوم از آزمایش، یادگیری و تکرار ببینید. مانند انیماتورهای پیکسار باشید که به طور مداوم کار در حال پیشرفت خود را به همکارانشان نشان میدهند.
10. ایدههای خود را راهاندازی کنید: آنها را
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب شکارچی ایده نظرات متنوعی را به خود جلب کرده و میانگین امتیاز آن ۳.۷۷ از ۵ است. بسیاری از خوانندگان این کتاب را الهامبخش و عملی میدانند و از چارچوب آن برای تولید ایده و مثالهای متنوع آن تقدیر میکنند. برخی از خوانندگان به بینشهای آن در مورد کنجکاوی، مشاهده و تفکر متنوع اشاره میکنند. با این حال، منتقدان بر این باورند که این کتاب سبک و کمعمق است و فاقد اصالت بوده و بیشتر شبیه یک مقالهی مجلهای به نظر میرسد. تأکید کتاب بر شخصیتهای مشهور و موفق نیز از نظر ارتباط آن با خوانندگان عادی مورد سؤال قرار گرفته است. بهطور کلی، این کتاب بهعنوان یک خواندنی سریع و انگیزشی شناخته میشود که ممکن است اطلاعات جدید و قابل توجهی برای حرفهایهای با تجربه ارائه نکند.