نکات کلیدی
1. سیاست بینالملل: علمی که از بحران زاده شده است
علم سیاست بینالملل بهعنوان پاسخی به یک تقاضای عمومی شکل گرفته است.
از بیتوجهی به کنجکاوی. پیش از جنگ جهانی اول، روابط بینالملل حوزهای بود که بهطور عمده در اختیار حرفهایها قرار داشت و کمتر تحت نظارت عمومی یا توجه آکادمیک بود. این جنگ، این بیتوجهی را در هم شکست و تقاضایی برای درک نیروهای مؤثر بر رویدادهای جهانی ایجاد کرد. این تقاضای عمومی، زاده شدن سیاست بینالملل بهعنوان یک حوزه مطالعاتی متمایز را تسریع کرد.
علمی با هدف. ظهور سیاست بینالملل بهعنوان یک علم، یک جستجوی بیاحساس برای دانش نبود، بلکه پاسخی به یک نیاز فوری بود: جلوگیری از جنگهای آینده. این ماهیت هدفمحور، تمرکز و جهتگیری اولیه این حوزه را شکل داد. پژوهشگران اولیه با انگیزهای برای درمان "بیماریها"ی سیستم بینالمللی به کار پرداختند.
تمرکز اولیه بر آرمانها. مرحله اولیه سیاست بینالملل با آرمانگرایی مشخص میشد و تأکید زیادی بر پروژههای آیندهنگر داشت و کمتر به تحلیل واقعیتهای موجود توجه میکرد. این تمرکز بر آرمانها بهجای تحلیل، دوران نوزادی این حوزه را مشخص کرد، زیرا پژوهشگران در تلاش بودند تا نظم جهانی بهتری ایجاد کنند.
2. آرمانشهر و واقعیت: دوگانگی در اندیشه سیاسی
آرمانشهر و واقعیت دو جنبه علم سیاست هستند.
ضدیت ابدی. اندیشه سیاسی تحت تأثیر تنش دائمی بین آرمانهای آرمانشهری و محدودیتهای واقعیت شکل میگیرد. این ضدیت بنیادین در اشکال مختلفی از جمله تضاد بین اراده آزاد و جبر، نظریه و عمل، و روشنفکری و بوروکراسی تجلی مییابد.
عمل متعادل. اندیشه سیاسی سالم نیازمند تعادل بین آرمانگرایی و واقعگرایی است. آرمانگرایی بینش و هدف را فراهم میکند، در حالی که واقعگرایی ابزارهای تحلیلی برای درک جهان بهگونهای که هست را ارائه میدهد. تأکید بیش از حد بر هر یک از این دو افراط، منجر به آرمانگرایی سادهلوحانه یا بدبینی عقیم میشود.
تجلیات ضدیت:
- آرمانگرایی: ارادهگرایی، نظریهمحور، رهبریشده توسط روشنفکران، تمرکز اخلاقی
- واقعگرایی: جبرگرایی، عملمحور، رهبریشده توسط بوروکراتها، تمرکز بر قدرت
3. توهم هماهنگی: افشای خودخواهی در روابط بینالملل
نظریههای اخلاق بینالملل به همین دلیل و بهواسطه همین فرآیند، محصول کشورهای غالب یا گروههای کشورهای غالب هستند.
افسانه منافع مشترک. دکترین هماهنگی منافع، که یکی از ارکان اندیشه آرمانشهری است، ادعا میکند که منافع تمام کشورها بهطور طبیعی همراستا هستند. با این حال، این باور اغلب خودخواهیهای قدرتهای غالب را پنهان میکند که منافع خود را بهعنوان خیر عمومی ترویج میدهند.
قدرت و اخلاق. کشورهای غالب معمولاً سیاستهای خود را بهعنوان برتر از نظر اخلاقی قالببندی میکنند و منافع خود را بهعنوان همراستا با خیر بزرگتر بشریت ارائه میدهند. این تاکتیک به آنها اجازه میدهد تا موقعیت ممتاز خود را حفظ کنند و در عین حال کسانی را که وضعیت موجود را به چالش میکشند، بیاعتبار کنند.
نمونههایی از اخلاق خودخواهانه:
- ترویج تجارت آزاد توسط بریتانیا در قرن نوزدهم
- حمایت آمریکا از ترویج دموکراسی در حال حاضر
- استفاده از "امنیت جمعی" برای دفاع از وضعیت موجود
4. قدرت بهعنوان پایه: ابعاد نظامی، اقتصادی و ایدئولوژیک
سیاستها، در یک معنا، همیشه سیاستهای قدرت هستند.
اولویت قدرت. قدرت، در اشکال مختلف خود، عنصر اساسی تمام عملهای سیاسی است. سیاست بینالملل بهویژه با مبارزه دائمی برای قدرت میان کشورها مشخص میشود. درک دینامیکهای قدرت برای تحلیل رویدادهای بینالمللی ضروری است.
سه بعد قدرت:
- قدرت نظامی: ظرفیت برای جنگ و نمایش قدرت
- قدرت اقتصادی: توانایی کنترل منابع و تأثیرگذاری بر تجارت
- قدرت بر افکار: ظرفیت شکلدهی به باورها و ارزشها
وابستگی متقابل قدرت. این سه بعد قدرت بهطور نزدیکی به هم مرتبط هستند. قدرت نظامی به منابع اقتصادی وابسته است و هر دو با توانایی شکلدهی به افکار عمومی تقویت میشوند. قدرت کلی یک کشور به ظرفیت آن در هر سه حوزه بستگی دارد.
5. آبهای تیره اخلاق: اخلاق در دنیای کشورها
اخلاق بینالملل، اخلاق کشورهاست.
اخلاق دولتی در مقابل اخلاق فردی. اخلاق بینالملل در سطحی متفاوت از اخلاق فردی عمل میکند. در حالی که از افراد انتظار میرود که بهطور ایثارگرانه عمل کنند، کشورها عمدتاً بر اساس توانایی خود در حفاظت و پیشبرد منافع خود قضاوت میشوند.
توهم جامعه بینالمللی. وجود یک جامعه بینالمللی اغلب برای توجیه تعهدات اخلاقی میان کشورها مطرح میشود. با این حال، این جامعه ضعیفتر و کمتر منسجم از جوامع ملی است و اجرای استانداردهای اخلاقی را دشوار میسازد.
چالشها برای اخلاق بینالملل:
- نابرابری میان کشورها
- عدم وجود یک کد اخلاقی بهطور جهانی پذیرفتهشده
- اولویت منافع ملی
6. قانون و نظم: بنیادهای شکننده جامعه بینالمللی
قانون بهعنوان الزامآور شناخته میشود زیرا اگر اینگونه نبود، جامعه سیاسی نمیتوانست وجود داشته باشد و قانونی نیز نمیتوانست وجود داشته باشد.
قانون بهعنوان یک ساخت اجتماعی. حقوق بینالملل، مانند تمام قوانین، محصول جامعه سیاسی است. اعتبار آن بر اساس شناخت مشترک از ضرورت آن برای حفظ نظم و ثبات استوار است. با این حال، طبیعت توسعهنیافته جامعه بینالمللی دامنه و کارایی حقوق بینالملل را محدود میکند.
نقصهای حقوق بینالملل:
- عدم وجود یک قوه قضائیه الزامی
- عدم وجود یک قوه اجرایی مؤثر
- ظرفیت محدود قانونگذاری
اولویت سیاست. توسعه و اجرای حقوق بینالملل در نهایت مشکلات سیاسی هستند. پیشرفت در تقویت حقوق بینالملل نیازمند همکاری سیاسی بیشتر و تعهد مشترک به رعایت اصول آن است.
7. تغییر مسالمتآمیز: آشتی قدرت و عدالت در دنیای پویا
مشکل "تغییر مسالمتآمیز" در سیاست ملی، چگونگی ایجاد تغییرات ضروری و مطلوب بدون انقلاب و در سیاست بینالملل، چگونگی ایجاد چنین تغییراتی بدون جنگ است.
اجتنابناپذیری تغییر. سیستمهای سیاسی، چه ملی و چه بینالمللی، بهطور مداوم در حال تحول هستند. چالش در مدیریت این تغییر بهصورت مسالمتآمیز، بدون توسل به خشونت یا اجبار است.
نقش قدرت و اخلاق. تغییر مؤثر نیازمند تعادل بین قدرت و اخلاق است. قدرت برای به چالش کشیدن وضعیت موجود ضروری است، در حالی که اخلاق چارچوبی برای مذاکره در مورد راهحلهای عادلانه و پایدار فراهم میکند.
درسهایی از روابط کار:
- حق اعتصاب بهعنوان وسیلهای برای مذاکره مسالمتآمیز
- اهمیت شناسایی مشروعیت شکایات
- نیاز به یک سیستم مصالحه و داوری
8. نظم بینالمللی آینده: فراتر از آرمانشهر و واقعیت
اندیشه سیاسی سالم و زندگی سیاسی سالم تنها در جایی یافت میشود که هر دو جایگاه خود را داشته باشند.
فرا رفتن از دوگانگی. مسیر پیش رو در فرا رفتن از دوگانگی سادهانگارانه بین آرمانگرایی و واقعگرایی نهفته است. درک بالغ از سیاست بینالملل نیازمند پذیرش هر دو بینش و عملگرایی است.
نیاز به یک ترکیب جدید. چالش آینده ایجاد یک نظم بینالمللی جدید است که نقش قدرت را در عین رعایت اصول اخلاقی به رسمیت بشناسد. این نیازمند تمایل به سازش، مذاکره و سازگاری با شرایط در حال تغییر است.
فراخوانی برای عمل. با درک تعامل آرمانشهر و واقعیت، میتوانیم به سوی جهانی مسالمتآمیزتر و عادلانهتر حرکت کنیم. این نیازمند تعهد به هر دو ایدههای آیندهنگر و راهحلهای عملی است و باید درک کنیم که پیشرفت یک فرآیند مداوم است، نه یک مقصد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب بحران بیست ساله، 1919-1939 بهعنوان یک اثر بنیادی در نظریه روابط بینالملل شناخته میشود. خوانندگان به رویکرد دیالکتیکی کار، که واقعگرایی و ایدهگرایی را ترکیب میکند، و نقد عمیق او از سیاستهای بیندوران جنگ، ارج مینهند. این کتاب به خاطر وضوح، ارتباط و تأثیر ماندگارش بر مطالعات روابط بینالملل ستایش میشود. در حالی که برخی آن را سنگین یا قدیمی میدانند، بیشتر افراد آن را خواندنی ضروری برای درک دینامیکهای قدرت و پیچیدگیهای سیاست جهانی تلقی میکنند. تحلیل کار از تفکر یوتوپیایی در مقابل واقعگرایانه همچنان در امور بینالملل معاصر بهویژه حائز اهمیت است.