نکات کلیدی
۱. ایالات متحده بهطور ناخواسته «امپراتوری زیرزمینی» از طریق شبکههای جهانی ساخت
امپراتوری مدرن، سازوکارهای زیرزمینی که بازارهای جهانی و جریانهای اطلاعاتی را ممکن میسازند—کابلهای فیبر نوری، مراکز داده، سیستمهای پرداخت مالی و سیستمهای تولید محصولات پیچیده مانند نیمههادیها—به ابزارهای اجبار تبدیل کرده است.
بخش خصوصی آن را ساخت. سیستمهای گسترده و بههمپیوستهای که اقتصاد جهانی را پایهریزی میکنند—از انتقالات مالی گرفته تا ترافیک اینترنت و تولید پیچیده—در ابتدا برای تسلط سیاسی طراحی نشده بودند. بلکه عمدتاً توسط شرکتهای خصوصی مانند سیتیبانک و شرکتهای مخابراتی که در پی بهرهوری و سود پس از جنگ سرد بودند، ساخته شدند. این کسبوکارها، مانند سیتیبانک والتر ریستون، در پی ایجاد بازارهای جهانی فراتر از مرزها و مقررات ملی بودند.
پیروی از مسیرهای قدیمی. با این حال، این شبکههای جدید اغلب مسیرهای ساختارهای قدرت قدیمی را دنبال کردند. همانطور که جادههای رومی هم تجارت و هم حرکت نظامی را تسهیل میکردند، کابلهای فیبر نوری و سیستمهای مالی مدرن نیز بر زیرساختها و ارتباطات موجود بنا شدند که بسیاری از آنها به دلیل برتری اقتصادی و سیاسی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، حول این کشور متمرکز بودند. این وابستگی تاریخی به مسیر به معنای آن بود که معماری جهانیشدن بهطور ناخواسته اهرمهای جدید کنترل ایجاد کرد.
ابزارهای اجبار. با گذشت زمان، این سازوکارهای ظاهراً پیشپاافتاده اقتصاد جهانی به ابزارهای قدرتمندی تبدیل شدند. دولت آمریکا دریافت که با کنترل نقاط کلیدی در این شبکهها میتواند اطلاعات جمعآوری کند، کالاها را مسدود سازد و دشمنان را منزوی کند و بدین ترتیب زیرساخت جهانیشدن را به «امپراتوری زیرزمینی» تبدیل کند که قادر به اعمال قدرت فراتر از مرزهاست.
۲. زیرساختهای جهانیشدن بر آمریکا متمرکز شد و نقاط گلوگاهی ایجاد کرد
هر کس که ساخت، دیگری بر آن ساخت و باز هم دیگری، در فرایندی پیوسته از انباشت.
مرکزهای شبکهای شکل گرفتند. با وجود چشمانداز اولیه شبکههای غیرمتمرکز مانند اینترنت، زیرساختهای فیزیکی تمایل به تمرکز داشتند. کارآفرینان دریافتند که کنترل نقاط اتصال کلیدی یا «نقاط گلوگاهی» در این شبکهها میتواند بسیار سودآور باشد. این امر منجر به تمرکز ترافیک اینترنت و مراکز داده در مکانهای خاص شد.
سرزمین آمریکا مرکزی شد. به دلیل عوامل تاریخی و سرمایهگذاریهای اولیه، بسیاری از این نقاط گلوگاهی حیاتی در خاک آمریکا قرار گرفتند.
- جریانهای مالی: بازارهای یورودلار و سیستمهای پرداخت جهانی از طریق بانکها و مراکز تسویه حساب آمریکایی مانند CHIPS هدایت میشدند.
- جریانهای اطلاعاتی: بخش قابل توجهی از ترافیک اینترنت جهانی از خاک آمریکا و نقاط تبادل مانند MAE-East در ویرجینیا عبور میکرد.
- تولید فناوری: در حالی که تولید به خارج منتقل شد، جنبههای کلیدی مانند نرمافزار طراحی نیمههادی و مالکیت فکری در آمریکا متمرکز باقی ماند.
آسیبپذیری و قدرت. این تمرکز، هرچند ناشی از بهرهوری بود، بهطور ناخواسته اقتصاد جهانی را در برابر اقتدار آمریکا آسیبپذیر کرد. آمریکا در موقعیتی منحصر به فرد قرار گرفت که میتوانست جریان اطلاعات، پول و فناوری را صرفاً با استفاده از حوزه قضایی داخلی خود بر این نقاط حیاتی مشاهده و کنترل کند.
۳. پس از ۱۱ سپتامبر، آمریکا این شبکهها را به سلاحی برای امنیت ملی تبدیل کرد
ایالات متحده بهطور ناخودآگاه وارد مبارزهای جدید برای امپراتوری شد، بدون آنکه کاملاً متوجه شود.
پاسخ به تهدید فوری. حملات ۱۱ سپتامبر بهعنوان کاتالیزوری عمل کرد و نشان داد چگونه تروریستها از همان شبکههایی که برای تبادل آزاد جهانی طراحی شده بودند (ایمیل، انتقالات بانکی) سوءاستفاده کردهاند. در پاسخ، دولت آمریکا، بهویژه سازمان امنیت ملی (NSA) و وزارت خزانهداری، بهطور فعال بررسی کردند چگونه میتوان از این شبکهها برای مقابله با تهدیدات استفاده کرد. این تلاش در ابتدا واکنشی و فرصتطلبانه بود، نه نقشهای عمدی برای تسلط جهانی.
ابزارهای جدید توسعه یافتند. سازمانها به قدرت سیاسی پنهان در «لولهکشی» شبکهها پی بردند.
- NSA: با دسترسی به شبکههای مخابراتی و شرکتهای پلتفرمی، برنامههای نظارت گستردهای مانند STORMBREW و PRISM را اجرا کرد.
- خزانهداری: اشکال جدیدی از اجبار مالی، از جمله استفاده تهاجمی از تحریمها و کنترل بر تسویه دلار را توسعه داد.
گسترش دامنه. آنچه با هدف مقابله با تروریستها و دولتهای سرکش آغاز شد، به تدریج گسترش یافت. با توسعه ابزارهای جدید و چشیدن قدرت، کاربردهای تازهای یافتند و پیشزمینههایی برای استفاده گستردهتر ایجاد شد. تمرکز از سرکوب دشمنان صرف به تأثیرگذاری بر متحدان و رقبای احتمالی تغییر کرد.
۴. خزانهداری به فرماندهی جنگ مالی تبدیل شد
خزانهداری بسیاری از جنگها را تأمین مالی کرده بود، اما هرگز در جنگی شرکت نکرده بود.
تغییر مأموریت. پیش از ۱۱ سپتامبر، تمرکز خزانهداری بر تسهیل بازارهای جهانی بود. پس از حملات، مأموریت جدیدی را پذیرفت: «جنگ سایه» علیه تأمین مالی تروریسم. این مستلزم نقشهبرداری و مختل کردن جریانهای مالی بود، که کاملاً متفاوت از نقش قبلی آن بود.
مسلح کردن دلار. خزانهداری قدرت عظیمی را که از نقش مرکزی دلار در مالی جهانی ناشی میشد، کشف کرد.
- تسویه دلار: بانکهای خارجی برای دسترسی به سیستم تسویه دلار آمریکا نیاز داشتند، که آنها را در برابر مقررات و خواستههای آمریکا آسیبپذیر میکرد.
- تحریمها: قدرت OFAC در «مشخص کردن» نهادها عملاً آنها را از سیستم مالی جهانی محروم میکرد، زیرا بانکهای دیگر از دست دادن دسترسی به دلار میترسیدند.
قدرت یکجانبه. این «یکجانبهگرایی دلاری» به آمریکا اجازه میداد بهطور یکجانبه عمل کند و بانکها و شرکتهای خارجی را مجبور به تبعیت از سیاستهای خود خارج از مرزهایش کند، اغلب بدون رضایت یا حتی اطلاع دولتهای محل آنها. پرونده بانک دلتا آسیا نشان داد که این قدرت چقدر میتواند مخرب باشد، حتی برای نهادهایی که به قدرتهای بزرگی مانند چین مرتبط هستند.
۵. NSA از مراکز شبکه برای نظارت جهانی بیسابقه بهره برد
با کشیدن یک خط روی نقشه، NSA میتوانست جهان را تغییر دهد.
استفاده از زیرساخت فیزیکی. NSA دریافت که با وجود طراحی توزیعشده اینترنت، ارتباطات جهانی در نقاط فیزیکی متمرکز میشوند که بسیاری از آنها در آمریکا قرار دارند. با همکاری یا اجبار شرکتهای مخابراتی، NSA به حجم عظیمی از دادههای عبوری از این مراکز دست یافت.
قابلیتهای نظارت گسترده. برنامههایی مانند STORMBREW و FAIRVIEW به کابلهای فیبر نوری در محلهای فرود و سوئیچها دسترسی داشتند و NSA را قادر میساختند حجم وسیعی از ارتباطات بینالمللی را رهگیری کنند. PRISM امکان دسترسی به دادههای شرکتهای پلتفرمی مستقر در آمریکا مانند گوگل و مایکروسافت را فراهم کرد.
- جمعآوری داده: امکان جمعآوری اطلاعات درباره خارجیها، حتی زمانی که دادهها با اطلاعات شهروندان آمریکایی مخلوط شده بود، با تفسیر مجدد مرزهای قانونی فراهم شد.
- برتری فناوری: با تمرکز دادهها و قدرت پردازش در خدمات ابری آمریکا بهرهبرداری شد.
مخفی و جنجالی. این تلاشهای نظارتی اغلب بهصورت مخفیانه انجام میشد و مرزهای تفسیر قانونی را جابهجا میکرد. اگرچه در ابتدا با هدف مقابله با تروریسم توجیه میشد، اما پس از افشای اسنودن، نگرانیهای جدی در میان متحدان و گروههای حقوق مدنی برانگیخت.
۶. پرونده هواوی، تسلیح زنجیرههای تأمین فناوری را آشکار کرد
هدف آمریکا صرفاً محدود کردن دسترسی هواوی به فناوری نظامی یا تغییر مسیر تجارت نبود، بلکه جلوگیری از تضعیف تسلط آمریکا بود.
قدرت فناوری رو به رشد چین. صعود هواوی بهعنوان غول مخابراتی جهانی، بهویژه در زیرساخت ۵G، توسط آمریکا بهعنوان تهدیدی مستقیم برای نفوذش بر شبکههای جهانی تلقی شد. آمریکا نگران بود هواوی به چین امکان ساخت امپراتوری شبکهای نظارت و کنترل خود را بدهد.
هدفگیری از طریق امپراتوری زیرزمینی. آمریکا از ابزارهای مختلف امپراتوری زیرزمینی خود علیه هواوی استفاده کرد:
- مالی: بازداشت منگ وانژو بر اساس اتهامات کلاهبرداری بانکی، با استفاده از تعهدات انطباق HSBC تحت قوانین آمریکا.
- اطلاعات: تحقیقات داخلی HSBC که تحت فشار آمریکا انجام شد، شواهدی برای پرونده فراهم کرد.
- فناوری: آمریکا با کنترل نرمافزار طراحی نیمههادی و تجهیزات تولید (از طریق قانون محصول مستقیم خارجی) دسترسی هواوی به تراشههای پیشرفته را مختل کرد.
هدف استراتژیک. این کمپین نه فقط برای مجازات هواوی بهخاطر نقض تحریمها یا سرقت مالکیت فکری، بلکه برای جلوگیری از تسلط چین بر نسل بعدی زیرساختهای ارتباطی جهانی و حفظ برتری شبکهای آمریکا بود.
۷. اروپا نسبت به آسیبپذیریهایش در برابر قدرت اقتصادی آمریکا بیدار شد
اروپا بیدار شد و دریافت که در خواب از متحد به استانی دورافتاده از امپراتوری بزرگتر تبدیل شده است.
خودرضایتی پس از جنگ سرد. پس از جنگ سرد، اروپا عمدتاً بر ساخت صلح و رفاه از طریق ادغام اقتصادی و بازارهای باز تمرکز کرد و برای امنیت به آمریکا تکیه داشت. وابستگی به مالی آمریکا، انرژی روسیه و تجارت چین بهعنوان فرصتهای اقتصادی دیده میشد، نه آسیبپذیریهای استراتژیک.
کاتالیزور ترامپ. اقدامات یکجانبه دولت ترامپ، بهویژه خروج از توافق هستهای ایران و تهدید به تحریمهای ثانویه علیه شرکتهای اروپایی، این خودرضایتی را شکست. اروپا دریافت که کسبوکارهایش تابع قوانین و سیاستهای آمریکا هستند، حتی زمانی که مطابق سیاستهای اتحادیه اروپا عمل میکنند.
جستجوی «خودمختاری استراتژیک». این موضوع منجر به بحثی در اروپا درباره کاهش وابستگیها و ساخت «خودمختاری استراتژیک» شد. اگرچه ابتدا بر تواناییهای نظامی متمرکز بود، اما به تدریج شامل تابآوری اقتصادی و توانایی عمل مستقل از آمریکا نیز شد، حتی با تفکر توسعه کانالهای مالی جایگزین مانند INSTEX (که عمدتاً ناکارآمد بود).
۸. جنگ اوکراین تغییر ژئوپولیتیکی اروپا را تسریع کرد و وابستگیها را آشکار ساخت
وقتی روسیه به اوکراین حمله کرد، گویی ساعت در داستانی پریان به نیمهشب رسید.
توهمات فرو ریخت. تهاجم روسیه وابستگیهای اروپا، بهویژه به انرژی روسیه، را بهطور بیرحمانهای آشکار کرد. باور دیرینه که تجارت روسیه را تغییر خواهد داد، نادرست از آب درآمد و روابط اقتصادی به منبع آسیبپذیری تبدیل شد.
پاسخ بیسابقه اتحادیه اروپا. با وجود تقسیمات داخلی و وابستگیها، اتحادیه اروپا با سرعت و وحدت شگفتانگیزی پاسخ داد و تحریمهای گستردهای علیه روسیه اعمال کرد. این شامل اقداماتی بود که پیشتر غیرقابل تصور بودند، مانند ممنوعیت بانکهای کلیدی روسیه از سوئیفت و مسدود کردن ذخایر ارزی بانک مرکزی روسیه در اروپا.
استفاده از ابزارهای آمریکا. توانایی اروپا در اجرای چنین تحریمهای مؤثری به همکاری نزدیک با آمریکا و معماری موجود امپراتوری زیرزمینی وابسته بود. مقامات اروپایی با همتایان آمریکایی خود همکاری کردند تا اقدامات هماهنگ شود، که نشان میدهد هرچند اروپا بیدار شده، اما قدرتش هنوز عمیقاً در همتنیده و اغلب وابسته به قابلیتها و اطلاعات آمریکا است.
۹. کسبوکارها در میان تعارض امپراتوریهای رقیب گرفتار شدهاند
روزگاری، رهبران کسبوکار رؤیای ایجاد قلمروهای مستقل خود در دریاهای آزاد، دور از دسترس حاکمان را داشتند.
ریسک سیاسی جدید. جهانیشدن که قرار بود کسبوکارها را آزاد کند، آنها را در برابر اجبار دولتها آسیبپذیر کرده است. شرکتها اکنون با ریسک سیاسی قابل توجهی مواجهاند، نه فقط از کشورهای در حال توسعه ناپایدار، بلکه از دولتهای قدرتمندی که شبکههای اقتصادی را به سلاح تبدیل میکنند.
گرفتار در میانه. شرکتهایی مانند مایکروسافت و TSMC بین خواستههای قدرتهای رقیب (آمریکا، چین، اتحادیه اروپا) گرفتار شدهاند.
- مایکروسافت: تحت فشار درخواستهای نظارتی آمریکا، مقررات حفظ حریم خصوصی اروپا و حملات سایبری دولتی، مجبور به اتخاذ موضع در مناقشاتی مانند جنگ اوکراین شده است.
- TSMC: مهمترین تولیدکننده نیمههادی جهان، بین خواستههای آمریکا برای قطع ارتباط با مشتریان چینی و ساخت کارخانه در آمریکا و ریسک ژئوپولیتیکی محل استقرارش در نزدیکی منطقهای پرتنش گرفتار است.
انتخابهای اجباری. شرکتها بهطور فزایندهای مجبور به انتخاب طرف، تطبیق مدل کسبوکار یا ریسک جریمه از سوی یکی از قدرتها هستند. رؤیای قلمروی تجاری بیمرز و بیطرف جای خود را به واقعیتی داده که تصمیمات اقتصادی عمیقاً سیاسی شدهاند.
۱۰. رؤیای رمزنگاری درباره غیرمتمرکزسازی با قدرت حاکمیت برخورد کرد
فعالان رمزنگاری صرفاً به خاطر کدها جذب آنها نبودند.
آرمانهای لیبرتارین. جنبش رمزارز، الهامگرفته از ایدههای قدرت غیرمتمرکز و رمزنگاری، در پی ایجاد سیستمهای مالی فراتر از کنترل دولتها بود. پروژههایی مانند بیتکوین و اتریوم میخواستند واسطههای متمرکز (بانکها، دولتها) را با کد و شبکههای غیرمتمرکز جایگزین کنند.
تمرکز مجدد ظهور کرد. با وجود این آرمانها، اکوسیستم رمزارز شاهد بازگشت تمرکز بوده است.
- واسطهها: کاربران به صرافیهای متمرکز (کوینبیس)، بازارها (اوپنسی) و ارائهدهندگان زیرساخت (آلکمی، اینفورا) وابستهاند.
- استیبلکوینها: برای ثبات طراحی شدهاند، اما اغلب به ارزهای سنتی (مانند دلار) متصل و به نهادهای متمرکز وابستهاند.
مقاومت دولتها. دولتها، بهویژه آمریکا، پتانسیل رمزارز برای دور زدن کنترلهای مالی را تهدیدی میبینند. ناظران نظارتی افزایش یافته و OFAC توانایی هدف قرار دادن حتی نهادهای ظاهراً غیرمتمرکز مانند Tornado Cash را نشان داده است، که ثابت میکند صرف کد نمیتواند از دسترس قدرت حاکم فرار کند.
۱۱. چین با ترس واکنش نشان داد و در پی ساخت سیستمهای جایگزین است
در خط زمانی ما، داستان ارزهای دیجیتال متمرکز، واکنش زنجیرهای اضطرابهای یک قدرت بر دیگری بود.
ترس از قدرت آمریکا. چین تسلیح شبکههای اقتصادی توسط آمریکا را با اضطراب عمیق میبیند و آن را تلاشی برای مهار رشد خود میداند. پرونده هواوی و تحریمهای روسیه ترسها را تقویت کرد که آمریکا میتواند شرکتهای چینی را فلج کند یا حتی چین را از سیستم مالی جهانی تحت سلطه دلار جدا سازد.
ساخت خودکفایی. چین بهطور فعال به دنبال خودکفایی فناوری و ساخت شبکههای جایگزین است.
- نیمههادیها: سرمایهگذاریهای عظیم برای توسعه طراحی و تولید تراشههای داخلی.
- ارز دیجیتال: تسریع توسعه ارز دیجیتال بانک مرکزی (یوآن دیجیتال) تا حدی برای کاهش وابستگی به سیستم دلار.
- سیستمهای پرداخت: توسعه CIPS بهعنوان جایگز
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «امپراتوری زیرزمینی» به بررسی چگونگی بهرهبرداری ایالات متحده از شبکههای اقتصادی جهانی برای کسب قدرت ژئوپلیتیکی میپردازد. منتقدان این اثر را بهخاطر توضیح ساده و قابلفهم موضوعات پیچیدهای همچون سیستمهای مالی، زیرساختهای اینترنت و تحریمها ستایش کردهاند. بسیاری این کتاب را اثری روشنگر و مرتبط با رویدادهای جاری میدانند. برخی نقدهایی دربارهی کمعمقی یا فقدان زمینه تاریخی آن مطرح کردهاند، در حالی که عدهای دیگر توصیههای سیاستی ارائهشده در آن را میپسندند. بهطور کلی، خوانندگان این کتاب را مقدمهای ارزشمند برای شناخت سازوکارهای پنهان نفوذ اقتصادی آمریکا میدانند، هرچند دیدگاهها دربارهی نتایج و راهحلهای پیشنهادی آن متفاوت است.
Similar Books









