نکات کلیدی
۱. گروهها اغلب شکست میخورند و خطاهای فردی را تشدید میکنند.
در واقع، خطاهای فردی نه تنها تکرار میشوند، بلکه در بسیاری از تصمیمات گروهی تشدید میگردند؛ فرآیندی که میتوان آن را «ورودی نامناسب، خروجی نامناسبتر» نامید.
سوگیریهای فردی پابرجا میمانند. علوم رفتاری نشان میدهد افراد اشتباهات قابل پیشبینیای مانند خوشبینی غیرواقعی، خطای برنامهریزی و اعتماد بیش از حد به خود را مرتکب میشوند که معمولاً بر پایه تفکر سریع و شهودی «سیستم ۱» استوار است. گروهها بهطور شگفتآوری این خطاها را اصلاح نمیکنند، بلکه اغلب آنها را بدتر میسازند.
گروهها خطاها را تشدید میکنند. وقتی افراد مستعد سوگیری هستند، بحثهای گروهی معمولاً همان سوگیریها را تشدید میکند. برای مثال، گروهها بیشتر در معرض خطای هزینههای از دست رفته و تأثیر چارچوببندی قرار دارند و در خطای برنامهریزی نیز بدتر عمل میکنند و نسبت به زمانبندی پروژهها خوشبینی غیرواقعی بیشتری نشان میدهند.
سیستم ۱ غالب است. در گروهها، تفکر سریع، احساسی و شهودی سیستم ۱ غالب است و مانع از آن میشود که سیستم ۲، که کندتر و منطقیتر است، به عنوان سپر عمل کند. این امر باعث میشود گروهها به جای اصلاح اشتباهات فردی، بر آنها پافشاری کنند.
۲. فشارهای اطلاعاتی و اجتماعی عامل شکست گروهها هستند.
در نتیجه این دو نوع تأثیر، گروهها با چهار مشکل مستقل مواجه میشوند.
تأثیر سیگنالهای اطلاعاتی. افراد اغلب دانش خصوصی خود را سکوت میکنند زیرا از گفتهها یا رفتار دیگران نتیجه میگیرند که اطلاعات خودشان نادرست یا کمارزش است. اگر سخنرانان اولیه دیدگاهی را حمایت کنند، دیگران ممکن است تسلیم شوند و فرض کنند کسانی که زودتر صحبت کردهاند دلایل خوبی دارند، حتی اگر نداشته باشند.
فشارهای اجتماعی سکوت ایجاد میکنند. اعضای گروه همچنین برای اجتناب از نارضایتی یا تنبیه از سوی رهبران یا همتیمیها سکوت میکنند. آنها نمیخواهند احمق، مخالف یا خارج از جمع به نظر برسند، بهویژه اگر نظر غالب واضح باشد. این فشار زمانی قویتر است که رهبران نظرات قوی و زودهنگام ابراز کنند یا گروه همبسته باشد.
اثر ترکیبی قدرتمند است. فشارهای اطلاعاتی و اجتماعی باعث میشوند افراد اطلاعات حیاتی و غیرمشترک خود را پنهان کنند. این امر مانع دسترسی گروه به کل دانش اعضا شده و مزایای هوش جمعی را کاهش میدهد و به تصمیمات ضعیف منجر میشود.
۳. آبشارهای اطلاعاتی گروهها را به خطا میکشند و دانش خصوصی را خاموش میکنند.
بیان این نکته اغراق نیست که رفتار گلهای، رفتار بنیادی گروههای انسانی است.
دنبال کردن گله. آبشارها زمانی رخ میدهند که افراد به گفتهها یا اقدامات پیشینیان پیروی میکنند و اطلاعات خصوصی خود را نادیده میگیرند. این میتواند به دلیل سیگنالهای اطلاعاتی (باور به درست بودن دیگران) یا فشارهای شهرت (ترس از نارضایتی) باشد.
اطلاعات از دست میرود. در آبشار، افراد آنچه واقعاً میدانند یا فکر میکنند را فاش نمیکنند. بنابراین تصمیم نهایی گروه ممکن است بازتاب دانش جمعی اعضا نباشد، حتی اگر آن دانش به نتیجه بهتری اشاره کند. سیگنالهای اولیه، که ممکن است نادرست باشند، گروه را به مسیر اشتباهی میکشند.
نمونههایی از آبشارها:
- اعضای هیئت منصفه که به رأیهای اولیه با وجود تردیدهای خصوصی پیروی میکنند.
- شرکتهایی که بر اساس هیاهوی اولیه مثبت محصولی را عرضه میکنند و شک و تردید داخلی را نادیده میگیرند.
- تصمیمات سیاسی که تحت تأثیر نظرات اولیه عمومی یا کارشناسان قرار میگیرند.
آبشارها مانع دسترسی گروه به اطلاعات پراکنده مورد نیاز میشوند و اغلب به اجماع مطمئن اما اشتباه منجر میگردند.
۴. قطبیشدن گروهی افراد همفکر را به افراط میکشاند.
به طور کلی، گروههای متفکر تمایل دارند موضعی افراطیتر در جهت گرایشهای اولیه خود اتخاذ کنند و یکی از اثرات مهم بحث، کاهش تنوع داخلی و در نتیجه افزایش فاصله بین گروههای مختلف است.
حرکت به سمت افراط. وقتی گروهی از افراد همفکر بحث میکنند، نظر متوسط آنها به سمت افراط در جهت گرایش اولیهشان متمایل میشود. گروههایی که ابتدا ریسکپذیر بودند، ریسکپذیرتر میشوند و گروههای محتاط، محتاطتر.
علل قطبیشدن:
- اطلاعاتی: استدلالهای ارائه شده در گروه به سمت گرایش اولیه متمایل است و اعضا با دلایل بیشتری در حمایت از آن دیدگاه مواجه میشوند.
- اجتماعی: اعضا موقعیت خود را کمی تغییر میدهند تا با هنجار گروه هماهنگ شوند یا خود را بهتر نشان دهند.
- اعتماد به نفس: توافق دیگران اعتماد فردی را افزایش میدهد و افراد مواضع محتاطانه را کنار گذاشته و مواضع افراطیتر میگیرند.
افزایش اجماع و تقسیم. قطبیشدن اجماع درون گروههای همفکر را افزایش میدهد اما فاصله بین گروههای با گرایشهای متفاوت را بیشتر میکند. این پدیده در مباحث سیاسی دیده میشود که بحثها لیبرالها را لیبرالتر و محافظهکاران را محافظهکارتر میکند و به تقسیم اجتماعی دامن میزند.
۵. گروهها اطلاعات حیاتی غیرمشترک را نادیده میگیرند (پروفایلهای پنهان).
متأسفانه، مطالعات بیشماری نشان میدهد این نتیجه ناگوار بسیار محتمل است.
دانش مشترک غالب است. گروهها تمایل دارند بیش از حد بر اطلاعاتی تمرکز کنند که همه یا اکثر اعضا از آن آگاهند و اطلاعات حیاتی که فقط یک یا چند نفر دارند را نادیده میگیرند. این پدیده به عنوان اثر دانش مشترک شناخته میشود.
پروفایلهای پنهان از دست میروند. در نتیجه، گروهها اغلب «پروفایلهای پنهان»—درکهای دقیق یا راهحلهای بهینهای که میتوانست با ترکیب اطلاعات همه اعضا به دست آید—را کشف نمیکنند. این حتی زمانی رخ میدهد که اطلاعات غیرمشترک به وضوح به تصمیم بهتری اشاره دارد.
چرا اطلاعات غیرمشترک نادیده گرفته میشود:
- احتمال کمتری دارد که ذکر شود.
- اگر ذکر شود، کمتر تکرار یا بحث میشود.
- افراد ممکن است تمایلی به تأکید بر اطلاعات منحصر به فرد نداشته باشند، بهویژه اگر با دیدگاههای مشترک تضاد داشته باشد یا جایگاه اجتماعی پایینی داشته باشند.
- بحث درباره اطلاعات مشترک اعضا را شایستهتر و محبوبتر نشان میدهد.
این ناتوانی در بهرهبرداری از دانش منحصر به فرد باعث میشود گروهها اغلب عملکردی بهتر از میانگین اعضای خود نداشته باشند و گاهی بدتر عمل کنند.
۶. رهبران مضطرب و کنجکاو تصمیمات گروهی را بهبود میبخشند.
افراد مضطرب مانند دپارل و زیانتس در کسبوکار و دولت ضروریاند، زیرا خطر تفکر گروهی را میشکنند و بر آن غلبه میکنند.
رهبران لحن را تعیین میکنند. رهبران نقش مهمی در مقابله با شکستهای گروهی دارند. آنها میتوانند نشان دهند که به اطلاعات و دیدگاههای متنوع ارزش میدهند، حتی اگر به معنای شنیدن اخبار بد یا نظرات مخالف باشد.
اضطراب سازنده است. رهبرانی که نگران مشکلات احتمالی و بدترین سناریوها هستند، بیشتر احتمال دارد سوالات دقیق بپرسند و به ارزیابی انتقادی فشار بیاورند. این اضطراب میتواند مسری باشد و دیگران را تشویق کند نگرانیهای خود را بیان کنند و به دنبال نقصها بگردند.
رهبران خودسانسور کمک میکنند. رهبران میتوانند جریان اطلاعات را با صحبت کردن در پایان یا به صورت محتاطانه بهبود بخشند، نه با بیان نظر قطعی در ابتدا. این کار مانع از آن میشود که جایگاه آنها به طور ناخواسته نظرات مخالف یا اطلاعات منحصر به فرد اعضای کمجایگاه را سرکوب کند.
۷. تخصیص نقشها و تغییر دیدگاهها اطلاعات را آزاد میکند.
این داستان عمیقی است، زیرا گروو توانست با تخصیص نقش فرضی، خود را از روندهای فکری معمولش شوکه کند و از مور و خودش بپرسد که یک مدیرعامل جدید چه میکرد.
تقسیم کار. تخصیص نقشها یا حوزههای تخصصی به اعضای گروه میتواند به طور قابل توجهی به بهبود اشتراکگذاری اطلاعات کمک کند. وقتی اعضا بدانند دیگران اطلاعات منحصر به فرد و مرتبطی دارند، بیشتر به دنبال آن میروند و ارزش آن را میدانند.
شناسایی عمومی اهمیت دارد. مطالعات نشان میدهد که شناسایی عمومی اینکه چه کسی چه تخصصی دارد، پیش از شروع بحث، مؤثرتر از دانستن خصوصی تخصص توسط هر فرد است. این امر گروه را از دانش جمعی خود آگاه میسازد.
تغییر دیدگاهها تلهها را میشکند. درخواست از اعضا برای اتخاذ دیدگاهی متفاوت، مانند تصور اینکه یک رهبر جدید یا فرد بیرونی چه میکرد، میتواند به شکستن سوگیریهای شناختی و تفکر گروهی کمک کند. این فاصله انتقادی ایجاد کرده و تفکر تازه را تشویق میکند.
۸. مخالفت واقعی (نه فقط وکیل مدافع شیطان) حیاتی است.
درس این است که اگر وکیل مدافع شیطان مؤثر باشد، به این دلیل است که مخالف واقعاً به آنچه میگوید معتقد است.
مخالفت اصیل قدرتمند است. دیدگاههای مخالف واقعی، حتی از اقلیت، میتوانند عملکرد گروه را به طور قابل توجهی بهبود بخشند با به چالش کشیدن فرضیات، معرفی اطلاعات جدید و تحریک تفکر انتقادی. تنوع فکری کلید است.
وکیل مدافع شیطان محدودیت دارد. اگرچه تعیین وکیل مدافع شیطان ایده خوبی به نظر میرسد، تحقیقات نشان میدهد که اغلب کمتر از مخالفت واقعی مؤثر است. مخالفت انتصابی ممکن است مصنوعی یا بازی به نظر برسد و وکیل مدافع ممکن است به اندازه کسی که باور واقعی دارد، جدی نباشد.
تشویق چالش واقعی. گروهها باید فرهنگی ایجاد کنند که مخالفت اصیل و پرسشگری انتقادی را تشویق کند، نه اینکه به نقشهای رسمی و احتمالاً غیرصادقانه تکیه کنند. تیمهای قرمز، متشکل از اعضایی که واقعاً مأمور یافتن نقصها هستند، اغلب مؤثرتر از یک وکیل مدافع شیطان منفردند.
۹. تولید ایده را از انتخاب انتقادی جدا کنید.
برای تقریباً هر سیستم حل مسئله، بهتر است انتخاب که بر ارزیابیهای انتقادی تأکید دارد، از شناسایی که با نگرش باز و بدون قضاوت بهتر انجام میشود، جدا شود.
دو مرحله متمایز. حل مسئله مؤثر شامل دو فرآیند متفاوت است: شناسایی راهحلهای ممکن (تفکر واگرا) و انتخاب بهترین آنها (تفکر همگرا). ترکیب این مراحل، بهویژه با انتقاد بیش از حد در مرحله شناسایی، خلاقیت را محدود میکند.
شناسایی نیازمند گشایش است. مرحله شناسایی نیازمند کاوش گسترده و باز و تولید ایدههای فراوان بدون قضاوت فوری است. روشهایی مانند بارش فکری، جستجوی راهحلهای موجود یا دریافت ورودی خارجی در این مرحله ارزشمندند.
انتخاب نیازمند دقت است. مرحله انتخاب نیازمند ارزیابی انتقادی بر اساس معیارهای از پیش تعیین شده است. اینجا جایی است که تفکر تحلیلی، تحلیل دادهها (مانند تحلیل هزینه-فایده) و آزمونهای دقیق برای انتخاب راهحل بهینه ضروریاند.
۱۰. جمعیتهای آماری میتوانند خردمند باشند، اما فقط در شرایط خاص.
نکته اصلی این است که گروهها بهتر از افراد عمل میکنند و گروههای بزرگتر بهتر از کوچکتر، به شرطی که دو شرط برقرار باشد: استفاده از قاعده اکثریت و اینکه هر عضو گروه احتمالاً درست باشد.
میانگینگیری میتواند دقیق باشد. قضیه هیئت منصفه کندورسه و قانون اعداد بزرگ نشان میدهد که نظر متوسط یا اکثریت گروه میتواند به طرز شگفتآوری دقیق باشد، بهویژه برای سوالات واقعی. این زمانی بهتر عمل میکند که قضاوتهای فردی مستقل و به طور متوسط بهتر از شانس تصادفی باشند.
تنوع دقت را افزایش میدهد. دقت میانگینهای آماری با تنوع در میان افراد، چه در اطلاعات، دیدگاه یا رویکرد، افزایش مییابد. خطاهای متنوع تمایل دارند یکدیگر را خنثی کنند و به برآورد جمعی دقیقتری منجر شوند.
روی دیگر میانگینها. اما اگر بیشتر افراد به طور سیستماتیک سوگیری داشته باشند یا احتمال اشتباهشان بیشتر از درست بودن باشد، نظر متوسط یا اکثریت گروه بزرگ نیز به طور سیستماتیک اشتباه خواهد بود. تکیه بر میانگینها زمانی خطرناک است که جمعیت ناآگاه یا متعصب باشد.
۱۱. دنبال کارشناس نروید؛ دیدگاههای متنوع کارشناسان را تجمیع کنید.
متأسفانه، تعداد کمی از به اصطلاح کارشناسان میتوانند پیشبینیهای خوبی ارائه دهند.
تخصص واقعی نادر است. تخصص واقعی، که به معنای توانایی ارائه پیشبینیهای دقیق و مداوم درباره رویدادهای آینده نامطمئن است، بسیار نادرتر از آن چیزی است که معمولاً تصور میشود. بسیاری از «کارشناسان» در داستانسرایی قانعکننده بهتر از پیشبینی دقیق عمل میکنند.
تجمیع نظرات کارشناسان. در حوزههایی که تخصص تأیید شده وجود دارد (مانند پیشبینی هوا یا برخی تحلیلهای مالی)، بهتر است قضاوتهای چندین کارشناس را تجمیع کرد تا به یک «بهترین» کارشناس تکیه کرد. گروههای آماری کارشناسان بهتر از افراد عمل میکنند.
وزندهی بر اساس سابقه. مؤثرترین روش ترکیب پیشبینیهای کارشناسان اغلب وزندهی بر اساس سابقه عینی دقت آنها در مسائل مشابه گذشته است، نه اعتماد به نفس یا جایگاه ادراک شده آنها.
۱۲. بازارهای پیشبینی و نظرات عمومی دانش پراکنده را به کار میگیرند.
نتایج بازارهای پیشبینی گوگل به طور کلی بسیار دقیق بودند.
بازارها اطلاعات را تجمیع میکنند. بازارهای پیشبینی، جایی که افراد روی نتایج آینده شرطبندی میکنند، ابزارهای قدرتمندی برای تجمیع اطلاعات پراکندهاند. قیمتها در این بازارها اغلب به طور دقیق دانش جمعی را منعکس کرده و احتمال وقوع رویدادها را پیشبینی میکنند.
انگیزه برای گفتن حقیقت. بازارهای پیشبینی انگیزههای قوی برای افراد فراهم میکنند تا اطلاعات خصوصی خود را از طریق سرمایهگذاریهایشان فاش کنند و بر مشکلات خودسانسوری در بحث غلبه کنند. معاملهگران از درست بودن سود میبرند، فارغ از فشارهای اجتماعی.
ورودی خارجی ارزشمند است. فرآیندهایی مانند قانونگذاری با نظرخواهی عمومی یا شرکتهایی که بازخورد عمومی میگیرند، میتوانند از دانش گسترده و پراکنده افراد خارج از گروه بهرهمند شوند. این ورودی خارجی میتواند تصمیمات را به طور قابل توجهی بهبود بخشد و مشروعیت آنها را افزایش دهد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «عاقلتر» به بررسی فرآیند تصمیمگیری گروهی میپردازد و دلایل ناکامی گروهها در اصلاح اشتباهات فردی را تحلیل میکند و راهکارهایی برای بهبود این روند ارائه میدهد. خوانندگان این اثر را عمیق و آموزنده یافتند، هرچند گاهی خشک و آکادمیک به نظر میرسید. بسیاری از تحلیلهای کتاب دربارهی پویاییهای گروهی و تعصبات موجود در آن استقبال کردند، اما برخی معتقد بودند که توصیههای عملی آن محدود است. از نقاط قوت کتاب میتوان به بررسی پدیدههایی همچون تفکر گروهی، قطبیشدن و جریانهای اطلاعاتی اشاره کرد. در حالی که برخی آن را تکراری یا نظری ارزیابی کردند، گروهی دیگر به کاربردی بودن آن در زمینههای سازمانی و سیاسی اذعان داشتند. در مجموع، خوانندگان ارزش قابل توجه این کتاب را در فهم خرد جمعی و عملکرد گروهی به رسمیت شناختند.
Similar Books








