نکات کلیدی
1. نفوذ نظامی: انحراف ناخواسته آمریکا
سیاست امنیت ملی ما دیگر ارتباط چندانی با توجیهات اعلام شدهاش ندارد.
عواقب ناخواسته. این کتاب استدلال میکند که افزایش نظامیگری در آمریکا نتیجه یک توطئه بزرگ نبوده، بلکه حاصل یک سری تصمیمات تدریجی و عواقب ناخواسته است. نویسنده با استفاده از مثال تأمین مالی امنیت داخلی که منجر به ارتقاءهای امنیتی غیرمنطقی در یک شهر کوچک میشود، این نکته را توضیح میدهد.
کاهش کنترل. مادو میگوید که ایالات متحده به طور مؤثری کنترل سیاست امنیت ملی خود را از دست داده است، که اکنون با نیروی خود عمل میکند و از توجیهات اولیهاش جدا شده است. این انحراف منجر به هزینههای بیهوده، پروژههای نادرست و فاصله بین نظامیها و مردم آمریکا شده است.
دعوت به اصلاح مسیر. نویسنده خواستار بازگشت به ریشههای قانون اساسی و رویکردی محافظهکارانهتر در زمینه امنیت ملی است و بر لزوم بازپسگیری کنترل بر سیاستهای دفاعی و اطلاعاتی تأکید میکند. این شامل ارزیابی مجدد رابطه بین الزامات امنیت ملی و اقداماتی است که به نام آنها انجام میشود.
2. سایه ویتنام: بذرهای یک ارتش تقسیمشده
LBJ "سعی کرد جنگی ارزان را به راه بیندازد"، یکی از مردان کلیدی اطلاعاتی دولت جانسون، جورج آ. کارور، سالها بعد میگفت، "و سعی کرد جنگی را بدون اینکه اعتراف کند در حال جنگ است، به پیش ببرد."
تصمیم سرنوشتساز جانسون. تصمیم رئیسجمهور لیندون بی. جانسون برای عدم بسیج ذخیرهها در طول جنگ ویتنام، شکاف عمیقی بین نظامیها و جامعه مدنی ایجاد کرد. این تصمیم که به منظور کاهش اختلالات داخلی اتخاذ شده بود، در نهایت منجر به احساس رهاشدگی در میان سربازان و ناامیدی از تلاشهای جنگی شد.
بار نابرابر خدمت سربازی. سیستم خدمت سربازی، که پر از حفرههای قانونی بود، به طور نامتناسبی بر برخی گروههای جوان تأثیر گذاشت و تقسیمات اجتماعی را تشدید کرد. این موضوع احساس بیعدالتی و کینه را ایجاد کرد، زیرا بسیاری از آمریکاییها توانستند از خدمت سربازی فرار کنند در حالی که دیگران مجبور به جنگ در یک جنگ نامحبوب بودند.
فاصله بین نظامی و غیرنظامی. دوران جنگ ویتنام شاهد فاصله فزایندهای بین نظامیها و کشوری بود که در خدمت آن بودند، به طوری که غیرنظامیان به طور فزایندهای به جنگ و خود نظامیها انتقاد میکردند. این شکاف پیامدهای ماندگاری داشت و به کاهش اعتماد عمومی و احساس بیگانگی در میان کهنهسربازان منجر شد.
3. دکترین آبرامز: بازگشت نظامی به ملت
او هرگز نمیخواست آنها را در آن موقعیت رها کند.
سیاست نیروی کل. پس از جنگ ویتنام، ژنرال کریتون آبرامز سیاست نیروی کل را اجرا کرد و گارد ملی و ذخیرهها را به ارتش فعال ادغام کرد. این کار به طور عملی امکان جنگ بدون بسیج سربازان غیرنظامی را غیرممکن ساخت و آستانه سیاسی برای اقدام نظامی را بالا برد.
افزایش ریسک جنگ. دکترین آبرامز هدفش این بود که هر جنگ آینده نیاز به حمایت عمومی گسترده و تأیید کنگره داشته باشد و از اقدام یکجانبه رئیسجمهور در درگیریهای بزرگ جلوگیری کند. این سیاست به دنبال بازگرداندن ارتباط نظامی با کشور بود و جنگ را به یک تجربه مشترک تبدیل میکرد.
بازسازی تصویر نظامی. با ادغام گارد و ذخیرهها در عملیات نظامی، آبرامز همچنین به دنبال بازسازی تصویر این واحدها بود که در دوران ویتنام آسیب دیده بود. این ادغام هدفش این بود که همه اعضای نظامی، صرفنظر از وضعیتشان، به عنوان اجزای ضروری دفاع ملی شناخته شوند.
4. بلاغت ریگان: تسلیح امنیت ملی
شواهد نشان میدهد که ما در دنیایی که خطرناک است، اگر نه کشنده، در مقام دوم قرار داریم.
تهدید شوروی به عنوان ابزاری سیاسی. رونالد ریگان به طور ماهرانهای از تهدید ادعایی شوروی برای توجیه افزایش هزینههای نظامی و جلب حمایت عمومی برای سیاستهایش استفاده کرد. این شامل بزرگنمایی تواناییهای شوروی و به تصویر کشیدن آمریکا به عنوان کشوری در موقعیت ضعف بود.
کمیته بر خطرات کنونی. ریگان به گروههایی مانند کمیته بر خطرات کنونی تکیه کرد تا حس تهدید را تقویت کند و خواستار افزایش عظیم نظامی شود. این گروهها اغلب اطلاعات نادرست یا تحریفشدهای را برای پیشبرد برنامههای خود ارائه میدادند.
قدرت ترس. با استفاده از ترسهای آمریکاییها درباره امنیت ملی، ریگان توانست برنامههای خود را پیش ببرد، حتی در مواجهه با افزایش کسری بودجه. این نشاندهنده قدرت سیاسی جنگ و سهولت استفاده از آن برای دستکاری افکار عمومی بود.
5. گرنادا: یک پیروزی کوچک، یک تغییر بزرگ در قدرت
ما به موقع رسیدیم.
تجاوز به گرنادا. تجاوز به گرنادا در سال 1983، که به عنوان یک مأموریت نجات برای دانشجویان پزشکی آمریکایی توصیف شد، به عنوان یک نقطه عطف در تأکید بر قدرت اجرایی عمل کرد. دولت ریگان کنگره و مطبوعات را دور زد و اولویت را به محرمانه بودن و کنترل روایت داد.
فراتر رفتن از اختیارات. تجاوز به گرنادا یک پیشزمینه برای رئیسجمهورهای آینده ایجاد کرد تا به طور یکجانبه در مسائل امنیت ملی عمل کنند، با نظارت یا پاسخگویی محدود. این یک تغییر قابل توجه در توازن قدرت بین قوه مجریه و قوه مقننه بود.
نظر عمومی به عنوان توجیه. دولت ریگان با موفقیت از حمایت عمومی برای تجاوز به گرنادا استفاده کرد تا انتقادات را منحرف کند و اقدامات خود را توجیه کند، که نشاندهنده قدرت نظر عمومی در شکلدهی به سیاست امنیت ملی بود. این موضوع اهمیت کنترل روایت و مدیریت ادراک عمومی را برجسته کرد.
6. ایران-کنترا: خطرات قدرت اجرایی بدون نظارت
ما فقط باید به سخنان لنین گوش میدادیم، که آنها را راهنمایی میکرد، وقتی لنین گفت که اتحاد جماهیر شوروی شرق اروپا را خواهد گرفت، هوردهای آسیا را سازماندهی خواهد کرد و سپس به آمریکای لاتین خواهد رفت.
اصلاحیه بولند. کنگره سعی کرد از طریق اصلاحیه بولند، دخالت دولت ریگان در نیکاراگوئه را محدود کند، اما دولت این محدودیت را از طریق عملیات مخفی دور زد. این منجر به رسوایی ایران-کنترا شد که خطرات قدرت اجرایی بدون نظارت را افشا کرد.
رسوایی ایران-کنترا. رسوایی ایران-کنترا شامل فروش غیرقانونی سلاح به ایران در ازای آزادی گروگانهای آمریکایی بود، که سود آن برای تأمین مالی کنتراها در نیکاراگوئه منحرف شد. این رسوایی الگوی فریب و بیتوجهی به قانون را در دولت ریگان نشان داد.
کاهش پاسخگویی. رسوایی ایران-کنترا کاهش پاسخگویی در سیاست امنیت ملی را برجسته کرد، به طوری که قوه مجریه خارج از حدود قانون عمل میکرد و کنگره نتوانست نظارت کافی را فراهم کند. این رسوایی پیامدهای ماندگاری برای دموکراسی آمریکایی و توازن قدرت بین قوا داشت.
7. ارتش پس از جنگ سرد: جستجوی هدف
من امشب هدف دیگری را برای کاهش وابستگیمان به نفت خارجی تا نیمه تا پایان دهه آینده تعیین میکنم.
جنگ انرژی کارتر. تلاش رئیسجمهور جیمی کارتر برای توصیف بحران انرژی به عنوان "معادل اخلاقی جنگ" نتوانست تخیل عمومی را به خود جلب کند و قدرت سیاسی منحصر به فرد جنگ را برجسته کرد. این موضوع دشواری بسیج وحدت ملی در برابر چالشهای غیرنظامی را نشان میدهد.
ایمان سرباز هولمز. سخنرانی "ایمان سرباز" اولیور وندل هولمز جونیور، جذابیت آمریکاییها به جنگ را به تصویر میکشد و آن را به عنوان منبعی از معنا و ارتقاء شخصی میبیند. این دیدگاه رمانتیک از جنگ میتواند برای کشور دشوار باشد تا در زمان صلح آرام بماند.
جاذبه درگیری. این کتاب پیشنهاد میکند که آمریکاییها یک "اعتیاد به جنگ" پیدا کردهاند و به وضعیت درگیری عادت کردهاند و در زمانهای صلح برای یافتن هدف و معنا دچار مشکل هستند. این موضوع نیاز به ارزیابی مجدد رابطه کشور با جنگ و نقش آن در هویت ملی را برجسته میکند.
8. خصوصیسازی جنگ: واگذاری مسئولیت
دنیا خیلی تغییر کرده است، اما این تقسیمبندی همچنان به همان شکل اولیه خود ادامه میدهد.
افزایش پیمانکاران نظامی خصوصی. استفاده فزاینده از پیمانکاران نظامی خصوصی (PMC) مرزهای بین نقشهای نظامی و غیرنظامی را محو کرده و نیرویی "مخفی، بدون نظارت، با حقوق بالا و زیر رادار" ایجاد کرده است. این خصوصیسازی جنگ نگرانیهایی درباره پاسخگویی، شفافیت و احتمال سوءاستفاده به وجود آورده است.
کاهش نظارت. استفاده از PMCها باعث شده است که مسئولیتپذیری افراد و سازمانها در مناطق جنگی دشوارتر شود، زیرا این پیمانکاران اغلب تحت همان استانداردهای قانونی و اخلاقی نیروهای نظامی قرار نمیگیرند. این کمبود نظارت فرصتهایی برای فساد، نقض حقوق بشر و سایر اشکال تخلف ایجاد کرده است.
برنامه LOGCAP. برنامه تقویت غیرنظامی لجستیک (LOGCAP) یکی از عوامل کلیدی در خصوصیسازی جنگ بوده و به ارتش اجازه میدهد که دامنه وسیعی از وظایف پشتیبانی را به شرکتهای خصوصی واگذار کند. این برنامه به دلیل هزینههای بالا، کمبود شفافیت و احتمال تضاد منافع مورد انتقاد قرار گرفته است.
9. جنگ ابدی: ملتی جداشده از درگیری
ما تجربه غیرقابل بیان جنگ را به اشتراک گذاشتهایم؛ ما احساس کردهایم، هنوز هم احساس میکنیم، شور زندگی را تا اوج آن.
درصد کمی بار را به دوش میکشد. این کتاب استدلال میکند که ارتش داوطلب و استفاده فزاینده از پیمانکاران خصوصی، وضعیتی را ایجاد کرده که درصد کمی از آمریکاییها بار جنگ را به دوش میکشند، در حالی که بقیه کشور عمدتاً تحت تأثیر قرار نمیگیرند. این موضوع منجر به فاصله فزایندهای بین نظامیها و جامعه مدنی شده است.
جنگ بدون اصطکاک. نویسنده معتقد است که ایالات متحده هنر "جنگ بدون اصطکاک" را به کمال رسانده و این امکان را فراهم کرده که درگیریهای نظامی بدون اختلال در زندگی داخلی یا نیاز به حمایت عمومی گسترده انجام شود. این موضوع هزینه سیاسی جنگ را کاهش داده و احتمال اینکه کشور در وضعیت درگیری دائمی باقی بماند را افزایش داده است.
نیاز به بازگشت به ارتباط. این کتاب با تأکید بر نیاز به بازگشت مردم آمریکا به واقعیتهای جنگ و بازسازی چکها و تعادلهای قانونی که برای جلوگیری از انحراف کشور به سمت درگیریهای غیرضروری طراحی شدهاند، به پایان میرسد. این شامل ارزیابی مجدد نقش نظامی در جامعه آمریکایی و ترویج شهروندی آگاه و درگیر است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب Drift بهخاطر تحلیل عمیقش از چگونگی جدا شدن قدرت نظامی آمریکا از ریشههای قانونیاش، نقدهای عمدتاً مثبتی دریافت کرده است. خوانندگان به پژوهش جامع مادو، سبک نوشتاری جذاب و رویکرد غیرحزبیاش در بررسی چگونگی گسترش قدرتهای جنگی اجرایی توسط روسایجمهور، ارج مینهند. بسیاری از آنها استدلالهای او درباره خطرات جنگ دائمی و نظامیسازی خصوصی را قانعکننده مییابند. برخی به تمرکز او بر تاریخ معاصر یا سبک نوشتاریاش انتقاد میکنند، اما بیشتر آنها از بررسی دقیق او بر یک مسئله مهم و توصیههای سیاستگذاری مشخص قدردانی میکنند.