نکات کلیدی
1. احساسات واکنشهای جهانی نیستند بلکه تجربیات ساختهشدهاند
احساسات واکنشهایی به جهان نیستند؛ آنها ساختارهای شما از جهان هستند.
احساسات ساختهشده. نظریه احساسات ساختهشده پیشنهاد میکند که احساسات واکنشهای ذاتی و جهانی نیستند که توسط رویدادهای خارجی تحریک شوند. بلکه، آنها تجربیاتی هستند که مغز ما بهطور فعال با استفاده از تجربیات گذشته، دانش فرهنگی و احساسات بدنی میسازد. این فرآیند ساخت شامل موارد زیر است:
- پیشبینیها: مغز بهطور مداوم پیشبینی میکند که چه احساساتی را بر اساس تجربیات گذشته انتظار داشته باشد
- مفاهیم: ما از مفاهیم احساسی که از فرهنگ خود آموختهایم برای دستهبندی و درک احساساتمان استفاده میکنیم
- بودجه بدنی: احساسات داخلی از وضعیت فیزیولوژیکی بدن ما بر تجربیات احساسی ما تأثیر میگذارند
تنوع فرهنگی. این دیدگاه توضیح میدهد که چرا احساسات میتوانند بهطور قابلتوجهی در فرهنگها و افراد مختلف متفاوت باشند. جوامع مختلف ممکن است احساسات را به روشهای متفاوتی بر اساس مفاهیم و زمینههای منحصربهفرد خود بسازند و تجربه کنند.
2. مغز واقعیت، از جمله احساسات را پیشبینی و شبیهسازی میکند
شما معمار تجربه خود هستید.
مغز پیشبینیکننده. مغز ما بهطور منفعل به جهان واکنش نشان نمیدهد، بلکه بهطور فعال واقعیت ما را پیشبینی و میسازد. این شامل موارد زیر است:
- تجربیات حسی: مغز شکافها را پر میکند و فرضیاتی درباره آنچه میبینیم، میشنویم و احساس میکنیم میسازد
- احساسات: ما تجربیات احساسی را بر اساس موارد گذشته و زمینه فعلی شبیهسازی میکنیم
- اقدامات: مغز اقدامات لازم را پیشبینی میکند قبل از اینکه بهطور آگاهانه تصمیم به حرکت بگیریم
شبیهسازی کلیدی است. این طبیعت پیشبینیکننده و شبیهسازیکننده مغز به ما اجازه میدهد:
- سناریوهای آینده را تصور کنیم
- با دیگران همدلی کنیم
- از تجربیات گذشته بیاموزیم
- بهطور کارآمد حجم وسیعی از ورودی حسی را پردازش کنیم
3. مفاهیم ادراکات و تجربیات ما از احساسات را شکل میدهند
کلمات مفاهیم شما را بذر میکنند، مفاهیم پیشبینیهای شما را هدایت میکنند، پیشبینیها بودجه بدنی شما را تنظیم میکنند و بودجه بدنی شما تعیین میکند که چگونه احساس میکنید.
دانش مفهومی. مفاهیم احساسی ما که از فرهنگ و تجربیاتمان آموختهایم، بهطور عمیقی شکل میدهند که چگونه احساسات را درک و تجربه میکنیم. این شامل موارد زیر است:
- دستهبندی: ما از مفاهیم برای گروهبندی احساسات و موقعیتهای متنوع به تجربیات احساسی معنادار استفاده میکنیم
- زبان: کلمات احساسی چارچوبی برای سازماندهی مفاهیم احساسی ما فراهم میکنند
- تنوع فرهنگی: فرهنگهای مختلف ممکن است مفاهیم احساسی منحصربهفردی داشته باشند که به تجربیات احساسی متنوع منجر میشود
گسترش مفاهیم. توسعه مجموعهای غنی از مفاهیم احساسی میتواند هوش احساسی و رفاه را با:
- اجازه دادن به تجربیات احساسی دقیقتر
- بهبود تواناییهای تنظیم احساسات
- تسهیل ارتباط بهتر درباره احساسات
4. اینتروسپشن و بودجههای بدنی بر تجربیات احساسی تأثیر میگذارند
اینتروسپشن نمایشی از تمام احساسات از اندامها و بافتهای داخلی شما، هورمونهای خون و سیستم ایمنی شما است.
ارتباط بدن-مغز. احساسات بدنی داخلی ما، که بهعنوان اینتروسپشن شناخته میشوند، نقش مهمی در تجربیات احساسی ایفا میکنند:
- بودجه بدنی: مغز بهطور مداوم منابع بدن ما را تنظیم میکند و "بودجه" انرژی ایجاد میکند
- تأثیر: حس کلی ما از احساس (خوشایند/ناخوشایند، آرام/آشفته) از بودجه بدنی ما ناشی میشود
- ساخت احساسات: ما از مفاهیم برای معنا دادن به احساسات اینتروسپتیو خود استفاده میکنیم و احساسات خاصی را میسازیم
پیامدها. درک ارتباط بدن-مغز در احساسات نشان میدهد:
- سلامت جسمی میتواند بهطور قابلتوجهی بر رفاه احساسی تأثیر بگذارد
- تمریناتی که بدن را تنظیم میکنند (مانند ورزش، خواب، رژیم غذایی) میتوانند بر تجربیات احساسی تأثیر بگذارند
- اختلالات احساسی ممکن است شامل اختلالات در اینتروسپشن و بودجهبندی بدنی باشند
5. دانهبندی احساسی رفاه و هوش احساسی را افزایش میدهد
هرچه واژگان شما دقیقتر باشد، مغز پیشبینیکننده شما میتواند بودجه شما را به نیازهای بدن شما دقیقتر تنظیم کند.
واژگان احساسی. توسعه واژگان احساسی غنی و دقیق میتواند منجر به:
- تجربیات احساسی دقیقتر
- بهبود تنظیم احساسات
- ارتباط بهتر درباره احساسات
- افزایش رفاه کلی
کاربردهای عملی. برای افزایش دانهبندی احساسی:
- یادگیری کلمات احساسی جدید، از جمله از زبانهای دیگر
- تمرین شناسایی و برچسبگذاری احساسات بهطور خاصتر
- درگیر شدن با تجربیات و دیدگاههای متنوع برای گسترش مجموعه احساسی خود
6. دیدگاه کلاسیک از احساسات بهعنوان موجودیتهای متمایز از نظر علمی بیاساس است
احساسات واقعی هستند، اما نه به معنای عینی که مولکولها یا نورونها واقعی هستند. آنها به همان معنایی واقعی هستند که پول واقعی است - یعنی بهسختی یک توهم، بلکه محصول توافق انسانی.
به چالش کشیدن فرضیات. دیدگاه کلاسیک از احساسات بهعنوان موجودیتهای متمایز و جهانی با مدارهای عصبی و بیانهای خاص توسط شواهد علمی پشتیبانی نمیشود:
- هیچ "اثر انگشت" ثابتی: تحقیقات نتوانستهاند الگوهای ثابتی از فعالیت عصبی، فیزیولوژی یا بیانهای چهرهای برای احساسات خاص پیدا کنند
- تنوع قاعده است: موارد از همان دسته احساسی میتوانند بهطور گستردهای در تجلیات فیزیکی خود متفاوت باشند
- زمینه مهم است: اینکه چگونه احساسات را تجربه و درک میکنیم بهشدت به زمینه و مفاهیم بستگی دارد
پیامدها. شناخت طبیعت ساختهشده احساسات میتواند منجر به:
- درک دقیقتر از تجربیات احساسی
- بازنگری در نحوه برخورد با اختلالات احساسی
- بازنگری در نحوه درک احساسات در زمینههایی مانند قانون و هوش مصنوعی
7. احساسات واقعیتهای اجتماعی هستند، نه مطلقات بیولوژیکی
احساسات واقعیت اجتماعی هستند. ما موارد احساسات را دقیقاً به همان شیوهای که رنگها، درختان افتاده و پول را میسازیم: با استفاده از یک سیستم مفهومی که در سیمکشی مغز تحقق مییابد، میسازیم.
ساخت اجتماعی. احساسات بهعنوان بخشی از واقعیت اجتماعی ما وجود دارند، مشابه مفاهیمی مانند پول یا قوانین:
- توافق جمعی: احساسات از طریق درک مشترک در یک فرهنگ معنا و قدرت میگیرند
- تنوع فرهنگی: جوامع مختلف ممکن است احساسات را بهطور متفاوتی بسازند و تجربه کنند
- انتقال: مفاهیم احساسی از طریق زبان و تعامل اجتماعی به نسلهای بعدی منتقل میشوند
پیامدها. دیدن احساسات بهعنوان واقعیتهای اجتماعی:
- ایده احساسات جهانی و بیولوژیکی تعیینشده را به چالش میکشد
- نقش فرهنگ در شکلگیری تجربیات احساسی را برجسته میکند
- نشان میدهد که تجربیات احساسی میتوانند با تکامل جوامع تغییر کنند
8. درک سیستم حقوقی از احساسات نیاز به بهروزرسانی دارد
باور به غیر از این یک داستان است که توسط معماری مغز پشتیبانی نمیشود.
فرضیات قدیمی. بسیاری از مفاهیم حقوقی درباره احساسات بر اساس دیدگاههای قدیمی و ذاتگرایانه است:
- ایده "جرایم از روی احساسات" فرض میکند که احساسات بر عقلانیت غلبه میکنند
- قضاوت درباره پشیمانی در متهمان فرض میکند که بیانهای احساسی جهانی هستند
- مفهوم آسیب احساسی بهعنوان کمتر جدی از آسیب فیزیکی ارتباط بدن-مغز را نادیده میگیرد
بهروزرسانیهای لازم. رویکردی علمیتر به احساسات در قانون میتواند:
- طبیعت ساختهشده تجربیات احساسی را به رسمیت بشناسد
- تنوع فرهنگی در بیان و تفسیر احساسات را در نظر بگیرد
- تأثیرات فیزیکی تجربیات احساسی را در نظر بگیرد
9. حیوانات احتمالاً احساسات انسانیمانند را تجربه نمیکنند
حیوانات احساس تأثیر میکنند، اما واقعیت احساسات آنها، فعلاً، فقط در درون خودمان است.
تأثیر حیوانات در مقابل احساسات انسانی. در حالی که حیوانات احتمالاً تأثیر (احساسات خوشایند/ناخوشایند) را تجربه میکنند، احتمالاً احساسات انسانیمانند ندارند:
- فقدان مفاهیم: بیشتر حیوانات سیستم مفهومی لازم برای ساخت احساسات پیچیده را ندارند
- تجربیات تأثیری: حیوانات میتوانند لذت، درد، برانگیختگی و آرامش را احساس کنند
- پیشبینی انسانی: ما اغلب احساسات انسانیمانند را به حیوانات نسبت میدهیم به دلیل تمایل ما به استنباط ذهنی
پیامدها. درک تفاوت بین تأثیر حیوانات و احساسات انسانی:
- دیدگاههای انسانانگارانه از رفتار حیوانات را به چالش میکشد
- نیاز به رویکردهای دقیقتر به رفاه حیوانات را نشان میدهد
- طبیعت منحصربهفرد تجربیات احساسی انسانی را برجسته میکند
10. دیدگاه جدیدی از طبیعت انسانی از احساسات ساختهشده پدیدار میشود
مغز انسان، در زمینه فرهنگهای انسانی، برای ایجاد بیش از یک نوع ذهن تکامل یافته است.
فراتر از ذاتگرایی. نظریه احساسات ساختهشده دیدگاه جدیدی از طبیعت انسانی پیشنهاد میکند:
- تنوع طبیعی است: ذهنهای انسانی میتوانند بر اساس تجربیات فرهنگی و فردی بهطور قابلتوجهی متفاوت باشند
- شکلگیری فرهنگی: مغزهای ما توسط فرهنگهایی که در آنها رشد میکنیم سیمکشی میشوند
- سازگاری انعطافپذیر: مغز انسان میتواند انواع مختلفی از ذهنها را ایجاد کند که به محیطهای متنوع سازگار شدهاند
پیامدها. این دیدگاه جدید از طبیعت انسانی:
- ایدههای صفات انسانی ثابت و جهانی را به چالش میکشد
- اهمیت زمینه فرهنگی در درک رفتار انسانی را تأکید میکند
- پتانسیل بیشتری برای تغییر فردی و اجتماعی پیشنهاد میکند
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب "چگونه احساسات ساخته میشوند" نظریهای بحثبرانگیز ارائه میدهد که دیدگاههای سنتی دربارهی احساسات را به چالش میکشد. بارت استدلال میکند که احساسات مفاهیمی ساختهشده هستند و نه واکنشهای جهانی یا ذاتی. برخی از خوانندگان ایدههای مطرحشده را تحریککننده و بهخوبی پشتیبانیشده یافتند و سبک نوشتاری و تحقیقات بارت را تحسین کردند. دیگران کتاب را به دلیل تکرار، سادهسازی بیش از حد و کمبود عمق علوم اعصاب مورد انتقاد قرار دادند. بسیاری احساس کردند که بارت در مخالفت با نظریههای احساسات موجود اغراق کرده است. بحثهای کتاب دربارهی تفاوتهای فرهنگی در احساسات و پیامدهای آن برای حوزههایی مانند حقوق جالب تلقی شد، اگرچه برخی از خوانندگان فصلهای بعدی را کمتر جذاب یافتند.