نکات کلیدی
1. هوش، حالت طبیعی زندگی
همانطور که آتش داغ است و هوا نامرئی و آب به سمت پایین جریان دارد، زندگی نیز هوشمند است.
ذاتی زندگی. هوش یک دستاورد نیست بلکه یک ویژگی بنیادی از تمام موجودات زنده است. از درختان تا پرندگان و حیوانات، زندگی به طور ذاتی هوشی متناسب با وجود خود دارد. این هوش طبیعی چیزی نیست که به دست آید یا کسب شود؛ بلکه خود جوهر زندگی است.
هوش جهانی. ادیان اغلب خدا را به عنوان هوش جهان معرفی میکنند، نیرویی که در همه جا پنهان است و منتظر دیده شدن است. این نشان میدهد که هوش محدود به انسانها نیست بلکه یک ویژگی فراگیر از وجود است. خود زندگی هوش است و اگر چشمان دیدن داشته باشیم، میتوانیم آن را در اطراف خود مشاهده کنیم.
انحراف انسان. تنها استثنا در این هوش جهانی، بشریت است. انسان جریان طبیعی زندگی را آسیب زده و به موجودی غیرهوشمند تبدیل شده است. این انحراف حالت طبیعی نیست بلکه فساد هوش ذاتی ماست.
2. سقوط منحصر به فرد بشریت از هوش
تنها انسان است که غیرهوشمند شده است.
استثنا. بر خلاف سایر موجودات زنده، انسانها به طور منحصر به فردی غیرهوشمند شدهاند. در حالی که پرندگان، حیوانات و حتی درختان هوش طبیعی دارند، انسانها به نوعی هوش خود را آسیب زدهاند. این حالت طبیعی نیست بلکه انحرافی از هوش ذاتی زندگی است.
عدم وجود حماقت در طبیعت. آیا تا به حال پرندهای را دیدهاید که بتوانید آن را احمق بنامید؟ یا حیوانی که بتوانید آن را بیخود بخوانید؟ چنین چیزهایی تنها برای انسان اتفاق میافتد. این موضوع حالت غیرطبیعی غیرهوشمندی انسان را برجسته میکند، وضعیتی که در سایر جهان طبیعی وجود ندارد.
هوش آسیبدیده. هوش انسان آسیب دیده، فاسد و ناتوان شده است. این آسیب تصادفی نیست بلکه نتیجه مداخله در جریان طبیعی زندگی است. چیزی اشتباه پیش رفته و این اشتباه باید اصلاح شود.
3. نیروهای فاسدکننده ترس و طمع
ترس مانند زنگزدگی است: همه هوش را نابود میکند.
ترس به عنوان ابزاری. ترس به عمد ایجاد میشود تا مردم را کنترل و دستکاری کند. با القای ترس، افراد و نهادهای جاهطلب به دنبال تسلط و حکومت هستند. ترس مانند زنگزدگی است که هوش را نابود کرده و مردم را مطیع میکند.
طمع به عنوان نشانهای. طمع حالت طبیعی هوش نیست بلکه محصولی از غیرهوشمندی است. یک فرد هوشمند هرگز طمعکار نیست زیرا به توانایی خود در مواجهه با زندگی اطمینان دارد. طمع از عدم اعتماد به هوش خود ناشی میشود.
چرخه ترس و طمع. ترس و طمع دست به دست هم میدهند و چرخهای ایجاد میکنند که غیرهوشمندی را تداوم میبخشد. این چرخه اغلب با مفاهیم مذهبی جهنم (ترس) و بهشت (طمع) تقویت میشود که برای کنترل و دستکاری مردم استفاده میشود.
4. تله کمالگرایی و امنیت
خواستن غیرممکنها، غیرهوشمند بودن است.
خواستههای غیرممکن. افراد غیرهوشمند خواستههای غیرممکنی دارند و به دنبال وفاداری مطلق، امنیت و کمال هستند. این خواستهها غیرواقعی هستند و به درگیری، سوءظن و نوروز منجر میشوند.
ماهیت زندگی. زندگی به طور ذاتی ناامن است و آینده همچنان باز است. خواستن امنیت مطلق به معنای زندگی در ترس دائمی و از دست دادن لحظه حال است. یک فرد هوشمند محدودیتهای زندگی را درک کرده و با ممکنها راضی است.
کمالگرایی به عنوان نوروز. کمالگرایی یک ویژگی نوروتیک است که به نارضایتی و درگیری دائمی منجر میشود. یک فرد هوشمند کمالگرا نیست بلکه با ممکنها راضی است و به سمت محتملها کار میکند نه نامحتملها.
5. نقش آموزش در کاهش هوش
به محض اینکه تحصیلکرده میشوید، غیرهوشمند شدهاید.
نابودی اصالت. سیستم آموزشی کنونی اغلب اصالت و خلاقیت را نابود میکند. این سیستم از دانشآموزان میخواهد که حقایق بیفایده را حفظ کنند و آنها را مجبور به تقلید مکانیکی از دیگران میکند.
خطر سه R. توانایی خواندن، نوشتن و حساب کردن، در حالی که مفید است، میتواند هوش را کاهش دهد اگر تنها تمرکز آموزش باشد. وقتی مردم به کتابها و ماشینحسابها تکیه میکنند، از استفاده از هوش خود بازمیمانند.
ارزش هوش ابتدایی. افراد ابتدایی و بیسواد اغلب هوشی ظریف و خالص دارند. هوش آنها مانند شعلهای بدون دود است که از بار اضافی دانش و اطلاعات آزاد است.
6. هوش قلب در مقابل دانش سر
هوش سر اصلاً هوش نیست؛ بلکه توانایی دانش است.
سر به عنوان انباشتگر. سر تنها یک انباشتگر دانش است، یک کامپیوتر زیستی که اطلاعات را ذخیره میکند. این برای برخی مقاصد، مانند ریاضیات و محاسبات، مفید است، اما منبع واقعی هوش نیست.
قلب به عنوان مرکز. قلب مرکز واقعی وجود است، منبع عشق، شعر و دعا. از طریق قلب است که لطف و خدایی وارد میشود. سر تنها حاشیه است و زندگی کردن تنها در سر به معنای زندگی مکانیکی و رباتیک است.
شعر قلب. هوش قلب در زندگی شعر میسازد، به قدمهای شما رقص میدهد و زندگی را جشن میگیرد. این منبع شوخی، عشق و اشتراک است که برای یک زندگی واقعی و رضایتبخش ضروری است.
7. مدیتیشن به عنوان اصلاح آسیبهای اجتماعی
مدیتیشن تنها برای اصلاح آنچه جامعه انجام داده است، لازم است.
مدیتیشن به عنوان دارو. مدیتیشن نیاز طبیعی نیست بلکه دارویی برای اصلاح آسیبهای ناشی از جامعه است. اگر انسانها به حال خود رها میشدند، نیازی به مدیتیشن نبود. این یک راه برای بهبود زخمهای ناشی از ساختارهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی است.
فرایند منفی. مدیتیشن یک فرایند منفی است، به این معنا که چیزی اضافه نمیکند بلکه موانع هوش طبیعی ما را برطرف میکند. این یک فرایند نفی است که بیماری را نابود میکند تا سلامتی خود را ابراز کند.
حالت طبیعی. هنگامی که آسیبها اصلاح شوند، سلامتی طبیعی ما خود را ابراز میکند. مدیتیشن درباره دستیابی به چیزی جدید نیست بلکه درباره بازگشت به حالت اصلی هوش و گشودگی ماست.
8. گشودگی وجود: جوهر هوش
هوش تنها گشودگی وجود است—توانایی دیدن بدون تعصب، توانایی گوش دادن بدون مداخله.
گشودگی به عنوان کلید. هوش درباره انباشت دانش نیست بلکه درباره گشودگی به تجربه است. این توانایی دیدن بدون تعصب، گوش دادن بدون مداخله و حضور بدون ایدههای پیشداوری است.
فرهنگورزی در مقابل هوش. فرهنگورزی مخالف هوش است. فرهنگورزان بسته هستند و تعصبات و باورهایی دارند که مانع از دیدن و گوش دادن واقعی میشود. کارشناسان، با تمرکز تنگ خود، اغلب از تصویر کلی کور هستند.
جریان هوش. هوش همیشه در حال جریان است، مانند یک رودخانه، که به موقعیتهای جدید سازگار میشود. غیرهوشمندی، از سوی دیگر، مانند یک مکعب یخ منجمد است، سخت و تغییرناپذیر. برای باقی ماندن هوشمند، باید مایع، گشوده و پاسخگو باقی بمانیم.
9. حماقت به عنوان هوش سوءاستفاده شده
انسان پل بین بهشت و جهنم است.
پتانسیل برای هر دو. انسانها در ظرفیت خود برای هر دو هوش بزرگ و حماقت بزرگ منحصر به فرد هستند. این به این دلیل است که ما از هوش خود آگاه هستیم که میتواند به هر دو تعالی و خود تخریبی منجر شود.
حماقت به عنوان انتخاب. حماقت عدم وجود هوش نیست بلکه سوءاستفاده از آن است. این انتخاب برای چسبیدن به نابالغی، زندگی در گذشته یا آینده و نادیده گرفتن لحظه حال است. این انرژی هوش است که در تناقض عمل میکند.
پل انسان. انسان پل بین بهشت و جهنم است، قادر به هر دو ارتفاعات بزرگ و عمقهای بزرگ. جهتی که انتخاب میکنیم تعیین میکند که آیا صعود میکنیم یا نزول. همان انرژی میتواند برای هر دو خیر و شر استفاده شود.
10. نقش خود در تاریک کردن هوش
با قویتر شدن خود، هوش را مانند لایهای ضخیم از تاریکی احاطه میکند.
خود به عنوان تاریکی. خود، محصول آگاهی ما از هوش، میتواند مانعی برای درک واقعی باشد. این خود هوش را مانند لایهای ضخیم از تاریکی احاطه میکند و مانع از درخشش نور میشود.
مبارزه برای بقا. خود با این باور تقویت میشود که تنها خودهای قوی میتوانند در مبارزه زندگی بقا یابند. این باور، که با ایده "بقا از قویترین" تقویت میشود، به تمرکز بر جاهطلبی و رقابت منجر میشود و هوش را بیشتر تاریک میکند.
قلعه بسته. خود یک قلعه بسته ایجاد میکند که ما را آسیبناپذیر اما همچنین ایزوله میکند. هوش به گشودگی، جریان و گسترش نیاز دارد تا شکوفا شود، اما خود یک مانع سخت و غیرقابل نفوذ ایجاد میکند.
11. مسیر به سوی هوش واقعی: خودطبیعت
سوادهارما، خودطبیعت.
مفهوم سوادهارما. مفهوم سوادهارما، یا خودطبیعت، برای دنیای آینده حیاتی است. این مفهوم بر اهمیت پیروی از مسیر منحصر به فرد خود و نه تقلید از دیگران تأکید میکند.
خطر تقلید. تقلید به از دست دادن اصالت و قطع ارتباط با واقعیت خود منجر میشود. انسان در تقلید گم شده و کاملاً دیدگاه اصلی خود را از دست داده است.
یافتن خود واقعی. مسیر به سوی هوش واقعی در کشف اصالت خود نهفته است، در یافتن اینکه واقعاً کی هستید. بدون این خودشناسی، زندگی به مجموعهای از تصادفات تبدیل میشود که هرگز رضایتبخش و همیشه نارضایتیآور است.
12. نیاز به هوش عاشقانه
وقتی عشق و هوش با هم ملاقات میکنند، فضایی ایجاد میشود که در آن همه چیز ممکن برای یک انسان میتواند به واقعیت تبدیل شود.
محدودیتهای دانش و احساسات. هوش به تنهایی میتواند به دانشورزی تبدیل شود و عشق به تنهایی میتواند به احساسات تبدیل شود. اما وقتی عشق و هوش با هم ملاقات میکنند، نوع جدیدی از یکپارچگی و بلورینگی ایجاد میشود.
شاعر و عارف. شاعر به این هوش عاشقانه نزدیکتر از فیلسوف است و عارف در قلب آن قرار دارد. فیلسوف در خارج میماند و دیوارهای معبد را مطالعه میکند، در حالی که شاعر در درب میماند.
قدرت هوش عاشقانه. هوش عاشقانه چیزی است که برای ایجاد فضایی لازم است که در آن همه چیز ممکن برای یک انسان میتواند به واقعیت تبدیل شود. این ملاقات عشق و هوش است که تحول واقعی را به ارمغان میآورد.
آخرین بهروزرسانی::
FAQ
What's Intelligence: The Creative Response to Now about?
- Exploration of Intelligence: Osho explores intelligence as an intrinsic quality of life, present in all living beings, not just humans.
- Human Intelligence Issues: He argues that societal conditioning has damaged human intelligence, making humans less intelligent than other beings.
- Role of Meditation: Meditation is presented as a tool to undo the damage to human intelligence, helping individuals reclaim their natural state.
Why should I read Intelligence: The Creative Response to Now?
- Understanding True Intelligence: The book offers insights into the nature of intelligence, encouraging readers to recognize their intrinsic intelligence.
- Practical Guidance: Osho provides practical advice on reconnecting with one's intelligence through meditation and awareness.
- Challenging Conventional Beliefs: It challenges traditional beliefs about education and intelligence, urging readers to rethink their understanding of learning.
What are the key takeaways of Intelligence: The Creative Response to Now?
- Intelligence vs. Knowledge: Osho differentiates between innate intelligence and acquired knowledge, emphasizing the importance of nurturing natural intelligence.
- The Importance of Awareness: Being present and aware is crucial for making the most of the present moment, a key aspect of intelligence.
- Rebellion Against Conditioning: Osho encourages rebellion against societal conditioning to preserve and express individual authenticity.
What are the best quotes from Intelligence: The Creative Response to Now and what do they mean?
- "Intelligence is a natural quality of life.": This highlights the inherent nature of intelligence in all living beings, urging recognition and cultivation.
- "Meditation is nothing but the undoing of that damage.": Emphasizes meditation's role in restoring innate intelligence by clearing societal mental clutter.
- "Man has damaged the natural flow of life.": Critiques human actions and societal structures that disrupt natural intelligence, calling for reconnection with true selves.
How does Osho define intelligence in Intelligence: The Creative Response to Now?
- Natural Quality: Intelligence is an intrinsic quality, not an achievement, encouraging discovery rather than acquisition.
- Rebellious Nature: True intelligence is inherently rebellious, resisting conformity and advocating for individual freedom.
- Creative Response: Intelligence is a dynamic, creative response to the present moment, emphasizing awareness and responsiveness.
What role does meditation play in Intelligence: The Creative Response to Now?
- Healing Tool: Meditation is crucial for healing the damage done to human intelligence, offering mental clarity and awareness.
- Restoration of Natural State: It helps restore individuals to their natural state of intelligence, free from societal interference.
- Path to Awareness: Meditation fosters greater awareness and understanding, enabling a deeper connection to reality.
How does Osho critique education in Intelligence: The Creative Response to Now?
- Destructive Nature: Osho critiques education as a system that destroys natural intelligence, stifling creativity and critical thinking.
- Focus on Memorization: He argues that education prioritizes memorization over genuine understanding, limiting true learning.
- Need for Alternative Education: Advocates for education that nurtures intelligence, sharpening rather than destroying it.
What is the significance of fear in Intelligence: The Creative Response to Now?
- Destructive Force: Fear is identified as a significant factor that cripples human intelligence, corroding mental clarity and creativity.
- Manipulation Tool: Fear is used by leaders and institutions to control individuals, illustrating its role in manipulation.
- Overcoming Fear: Osho encourages confronting and overcoming fears to reclaim intelligence, advocating for courage and self-trust.
How does Osho describe the relationship between intelligence and leadership in Intelligence: The Creative Response to Now?
- Natural Leaders: True leaders emerge from intelligence and authenticity, rooted in self-awareness.
- Destruction of Originality: Societal structures often destroy individual intelligence to create followers, leading to a loss of originality.
- Empowerment through Intelligence: When in touch with their intelligence, individuals do not need leaders, promoting self-reliance and empowerment.
What does Osho mean by "the disease of intelligence" in Intelligence: The Creative Response to Now?
- Corruption of Natural Intelligence: Societal conditioning corrupts innate intelligence, described as a "disease."
- Need for Healing: Healing this "disease" through meditation can restore natural intelligence.
- Awareness of the Disease: Recognizing this disease within oneself is the first step toward healing and reclaiming intelligence.
How can one cultivate intelligence according to Osho in Intelligence: The Creative Response to Now?
- Practice Meditation: Meditation is a primary method for cultivating intelligence, fostering clarity and insight.
- Embrace Individuality: Embracing uniqueness and rebelling against societal conditioning promotes authenticity and self-expression.
- Live in the Present: Being present and aware in each moment is crucial for nurturing intelligence and mindfulness.
What methods does Osho suggest for enhancing intelligence in Intelligence: The Creative Response to Now?
- Active Meditation Techniques: Introduces techniques to release stress and connect with oneself, enhancing awareness and presence.
- Cultivating Awareness: Emphasizes mindfulness in everyday activities to respond intelligently to life's challenges.
- Embracing Simplicity: Advocates for simplicity in living, leading to greater clarity and intelligence.
نقد و بررسی
کتاب هوش اثر اوشو با استقبال مثبت زیادی مواجه شده است و خوانندگان از محتوای تحریککنندهی تفکر آن و تواناییاش در به چالش کشیدن تفکر متعارف قدردانی میکنند. بسیاری از افراد به دیدگاه اوشو در مورد آگاهی، مدیتیشن و رهایی از شرایط اجتماعی توجه دارند. برخی از خوانندگان این کتاب را تغییر دهندهی زندگی میدانند، در حالی که دیگران به تکرار و تناقضات موجود در آن اشاره میکنند. منتقدان بر این باورند که ایدههای اوشو ایدهآلگرایانه و disconnected از واقعیت هستند. ماهیت فلسفی این کتاب نیازمند خواندن و تأمل دقیق است و آن را برای افرادی که به معنویت و رشد شخصی علاقهمندند، جذاب میسازد.