نکات کلیدی
1. تمرکز ثروت دموکراسی و پیشرفت اجتماعی را تضعیف میکند
تمرکز ثروت منجر به تمرکز قدرت سیاسی میشود، بهویژه زمانی که هزینه انتخابات به شدت افزایش مییابد و احزاب سیاسی را مجبور میکند که بیشتر به جیب شرکتهای بزرگ وابسته شوند.
چرخه معیوب نابرابری. با تمرکز بیشتر ثروت، ثروتمندان از طریق کمکهای انتخاباتی و لابیگری نفوذ سیاسی نامتناسبی به دست میآورند. این به آنها اجازه میدهد سیاستهایی را شکل دهند که ثروت و قدرت آنها را بیشتر کند و چرخهای خودتقویتکننده ایجاد کند. نتیجه این است که:
- تصمیمات سیاسی به طور فزایندهای به نفع منافع ثروتمندان است
- تأثیر افکار عمومی بر سیاستگذاری کاهش مییابد
- نهادهای دموکراتیک تضعیف میشوند
- تحرک اجتماعی کاهش مییابد
- خدمات عمومی و زیرساختها از کمبود سرمایهگذاری رنج میبرند
این تمرکز قدرت اصول اساسی دموکراسی را تضعیف کرده و پیشرفت اجتماعی را برای اکثریت شهروندان مختل میکند.
2. سیاستهای اقتصادی به نفع ثروتمندان، نابرابری را افزایش میدهد
اگر به توزیع ثروت نگاه کنید، نابرابری عمدتاً از ثروت فوقالعاده ناشی میشود—به معنای واقعی کلمه، یک دهم درصد بالایی که فوقالعاده ثروتمند هستند.
سیاستهای نئولیبرالی نابرابری را تشدید میکنند. از دهه 1970، سیاستهای اقتصادی به طور فزایندهای به نفع ثروتمندان بوده و منجر به:
- مالیسازی اقتصاد، با انتقال سود از تولید به سفتهبازی مالی
- برونسپاری مشاغل به کشورهای با دستمزد پایینتر
- مقرراتزدایی از بازارهای مالی
- کاهش مالیات برای شرکتها و افراد با درآمد بالا
- کاهش خدمات اجتماعی و شبکههای ایمنی
این سیاستها منجر به:
- رکود دستمزدها برای اکثر کارگران
- فرسایش طبقه متوسط
- افزایش تمرکز ثروت در بالا
- بیثباتی اقتصادی بیشتر و بحرانهای مالی مکرر
توجیه اینکه این سیاستها به نفع همه "چکه میکند" نادرست بوده و به جای آن "پلتونومی" ایجاد کرده که در آن فوقالعاده ثروتمندان اقتصاد را هدایت میکنند در حالی که اکثریت در تلاش هستند.
3. رسانهها و آموزش افکار عمومی را به نفع نخبگان شکل میدهند
ایده این است که سعی کنید همه را کنترل کنید، کل جامعه را به سیستم کامل تبدیل کنید. سیستم کامل جامعهای است که بر اساس یک جفت—شما و تلویزیونتان، یا شاید اکنون شما و آیفون و اینترنتتان—است و به شما نشان میدهد که زندگی مناسب چگونه باید باشد—چه نوع ابزارهایی باید داشته باشید، برای سلامتیتان چه باید بکنید.
تولید رضایت. رسانهها و سیستمهای آموزشی نقش مهمی در شکلدهی افکار عمومی به نفع منافع نخبگان دارند:
- رسانههای تحت مالکیت شرکتها بر سرگرمی و مصرفگرایی تمرکز میکنند به جای تحلیل انتقادی ساختارهای قدرت
- تبلیغات نیازهای مصنوعی ایجاد کرده و مصرفگرایی را به عنوان شیوه زندگی ترویج میکند
- آموزش به طور فزایندهای بر آموزش شغلی به جای تفکر انتقادی و مشارکت مدنی تأکید میکند
- روایتهای تاریخی اغلب جنبشهای اجتماعی و اقدام جمعی را کماهمیت جلوه میدهند
این سیستم هدف دارد:
- مصرفکنندگان منفعل به جای شهروندان فعال ایجاد کند
- پذیرش نابرابری به عنوان طبیعی یا اجتنابناپذیر
- انحراف از مسائل سیستماتیک از طریق حسگرایی و فردگرایی
- اتمیزه کردن جامعه، تضعیف همبستگی جمعی
با کنترل جریان اطلاعات و ایدهها، نخبگان میتوانند قدرت خود را حتی در سیستمهای به ظاهر دموکراتیک حفظ کنند.
4. نفوذ شرکتها اثربخشی نظارتی را تضعیف میکند
اگر به تاریخچه نظارت نگاه کنید—نظارت بر راهآهن، نظارت مالی و غیره—میبینید که به طور معمول، یا توسط تمرکزهای اقتصادی که تحت نظارت هستند آغاز میشود یا توسط آنها حمایت میشود. و دلیلش این است که آنها میدانند که دیر یا زود میتوانند ناظران را به دست بگیرند و اساساً آنچه را که انجام میدهند اداره کنند.
تصرف نظارتی. شرکتها از طریق:
- لابیگری برای قانونگذاری مطلوب
- ارائه مشاغل پرسود به ناظران (در "دروازه گردان")
- ارائه اطلاعات و تحلیلهای جانبدارانه برای شکلدهی به مقررات
- استفاده از چالشهای قانونی برای تأخیر یا تضعیف اجرای قوانین
نفوذ قابل توجهی بر نهادهای نظارتی که قرار است بر آنها نظارت کنند، اعمال میکنند. این منجر به:
- مقرراتی که به نظر سختگیرانه میآیند اما بیاثر یا اجرا نشدهاند
- مقرراتزدایی مالی که منجر به افزایش ریسک و بیثباتی میشود
- مقررات زیستمحیطی که به طور کافی از سلامت عمومی محافظت نمیکنند
- مقررات ایمنی که سود شرکتها را بر حفاظت از کارگران و مصرفکنندگان اولویت میدهند
ظاهر نظارت اطمینان عمومی را فراهم میکند در حالی که به شرکتها اجازه میدهد به شیوههای مضر ادامه دهند، به طور مؤثر سودها را خصوصیسازی کرده و ریسکها و هزینهها را اجتماعی کنند.
5. اتحادیههای کارگری برای حقوق کارگران و دموکراسی حیاتی هستند
یک نیروی سازمانیافته وجود دارد که با تمام نقصهایش، به طور سنتی در خط مقدم تلاشها برای بهبود زندگی جمعیت عمومی بوده است. آن نیروی کار سازمانیافته است. این تنها مانع در برابر این چرخه معیوب است که به استبداد شرکتی منجر میشود.
اتحادیهها به عنوان نیروی متقابل. اتحادیههای کارگری به طور تاریخی نیروی کلیدی برای دموکراتیزه کردن و حقوق کارگران بودهاند:
- چانهزنی جمعی دستمزدها، مزایا و شرایط کاری را بهبود میبخشد
- حمایت سیاسی برای سیاستهایی که به نفع کارگران و طبقه متوسط است فشار میآورد
- آموزش و سازماندهی آگاهی طبقاتی و همبستگی را ایجاد میکند
کاهش اتحادیهها منجر به:
- رکود دستمزدها علیرغم افزایش بهرهوری
- فرسایش حفاظتها و مزایای محل کار
- کاهش صدای سیاسی برای منافع طبقه کارگر
- افزایش نابرابری اقتصادی
احیای جنبش کارگری برای بازتعادل قدرت بین کارگران و شرکتها و برای تقویت دموکراسی به طور کلی حیاتی است.
6. مصرفگرایی و بدهی افراد را در چرخه وابستگی گرفتار میکند
اگر بتوانید خواستهها را بسازید، به دست آوردن چیزهایی که تقریباً در دسترس شما هستند را جوهره زندگی کنید، آنها در دام تبدیل شدن به مصرفکنندگان گرفتار خواهند شد.
خواستههای مهندسیشده. اقتصاد مدرن بر ایجاد و دستکاری خواستههای مصرفکننده متکی است:
- تبلیغات نیازهای مصنوعی ایجاد کرده و محصولات را به تحقق عاطفی پیوند میدهد
- اعتبار آسان افراد را به خرج کردن بیش از حد توانشان تشویق میکند
- برنامهریزی برای کهنگی اطمینان میدهد که تقاضای مداوم برای محصولات جدید وجود دارد
- وضعیت اجتماعی به الگوهای مصرف مرتبط میشود
این سیستم منجر به:
- سطوح بالای بدهی شخصی
- تخریب محیط زیست از مصرف بیش از حد
- کاهش امنیت مالی و افزایش استرس
- انحراف از مشارکت مدنی و مسائل اجتماعی
با نگه داشتن افراد متمرکز بر مصرف و بازپرداخت بدهی، این سیستم کنترل اجتماعی را حفظ کرده و از اقدام جمعی علیه ساختارهای قدرت موجود جلوگیری میکند.
7. صنعت روابط عمومی فرآیندهای دموکراتیک را دستکاری میکند
وقتی همان نهادها—سیستم روابط عمومی—انتخابات را اداره میکنند، به همان شیوه عمل میکنند. آنها میخواهند یک رأیدهنده ناآگاه ایجاد کنند که انتخابهای غیرمنطقی انجام دهد، اغلب بر خلاف منافع خود.
تولید رضایت در سیاست. تکنیکهای روابط عمومی و تبلیغات در سیاست به کار گرفته میشوند و بحث دموکراتیک واقعی را تضعیف میکنند:
- کمپینها بر تصویر و احساسات تمرکز میکنند به جای بحثهای اساسی سیاستی
- مسائل پیچیده به شعارها و جملات کوتاه سادهسازی میشوند
- تبلیغات منفی مشارکت مدنی را دلسرد میکند
- هدفگیری خرد مبتنی بر داده ترسها و خواستههای رأیدهندگان را دستکاری میکند
این منجر به:
- انتخاباتی که به طور معناداری به مسائل حیاتی نمیپردازند
- افزایش بدبینی و عدم مشارکت در فرآیند سیاسی
- نتایج سیاستی که منعکسکننده منافع عمومی نیستند
- سیستمی سیاسی که به نخبگان خدمت میکند در حالی که ظاهر دموکراسی را حفظ میکند
چالش این است که فضاهایی برای گفتمان سیاسی اصیل ایجاد کنیم و شهروندان را برای تحلیل انتقادی پیامهای سیاسی آموزش دهیم.
8. تغییرات اقلیمی و جنگ هستهای بقای انسان را تهدید میکند
ما با مشکلات واقعاً جدی روبرو هستیم. یک چیز وجود دارد که نباید نادیده گرفته شود—ما در مرحلهای از تاریخ هستیم که برای اولین بار با سوالات واقعی بقای گونهها روبرو هستیم.
تهدیدات وجودی. تمدن انسانی با خطرات بیسابقهای مواجه است:
تغییرات اقلیمی:
- افزایش سطح دریاها که جمعیتهای ساحلی را تهدید میکند
- رویدادهای آب و هوایی شدید که باعث تخریب گسترده میشوند
- اختلال در تأمین غذا و آب
- انقراضهای جمعی و فروپاشی اکوسیستم
جنگ هستهای:
- پتانسیل برای پرتاب تصادفی یا تشدید
- اثرات ویرانگر فوری و بلندمدت
- زمستان هستهای که تولید غذای جهانی را تهدید میکند
این تهدیدات با:
- تفکر کوتاهمدت در سیاست و تجارت
- انکار و کمپینهای اطلاعات نادرست
- کمبود همکاری بینالمللی
- اولویتبندی سود و قدرت بر بقای بلندمدت
تشدید میشوند. پرداختن به این خطرات وجودی نیازمند تغییر اساسی در اولویتهای جهانی و ساختارهای حکومتی است.
9. مشارکت فعال شهروندان برای تغییر معنادار حیاتی است
راهی که مردم یاد میگیرند از طریق تعامل است. این حتی در علوم پیشرفته نیز صادق است. اگر به یک آزمایشگاه تحقیقاتی در علوم بروید، مردم با یکدیگر صحبت میکنند، یکدیگر را به چالش میکشند، ایدهها را ارائه میدهند و از همکاران، دانشجویان و غیره واکنش میگیرند.
اقدام از پایین به بالا. تغییر اجتماعی و سیاسی معنادار از مشارکت فعال شهروندان ناشی میشود:
- جنبشهای اجتماعی به طور تاریخی پیشرفت در حقوق مدنی، قوانین کار و حفاظت از محیط زیست را هدایت کردهاند
- مشارکت مستقیم در جوامع محلی مهارتها و شبکههایی برای سازماندهی در مقیاس بزرگتر ایجاد میکند
- اقدام جمعی میتواند ساختارهای قدرت تثبیتشده را به چالش بکشد و تغییرات سیاستی را تحمیل کند
مشارکت مؤثر شامل:
- آموزش خود و دیگران درباره مسائل پیچیده
- ایجاد همبستگی در میان گروههای متنوع
- توسعه نهادها و پایگاههای قدرت جایگزین
- مشارکت مداوم فراتر از چرخههای انتخاباتی
در حالی که چالشها دلهرهآور هستند، تاریخ نشان میدهد که شهروندان سازمانیافته میتوانند بر موانع به ظاهر غیرقابل عبور غلبه کرده و تغییرات اجتماعی قابل توجهی ایجاد کنند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب مرثیهای برای رؤیای آمریکایی تحلیل نوآم چامسکی از تمرکز ثروت در ایالات متحده را از طریق ده اصل ارائه میدهد. منتقدان از قالب مختصر و قابل دسترس آن و ایدههای تحریکآمیز درباره قدرت شرکتها، فرسایش دموکراسی و نابرابری اقتصادی تمجید میکنند. بسیاری این کتاب را مقدمهای جذاب بر دیدگاههای سیاسی چامسکی میدانند، اگرچه برخی به کمبود اطلاعات جدید برای کسانی که با آثار او آشنا هستند اشاره میکنند. خوانندگان از سبک واضح چامسکی و زمینهسازی تاریخی او قدردانی کرده و کتاب را به عنوان مقدمهای ارزشمند بر مسائل اجتماعی-اقتصادی مدرن آمریکا میبینند.