نکات کلیدی
1. رهبران بزرگ به شهود خود اعتماد دارند و در شرایط نامطمئن قاطعانه عمل میکنند
"رهبران خوب زیرک هستند. در ابتدا، به نظر میرسد که آنها بهطور شهودی میدانند که 'تمام جنگها بر اساس فریب است'، همانطور که سون تزو گفت."
شهود موفقیت را هدایت میکند. بیشتر رهبران موفقی که مورد بررسی قرار گرفتهاند، آموزش رسمی کمی در زمینه کسبوکار داشتند. در عوض، آنها به شدت به شهود خود برای اتخاذ تصمیمات کلیدی تکیه میکردند، بهویژه زمانی که در صنایع ناآشنا به دنبال نوآوری بودند. این توانایی برای عمل قاطعانه بر اساس احساسات درونی، به جای انتظار برای اطلاعات کامل، به آنها یک مزیت خاص میداد.
تجربه، غریزهها را تقویت میکند. در حالی که آموزش رسمی اغلب کمبود داشت، این رهبران معمولاً دانش عمیقی از حوزه خود از سالها تجربه عملی داشتند. این به آنها اجازه میداد تا غریزههای دقیقی درباره صنایع و مشتریان خود توسعه دهند. برای مثال:
- سالها کار هنری فورد به عنوان مکانیک به او بینشهای ارزشمندی در طراحی خودرو داد
- تجربه براونی وایز به عنوان فروشنده درب به درب، استراتژی برنامهریزی مهمانی او در تاپرویر را شکل داد
- وسواس استیو جابز با طراحی و تجربه کاربری، محصولات انقلابی اپل را شکل داد
2. کسبوکارهای مقاوم شکست را به عنوان گامی ضروری به سوی موفقیت میپذیرند
"اگر به دقت نگاه کنید، بیشتر موفقیتهای یکشبه زمان زیادی طول کشیدهاند."
شکست، مقاومت را پرورش میدهد. برخلاف تاریخچههای شرکتی پاکسازی شده، رهبران مورد بررسی شکستهای بیشتری نسبت به موفقیتها تجربه کردند. اما به جای دلسرد شدن، آنها به شکستها به عنوان فرصتهای یادگیری نگاه میکردند. این ذهنیت مقاوم به آنها اجازه میداد تا به جلو حرکت کنند، جایی که دیگران ممکن بود تسلیم شوند.
پایداری نتیجه میدهد. بسیاری از بزرگترین موفقیتهای کسبوکار تنها پس از سالها مبارزه و شکستهای مکرر به دست آمدند:
- WD-40 نام خود را به این دلیل گرفت که 39 فرمول اول شکست خوردند
- جیمز دایسون 5,126 نمونه اولیه ناموفق ایجاد کرد قبل از اینکه جاروبرقی بدون کیسه خود را کامل کند
- کلنل سندرز توسط 1,009 رستوران رد شد قبل از اینکه با KFC موفق شود
کلید این بود که عزم برای ادامه دادن و بهبود، حتی در مواجهه با ناامیدیهای مکرر، داشته باشند.
3. دانش حوزه مهم است، اما عزم برای پیروزی به هر قیمتی اغلب نتیجه میدهد
"شاید کلید پیروزی در جنگ کسبوکار، فقدان دیدگاه است. این افراد به سادگی نمیتوانستند هیچ جایگزینی برای ساختن کسبوکارهای خود تصور کنند."
تخصص همه چیز نیست. در حالی که دانش عمیق صنعت مهم بود، یک عامل حتی مهمتر اغلب عزم محض برای موفقیت بود. بسیاری از کارآفرینان موفق مورد بررسی به سادگی از در نظر گرفتن شکست به عنوان یک گزینه خودداری کردند و با تمرکز یکجانبه به جلو حرکت کردند، جایی که دیگران ممکن بود تسلیم شوند.
اشتیاق، پایداری را تغذیه میکند. این انگیزه بیوقفه اغلب از یک اشتیاق عمیق به کارشان ناشی میشد:
- والت دیزنی به قدری به دیدگاه خود متعهد بود که خانهاش را برای تأمین مالی دیزنیلند به رهن گذاشت
- ایلان ماسک تمام ثروت خود از پیپال را در اسپیساکس و تسلا سرمایهگذاری کرد و همه چیز را به خطر انداخت
- جف بزوس یک شغل پردرآمد در وال استریت را ترک کرد تا آمازون را در گاراژ خود راهاندازی کند، با اعتقاد به پتانسیل اینترنت
این تمایل به "همه چیز را به خطر انداختن" و ریسک کردن همه چیز اغلب تفاوت بین موفقیت و شکست را ایجاد میکرد.
4. هیچ پیروزی نهایی نیست - کسبوکارها باید به طور مداوم برای پیشی گرفتن تطبیق یابند
"تنظیم موفقیتآمیز یک کسبوکار به فرکانس صحیح یک شاهکار از انضباط و نبوغ است... اما فرکانس به طور مداوم تغییر میکند."
تغییر مداوم است. حتی پس از دستیابی به تسلط بر بازار، هیچ کسبوکاری نمیتواند به خود اجازه دهد که خود را راضی کند. رقبا، فناوریها و ترجیحات مصرفکننده جدید همیشه در حال ظهور هستند تا بازیکنان مستقر را تهدید کنند. موفقترین شرکتها آنهایی هستند که هوشیار میمانند و حتی زمانی که در اوج هستند به نوآوری ادامه میدهند.
تطبیق یا مرگ. تاریخ پر از شرکتهایی است که زمانی غالب بودند اما نتوانستند تکامل یابند:
- کداک دوربین دیجیتال را اختراع کرد اما نتوانست آن را بپذیرد، که منجر به ورشکستگی شد
- بلاکباستر نتفلیکس را به عنوان یک بازیکن کوچک نادیده گرفت و تغییر به استریمینگ را از دست داد
- نوکیا بر تلفنهای همراه تسلط داشت اما توسط گوشیهای هوشمند غافلگیر شد
کلید موفقیت بلندمدت حفظ فرهنگ نوآوری و تمایل به جایگزینی محصولات موجود قبل از رقبا است.
5. دورههای تغییر بزرگ پایههای یک شرکت را آزمایش میکنند و رهبران واقعی را آشکار میکنند
"نماها فرو میریزند و حقیقت قابلیت هر کسبوکار آشکار میشود. شرکتهایی که بر پایههای ضعیف بنا شدهاند، لغزش میکنند و سقوط میکنند. اما آنهایی که ارزش استثنایی را به طور کارآمد ارائه میدهند، حتی در بدترین زمانها نیز شکوفا میشوند."
بحران شخصیت را آشکار میکند. رکودهای اقتصادی، جنگها و دیگر اختلالات عمده به عنوان آزمایشهای استرس برای کسبوکارها عمل میکنند. آنهایی که بر پایههای محکم با رهبری قوی ساخته شدهاند، تمایل دارند طوفان را تحمل کنند و حتی قویتر ظاهر شوند. شرکتهای ضعیفتر اغلب تحت فشار فرو میریزند.
فرصت در ناملایمات. رهبران بزرگ در جایی که دیگران فقط تهدیدها را میبینند، امکانات را میبینند:
- ویلیام ریگلی جونیور در طول وحشت مالی 1907 تبلیغات را افزایش داد و سهم بازار را در حالی که رقبا عقبنشینی کردند، به دست آورد
- والت دیزنی پروژههای بلندپروازانهای را در طول رکود بزرگ راهاندازی کرد و زمینه را برای رشد آینده فراهم کرد
- آمازون در طول بحران مالی 2008 به شدت در نوآوری سرمایهگذاری کرد و فاصله خود را با رقبا افزایش داد
با تمرکز بر اهداف بلندمدت به جای بقا کوتاهمدت، این شرکتها خود را برای موفقیت پس از بهبود شرایط آماده کردند.
6. کارآفرینان موفق به طور مکرر تغییر مسیر میدهند تا به تناسب محصول-بازار دست یابند
"کارآفرینان بیپایان آزمایش میکنند، همانطور که ارل تاپر با پلاستیک انجام داد، تا زمانی که یک توده پلاستیک چرب پیدا کنند که بتوانند به یک کسبوکار سودآور تبدیل کنند."
انعطافپذیری کلیدی است. بسیاری از موفقترین کسبوکارها بسیار متفاوت از مفاهیم اولیه خود به نظر میرسند. توانایی تغییر مسیر بر اساس بازخورد بازار و شرایط متغیر اغلب مهمتر از داشتن ایده کامل از ابتدا است.
نمونههایی از تغییر مسیر موفق:
- یوتیوب به عنوان یک سایت ویدئویی دوستیابی شروع شد قبل از اینکه به یک پلتفرم ویدئویی عمومی تبدیل شود
- اسلک به عنوان یک ابزار داخلی برای یک شرکت بازیسازی شروع شد قبل از اینکه به یک برنامه چت محل کار تبدیل شود
- پیپال از چندین تکرار (از جمله انتقال پول از طریق پالم پایلوتها) عبور کرد قبل از اینکه جایگاه خود را در پرداختهای آنلاین پیدا کند
کلید این است که یک دیدگاه واضح داشته باشید در حالی که مایل به تطبیق اجرای خاص بر اساس آنچه که با مشتریان همخوانی دارد، باشید.
7. تبلیغات بیوقفه و تمرکز بر مشتری رشد را حتی در رکودها هدایت میکند
"هرگز تبلیغات را متوقف نکنید."
تبلیغات برندها را میسازد. بسیاری از موفقترین شرکتها حتی در دوران رکود اقتصادی به شدت در تبلیغات و بازاریابی سرمایهگذاری کردند. این به آنها اجازه داد تا شناخت برند قوی ایجاد کنند و سهم بازار را در حالی که رقبا عقبنشینی کردند، به دست آورند.
نوآوری مشتریمحور. مؤثرترین شرکتها به شدت بر درک و خوشحال کردن مشتریان خود تمرکز داشتند:
- هنری فورد بر ساخت خودروهایی که برای کارگر متوسط قابلخرید باشد تمرکز کرد
- استیو جابز بر تجربه کاربری و طراحی در محصولات اپل تأکید کرد
- جف بزوس آمازون را بر اساس اصل وسواس مشتری ساخت
با تمرکز لیزری بر حل مشکلات مشتری و ارتباط ارزش پیشنهادی خود، این شرکتها توانستند حتی در زمانهای چالشبرانگیز رشد کنند.
8. نوآوری اغلب از شناسایی و بهرهبرداری از آسیبپذیریهای رقبا ناشی میشود
"در عشق و جنگ کسبوکار همه چیز عادلانه است. شرکتهایی که به نظر غیرقابل نفوذ میرسند، میتوانند با یک نخ آویزان باشند، تنها تا زمانی که کسی آن نخ را نبیند."
نقطه ضعف را پیدا کنید. بسیاری از مختلکنندگان موفق با شناسایی و بهرهبرداری از آسیبپذیریهای رقبا جای پایی به دست آوردند. این میتواند فناوری قدیمی، خدمات ضعیف به مشتری یا نیازهای بازار برآورده نشده باشد.
نمونههایی از اختلال موفق:
- نتفلیکس از وابستگی بلاکباستر به هزینههای دیرکرد و فروشگاههای فیزیکی بهرهبرداری کرد
- اوبر از ناکارآمدیها و خدمات ضعیف در صنعت تاکسی استفاده کرد
- خدمات وب آمازون نیاز به محاسبات ابری انعطافپذیر و مقیاسپذیر را شناسایی کرد که فروشندگان سنتی فناوری اطلاعات ارائه نمیدادند
با تمرکز بر این نقاط درد، شرکتهای نوپا توانستند به سرعت سهم بازار را از رقبای به ظاهر غیرقابل نفوذ به دست آورند.
9. تنوع از طریق ریسکهای محاسبهشده مقاومت بلندمدت را میسازد
"مقاومت نیاز به درک عمیق رفتار مشتری دارد. مردم هنوز هم در زمانهای بد به چیزهایی نیاز دارند. فقط چیزهای متفاوت و به روشهای متفاوت."
شرطهای خود را پخش کنید. شرکتهایی که بیش از حد به یک محصول یا بازار واحد متکی هستند، در برابر اختلال آسیبپذیر هستند. رهبران هوشمند کسبوکارهای خود را از طریق ریسکهای محاسبهشده در زمینههای مرتبط متنوع میکنند و مقاومت در برابر تغییرات بازار را میسازند.
استراتژیهای موفق تنوع:
- دیزنی از فیلمهای انیمیشن به پارکهای تفریحی، کالاها و تلویزیون گسترش یافت
- آمازون فراتر از خردهفروشی آنلاین به محاسبات ابری، ویدئوی استریمینگ و موارد دیگر رشد کرد
- گوگل از تسلط خود در جستجو برای گسترش به سیستمعاملهای موبایل، ابزارهای بهرهوری و زمینههای دیگر استفاده کرد
کلید این است که همافزایی بین خطوط کسبوکار مختلف پیدا کنید در حالی که از شایستگیهای اصلی دور نشوید.
10. استراتژیهای برنده اغلب شامل انجام فداکاریهای دشوار برای تصاحب موقعیتهای کلیدی است
"گفتن بله به فرصتهای کسبوکار درست به معنای گفتن نه به فرصتهای نادرست است، حتی زمانی که به معنای فدا کردن مقداری از موفقیت با یک گروه از مشتریان برای دستیابی به موفقیت بیشتر با گروهی دیگر باشد."
تمرکز برای پیروزی. تلاش برای همه چیز بودن برای همه مردم اغلب به میانمایگی منجر میشود. موفقترین شرکتها مایل به انجام انتخابهای سخت هستند، برخی از فرصتها را فدا میکنند تا بر تسلط بر موقعیتهای استراتژیک کلیدی تمرکز کنند.
نمونههایی از تمرکز استراتژیک:
- استیو جابز به شدت خط تولید اپل را پس از بازگشت به عنوان مدیرعامل کاهش داد
- جف بزوس مایل بود سالها ضرر را تحمل کند تا تسلط آمازون بر تجارت الکترونیک را برقرار کند
- مارک زاکربرگ پیشنهادات خرید برای فیسبوک را رد کرد تا دیدگاه گستردهتر خود را دنبال کند
با داشتن انضباط برای گفتن "نه" به حواسپرتیها و تمرکز منابع بر استراتژی اصلی خود، این رهبران توانستند کسبوکارهایی با تعریف دستهبندی بسازند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب هنر جنگهای تجاری نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده و میانگین امتیاز آن ۳.۹۹ از ۵ است. نظرات مثبت به داستانگویی جذاب و بینشهای آن در تاریخهای تجاری اشاره دارند. منتقدان بر این باورند که کتاب در تحلیل عمیق کمبود دارد و بهطور کامل به وعدهاش در بهکارگیری اصول سونتزو در تجارت عمل نمیکند. برخی خوانندگان محتوای کتاب را آموزنده اما سطحی میدانند، در حالی که دیگران از قالب قابل دسترسی آن قدردانی میکنند. ساختار کتاب و ارتباط آن با "هنر جنگ" موضوعاتی مورد بحث و جدل هستند. بهطور کلی، این کتاب بهعنوان یک خواندنی سرگرمکننده برای علاقهمندان به داستانهای تجاری شناخته میشود، هرچند که به اندازهای که عنوانش نشان میدهد، بر جنبههای استراتژیک تمرکز ندارد.
Similar Books





