نکات کلیدی
1. تمدنها، نه ایدئولوژیها، نظم نوین جهانی را تعریف میکنند
موضوع اصلی این کتاب این است که فرهنگ و هویتهای فرهنگی، که در سطح وسیعتر هویتهای تمدنی هستند، الگوهای همبستگی، تجزیه و درگیری را در دنیای پس از جنگ سرد شکل میدهند.
فراتر از ایدئولوژیها: دنیای پس از جنگ سرد نه با تفاوتهای ایدئولوژیک یا اقتصادی، بلکه با هویتهای فرهنگی تعریف میشود، که تمدنها به عنوان وسیعترین سطح این هویتها به شمار میروند. این تغییر نشاندهندهی خروج از پارادایم جنگ سرد است، جایی که سیستمهای سیاسی و اقتصادی محرکهای اصلی سیاست جهانی بودند.
- تمدنها موجودیتهای فرهنگی هستند که با زبان، تاریخ، دین، آداب و رسوم و نهادهای مشترک تعریف میشوند.
- مردم با گروههای فرهنگی، از جمله قبایل، گروههای قومی، جوامع مذهبی، ملل و تمدنها شناسایی میشوند.
- مهمترین درگیریها بین ملتها و گروههای مختلف تمدنها رخ خواهد داد.
تمدنها به عنوان بازیگران جدید: دولت-ملتها همچنان مهم هستند، اما رفتار آنها به طور فزایندهای تحت تأثیر ترجیحات فرهنگی، مشترکات و تفاوتها قرار میگیرد. جهان اکنون به هفت یا هشت تمدن بزرگ تقسیم شده است که هر کدام ویژگیها و ارزشهای منحصر به فرد خود را دارند.
- رقابت ابرقدرتها با برخورد تمدنها جایگزین شده است.
- سیاست محلی، سیاست قومیت است؛ سیاست جهانی، سیاست تمدنهاست.
- خطرناکترین دشمنیها در مرزهای بین تمدنهای بزرگ جهان رخ میدهد.
دنیای چندقطبی و چندتمدنی: برای اولین بار در تاریخ، سیاست جهانی هم چندقطبی و هم چندتمدنی است. این واقعیت جدید نیازمند تغییر در نحوهی درک ما از روابط بینالملل است و باید از تقسیمات سادهانگارانهی گذشته فراتر برویم.
- مهمترین گروهبندیهای دولتی دیگر سه بلوک جنگ سرد نیستند.
- جوامع غیرغربی در حال توسعهی ثروت اقتصادی خود و تأکید بر ارزشهای فرهنگی خود هستند.
- سیستم بینالمللی قرن بیست و یکم حداقل شامل شش قدرت بزرگ از پنج تمدن بسیار متفاوت خواهد بود.
2. قدرت غرب در حال افول است، فرهنگهای غیرغربی در حال صعود
توازن قدرت در میان تمدنها در حال تغییر است: غرب در تأثیر نسبی خود در حال افول است؛ تمدنهای آسیایی در حال گسترش قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی خود هستند؛ اسلام به طور جمعیتی در حال انفجار است و عواقب ناپایداری برای کشورهای مسلمان و همسایگان آنها به همراه دارد؛ و تمدنهای غیرغربی به طور کلی در حال تأکید بر ارزشهای فرهنگی خود هستند.
تغییر دینامیکهای قدرت: غرب، در حالی که هنوز قدرتمند است، در حال تجربهی افول نسبی در تأثیر خود است، در حالی که تمدنهای غیرغربی، به ویژه در آسیا و جهان اسلام، در حال کسب قدرت هستند. این تغییر در حال شکلدهی به توازن جدید قدرت جهانی است.
- سهم غرب از تولید اقتصادی جهانی و نیروی نظامی در حال کاهش است.
- تمدنهای آسیایی در حال گسترش قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی خود هستند.
- اسلام در حال تجربهی یک انفجار جمعیتی با عواقب ناپایدار است.
احیای فرهنگهای غیرغربی: جوامع غیرغربی به طور فزایندهای در حال تأکید بر ارزشهای فرهنگی خود و رد ارزشهای تحمیل شده توسط غرب هستند. این احیا واکنشی به قرنها سلطهی غربی است.
- جوامع غیرغربی در حال تأکید بر ارزشهای فرهنگی خود هستند.
- احیای دین در بسیاری از نقاط جهان تفاوتهای فرهنگی را تقویت میکند.
- جوامع غیرغربی در حال توسعهی ثروت اقتصادی خود و ایجاد پایهای برای قدرت نظامی و تأثیر سیاسی بیشتر هستند.
پایان سلطهی غرب: عصر سلطهی غرب در حال پایان است و جهان به سمت یک نظم چندقطبی و چندتمدنی در حال حرکت است. این تغییر نیازمند درک جدیدی از سیاست جهانی و تمایل به پذیرش تنوع فرهنگهای انسانی است.
- غرب برای سالها به عنوان قدرتمندترین تمدن باقی خواهد ماند.
- با این حال، قدرت آن نسبت به دیگر تمدنها در حال کاهش است.
- محور مرکزی سیاست جهانی پس از جنگ سرد، تعامل قدرت و فرهنگ غرب با قدرت و فرهنگ تمدنهای غیرغربی است.
3. مدرنیزاسیون برابر با غربیسازی نیست
مدرنیزاسیون از غربیسازی متمایز است و نه یک تمدن جهانی در هیچ معنای معناداری تولید میکند و نه غربیسازی جوامع غیرغربی را.
مدرنیزاسیون در مقابل غربیسازی: مدرنیزاسیون، که شامل صنعتیسازی، شهرنشینی و افزایش سواد است، از غربیسازی متمایز است، که شامل پذیرش ارزشها، نهادها و فرهنگ غربی است. بسیاری از جوامع غیرغربی در حال مدرنیزه شدن بدون غربیسازی هستند.
- مدرنیزاسیون محصول گسترش دانش علمی و مهندسی است.
- غربیسازی پذیرش ارزشها، نهادها و فرهنگ غربی است.
- مدرنیزاسیون لزوماً به معنای غربیسازی نیست.
افسانهی تمدن جهانی: ایدهی تمدن جهانی، که اغلب با فرهنگ غربی معادلسازی میشود، یک افسانه است. در حالی که برخی ارزشها و نهادهای مشترک در جوامع وجود دارد، تفاوتهای بنیادی همچنان باقی است.
- مفهوم تمدن جهانی محصولی متمایز از تمدن غربی است.
- گسترش الگوهای مصرف غربی و فرهنگ عامه، تمدن جهانی ایجاد نمیکند.
- مهمترین تفاوتها در میان گروههای انسانی به ارزشها، باورها، نهادها و ساختارهای اجتماعی آنها مربوط میشود، نه به اندازهی فیزیکی، شکل سر و رنگ پوست آنها.
واکنشها به غرب: جوامع غیرغربی به طرق مختلف به غرب پاسخ میدهند: رد، کمالیسم (پذیرش همزمان مدرنیزاسیون و غربیسازی) و اصلاحطلبی (پذیرش مدرنیزاسیون در حالی که فرهنگ بومی را حفظ میکنند).
- رد شامل رد هم مدرنیزاسیون و هم غربیسازی است.
- کمالیسم شامل پذیرش هم مدرنیزاسیون و هم غربیسازی است.
- اصلاحطلبی شامل پذیرش مدرنیزاسیون در حالی که فرهنگ بومی را حفظ میکند.
4. غرب در برابر بقیه: برخورد ارزشها و قدرت
ادعاهای جهانیگرایانهی غرب به طور فزایندهای آن را در تضاد با دیگر تمدنها، به ویژه با اسلام و چین قرار میدهد.
جهانیگرایی غرب: غرب، به ویژه ایالات متحده، اغلب ارزشهای خود را به عنوان جهانی ترویج میکند که منجر به تضاد با دیگر تمدنهایی میشود که این ارزشها را به اشتراک نمیگذارند. این جهانیگرایی توسط بسیاری از غیرغربیها به عنوان نوعی امپریالیسم فرهنگی دیده میشود.
- غرب سعی میکند ارزشهای خود را تحمیل کند و منافع خود را حفظ کند.
- جوامع غیرغربی با یک انتخاب مواجه هستند: تقلید از غرب یا مقاومت در برابر آن.
- محور مرکزی سیاست جهانی پس از جنگ سرد، تعامل قدرت و فرهنگ غرب با قدرت و فرهنگ تمدنهای غیرغربی است.
برخورد ارزشها: تأکید غرب بر فردگرایی، دموکراسی و حقوق بشر اغلب با ارزشهای دیگر تمدنها، مانند تأکید بر جامعه، اقتدار و هماهنگی اجتماعی در تضاد است. این تفاوتها در ارزشها منبع اصلی درگیریها هستند.
- ادعاهای جهانیگرایانهی غرب به طور فزایندهای آن را در تضاد با دیگر تمدنها قرار میدهد.
- ادعاهای جهانیگرایانهی غرب به طور فزایندهای آن را در تضاد با دیگر تمدنها، به ویژه با اسلام و چین قرار میدهد.
- ادعاهای جهانیگرایانهی غرب به طور فزایندهای آن را در تضاد با دیگر تمدنها، به ویژه با اسلام و چین قرار میدهد.
قدرت و فرهنگ: تلاشهای غرب برای تحمیل ارزشهای خود اغلب به عنوان نوعی تسلط فرهنگی دیده میشود که منجر به خشم و مقاومت از سوی جوامع غیرغربی میشود. کاهش قدرت غرب، تحمیل ارادهاش بر دیگران را دشوارتر میکند.
- غرب جهان را نه به دلیل برتری ایدهها یا ارزشها یا دین خود، بلکه به دلیل برتری در اعمال خشونت سازمانیافته به دست آورد.
- غربیها اغلب این واقعیت را فراموش میکنند؛ غیرغربیها هرگز فراموش نمیکنند.
- در حالی که غرب سعی میکند ارزشهای خود را تحمیل کند و منافع خود را حفظ کند، جوامع غیرغربی با یک انتخاب مواجه هستند.
5. اسلام و آسیا: تمدنهای چالشگر
محور مرکزی سیاست جهانی پس از جنگ سرد، تعامل قدرت و فرهنگ غرب با قدرت و فرهنگ تمدنهای غیرغربی است.
احیای اسلامی: اسلام در حال تجربهی یک احیای بزرگ است که با تعهدی تازه به ارزشهای اسلامی و رد نفوذ غربی مشخص میشود. این احیا ناشی از رشد جمعیتی، تحرک اجتماعی و تمایل به اصالت فرهنگی است.
- احیای اسلامی یک حرکت گستردهی فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که در سرتاسر جهان اسلام رواج دارد.
- این شامل تشدید آگاهی دینی و ظهور جنبشهای بنیادگرا است.
- این تفاوتها را در میان ادیان تقویت کرده است.
تأکید آسیایی: جوامع شرق آسیا در حال تجربهی رشد اقتصادی سریع و به طور فزایندهای در حال تأکید بر ارزشهای فرهنگی خود هستند. این تأکید پاسخی به سلطهی غرب و اعتقاد به برتری فرهنگ آسیایی است.
- موفقیت اقتصادی شرق آسیا منبعی در فرهنگ شرق آسیا دارد.
- جوامع غیرغربی، به ویژه در شرق آسیا، در حال توسعهی ثروت اقتصادی خود و ایجاد پایهای برای قدرت نظامی و تأثیر سیاسی بیشتر هستند.
- با افزایش قدرت و اعتماد به نفس خود، جوامع غیرغربی به طور فزایندهای بر ارزشهای فرهنگی خود تأکید میکنند و ارزشهای "تحمیل شده" از سوی غرب را رد میکنند.
تمدنهای چالشگر: هم اسلام و هم آسیا در حال چالش با سلطهی غرب هستند، هر کدام به شیوهی خود. اسلام به دنبال اصالت فرهنگی و مذهبی است، در حالی که آسیا به دنبال جاهطلبی اقتصادی و سیاسی است.
- چالش اسلامی در احیای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اسلام در جهان مسلمان و رد ارزشها و نهادهای غربی مشهود است.
- چالش آسیایی در تمام تمدنهای شرق آسیا—چینی، ژاپنی، بودایی و مسلمان—مشهود است و تفاوتهای فرهنگی آنها با غرب را تأکید میکند.
- هم آسیاییها و هم مسلمانها بر برتری فرهنگهای خود نسبت به فرهنگ غربی تأکید میکنند.
6. جنگهای خط مرزی: میدانهای نبرد جدید
مهمترین، مهمترین و خطرناکترین درگیریها نه بین طبقات اجتماعی، ثروتمندان و فقیران، یا دیگر گروههای اقتصادی تعریف شده، بلکه بین مردمی است که به موجودیتهای فرهنگی مختلف تعلق دارند.
درگیریهای میکرو: جنگهای خط مرزی درگیریهای محلی بین گروههایی از تمدنهای مختلف هستند که اغلب شامل اختلافات بر سر سرزمین، منابع یا هویت میشوند. این درگیریها به ویژه در مرزهای جهان اسلام شایع است.
- جنگهای قبیلهای و درگیریهای قومی درون تمدنها رخ خواهد داد.
- با این حال، خشونت بین دولتها و گروههای مختلف تمدنها پتانسیل تشدید را به همراه دارد، زیرا دولتها و گروههای دیگر از این تمدنها به حمایت از "کشورهای خویشاوند" خود میپردازند.
- خطرناکترین درگیریهای فرهنگی در مرزهای بین تمدنها رخ میدهد.
ویژگیهای جنگهای خط مرزی: این درگیریها اغلب طولانی، خشونتآمیز و دشوار برای حل و فصل هستند. آنها به وسیلهی تفاوتهای فرهنگی و مذهبی عمیق تغذیه میشوند و اغلب شامل پاکسازی قومی و دیگر جنایات هستند.
- جنگهای خط مرزی درگیریهای طولانی هستند.
- حل و فصل آنها از طریق مذاکره و مصالحه دشوار است.
- آنها تمایل به تولید تعداد زیادی کشته و پناهنده دارند.
مذهب به عنوان یک عامل تعیینکننده: مذهب یک ویژگی تعیینکنندهی مرکزی در جنگهای خط مرزی است، با بسیاری از درگیریها که بین مسلمانان و غیرمسلمانان رخ میدهد. این درگیریها اغلب به عنوان مبارزاتی برای بقا و هویت دیده میشوند.
- از تمام عناصر عینی که تمدنها را تعریف میکنند، مهمترین آنها معمولاً مذهب است.
- افرادی که قومیت و زبان مشترک دارند اما در مذهب متفاوت هستند ممکن است یکدیگر را به قتل برسانند.
- خطرناکترین درگیریهای فرهنگی در مرزهای بین تمدنها رخ میدهد.
7. سندرم کشور خویشاوند: وفاداری تمدنی در درگیری
در سطح محلی، جنگهای خط مرزی، عمدتاً بین مسلمانان و غیرمسلمانان، "حمایت کشور خویشاوند" را ایجاد میکنند، تهدید تشدید وسیعتر و در نتیجه تلاشهای دولتهای اصلی برای متوقف کردن این جنگها.
وفاداری تمدنی: در جنگهای خط مرزی، گروهها اغلب به دنبال حمایت از "کشورهای خویشاوند" خود هستند، کشورهایی که تمدن مشترکی دارند. این "سندرم کشور خویشاوند" میتواند درگیریهای محلی را به برخوردهای بزرگتر تمدنی تبدیل کند.
- جوامع با شباهتهای فرهنگی با یکدیگر همکاری میکنند.
- تلاشها برای انتقال جوامع از یک تمدن به تمدن دیگر ناموفق است.
- کشورها خود را در اطراف دولتهای اصلی یا هستهای تمدن خود گروهبندی میکنند.
سطوح مشارکت: جنگهای خط مرزی اغلب شامل سطوح مختلفی از شرکتکنندگان است، از مبارزان اصلی تا حامیان ثانویه و ثالث. این سطوح مشارکت میتواند تلاشها برای حل و فصل درگیریها را پیچیده کند.
- شرکتکنندگان اصلی کسانی هستند که به طور مستقیم در نبرد درگیر هستند.
- شرکتکنندگان ثانویه کشورهایی هستند که به طور مستقیم با طرفهای اصلی مرتبط هستند.
- شرکتکنندگان ثالث کشورهایی هستند که با طرفهای اصلی ارتباط تمدنی دارند.
نقش دیاسپوراها: جوامع دیاسپورا اغلب نقش مهمی در جنگهای خط مرزی ایفا میکنند و حمایت مالی، مادی و سیاسی به خویشاوندان خود در مناطق درگیری ارائه میدهند. این حمایت میتواند درگیریها را تشدید و طولانیتر کند.
- دیاسپوراها اغلب به اندازهی مردم در کشور اصلی به این قضیه متعهدتر هستند.
- آنها پول، سلاح و داوطلبان را به خویشاوندان خود ارائه میدهند.
- آنها همچنین از دولتهای میزبان خود به نمایندگی از خویشاوندان خود لابی میکنند.
8. دولتهای هستهای: مراکز جدید نظم جهانی
یک نظم جهانی مبتنی بر تمدن در حال ظهور است: جوامعی که شباهتهای فرهنگی دارند با یکدیگر همکاری میکنند؛ تلاشها برای انتقال جوامع از یک تمدن به تمدن دیگر ناموفق است؛ و کشورها خود را در اطراف دولتهای اصلی یا هستهای تمدن خود گروهبندی میکنند.
دولتهای هستهای به عنوان مراکز قدرت: در نظم جهانی در حال ظهور، دولتهای هستهای، قدرتمندترین و فرهنگیترین دولتها درون یک تمدن، به قطبهای جدید جذب و دفع تبدیل میشوند. این دولتها نقش کلیدی در شکلدهی به چشمانداز سیاسی و اقتصادی تمدنهای خود ایفا میکنند.
- دولتهای هستهای، دولتهای اصلی یا هستهای تمدن خود هستند.
- آنها قدرتمندترین و فرهنگیترین دولتها درون یک تمدن هستند.
- آنها منابع نظم درون تمدنها هستند.
دایرههای هممرکز تأثیر: دولتها درون یک تمدن اغلب خود را در دایرههای هممرکز در اطراف دولت هستهای خود گروهبندی میکنند که درجهی شناسایی و ادغام آنها در آن تمدن را منعکس میکند. این الگوی تأثیر در حال شکلدهی به نظم جهانی جدید است.
- کشورهای عضو کشورهایی هستند که به طور کامل با یک تمدن شناسایی میشوند.
- کشورهای تنها فاقد مشترکات فرهنگی با دیگر جوامع هستند.
- کشورهای شک
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی نظریه جنجالی هانتینگتون را ارائه میدهد که بر اساس آن، درگیریهای پس از جنگ سرد عمدتاً ناشی از تفاوتهای فرهنگی و مذهبی بین تمدنها خواهد بود. در حالی که برخی از خوانندگان به بینشهای آن در زمینه سیاست جهانی و هویت فرهنگی ارج مینهند، دیگران آن را سادهانگارانه و بالقوه خطرناک میدانند. تحلیل کتاب از خطوط گسل تمدنی و پیشبینیهای آن درباره درگیریهای آینده، بحثهای گستردهای را به همراه داشته است. بسیاری از منتقدان به ادامهی ارتباط این کتاب با مسائل ژئوپولیتیکی کنونی اشاره میکنند، هرچند که با برخی از نتایج آن مخالف هستند.