نکات کلیدی
1. جمعیتها دارای ذهن جمعی متمایز از تفکر فردی هستند.
جمعیت روانشناختی موجودی موقتی است که از عناصر ناهمگن تشکیل شده و برای لحظهای با هم ترکیب میشوند، درست مانند سلولهایی که یک بدن زنده را تشکیل میدهند و با همپیوستگی خود موجودی جدید را شکل میدهند که ویژگیهای بسیار متفاوتی از آنچه هر یک از سلولها به تنهایی دارند، نشان میدهد.
ویژگیهای نوظهور. زمانی که افراد جمع میشوند تا یک جمعیت را تشکیل دهند، یک موجود روانشناختی جدید پدیدار میشود که بیشتر از مجموع اجزای خود است. این ذهن جمعی ویژگیهایی را نشان میدهد که لزوماً در افراد تشکیلدهنده آن وجود ندارد. احساسات و ایدههای تمام افراد حاضر در جمع به یک سمت و سو میرود و شخصیت آگاهانه آنها محو میشود.
از دست دادن فردیت. شخصیت آگاهانه فرد به محض اینکه بخشی از جمع میشود، محو میشود. این به این دلیل است که فرد دیگر به عنوان یک اندیشمند مستقل عمل نمیکند، بلکه به عنوان یک جزء از یک موجود بزرگتر و یکپارچه عمل میکند. این ذهن جمعی موقتی است اما ویژگیهای مشخصی دارد.
قانون وحدت ذهنی. این ذهن جمعی تحت "قانون وحدت ذهنی جمعیتها" قرار دارد، به این معنی که جمع به عنوان یک موجود واحد عمل میکند، با تمرکز و جهت مشترک. این وحدت تنها میانگینی از نظرات فردی نیست، بلکه یک پدیده نوظهور جدید است.
2. انگیزهها و احساسات ناخودآگاه بر رفتار جمعیتها تسلط دارند.
زندگی آگاهانه ذهن در مقایسه با زندگی ناخودآگاه آن از اهمیت کمی برخوردار است.
غلبه ناخودآگاه. پدیدههای ناخودآگاه نقش بسیار بیشتری نسبت به تفکر آگاهانه در تعیین رفتار جمعیتها دارند. غرایز، احساسات و عواطف، به جای عقل، رفتار جمعی را هدایت میکنند. حتی زیرکترین تحلیلگر و تیزبینترین ناظر به سختی میتواند تعداد بسیار کمی از انگیزههای ناخودآگاه که رفتار او را تعیین میکند، کشف کند.
احساس مشترک. افراد در یک جمع احساسات مشترکی دارند که عمدتاً ناخودآگاه است. این احساس مشترک بر تفاوتهای فردی در هوش یا پیشینه غلبه میکند. در ذهن جمعی، قابلیتهای فکری افراد و در نتیجه فردیت آنها تضعیف میشود.
کیفیتهای متوسط. از آنجا که جمعیتها تحت تأثیر انگیزههای ناخودآگاه و احساسات مشترک قرار دارند، قادر به انجام کارهایی که نیاز به هوش بالا دارند، نیستند. در جمعیتها، احمق بودن، نه هوش مادرزاد، انباشته میشود. تصمیمات یک جمع به هیچ وجه بهتر از تصمیمات یک جمع از احمقها نیست.
3. جمعیتها impulsive، تحریکپذیر و به راحتی تحت تأثیر پیشنهاد قرار میگیرند.
جمعیت در معرض تمام علل تحریککننده خارجی است و تغییرات مداوم آنها را منعکس میکند.
کمبود تأمل. جمعیتها تحت تأثیر انگیزههای ناخودآگاه به جای تفکر منطقی هدایت میشوند. آنها به طور ناگهانی به محرکهای خارجی واکنش نشان میدهند و به سرعت بین احساسات و اقدامات مختلف جابجا میشوند. جمعیت در معرض تمام علل تحریککننده خارجی است و تغییرات مداوم آنها را منعکس میکند.
پیشنهادپذیری و سرایت. جمعیتها به شدت به پیشنهادات حساس هستند و احساسات به سرعت از طریق سرایت گسترش مییابند. یک پیشنهاد واحد میتواند به سرعت در ذهن جمع نفوذ کند و رفتار کل جمع را هدایت کند. در یک جمع، هر احساس و عمل مسری است و به قدری مسری است که فرد به راحتی منافع شخصی خود را به نفع منافع جمعی فدای میکند.
عدم مسئولیت. ناشناسی جمع مسئولیت فردی را کاهش میدهد و به افراد اجازه میدهد به شیوههایی عمل کنند که در تنهایی انجام نمیدهند. مفهوم غیرممکن بودن برای فرد در جمع ناپدید میشود. یک فرد تنها به خوبی میداند که به تنهایی نمیتواند آتش به یک کاخ بزند یا یک فروشگاه را غارت کند و اگر وسوسه شود، به راحتی در برابر آن وسوسه مقاومت میکند.
4. تصاویر، کلمات و فرمولها ابزارهای تأثیرگذاری بر جمعیتها هستند.
آنها خود را در قالب تصاویر ارائه میدهند و تنها تحت این فرم برای تودهها قابل دسترسی هستند.
قدرت تصویرسازی. جمعیتها در تصاویر فکر میکنند، نه مفاهیم انتزاعی. سخنرانان باید از تصاویر زنده استفاده کنند تا توجه آنها را جلب کرده و احساساتشان را تحریک کنند. تصاویری که در ذهن آنها توسط یک شخصیت، یک رویداد یا یک حادثه ایجاد میشود، تقریباً به اندازه واقعیت زنده است.
زبان احساسی. کلمات و فرمولها قدرت جادویی برای برانگیختن تصاویر و احساسات در ذهن جمعیتها دارند. قدرت کلمات با تصاویری که ایجاد میکنند، مرتبط است و به طور کامل مستقل از معنای واقعی آنهاست. کلماتی مانند "دموکراسی"، "سوسیالیسم" و "آزادی" نمادهای قدرتمندی هستند، حتی اگر معانی آنها مبهم باشد.
سادهسازی ایدهها. ایدههای پیچیده باید سادهسازی شده و به صورت مطلق و بدون سازش ارائه شوند تا برای جمعیتها قابل دسترسی باشند. آنها خود را در قالب تصاویر ارائه میدهند و تنها تحت این فرم برای تودهها قابل دسترسی هستند. این ایدههای شبیه تصویر به هیچ پیوند منطقی از تشابه یا توالی متصل نیستند.
5. توهمات در شکلدهی به باورهای جمعیتها از حقیقت قویتر هستند.
تودهها هرگز به دنبال حقیقت نبودهاند. آنها از شواهدی که به ذائقهشان نمیخورد، دوری میکنند و ترجیح میدهند که خطا را تقدیس کنند، اگر خطا آنها را فریب دهد.
نیاز به توهمات. جمعیتها به توهمات نیاز دارند و به راحتی تحت تأثیر آنها قرار میگیرند تا حقیقت. توهمات امید و حس هدف را فراهم میکنند که برای عمل جمعی ضروری است. دادن آن بخش از امید و توهم به انسانها که بدون آن نمیتوانند زندگی کنند، دلیل وجود خدایان، قهرمانان و شاعران است.
رد شواهد. جمعیتها شواهدی را که با باورهایشان در تضاد است، رد میکنند و ترجیح میدهند خطاهایی را بپذیرند که با خواستههایشان همراستا باشد. تودهها هرگز به دنبال حقیقت نبودهاند. آنها از شواهدی که به ذائقهشان نمیخورد، دوری میکنند و ترجیح میدهند که خطا را تقدیس کنند، اگر خطا آنها را فریب دهد.
ضرورت اجتماعی توهمات. توهمات تنها خیالپردازیهای بیضرر نیستند؛ آنها برای تمدن ضروری هستند. آنها الهامبخش دستاوردهای بزرگ در هنر، فرهنگ و پیشرفت اجتماعی هستند. بدون آنها، انسان هرگز از حالت بربریتی اولیه خود خارج نمیشد و بدون آنها دوباره به آن بازمیگشت.
6. رهبران از تأیید، تکرار و سرایت برای کنترل جمعیتها استفاده میکنند.
هر چه تأیید مختصرتر باشد، و از هرگونه نشانهای از اثبات و استدلال خالیتر باشد، وزن بیشتری دارد.
تأیید. بیانیههای ساده و مستقیم که به طور مکرر تکرار میشوند، مؤثرترین راه برای کاشت یک ایده در ذهن جمعیتها هستند. هر چه تأیید مختصرتر باشد، و از هرگونه نشانهای از اثبات و استدلال خالیتر باشد، وزن بیشتری دارد.
تکرار. تکرار مداوم یک تأیید تأثیر آن را تقویت کرده و در نهایت منجر به پذیرش آن به عنوان حقیقت میشود. چیزی که تأیید میشود، با تکرار به گونهای در ذهن تثبیت میشود که در نهایت به عنوان یک حقیقت اثباتشده پذیرفته میشود.
سرایت. ایدهها، احساسات و باورها به سرعت از طریق جمعیتها از طریق سرایت گسترش مییابند و حس مشترکی از اعتقاد را ایجاد میکنند. ایدهها، احساسات، عواطف و باورها در جمعیتها قدرت مسری به شدت میکروبها را دارند.
7. اعتبار سنگ بنای تأثیرگذاری بر جمعیتها است.
اعتبار در واقع نوعی سلطه است که بر ذهن ما توسط یک فرد، یک اثر یا یک ایده اعمال میشود.
تعریف اعتبار. اعتبار نوعی سلطه است که تفکر انتقادی را فلج کرده و الهامبخش احترام و شگفتی است. اعتبار در واقع نوعی سلطه است که بر ذهن ما توسط یک فرد، یک اثر یا یک ایده اعمال میشود.
اعتبار اکتسابی در مقابل اعتبار شخصی. اعتبار اکتسابی از عوامل خارجی مانند ثروت، عنوان یا شهرت ناشی میشود، در حالی که اعتبار شخصی ویژگی ذاتی برخی افراد است. اعتبار اکتسابی و اعتبار شخصی. مثالهای مختلف—نحوهای که اعتبار نابود میشود.
قدرت اعتبار. اعتبار پایهگذار تمام اقتدار و تأثیرگذاری بر جمعیتها است. نه خدایان، نه پادشاهان و نه زنان هرگز بدون آن سلطنت نکردهاند. جمعیت قبل از هر چیز دیگری به یک خدا نیاز دارد.
8. نژاد و سنت پایهگذار باورهای ثابت یک ملت هستند.
سنتها نمایانگر ایدهها، نیازها و احساسات گذشته هستند.
تأثیر نژادی. نژاد قویترین عامل شکلدهنده شخصیت، باورها و نهادهای یک ملت است. تغییراتی که آنها میتوانند به راحتی در سنتهای خود ایجاد کنند، تنها به نامها و اشکال ظاهری مربوط میشود.
سنت به عنوان ترکیب. سنتها حکمت و تجربیات جمعی نسلهای گذشته را در خود جای داده و تأثیر قوی بر حال دارند. سنتها نمایانگر ایدهها، نیازها و احساسات گذشته هستند.
محافظهکاری جمعیتها. جمعیتها به شدت به ایدههای سنتی چسبیده و در برابر تغییر مقاومت میکنند. دقیقاً جمعیتها هستند که به شدت به ایدههای سنتی چسبیده و با بیشترین سرسختی در برابر تغییر آنها مقاومت میکنند.
9. نهادها و آموزش قدرت محدودی برای تغییر جمعیتها دارند.
نهادها هیچ فضیلت ذاتی ندارند: در خودشان نه خوباند و نه بد.
نهادها به عنوان اثرات. نهادها محصول شخصیت یک ملت هستند، نه علت آن. آنها اثرات هستند، نه علل—ملتها قادر به انتخاب نهادهایی که به نظرشان بهترین است، نیستند—نهادها برچسبهایی هستند که چیزهای بسیار متفاوتی را تحت یک عنوان مشابه پناه میدهند.
بیاثری آموزش. آموزش به تنهایی نمیتواند به طور بنیادی غرایز یا احساسات مردان را تغییر دهد. در نهادها نیست که باید به دنبال وسیلهای برای تأثیر عمیق بر نبوغ تودهها بود.
اهمیت آموزش عملی. آموزش حرفهای و تجربه عملی از یادگیری حفظی در توسعه هوش و شخصیت ارزشمندتر است. آموزش حرفهای که تمام ذهنهای روشنفکر امروزه خواستار آن هستند، آموزشی بود که در گذشته توسط نیاکان ما دریافت شده است.
10. موفقیت انتخاباتی به اعتبار و appeals احساسی بستگی دارد.
انتخابکننده به ویژه برای تملق طمع و خودپسندیاش حساس است.
اعتبار در اولویت است. اعتبار یک نامزد از استعداد یا حتی سیاستهای او مهمتر است. این بسیار مهم است که نامزد باید اعتبار داشته باشد.
دستکاری احساسی. نامزدها باید به احساسات رأیدهندگان appeals کنند و خواستههای آنها را تملق گفته و رقبای خود را شیطانی کنند. انتخابکننده به ویژه برای تملق طمع و خودپسندیاش حساس است.
قدرت کمیتهها. کمیتههای انتخاباتی تأثیر قابل توجهی بر رأیدهندگان دارند و اغلب انتخابهای آنها را تعیین میکنند. فرانسه امروز توسط کمیتههای انتخاباتی اداره میشود.
11. مجامع پارلمانی منعکسکننده دینامیکهای جمعیت هستند.
در مجامع پارلمانی ما نمونهای از جمعیتهای ناهمگن داریم که ناشناس نیستند.
ویژگیهای جمعیت. مجامع پارلمانی همان ویژگیهای دیگر جمعیتها را نشان میدهند، از جمله سادگی فکری، پیشنهادپذیری و تأثیر رهبران. در مجامع پارلمانی ما نمونهای از جمعیتهای ناهمگن داریم که ناشناس نیستند.
تأثیر رهبران. چند رهبر غالب نظرات و رأیهای مجمع را کنترل میکنند. نقش رهبران—دلیل اعتبار آنها—آنها استادان واقعی مجمع هستند که رأیهای آنها به همین دلیل تنها رأیهای یک اقلیت کوچک است.
احساسات اغراقشده. احساسات، چه مثبت و چه منفی، در محیطهای پارلمانی تقویت میشوند. اغراق در احساسات، چه خوب و چه بد، مجامع—در برخی لحظات آنها به طور خودکار عمل میکنند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب جمعیت نظرات متنوعی را به خود جلب کرده است، بهطوریکه بسیاری از خوانندگان به تحلیلهای آن در زمینه روانشناسی جمعی و اهمیت ماندگار آن اشاره میکنند. خوانندگان از تحلیل لِ بون درباره رفتار جمعیت، دینامیک رهبری و تأثیر احساسات بر اقدامات جمعی قدردانی میکنند. برخی از آنها معتقدند که ایدههای این کتاب در جنبشهای اجتماعی و رویدادهای سیاسی مدرن قابلاستفاده است. با این حال، منتقدان به دیدگاههای قدیمی و مشکلدار آن در مورد نژاد، جنسیت و دموکراسی اشاره میکنند. با وجود این نواقص، بسیاری آن را متنی بنیادی در روانشناسی اجتماعی میدانند که مشاهدات ارزشمندی درباره رفتار انسان در گروهها ارائه میدهد.