نکات کلیدی
1. ریاستجمهوری ترامپ: اوج تاکتیکهای تفرقهافکن
ترامپ تفرقه را به عنوان کارت ویزیت ریاستجمهوری خود قرار داد.
ریاستجمهوری تعریفشده با تقسیم. از سخنرانی آغازینش تا لحن پس از انتخابات، دونالد ترامپ به طور مداوم آمریکاییها را در برابر یکدیگر قرار داد، از شکافهای اجتماعی بهرهبرداری کرد و جنگهای فرهنگی را تشدید کرد. او تفاوتها را سلاح کرد و در این مسیر تفاوتهای جدیدی ایجاد کرد و تفرقه را به استراتژی مرکزی برای کسب و حفظ قدرت تبدیل کرد.
مقایسه با پیشینیان. بر خلاف روسایجمهور که حداقل به وحدت کشور امیدوار بودند، ترامپ تفرقه را به عنوان ابزاری پذیرفت. در حالی که شخصیتهایی مانند جورج بوش پدر، بیل کلینتون، جورج بوش و باراک اوباما خواستار وحدت بودند، ترامپ از تفاوتها به نفع خود بهرهبرداری کرد و در این مسیر تفاوتهای جدیدی ایجاد کرد.
اوج اجتنابناپذیر. امتناع ترامپ از پذیرش شکست در انتخابات 2020 و شورش بعدی در کنگره، نه تنها حوادثی جداگانه، بلکه نتیجه منطقی حمله مداوم او به نهادها و سنتهای دموکراتیک بود. اقدامات او در 6 ژانویه 2021، پیشدرآمد هر ساعت از ریاستجمهوریاش بود.
2. وسواس تصویر: شکلدهی به واقعیت بر اساس خواستههای ریاستجمهوری
همه روسایجمهور به تصویر خود اهمیت میدهند. اما ترامپ چیزی متفاوت بود، نخستین رئیسجمهوری که شکلدهی به واقعیت بر اساس خواستههایش، دغدغه اصلی ریاستجمهوریاش شد.
تصویر بر ماده. ریاستجمهوری ترامپ با تمرکز شدید بر شکلدهی به ادراکات و کنترل روایتها مشخص میشد، اغلب به قیمت حقیقت و سیاست. او به ظاهرها، نورپردازی و زوایا اهمیت میداد و درک عمیقی از دستکاری رسانهای را نشان میداد.
نمونههای کنترل تصویر:
- شانهکردن و مرتبکردن موهایش
- اجتناب از نور مصنوعی برای حفظ رنگ پوستش
- درخواست زوایای دوربین مطلوب برای به نظر رسیدن لاغرتر
- استفاده از "نگاه" برای به تصویر کشیدن خود به عنوان شخصیتی قوی
اسطوره سوپرمن. ترامپ تلاش کرد خود را به عنوان یک سوپرمن آمریکایی، قوی جسمی، باهوش و مصون از ضعفهای انسانی به تصویر بکشد. او خود را با مشاورانی احاطه کرد که انتظار میرفت این تصویر را تقویت کنند، حتی تا حد انکار هرگونه شواهدی که خلاف آن باشد.
3. قضاوت نادرست واشنگتن: دست کم گرفتن ماهیت ترامپ
پس از پیروزی غیرمنتظرهاش، بسیاری در واشنگتن به سادگی از باور اینکه ترامپ میتواند به اندازهای خودمحور، نادان، دروغگو و خطرناک باشد که در کمپین 2016 به تصویر کشیده بود، خودداری کردند.
انکار واقعیت. بسیاری در واشنگتن در ابتدا لحن کمپین ترامپ را به عنوان اغراق صرف dismissed کردند و فرض کردند که مسئولیتهای ریاستجمهوری رفتار او را تعدیل خواهد کرد. آنها ظرفیت او برای خودمحوری، نادانی و بیتوجهی به حقیقت را دست کم گرفتند.
رئیسجمهور تصادفی. انتخاب ترامپ عمدتاً غیرمنتظره بود، حتی برای خود او. او بدون برنامه یا درک واضحی از دولت فدرال به مقام ریاستجمهوری رسید و به نوعی کمدانشترین رئیسجمهور جدید در تاریخ معاصر به شمار میرود.
عدم تمایل به یادگیری. با وجود عدم تجربهاش، ترامپ تمایل کمی به یادگیری در حین کار نشان داد. او به طور مشهور از خواندن اسناد توجیهی امتناع میکرد و ترجیح میداد اطلاعاتش را از تلویزیون بگیرد و اغلب مشاورههای کارشناسان را به نفع غریزههای خود نادیده میگرفت.
4. کاخ سفید به عنوان میدان نبرد: فرقهگرایی و هرج و مرج
هر کاخ سفیدی دارای فرقههای خود است، با مقامات که برای بهترین عناوین، بزرگترین کارکنان، بیشترین زمان با رئیسجمهور و بهترین املاک در گوشههای تنگ بال غربی رقابت میکنند. اما هیچکدام هرگز به اندازه کاخ سفید ترامپ به خاطر جنگهای قبیلهای شدید و سمی پاره نشده بود.
جنگهای قبیلهای. کاخ سفید ترامپ با فرقهگرایی شدید مشخص میشد، با مقامات که به طور مداوم برای قدرت و نفوذ رقابت میکردند. اتحادهای رقیب با سرعت شگفتانگیزی شکل میگرفت و دوباره شکل میگرفت، که منجر به هرج و مرج فوری میشد.
تقسیم و تسخیر. ترامپ از درگیریهای داخلی بهرهبرداری میکرد و از آنها برای حفظ اقتدار و کنترل خود استفاده میکرد. او از ایجاد یک ساختار سازمانی متعارف امتناع میکرد و ترجیح میداد سیستمی داشته باشد که در آن مشاوران برای جلب توجه او رقابت کنند.
ناامنی و بیوفایی. درگیریهای مداوم محیطی از ناامنی و بیاعتمادی را پرورش میداد. دروغگویی، نشت اطلاعات و ضبط مخفیانه همکاران به امری عادی تبدیل شده بود، زیرا مشاوران سعی میکردند از خود محافظت کنند و برنامههای خود را پیش ببرند.
5. شکافهای خانوادگی: رقابتها و بازیهای قدرت در حلقه نزدیک ترامپ
به بسیاری از جهات، شکافهای میان کارکنان او به هیچ وجه با شکافهای درون خانوادهاش قابل مقایسه نبود.
کسبوکار خانوادگی. ترامپ تلاش کرد سازمان ترامپ را در کاخ سفید تکرار کند و فرزندانش را در موقعیتهای قدرت قرار دهد و مرزهای بین منافع شخصی و ملی را محو کند. این موضوع مجموعهای منحصر به فرد از چالشها و تعارضات را ایجاد کرد.
ملانیا در برابر ایوانکا. رقابت بین ملانیا ترامپ و ایوانکا ترامپ به ویژه بارز بود، زیرا این دو زن برای نقش بانوی اول در کاخ سفید رقابت میکردند. ملانیا از ورود ایوانکا به حوزهاش ناراضی بود، در حالی که ایوانکا سعی داشت بر سیاست و پرسنل تأثیر بگذارد.
نقش گسترده جارد کوشنر. کوشنر، به عنوان داماد ترامپ و مشاور ارشد، پرتفوی وسیعی را ایجاد کرد که تقریباً به هر حوزهای از دولت گسترش مییافت. او مأموریتهایی از صلح خاورمیانه تا اصلاحات عدالت کیفری را بر عهده گرفت و به همین دلیل لقب "وزیر همه چیز" را به خود اختصاص داد.
6. نقش رسانه: از همپیمان به "دشمن مردم"
رسانههای FAKE NEWS (نیویورک تایمز، CNN، NBCNews و بسیاری دیگر) دشمن من نیستند، بلکه دشمن مردم آمریکایی هستند. بیمار!
از خوراک زرد تا سلاح سیاسی. رابطه ترامپ با رسانهها از یک روابط متقابل سودمند به خصومت آشکار تغییر کرد. او رسانههای اصلی را به عنوان "خبر جعلی" و "دشمن مردم" شیطانی کرد و در عین حال با فاکس نیوز و دیگر رسانههای محافظهکار یک اتحاد نزدیک برقرار کرد.
سلاحسازی "خبر جعلی." ترامپ اصطلاح "خبر جعلی" را که در ابتدا برای توصیف اطلاعات نادرست حامی ترامپ استفاده میشد، به نفع منتقدانش به کار برد. او از این اصطلاح برای بیاعتبار کردن گزارشهای ناخواسته و تضعیف اعتماد عمومی به روزنامهنگاری مستقل استفاده کرد.
حلقه بازخورد تلویزیون و توییتر. ریاستجمهوری ترامپ با یک حلقه بازخورد مداوم بین تلویزیون و توییتر تعریف میشد. او هر روز ساعتها اخبار کابلی را تماشا میکرد و سپس از توییتر برای واکنش به آنچه میدید استفاده میکرد و اغلب با یک توییت چندین خبر جدید تولید میکرد.
7. ظهور خودکامهها: تحسین ترامپ و پیامدهای آن
هرگز تصور نمیکردیم که دو دهه بعد، ما شاهد ظهور یک رهبر آمریکایی باشیم که پوتین و تاکتیکهای قدرتمدار او را ستایش میکند، که از دیگر خودکامههای جهان در چین، مصر، ترکیه، فیلیپین و جاهای دیگر تحسین میکند، که "عاشق" ناظر اردوگاههای کار کره شمالی شده و به اصول اساسی دموکراسی قانوناساسی در داخل حمله میکند.
تحسین قدرتمداران. ترامپ از رهبران خودکامهای مانند ولادیمیر پوتین و شی جینپینگ تحسین میکرد و قدرت و قاطعیت آنها را ستایش میکرد در حالی که به اصول دموکراتیک در داخل حمله میکرد. این موضوع یک انحراف شدید از پیشینیانش بود که به طور کلی به ترویج دموکراسی در سراسر جهان میپرداختند.
بیتوجهی به متحدان. ترامپ به متحدان سنتی آمریکایی با شک و تردید نگاه میکرد و آنها را به سوءاستفاده از ایالات متحده و عدم پرداخت سهم عادلانه متهم میکرد. او به ارزش اتحادهایی مانند ناتو شک کرد و سعی کرد توافقات تجاری مانند NAFTA را renegotiate کند.
پذیرش دکترین "آمریکا اول". سیاست "آمریکا اول" ترامپ منافع ملی را بالاتر از هر چیز دیگری قرار داد، اغلب به قیمت همکاری و دیپلماسی بینالمللی. این موضوع منجر به روابط تیره با متحدان و موضعی بیشتر انزواطلبانه در صحنه جهانی شد.
8. تیمی از آماتورها: عدم آمادگی و بیتجربگی در حکومتداری
روزهای ابتدایی ریاستجمهوری ترامپ پر هرج و مرجترین روزهای هر دورهای در تاریخ معاصر بودند، که شاید با توجه به تیم آماتورهایی که ترامپ گرد هم آورده بود، تعجبآور نبود.
عدم تجربه دولتی. ترامپ تیمی از کارکنان کاخ سفید را با تجربهای به طرز شگفتانگیز کم در دولت یا سیاستگذاری تشکیل داد. بسیاری از مشاوران ارشد او از دنیای کسبوکار، رسانههای محافظهکار یا خانوادهاش بودند، نه از میان حرفهایهای با تجربه واشنگتن.
بیاحترامی به تخصص. ترامپ اغلب مشاورههای کارشناسان را نادیده میگرفت و ترجیح میداد به غریزهها و شهود خود تکیه کند. این موضوع منجر به تصمیمات سیاسی میشد که به شدت بیاطلاع، به سرعت اجرا و اغلب از نظر قانونی مشکوک بودند.
پیامدهای بیتجربگی. عدم تجربه و تخصص در دولت ترامپ به ایجاد جوی از هرج و مرج و ناکارآمدی کمک کرد. دستورهای اجرایی به طرز ضعیفی تدوین میشدند، بررسیهای سیاسی به سرعت انجام میشد و پروتکلهای اساسی نادیده گرفته میشدند.
9. روح روی کوهن: اخلاق و وفاداری در عصر ترامپ
برای ترامپ، هر وکیلی بر اساس یاد او از کوهن سنجیده میشد و بر اساس تمایل آنها به جنگ بیرحمانه به نفع او قضاوت میشد.
تأثیر روی کوهن. رویکرد ترامپ به قانون و عدالت به شدت تحت تأثیر روی کوهن، وکیل و اصلاحگر بدنامی که او را در نیویورک راهنمایی کرده بود، قرار داشت. ذهنیت "هر قیمتی" کوهن و بیتوجهی به مرزهای اخلاقی، استراتژیهای قانونی و سیاسی ترامپ را شکل داد.
وفاداری بالاتر از هر چیز. ترامپ وفاداری را بالاتر از هر چیز دیگری میدانست و از کارکنانش خواستار وفاداری بیچون و چرا بود و هرگونه نارضایتی را به عنوان خیانت میدید. این موضوع منجر به فرهنگی از چاپلوسی و تمایل به نقض یا شکستن قوانین برای خوشنودی رئیسجمهور شد.
سلاحسازی وزارت دادگستری. ترامپ سعی کرد از وزارت دادگستری به عنوان ابزاری برای مجازات دشمنانش و محافظت از خود در برابر بررسیها استفاده کند. او از دادستانهای کل خود خواست تا رقبای سیاسیاش را مورد بررسی قرار دهند و در تحقیقات جاری مداخله کرد و مرزهای بین اجرای قانون و انتقامهای سیاسی را محو کرد.
10. داستان استیضاح: آزمونی برای دموکراسی آمریکایی
ما انتخاباتی را برای متحد کردن کشور برنده نشدیم. زمان متحد کردن کشور نیست. زمان مقابله با نخبگان در این کشور است. به آنها آتش بزنید. با مشعل به آنها ضربه بزنید.
سوءاستفاده از قدرت. استیضاح ترامپ ناشی از تلاشهای او برای فشار به اوکراین به منظور تحقیق درباره جو بایدن بود، با استفاده از کمکهای نظامی به عنوان اهرم. این موضوع به عنوان سوءاستفاده واضح از قدرت و نقض سوگند ریاستجمهوریاش تلقی شد.
ممانعت از کنگره. امتناع ترامپ از همکاری با تحقیق استیضاح مجلس، از جمله انکار کلی احضاریهها و درخواستهای مستند، منجر به صدور دومین ماده استیضاح برای ممانعت از کنگره شد.
تبرئه و پیامدهای آن. با وجود شواهد ارائهشده علیه او، ترامپ توسط سنا تحت کنترل جمهوریخواهان تبرئه شد. این موضوع او را جسورتر کرد تا به ادامه تاکتیکهای تفرقهافکنانهاش بپردازد و اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک را بیشتر تضعیف کند.
11. تأثیر پاندمی: نمایانسازی ضعفها و عمیقتر کردن تقسیمات
واقعیت دردناک این است که کسانی که مانع از ارتکاب این یا آن جنایت از سوی ترامپ شدند، همچنین به او کمک کردند تا یاد بگیرد چگونه بهتر به آنچه میخواست، دست یابد.
انکار و اطلاعات نادرست. واکنش اولیه ترامپ به پاندمی کرونا با انکار، کماهمیت جلوه دادن و انتشار اطلاعات نادرست مشخص میشد. او از درخواستها برای فاصلهگذاری اجتماعی امتناع میکرد، درمانهای اثباتنشده را ترویج میکرد و استفاده از ماسک را سیاسی میکرد.
عدم آمادگی. عدم آمادگی دولت ترامپ برای پاندمی منجر به کمبود تست، تجهیزات پزشکی و ظرفیت بیمارستانها شد. این موضوع بحران را تشدید کرد و به افزایش تلفات منجر شد.
سیاسیسازی بهداشت عمومی. ترامپ پاندمی را به یک جنگ فرهنگی دیگر تبدیل کرد و حامیان اقدامات بهداشت عمومی را در برابر کسانی که آزادی فردی و بهبود اقتصادی را در اولویت قرار میدادند، قرار داد. این موضوع کشور را بیشتر تقسیم کرد و تلاشها برای کنترل ویروس را تضعیف کرد.
12. پیامدها: میراث تفرقه و قدرت ناپایدار
این شوخی همچنین میتواند به عنوان نظری درباره سلامت دموکراسی آمریکایی پس از چهار سال ریاستجمهوری ترامپ عمل کند: ما هنوز به آنجا نرسیدهایم اما اوضاع خوب به نظر نمیرسد.
امتناع از پذیرش شکست. امتناع ترامپ از پذیرش نتایج انتخابات 2020 و ادعاهای نادرست او درباره تقلب گسترده منجر به شورش خشونتآمیز در کنگره در 6 ژانویه 2021 شد. این رویداد پایههای دموکراسی آمریکایی را لرزاند و کشور را به شدت تقسیم کرد.
نفوذ پایدار. با وجود شکستش، ترامپ همچنان نیرویی غالب در حزب جمهوریخواه باقی مانده است. پیروان او به دروغهایش درباره انتخابات ادامه میدهند و نفوذ او بر دستور کار حزب و انتخاب نامزدها تأثیر میگذارد.
دموکراسی شکننده. ریاستجمهوری ترامپ آسیبپذیریهایی را در دموکراسی آمریکایی نمایان کرد و سوالاتی درباره سلامت بلندمدت آن مطرح کرد. کشور با چالشهای مداوم در غلبه بر تقسیماتی که او بهرهبرداری کرد و بازگرداندن اعتماد به نهادهایش مواجه است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب دیوار بهعنوان یک روایت جامع و پژوهششده از دوران ریاستجمهوری ترامپ مورد تحسین قرار گرفته است. خوانندگان از داستان دقیق آن که بر اساس مصاحبهها و اطلاعات داخلی تهیه شده، قدردانی میکنند. این کتاب به سبک رهبری پرهرجومرج ترامپ، تمرکز او بر وفاداری بهجای شایستگی و چالشهایی که کارکنان در مدیریت او با آن مواجه بودند، میپردازد. بسیاری از منتقدان آن را افشاگرانه میدانند، هرچند که با وقایع آشنا بودند. برخی از منتقدان آن را مغرضانه ارزیابی میکنند، اما بیشتر افراد آن را یک سند تاریخی ضروری از دورهای پرتنش در سیاست آمریکا به شمار میآورند.