نکات کلیدی
۱. تصویر نمادین دزدان دریایی تا حد زیادی افسانهای و رمانتیک است.
پس دزد دریایی دوران طلایی، بین سالهای ۱۶۵۵ تا ۱۷۲۵، واقعاً چگونه به نظر میرسید؟
هالیوود در برابر واقعیت. تصویر رایج دزدان دریایی با چشمبند، پای چوبی، طوطی و گفتن «آرر!» بیشتر ساختهی داستانها و فیلمهاست تا واقعیت تاریخی. دزدان دریایی واقعی، دریانوردانی بودند که اغلب از سایر ملوانان آن دوره قابل تشخیص نبودند.
ظاهر و زبان. برخی دزدان دریایی ممکن بود موهای بلند خود را به عقب بسته یا کلاههایی مانند تریکورن یا کلاههای بافتنی بر سر داشته باشند، اما نشان جمجمه و استخوان روی کلاهها وجود نداشت. چشمبندها برای پوشاندن جراحت استفاده میشدند، نه برای دید تاکتیکی. پای چوبی نادر و در دریا غیرعملی بود. طوطیها و میمونها حیوانات خانگی عجیب و غریب بودند، نه لوازم استاندارد دزدان دریایی. زبان آنها زبان دریانوردان بود، نه «آرر!» یا «شایور می تیمبرز!» اغراقآمیز.
ریشههای افسانه. تصویر رمانتیک دزدان دریایی طی قرنها شکل گرفت و تحت تأثیر ادبیات و تصاویر خیالی بود که دزدان دریایی را بهدرستی به تصویر نمیکشیدند. شخصیتهایی مانند رابرت نیوتن در نقش لانگ جان سیلور، کلیشه «آرر!» را تثبیت کردند و تصویرگرهای قرن نوزدهم چشمبند و دیگر نمادهای بصری را محبوب کردند.
۲. پرچمهای دزدان دریایی نماد ترس و هویت بودند، نه صرفاً تزئین.
پرچم به معنای این بود که هیچ رحم و مروتی نخواهند داشت.
قرمز در برابر سیاه. دزدان دریایی پرچمها را بهطور استراتژیک به کار میبردند. پرچم قرمز یا «پرچم خونین» به معنای «هیچ رحم و مروتی نیست» بود؛ هشداری که اگر هدف مقاومت کند، بخششی نخواهد شد. پرچم سیاه، معمولاً با جمجمه و استخوانهای ضربدری، ابتدا به عنوان درخواست تسلیم برافراشته میشد و نشان میداد که اگر هدف بدون جنگ تسلیم شود، ممکن است بخششی داده شود.
تکامل نمادها. جمجمه و استخوانهای ضربدری (سر مرگ و استخوانهای مغز) نمادی باستانی از مرگ بود که پیش از ارتباط با دزدان دریایی، روی سنگ قبرها و در جنگهای زمینی به کار میرفت. اولین استفاده شناختهشده دزدان دریایی دوران طلایی از این نماد روی پرچم قرمز در سال ۱۶۸۸ بود. پرچم سیاه با این نمادها بعدها، حدود سال ۱۷۱۶، به نماد دزدان دریایی تبدیل شد، زمانی که آنها به دنبال هویتی متمایز از پرچمهای ملی بودند.
جولی راجر. اصطلاح «جولی راجر» به طور گسترده استفاده نمیشد و به طور خاص به پرچمهای سیاه با اسکلت کامل اشاره داشت، نه جمجمه و استخوانهای ضربدری. منشأ آن مورد بحث است و ممکن است به «اولد راجر» (شیطان) یا حتی شوخی زشتی مرتبط باشد، اما نه «جولی روژ» افسانهای. ارتباط آن با جمجمه و استخوانهای ضربدری بعدها، عمدتاً به خاطر ادبیاتی مانند «جزیره گنج» شکل گرفت.
۳. خشونت دزدان دریایی بیرحمانه و عملی بود و اغلب بر ترساندن تکیه داشت.
برای قربانی دزد دریایی، تصویر بسیار ترسناک بود.
ترساندن به عنوان سلاح. دزدان دریایی ترجیح میدادند بدون جنگ کشتیها را تصرف کنند و با شهرت ترسناک و دیدن پرچم و خدمه مسلح، تسلیم را القا کنند. این کار خطر برای جان و کشتیهایشان را کاهش میداد.
بیرحمی و شکنجه. وقتی ترساندن کارساز نبود یا دزدان دریایی به دنبال اطلاعات یا انتقام بودند، از روشهای شکنجه بیرحمانه استفاده میکردند که بسیاری از آنها از روشهای رایج زمان یا فنون دریانوردی اقتباس شده بود. این روشها شامل:
- «وولدینگ» (سفت کردن طناب دور سر)
- «استرپادو» (آویزان کردن از مچ دستها)
- سوزاندن با فتیله آهسته
- میخ کردن و شکنجه
- ناقص کردن و قتل
هدف از خشونت. این اعمال تصادفی یا دیوانگی نبودند بلکه اهداف عملی داشتند: گرفتن اطلاعات، مجازات مقاومت یا ترساندن قربانیان آینده برای تسلیم سریع. خشونت علیه زندانیان، که اغلب بیگناه بودند، تضادی آشکار با شجاعت گاهی نشان داده شده در نبرد بود.
۴. «راه رفتن روی تخته» روش رایج دزدان دریایی نبود.
با این حال، در تمام این گزارشها، داستانهای مرتبط نوشته شده در آن زمان و اظهارات قانونی دزدان دریایی دوران طلایی، حتی اشارهای هم به این نشده که تختهای «روی لبه کشتی بیرون آورده و محکم بسته شده باشد»، همانطور که رافائل ساباتینی توصیف کرده است...
کمبود شواهد تاریخی. با وجود رایج بودن در فرهنگ عامه، تقریباً هیچ مدرکی وجود ندارد که دزدان دریایی دوران طلایی زندانیان را مجبور به راه رفتن روی تخته میکردند. این روش اعدام در گزارشها، دفترچهها و سوابق دادگاههای معاصر دیده نمیشود.
ریشه افسانه. این ایده احتمالاً از روشهای قدیمیتر پرتاب زندانیان به دریا، گاهی بسته شده، اما بدون تخته، نشأت گرفته است. تصویر خاص «راه رفتن روی تخته» در اوایل قرن نوزدهم، به ویژه در روایت جیمز هکت ۱۸۱۸ و آثار نویسندگانی مانند سر والتر اسکات و رافائل ساباتینی رواج یافت.
خشونتهای رایجتر. دزدان دریایی روشهای بسیار رایجتر و اغلب بیرحمانهتری برای کشتن یا رها کردن زندانیان داشتند، از جمله:
- تیراندازی یا چاقو زدن مستقیم
- بستن و پرتاب به دریا
- شکنجه تا مرگ
- رها کردن در سواحل متروکه (مارونینگ)
تصویر دراماتیک راه رفتن روی تخته، هرچند جذاب برای داستانسرایی است، واقعیت تلخ خشونت متنوع و وحشتناک دزدان دریایی علیه اسیرانشان را پنهان میکند.
۵. کشتیهای دزدان دریایی بسیار متنوع بودند و حمله به گالیونها نادر بود.
تقریباً مطمئناً دزدان دریایی هرگز یا تقریباً هرگز گالیونهای واقعی را در دوران طلایی تصرف یا هدایت نکردند، زیرا گالیون واقعی پس از دهه ۱۶۴۰ دیگر به عنوان نوعی ساخت کشتی وجود نداشت...
فراتر از گالیون. تصویر دزدان دریایی که گالیونهای بزرگ را هدایت میکنند یا به طور معمول به گالیونهای گنج اسپانیایی حمله میکنند، برای دوران طلایی (۱۶۵۵-۱۷۲۵) تا حد زیادی نادرست است. گالیونهای واقعی در حال منسوخ شدن بودند و ناوگانهای گنج اسپانیایی به ندرت توسط دزدان دریایی هدف موفق قرار میگرفتند.
کشتیهای رایج دزدان دریایی. دزدان دریایی از انواع کشتیها استفاده میکردند که اغلب کوچکتر، سریعتر و چابکتر از کشتیهای جنگی بزرگ یا کشتیهای گنج بودند. کشتیهای معمول دزدان دریایی شامل:
- قایقهای کوچک و پیراگواها (برای حملات رودخانهای)
- بارکها و بارکالونگاها
- اسلوپها (به ویژه اسلوپهای سریع برمودا)
- کشتیهای تجاری تصرف شده یا فرگیتهای کوچک (اغلب بازسازی شده)
هدفگیری طعمه. دزدان دریایی عمدتاً به کشتیهای تجاری کمدفاع حمله میکردند. وقتی کشتیهای بزرگتر یا مسلح را هدف میگرفتند، معمولاً به سرعت، غافلگیری یا تاکتیکهایی مانند سوار شدن و جنگ در «فضای بسته» (زیر عرشه) تکیه داشتند، نه نبردهای طولانی توپخانهای. تصرف کشتی بزرگ و مسلح، دستاوردی بزرگ بود، نه اتفاقی معمول.
۶. دزدان دریایی اغلب جنگجویان ماهری در دریا بودند، اما همیشه جنگجویان سرسخت نبودند.
تقریباً با شانس برابر — و یک گزارش میگوید دزدان دریایی سوار شده بیشتر از دشمن بودند — ملوانان دفاعی نیروی دریایی دزدان دریایی را تا آخرین نفر نابود کردند، بدون هیچ تلفات خودی.
تصویر در برابر واقعیت. در حالی که دزدان دریایی تصویری ترسناک داشتند و برخی مانند بلکبرد به ظاهر ترسناک معروف بودند، مهارت واقعی آنها در نبردهای سخت بسیار متفاوت بود. موفقیت آنها اغلب ناشی از ترساندن و هدف قرار دادن اهداف ضعیفتر بود تا پیروزی مداوم در برابر دشمنان مصمم و آموزشدیده.
نمونههای شکست. گزارشها مواردی را نشان میدهند که دزدان دریایی، حتی مشهور، توسط نیروهای کوچکتر یا کمتر عددی شکست خوردند وقتی آن نیروها با شجاعت جنگیدند.
- نبرد نهایی بلکبرد با نیروی کوچکتر ستوان مینارد منجر به مرگ دزد دریایی و شکست گروه سوار شدهاش شد.
- حمله پرهزینه باکانیرها به آریکا نشان داد آسیبپذیری آنها در برابر مدافعان مصمم، حتی با تاکتیکهای دورزن.
- خدمه بارثولومیو رابرتس، با وجود شهرت، به طور قاطع توسط کشتی HMS Swallow شکست خوردند.
آموزش دریایی. دشمنانی مانند ملوانان نیروی دریایی انگلیس اغلب در نبردهای نزدیک و کشتی به کشتی بهتر آموزش دیده بودند تا بسیاری از دزدان دریایی که اغلب دریانوردان تجاری سابق یا خصوصیکارانی بودند که کمتر به درگیریهای طولانی و شدید با برابرها عادت داشتند. در حالی که دزدان دریایی فردی میتوانستند قدرتمند باشند، مهارت جمعی آنها همیشه برتر نبود.
۷. دزدان دریایی در میان خود دموکراتیک و برابر بودند، اما لزوماً شورشی علیه همه قدرتها نبودند.
دزدان دریایی، به هر حال، شورشیانی بودند که در برابر ظلم حکومتها ایستادند، یا حداقل این چیزی است که در بسیاری از داستانها و حتی توسط برخی پژوهشگران گفته شده است.
دموکراسی داخلی. خدمه دزدان دریایی دوران طلایی بر اساس اصول دموکراتیک عمل میکردند، کاپیتانها و افسران خود را انتخاب میکردند (به جز در نبرد که کاپیتان اختیار مطلق داشت) و درباره تصمیمات مهم مانند مسیر حرکت یا حمله رأی میدادند. غنائم طبق مقالات توافق شده تقسیم میشد، با سهمی برای افسران و جبران خسارت برای جراحات.
سود، نه انقلاب. در حالی که برخی دزدان دریایی علیه کاپیتانهای ظالم یا حکومتهای ناعادلانه ابراز نارضایتی میکردند، انگیزه اصلی آنها کسب سود از طریق غارت بود. آنها به ندرت به دنبال سرنگونی حکومتها یا کمک به شورشهای سیاسی بودند، مگر اینکه مستقیماً به منافع مالی یا حفاظت آنها خدمت میکرد.
افسانه دزد دریایی شورشی. ایده دزدان دریایی به عنوان شورشیان آزادیخواه علیه ظلم، تا حد زیادی رمانتیک و ساخته ادبیات و فیلم است. آنها در خارج از قانون زندگی میکردند، اما «شورش» آنها عمدتاً جنایی بود و تمرکز بر ثروتمند شدن خود داشتند، نه ایجاد تغییرات اجتماعی یا سیاسی برای دیگران. داستان کاپیتان بلاد، بر اساس فرار یک شورشی واقعی، به این افسانه کمک شایانی کرد.
۸. ایده دزدان دریایی ضد بردهداری یک افسانه مدرن است؛ آنها فعالانه در تجارت برده شرکت داشتند.
برای هر بردهای که دزدان دریایی دوران طلایی آزاد کردند و به خدمه خود افزودند، قطعاً حداقل ده نفر و شاید حتی صد نفر را فروختند.
بردهداری به عنوان غنیمت. برخلاف تصویرهای امروزی، دزدان دریایی دوران طلایی عمیقاً در تجارت برده دخیل بودند. انسانهای اسیر، به ویژه آفریقاییها و بومیان آمریکا، کالاهای باارزشی بودند که برای سود فروخته میشدند.
رفتار با بردگان. در حالی که برخی دزدان دریایی مردان رنگینپوست آزاد را به عنوان برابر به خدمه میپذیرفتند، اکثریت بردگان اسیر به عنوان مالکیت رفتار میشدند.
- آنها به کشاورزان یا تاجران برده فروخته میشدند.
- کشتیهای بردهبر برای محموله انسانیشان تصرف میشدند.
- بردگان گاهی به صاحبانشان باج داده میشدند.
- در موارد شدید، بردگان کشته یا رها میشدند اگر مزاحم یا غیرسودآور بودند.
ادغام محدود. در حالی که مردان رنگینپوست، از جمله بردگان سابق، میتوانستند به درجاتی در خدمه دزدان دریایی برسند، این به معنای موضع ضد بردهداری گسترده نبود. پذیرش مردان رنگینپوست اغلب عملی و ناشی از نیاز به نیرو بود، نه ایدئولوژیک. انتخابی که به مردان رنگینپوست اسیر داده میشد، اغلب بین پیوستن به خدمه دزدان دریایی (با خطر اعدام) یا فروخته شدن به بردگی بود.
۹. دزدان دریایی زن مشهور نادر بودند و «کاپیتان زن» بیشتر داستان است.
با این حال، نبود شواهد زیاد درباره دزدان دریایی زن نباید ما را از جستجوی آنها بازدارد.
کمیابی دزدان دریایی زن. در حالی که چند زن در دوران طلایی به دزدی دریایی پرداختند، آنها بسیار نادر بودند. اکثریت قریب به اتفاق دزدان دریایی مرد بودند و دریانوردی حرفهای مردانه بود.
آن بانی و مری رید. مشهورترین دزدان دریایی زن، آن بانی و مری رید، استثنائاتی قابل توجه بودند. آنها با کالیکو جک رکام سفر میکردند، گاهی به شکل مردان مبدل میشدند و در کنار خدمه میجنگیدند. اما هیچکدام هرگز فرمانده کشتی دزدان دریایی نبودند.
افسانه کاپیتان زن. تصویر کاپیتان زن دزد دریایی بیشتر ساخته داستان و فیلم است که به حسهای مدرن درباره توانمندسازی زنان و ماجراجویی پاسخ میدهد. در حالی که زنانی مانند گریس اومالی (قرن شانزدهم) و چنگ ای سائو (قرن نوزدهم) رهبران واقعی دزدان دریایی زن خارج از دوران طلایی بودند، هیچ مدرکی از فرماندهی زنان بر کشتیهای دزدان دریایی در کارائیب یا اقیانوس هند در دوره ۱۶۵۵ تا ۱۷۲۵ وجود ندارد.
۱۰. «آرمانشهرهای» دزدان دریایی عمدتاً مراکز تجاری عملی بودند، نه پناهگاههای ایدئولوژیک.
لیبرتالیا هرگز وجود نداشت. همچنین دو بنیانگذار اصلی آن، میسون و کاراچولی، وجود نداشتند. نویسنده دزدان دریایی، چارلز جانسون، کل داستان را ساخت.
افسانه لیبرتالیا. داستان لیبرتالیا، آرمانشهری فرضی دزدان دریایی در ماداگاسکار بر پایه اصول آزادی و برابری، اختراعی داستاننویس دزدان دریایی چارلز جانسون است. احتمالاً به عنوان تمثیل یا شوخی ساخته شده و عناصری از ادبیات سفر و ایدههای فلسفی زمان را در خود دارد.
مستعمرات واقعی دزدان دریایی. در حالی که لیبرتالیا افسانه بود، مستعمرات کوچک دزدان دریایی وجود داشت، به ویژه در ماداگاسکار. اینها عمدتاً پایگاههای عملی برای:
- تعمیر و بازسازی کشتیها
- تجارت کالاهای دزدیده شده
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «عصر طلایی دزدان دریایی» بهخاطر پژوهشهای جامع و افشای افسانههای مربوط به دزدان دریایی مورد تحسین قرار گرفته است و نگاهی دقیق به واقعیتهای زندگی دزدان دریایی در بازهی زمانی ۱۶۵۵ تا ۱۷۲۵ ارائه میدهد. خوانندگان به صحت تاریخی و عمق اطلاعات این اثر ارج مینهند. با این حال، بسیاری سبک نگارش کتاب را پراکنده، تکراری و گاه خستهکننده میدانند. برخی نیز لحن کتاب را بیش از حد آکادمیک یا تلخ در مواجهه با افسانهزدایی ارزیابی میکنند. با وجود این نقدها، بیشتر منتقدان این کتاب را منبعی ارزشمند برای علاقهمندان به تاریخ دزدان دریایی میشمارند، هرچند معتقدند که ویرایش دقیقتر میتوانست به بهبود آن کمک کند.