نکات کلیدی
۱. والدگری سفری پرهرجومرج، آشفته و اغلب ناتوانکننده است.
داشتن فرزند در بسیاری جهات مانند تلاش برای هدایت بولدوزری در یک فروشگاه ظروف چینی است. با پاهای شکسته. ماسک اسکی برعکس بر صورت. در حالی که مست هستید.
آشوب را بپذیرید. والد شدن شما را به دنیایی از مدیریت مدفوع، کمخوابی و مونتاژ گیجکنندهی وسایل نوزاد میکشاند. احساس خواهید کرد کاملاً آماده نیستید، گویی کارکنان بیمارستان شما را به دست زامبیها سپردهاند و انجام کارهای ساده به تلاشهای هرکولسوار تبدیل میشود که با آسیبهای خودساخته یا گم شدن موقت فرزندتان پایان مییابد. این واقعیت طاقتفرسا بهشدت با خیالپردازیهای پیش از والدگری تفاوت دارد.
تغییر نسلی. برخلاف نسلهای پیشین که میتوانستند نادانی خود را توجیه کنند، والدین امروزی بهدلیل وجود گوگل فشار زیادی برای دانستن همهچیز احساس میکنند. این امر منجر به فکر کردن بیش از حد، خرید بیپایان وسایل بیمصرف و ترس مداوم از اشتباه کردن میشود. تمایل به بهترین بودن در نقش والد با آشفتگی غیرقابل کنترل این وظیفه در تضاد است.
ناتوانی طبیعی است. شما اشتباه خواهید کرد، از فراموش کردن پوشک گرفته تا رها کردن کودک در آسانسور. احساس خواهید کرد دیگران و خودتان شما را قضاوت میکنند. اما این ناتوانی مشترک بخشی از مسیر است؛ شما در شرایطی که هیچ راهنمایی نداشت، نهایت تلاش خود را میکنید و اغلب بیشتر شبیه یک مأمور آزادی مشروط هستید تا یک ابرقهرمان.
۲. درسهای زندگی در غیرمنتظرهترین مکانها ظاهر میشوند.
من ریسک نمیکنم این دانش با نسل من بمیرد.
حکمت از فرهنگ عامه. فراموش کنید متون فلسفی خاکخورده؛ بینشهای عمیق را میتوان در بازیهای ویدئویی، کشتی کج یا فیلمهای ورزشی یافت. پدر دانش حیاتی مانند چگونگی عبور از مرحله نهایی بازی Monkey Island 3 یا درسهای اخلاقی نهفته در داستان کشتیگیران Undertaker و Kane را منتقل میکند. این اطلاعات ظاهراً پیشپاافتاده با همان اهمیت نصایح سنتی زندگی ارائه میشوند.
تجارب روزمره آموزندهاند. حتی مکانهای معمولی مانند ایکیا یا نوار حمل چمدان فرودگاه میتوانند زمینهای برای تأملات مهم باشند. ایکیا درباره سازش و یافتن شادی در تجربههای مشترک با وجود ناامیدی درس میدهد، در حالی که فرودگاه به تفکر درباره طبیعت انسان، تعارض و پوچی نادیده گرفتن قوانین ساده میانجامد. ارزشمندترین درسهای زندگی اغلب در برابر چشم ما پنهاناند.
حکایتهای شخصی بهمثابه تمثیل. پدر از تجربیات خجالتآور یا ناامیدکننده خود—مانند شوخی عملی که بهاشتباه پیش رفت یا حادثه مایع ظرفشویی—بهعنوان داستانهای هشداردهنده یا نمونههای طنزآمیز از خطاهای انسانی استفاده میکند. این داستانهای شخصی، هرچند ناخوشایند، بهعنوان تمثیلهایی قابللمس برای راهیابی در جهان عمل میکنند.
۳. عشق واقعی آشفته، ناقص و بر پایه سازش بنا شده است.
مردم چیزهای زیادی درباره ما گفتهاند، اما باور کنید هیچکس هرگز نگفته ما برای هم ساخته شدهایم.
عشق فراتر از منطق است. رابطه پدر و مادر گواهی است بر وجود عشق با وجود تفاوتهای چشمگیر در پیشینه، شخصیت و علایق (مانند علاقه او به بیکن در برابر گیاهخواری او). آنها یکدیگر را بهصورت قطعات کاملکننده پازل نمیبینند؛ بلکه دو فرد کاملاً متفاوت هستند که یکدیگر را انتخاب کردهاند.
سازش کلید است. ازدواج مستلزم مذاکره مداوم است، از فضای کمد لباس تا انتخاب مبل. پدر این موضوع را با طنز از طریق مراسم «قبل از خوردن» پیش از رویدادهای اجتماعی با «بزرگسالانی» که فکر میکنند سوپ غذاست، نشان میدهد. این سازشها، هرچند کوچک یا مضحک، پایه عملی زندگی مشترکاند.
انتخاب یکدیگر. عمیقترین جنبه عشق آنها سرنوشت جادویی نیست، بلکه انتخاب فعال روزانه است. مادری که عاشق رقص است، مردی بدون ریتم را انتخاب کرده؛ این انتخاب آگاهانه و شادی دیدن رقص او با پسرشان، درسهای بیشتری درباره عشق به پدر میآموزد تا هر اعلامیه بزرگ دیگری.
۴. دوستی گروه موسیقی مادامالعمر توست.
فقط میخواهم بدانی چیزی در زندگیات لازم داری که هرگز تغییر نکند.
دوستان ضروریاند. زندگی نیازمند حمایت است و دوستان کسانی هستند که میتوانی برای هر کاری از جابهجایی مبلمان تا عبور از رویدادهای بزرگ زندگی روی آنها حساب کنی. پدر از استعاره تشکیل یک گروه موسیقی استفاده میکند—نه برای موسیقی، بلکه برای هدف مشترک و ارتباطی که فراهم میکند، حتی اگر گروه هرگز از گاراژ بیرون نرود.
دوستان مختلف، نقشهای مختلف. دوستانی برای فعالیتهای خاص (بازیهای ویدئویی، ورزش، غذا خوردن) خواهی داشت، اما ارزشمندترین آنها کسانی هستند که تاریخچهات را میدانند، تو را همانگونه که هستی میپذیرند و فقط وقتی نیاز داری «هستند». آنها کسانیاند که بدون توضیح میتوانی برای باربیکیو یا بعد از مراسم ختم تماس بگیری.
ثبات در تغییر. با تغییر زندگی، دوستان استمرار را فراهم میکنند. آنها نگهدارندگان نسخههای گذشته تو هستند، کسانی که میتوانی با آنها درباره خاطرات قدیمی و شوخیهای درونی مشترک (مثل بالا آوردن در گوش) صحبت کنی. آنها کسانیاند که میتوانی بزرگترین خبرهایت را با آنها در میان بگذاری، مانند پدر شدن، با اطمینان از درکشان.
۵. عبور از دنیای اجتماعی والدگری نیازمند پوست کلفتی و شوخطبعی است.
خوب بودن در نقش والد سخت است. آزمون و خطا زیاد دارد. در مورد من، بیشتر خطاها.
قضاوت همهجا هست. جامعه والدگری پر از قوانین نانوشته و قضاوتهای ظریف (یا آشکار) است. از بحث درباره شکر و زمان صفحهنمایش تا بررسی انتخاب لباس و بهداشت، والدین مدام یکدیگر را ارزیابی میکنند. این فشار باعث میشود احساس کنی فرزندت «نشانه هویتی» است نه فقط یک کودک.
شوخطبعی بهعنوان دفاع. مکانیزم مقابله پدر اغلب شوخیهای نامناسب یا نظرات طعنهآمیز است که اغلب به شکست اجتماعی یا درگیری منجر میشود (مثل پیشنهاد سیگار برای کاهش اشتها یا نامیدن پارک بازی به «هشتضلعی»). هرچند گاهی منزویکننده است، این شوخطبعی راه او برای مقابله با استرس و پوچی است.
یافتن همنوعان. با وجود قضاوتها، ممکن است در میان والدین دیگر روحهای همفکر پیدا کنی—شاید کسی که در جلسه مهدکودک پوشش 4G را اولویت میدهد. در نهایت، عبور از این دنیا یعنی پذیرفتن اینکه نمیتوانی همه را راضی کنی و یافتن چند نفری که آشوب خاص والدگری تو را تحمل میکنند.
۶. تعریف «مرد بودن» پیچیده است؛ مهربانی کلید است.
هرگز مهربانی را با ضعف اشتباه نگیرید.
مردانگی در حال تحول. تعریف «مرد» در نسلها تغییر میکند. پدر نسل خود که به گوگل وابسته است را با مهارتهای عملی و خودکفایی پدربزرگهایش مقایسه میکند. او کاستیهای خود را میپذیرد اما امیدوار است پسرش از هر دو نسل بیاموزد و مهارتهای عملی را با هوش هیجانی ترکیب کند.
فراتر از کلیشهها. قدرت واقعی به معنای سختی سنتی یا هرگز درخواست کمک نکردن نیست. بلکه ایستادن در کنار ضعیفان، اعتراف به اشتباه و نترسیدن از زنان قوی است. پدر به نمونههایی مانند گرت توماس که به تیم راگبی خود آمدن خود را اعلام کرد اشاره میکند که نشاندهنده شجاعت و مردانگی است.
مهربانی برتر بر ظلمت. دنیا پر از خوبی و بدی است و اغلب مردم در میانه قرار دارند و از ترس به پایین میزنند. پدر از پسرش میخواهد متفاوت باشد، مهربان باشد، هرگز فقط بهخاطر تواناییاش بد نباشد و هرگز از بیعدالتی چشمپوشی نکند. این انتخاب اخلاقی مهمترین جنبه مرد بودن است.
۷.
[خطا: پاسخ ناقص است]
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «چیزهایی که پسرم باید دربارهی جهان بداند» با استقبال نسبتاً خوبی روبهرو شد و خوانندگان از طنز ظریف، مشاهدات صمیمانه و تجربیات قابللمس پدرانهی بکمن تمجید کردند. بسیاری این اثر را دلنشین و تأثیرگذار یافتند و سبک خودانتقادی نویسنده و عشق واقعیاش به خانواده را ستودند. برخی خوانندگان اشاره کردند که برخی مقالات کمی پراکنده یا غیرضروری به نظر میرسیدند و عدهای نیز با ترجمه کتاب دچار مشکل شدند. در مجموع، طرفداران داستانهای تخیلی بکمن از این نگاه شخصی به زندگی او استقبال کردند، هرچند برخی معتقد بودند این کتاب به قوت رمانهایش نیست.