نکات کلیدی
1. همدلی میتواند منجر به تصمیمگیریهای اخلاقی جانبدارانه و غیرمنطقی شود
همدلی جانبدار است و ما را به سمت محلیگرایی و نژادپرستی سوق میدهد.
اثر نورافکن. همدلی مانند یک نورافکن عمل میکند که به شدت بر روی افراد یا موقعیتهای خاص متمرکز میشود و دیگران را در تاریکی رها میکند. این تمرکز محدود میتواند منجر به قضاوتها و اقدامهای اخلاقی نادرست شود.
تقویت جانبداری. واکنشهای همدلانه ما به شدت تحت تأثیر عواملی مانند شباهت، نزدیکی و آشنایی قرار دارد. ما معمولاً با کسانی که شبیه ما هستند، نزدیک به ما هستند یا تجربیات مشترکی داریم، راحتتر همدلی میکنیم. این میتواند جانبداریها و تعصبات موجود را تقویت کند و منجر به رفتار ناعادلانه با گروههای دیگر یا افراد دور شود.
دستکاری عاطفی. از آنجا که همدلی بر اساس همصدایی عاطفی است، میتواند به راحتی توسط داستانها یا تصاویر زنده دستکاری شود. این ما را در برابر تبلیغات آسیبپذیر میکند و میتواند منجر به واکنشهای نامتناسب به موارد فردی به هزینه مسائل بزرگتر اما کمتر عاطفی شود.
2. عقل و دلسوزی گزینههای برتر نسبت به همدلی هستند
اگر در حال دست و پنجه نرم کردن با یک تصمیم اخلاقی هستید و سعی میکنید درد یا لذت دیگری را احساس کنید، باید متوقف شوید.
تفکر منطقی. به جای تکیه بر احساسات همدلانه، باید در مورد مسائل اخلاقی با دقت فکر کنیم. این شامل بررسی عواقب بلندمدت، سنجش هزینهها و منافع و اعمال اصول اخلاقی ثابت است.
نگرانی دلسوزانه. احساس مراقبت و نگرانی گستردهتر برای رفاه دیگران میتواند ما را به عمل اخلاقی بدون معایب همدلی ترغیب کند. این به ما اجازه میدهد که به افراد اهمیت دهیم بدون اینکه لزوماً درد آنها را احساس کنیم.
بیطرفی. با فاصله گرفتن از درگیری همدلانه، میتوانیم به دنبال یک دیدگاه بیطرف و عادلانهتر در مورد مسائل اخلاقی باشیم. این به ما کمک میکند تا به همه افراد با توجه اخلاقی برابر رفتار کنیم، صرفنظر از توانایی آنها در برانگیختن همدلی ما.
3. همدلی بیشمار است و بر روی افراد به جای گروهها تمرکز میکند
همدلی یک نورافکن است که بر روی افراد خاص در اینجا و اکنون متمرکز میشود.
عدم حساسیت آماری. همدلی در مواجهه با اعداد و مقیاسها مشکل دارد. ما میتوانیم برای یک قربانی شناسایی شده همدلی شدیدی احساس کنیم اما از آمار مربوط به گروههای بزرگتر که سرنوشت مشابهی دارند، بیتفاوت بمانیم.
جانبداری از حال. همدلی رنجهای فوری و قابل مشاهده را بر رنجهای بلندمدت یا کمتر ملموس ترجیح میدهد. این میتواند منجر به تصمیمات کوتاهمدت شود که عواقب وسیعتری را نادیده میگیرد.
اثر قربانی شناسایی شده. ما به مراتب بیشتر احتمال دارد که با افراد خاص و شناسایی شده همدلی کنیم و به آنها کمک کنیم تا قربانیان ناشناس یا آماری. این میتواند منجر به تخصیص نادرست منابع و تلاشها در حل مشکلات اجتماعی شود.
4. خشونت و بیرحمی میتواند توسط همدلی تحریک شود
وقتی این کتاب را تمام کردید، ممکن است از خود بپرسید که چه چیزی در همدلی نادرست نیست.
درگیری ناشی از همدلی. همدلی قوی برای گروه خود یا قربانیان بیعدالتیهای ادراک شده میتواند نفرت و خشونت را نسبت به ظالمین یا گروههای دیگر تحریک کند.
مجوز اخلاقی. احساس همدلی میتواند گاهی اوقات به افراد حس برتری اخلاقی بدهد که به طرز پارادوکسیکالی منجر به رفتارهای کمتر اخلاقی در زمینههای دیگر میشود.
عدالت تلافیجویانه. همدلی برای قربانیان میتواند تمایل به مجازات شدید متخلفان را تحریک کند که ممکن است منجر به چرخههای خشونت و تلافی به جای رویکردهای سازندهتر به عدالت شود.
5. همدلی میتواند در روابط شخصی عاطفی خستهکننده باشد
همدلی در این زمینه مانع میشود و به طرز طمعورزی بر روی هیجان کوتاهمدت افزایش خوشحالی فرزندان شما در حال حاضر تمرکز میکند، حتی به هزینه آنچه واقعاً برای آنها خوب است.
سرایت عاطفی. دائماً به عواطف دیگران پاسخ دادن میتواند منجر به خستگی و خستگی دلسوزی شود، به ویژه در حرفههای کمکرسان یا روابط نزدیک.
مسائل مرزی. همدلی بیش از حد میتواند خطوط بین خود و دیگران را محو کند و حفظ مرزهای سالم و مراقبت از خود را دشوار کند.
اولویتهای نادرست. در پرورش و دیگر روابط نزدیک، همدلی میتواند منجر به اولویت دادن به راحتی عاطفی کوتاهمدت به جای رشد و توسعه بلندمدت شود.
6. ایدئولوژیهای سیاسی به طور مستقیم به سطوح همدلی مرتبط نیستند
مخالفت با همدلی به شما نمیگوید که در مورد کنترل سلاح، مالیات، مراقبتهای بهداشتی و موارد مشابه چه فکری کنید؛ به شما نمیگوید که به چه کسی رأی دهید یا فلسفه سیاسی کلی شما چه باید باشد.
همدلی در سراسر طیف. هم ایدئولوژیهای لیبرال و هم محافظهکار میتوانند به همدلی برای گروهها یا افراد مختلف appeal کنند. تفاوت معمولاً در این است که چه کسی به عنوان شایسته همدلی دیده میشود.
تصمیمگیری منطقی. بسیاری از تصمیمات سیاستی مهم نیاز به تحلیل بیطرفانه و تفکر بلندمدت دارند و نه درگیری همدلانه با موارد خاص.
پایههای اخلاقی متنوع. دیدگاههای سیاسی تحت تأثیر مجموعهای از شهود و ارزشهای اخلاقی شکل میگیرند که همدلی تنها یکی از اجزای آن است.
7. تفکر منطقی برای پیشرفت اخلاقی ضروری است
ما موجودات عاطفی هستیم، اما همچنین موجودات منطقی هستیم که ظرفیت تصمیمگیری منطقی را داریم.
غلبه بر جانبداری. تفکر منطقی به ما اجازه میدهد تا جانبداریها و محدودیتهای ذاتی خود را شناسایی و اصلاح کنیم، از جمله آنهایی که ناشی از همدلی هستند.
گسترش دایرههای اخلاقی. پیشرفتهای اخلاقی تاریخی، مانند لغو بردهداری یا گسترش حقوق، اغلب توسط استدلالهای منطقی به جای احساسات همدلانه هدایت شدهاند.
مدیریت پیچیدگی. بسیاری از چالشهای اخلاقی مدرن شامل سیستمهای پیچیده و عواقب بلندمدت هستند که نیاز به تحلیل دقیق به جای واکنشهای غریزی دارند.
8. نیکوکاری مؤثر اولویت را به عقل بر جذابیتهای عاطفی میدهد
اگر کودکی گرسنه باشد، واقعاً مهم نیست که آیا غذا توسط یک کارمند کمکرسان خندان تحویل داده میشود که آن را به او میدهد و سپس او را در آغوش میگیرد، یا از آسمان توسط یک پهپاد پر سر و صدا رها میشود.
اهدا با تمرکز بر تأثیر. نیکوکاری مؤثر اهداکنندگان را تشویق میکند تا تأثیر واقعی کمکهای خود را در نظر بگیرند و نه رضایت عاطفی ناشی از بخشش.
تحلیل هزینه-اثربخشی. با ارزیابی منطقی مداخلات مختلف، میتوانیم کارآمدترین راهها برای بهبود زندگی و کاهش رنج را شناسایی کنیم.
غلبه بر محدودیتهای همدلانه. نیکوکاری مؤثر به ما اجازه میدهد تا به کسانی که ممکن است به طور طبیعی همدلی ما را برانگیزند، کمک کنیم، اما نیازهای آنها به همان اندازه فوری است.
9. خودکنترلی و هوش از اجزای کلیدی اخلاق هستند
برای بهتر کردن جهان، ما همچنین میخواهیم به مردم هوش بیشتری و خودکنترلی بیشتری عطا کنیم.
پایههای شناختی اخلاق. توانایی تفکر در مورد مسائل اخلاقی پیچیده و پیشبینی عواقب بلندمدت برای اتخاذ تصمیمات اخلاقی ضروری است.
تنظیم تکانه. خودکنترلی به ما اجازه میدهد تا پاسخهای عاطفی فوری، از جمله همدلانه، را نادیده بگیریم و به جای آن به اقدامهای اخلاقی بیشتر فکر شده بپردازیم.
توسعه اخلاقی. هم هوش و هم خودکنترلی با سطوح بالاتر استدلال اخلاقی و رفتار اخلاقی پایدارتر مرتبط هستند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب علیه همدلی به چالش کشیدن این باور میپردازد که همدلی بهطور کلی مفید است و استدلال میکند که میتواند منجر به تصمیمگیریهای جانبدارانه و غیرمنطقی شود. بلوم بین همدلی احساسی و همدلی عقلانی تمایز قائل میشود و دومی را در استدلالهای اخلاقی مورد تأکید قرار میدهد. در حالی که برخی از خوانندگان این کتاب را تحریککننده و با استدلالهای قوی یافتند، دیگران احساس کردند که کتاب تکراری است یا دیدگاههای مخالف را بهدرستی نمایندگی نمیکند. منتقدان از نوشتار واضح بلوم و استفادهاش از شواهد علمی تقدیر کردند، اما برخی عنوان کتاب را گمراهکننده یا استدلالها را فاقد تأثیر دانستند. بهطور کلی، این کتاب بحثهایی را درباره نقش همدلی در اخلاق و تصمیمگیری به راه انداخت.