نکات کلیدی
1. عادتپذیری و کمرنگ شدن جاذبه: مقیاس خاکستری طبیعی مغز
به نظر میرسد که همه چیز در هستی رنگ خود را از رنگ متوسط محیط اطراف ما میگیرد.
مغز ثابتها را فیلتر میکند. عادتپذیری، ویژگی اساسی زندگی، باعث میشود که ما به محرکهایی که تکرار میشوند، کمتر واکنش نشان دهیم. این بدان معناست که حتی بهترین چیزها در زندگی—روابط، شغلها، هنر—با گذشت زمان جاذبه خود را از دست میدهند. مغز ما آنچه را که جدید و متفاوت است، در اولویت قرار میدهد و قدیمی و پیشبینیشده را فیلتر میکند تا منابع را حفظ کرده و بر تهدیدات یا فرصتهای بالقوه تمرکز کند.
کمرنگ شدن تروکسلر. این اصل با کمرنگ شدن تروکسلر نشان داده میشود، جایی که تصاویر ثابت از دید ما ناپدید میشوند زیرا مغز به محرکهای تغییرناپذیر واکنش نشان نمیدهد. به همین ترتیب، ما بوی تنباکو یا صدای تهویه مطبوع را متوجه نمیشویم. این فرآیند به شرایط پیچیدهتری مانند ثروت، فقر و حتی تبعیض گسترش مییابد.
مدلهای داخلی. مغز ما مدلهای داخلی از موقعیتهای قابل پیشبینی ایجاد میکند و زمانی که تجربیات با این مدلها مطابقت دارد، واکنشهای ما را مهار میکند. به همین دلیل است که ما به پارس کردن سگ همسایه یا سر و صدای پسزمینه عادت میکنیم. درک این فرآیند کلید بازگرداندن حس شگفتی ما و پرداختن به چیزهای بدی است که دیگر متوجه آنها نمیشویم.
2. وقفهها شادی را دوباره شعلهور میکنند: لذتهای متناوب، نه راحتی مداوم
اگر من در طول هجده سال گذشته هر روز اینجا بودم، احتمالاً هنوز هم جادوگری در آن وجود نداشت. اما وقتی دور میشوم، خیلی دلم برایش تنگ میشود. سپس برمیگردم و دوباره جادو میکند.
وقفهها تحریککننده عدم عادتپذیری هستند. وقفههای مکرر از زندگی روزمره به ما اجازه میدهند تا بر شادی جزئیات تمرکز کنیم. دور بودن به ما این امکان را میدهد که چیزها را از دست بدهیم و سپس با چشمان تازه آنها را تجربه کنیم. به همین دلیل است که جولیا رابرتز، با وجود زندگی مرفهش، به شانس خوبش شگفتزده میشود زیرا او اغلب سفر میکند و به خانه برمیگردد.
ماکارونی و پنیر. لذت ناشی از عدم رضایت و ارضای متناوب خواستههاست. یک مطالعه نشان داد که افرادی که هر روز ماکارونی و پنیر میخورند، با گذشت زمان از آن کمتر لذت میبرند، در حالی که کسانی که آن را هفتهای یک بار میخورند، همچنان از آن لذت میبرند. این نشان میدهد که قرار گرفتن مداوم در معرض یک چیز، لذت را کاهش میدهد، در حالی که وقفهها اجازه کشف دوباره را میدهند.
وقفههای کوچک. حتی وقفههای کوچک نیز میتوانند عدم عادتپذیری را تحریک کرده و شادی را برانگیزند. مطالعات نشان میدهند که گوش دادن به موسیقی با وقفههای کوچک در بین آن، لذت را نسبت به گوش دادن مداوم افزایش میدهد. این وقفهها، صرفنظر از اینکه در آنها چه میکنید، تمایل به عادت کردن به چیزهای خوب را کاهش میدهند و باعث میشوند که لحظات شادی طولانیتر بمانند.
3. یکنواختی میانسالی: نارضایتی از توقف تغییر
اوه! امیدوارم اینگونه نباشم. این هیچ فضایی برای پیشرفت باقی نمیگذارد و من قصد دارم در جهات مختلف پیشرفت کنم.
بحران میانسالی. "بحران میانسالی" که از آن میترسیم، اغلب ریشه در توقف تغییر و یادگیری دارد. افراد در دهههای چهل و پنجاه زندگی خود در کشورهای مختلف و شرایط گوناگون، کاهش شادی را تجربه میکنند. این به این دلیل است که آنها احساس میکنند در یک وضعیت ثابت گیر کردهاند و تغییر، یادگیری و غیرقابل پیشبینی بودن در زندگیشان کمتر شده است.
ثبات بد نیست. ثبات چیز بدی نیست و زندگی ممکن است به معنای متعارف "خوب" باشد. اما تغییر کمتر، یادگیری کمتر و ناشناخته یا غیرقابل پیشبینی بودن کمتر وجود دارد. ممکن است افراد چیزهای خوبی در زندگی خود داشته باشند، اما بسیاری از آنها ثابتهایی هستند که به آنها عادت کردهاند.
شادی در میانسالی تغییر میکند. شادی در مراحل بعدی زندگی به سمت بهبودی میرود. آن تصویر از پیرمرد بدخلق؟ دادهها آن را تأیید نمیکنند. ممکن است تعجبآور به نظر برسد، اما نشان داده شده است که شادی پس از میانسالی افزایش مییابد و تا دو سال آخر زندگی ادامه دارد. شاید این به این دلیل است که در دوران پس از میانسالی (اواخر پنجاه، اوایل شصت) تغییر دوباره آغاز میشود—فرزندان از خانه میروند، ماجراجوییها در پیش است، افراد بازنشسته میشوند و به دنبال افقهای جدید میگردند.
4. تجربیات بر داراییها: خاطرات ماندگار در برابر هیجانهای زودگذر
هیچ چیز ناامیدکنندهتر از یک طرح شادی نیست.
تجربیات شادی بیشتری ایجاد میکنند. تجربیات (تعطیلات، وعدههای غذایی، کنسرتها، دورهها) معمولاً شادی بیشتری نسبت به داراییهای جدید (ماشینها، خانهها، تبلتها) ایجاد میکنند. این به این دلیل است که رضایت از کالاهای مادی به سرعت با گذشت زمان کاهش مییابد، در حالی که رضایت از تجربیات کاهش نمییابد و اغلب افزایش مییابد. شادی ناشی از یک یخچال جدید به سرعت محو میشود، در حالی که یادآوری یک کنسرت عالی برای یک عمر باقی میماند.
داراییها زودگذر هستند. در زمان خرید، هیچ تفاوتی در میزان شادی که این چیزها به مردم میدهند وجود ندارد. در حالی که رضایت از کالاهای مادی به سرعت کاهش مییابد، رضایت از تجربیات کاهش نمییابد. تحقیقات نشان میدهند که این رضایت اغلب افزایش مییابد! شادی که از یخچالها و کنسرتها به دست میآورید ممکن است در ابتدا تقریباً یکسان باشد، اما در حالی که به سرعت به یخچالهای با درهای فرانسوی عادت میکنید، شادی ناشی از یادآوری تماشای پرنس در O2 Arena در لندن قبل از مرگ زودهنگامش برای یک عمر باقی میماند.
پشیمانی از عدم خرید یک تجربه. تأثیر ماندگار تجربیات بر شادی نسبت به تأثیر زودگذر داراییها ممکن است یکی از دلایلی باشد که مردم بیشتر از عدم خرید یک تجربه (سفر به پاریس، سواری با پونی) پشیمان میشوند تا از عدم خرید یک چیز. ما اغلب فکر میکنیم که داراییها طولانیتر باقی میمانند، اما در ذهن انسان، دارایی ممکن است زودگذر باشد و تجربه ممکن است برای همیشه باقی بماند.
5. پیکربندی نادرست رسانههای اجتماعی: توهم نرمال
ما انسانها میتوانیم به بسیاری از چیزها عادت کنیم؛ آسان است که به حالت استرس مزمن و حواسپرتی وارد شویم بدون اینکه هرگز فکر کنیم که اوضاع میتواند متفاوت باشد.
رسانههای اجتماعی ادراک را تغییر میدهند. رسانههای اجتماعی ادراک ما از "نرمال" را تغییر میدهند و آنچه را که انتظار داریم تجربه کنیم و آنچه را که شگفتانگیز میدانیم، تغییر میدهند. قرار گرفتن مداوم در معرض زندگیهای انتخابی دیگران سطح عادتپذیری ما را تغییر میدهد و منجر به احساس ناکافی بودن و ناامیدی میشود. این به این دلیل است که ارزیابی صریح شما از آنچه خوب است، به سرعت به اندازه احساسات شما عادت نمیکند.
سمزدایی از فیسبوک. مطالعات نشان میدهند که افراد بدون فیسبوک شادتر هستند. غیرفعال کردن حسابها منجر به افزایش شادی، رضایت از زندگی و کاهش افسردگی و اضطراب میشود. این به این دلیل است که رسانههای اجتماعی مانند یک تحریک مداوم عمل میکنند و حذف آنها به ما اجازه میدهد بر زندگی خود تمرکز کنیم.
اعتیاد. رسانههای اجتماعی میتوانند اعتیادآور باشند و یک تمایل مداوم برای درگیر شدن ایجاد کنند، با وجود اثرات منفی. این به این دلیل است که عدم درگیری باعث درد و رنج میشود. هر چه بیشتر وارد شویم، بیشتر نیاز داریم که وارد شویم تا همان افزایش عاطفی را به دست آوریم و این یک چرخه معیوب ایجاد میکند.
6. تغییر برای خوب: خوب را تکهتکه کن، بد را یکجا ببلع
تغییر برای شما خوب خواهد بود.
تغییر تنوع را معرفی میکند. تغییر تنوع را معرفی میکند، اما همچنین هزینهای دارد؛ میتواند دردسر و همچنین ریسک ایجاد کند، زیرا هرگز نمیدانید تغییر چه چیزی به همراه خواهد داشت. بنابراین افراد ممکن است از ایجاد تغییر خودداری کنند، حتی زمانی که شرایط فعلی آنها چندان خوب نیست یا حتی بد است.
تغییر خوب است. افرادی که سکه مجازی آنها به سمت بالا افتاد، ۲۵ درصد بیشتر احتمال داشت که تغییر کنند. مهمتر اینکه، مشخص شد که تغییر به طور متوسط خوب است. کسانی که تغییر کردند، به طور قابل توجهی شادتر از کسانی بودند که تغییر نکردند.
خوب را تکهتکه کن. وقتی صحبت از تجربیات لذتبخش میشود، ممکن است بهتر باشد که آن تجربیات را به تکههای کوچک تقسیم کنید. به تعطیلات فکر کنید، به عنوان مثال. چند سال پیش، تالی به یک سفر کاری به یک استراحتگاه آفتابی در جمهوری دومینیکن رفت. مأموریت او این بود که بفهمد چه چیزی باعث شادی مسافران میشود و چرا. او از افراد درباره تجربیاتشان مصاحبه کرد و از آنها خواست تا نظرسنجی پر کنند. وقتی دادهها جمعآوری شد، او یک کلمه را مشاهده کرد که بارها و بارها تکرار میشد: اولین. مسافران درباره شادی "دیدن اقیانوس برای اولین بار"، "اولین شنا در استخر"، "اولین جرعه از یک کوکتل تعطیلات" صحبت میکردند. اولینها به نظر میرسیدند بسیار مهم هستند.
7. تابآوری: بازگشت از چالشهای زندگی
تابآوری توانایی ما برای بازگشت از چالشهای زندگی و دشواریهای غیرمنتظره است و از ما در برابر اختلالات عاطفی و روانی محافظت میکند.
تاریخچه سلامت روان. افرادی که مشکلات سلامت روان پیشین دارند، در سازگاری با تغییرات زندگی به ویژه سختی میکشند. در ابتدای پاندمی، تأثیر آن بر رضایت زندگی افراد یکسان بود، صرفنظر از تاریخچه سلامت روان. بزرگترین تفاوت بلافاصله پس از شروع قرنطینه ظاهر میشود.
اختلال سازگاری. اختلال سازگاری وضعیتی است که در آن افراد در پاسخ به تغییرات عمده زندگی، چه خوب و چه بد، احساس غم، ناامیدی و احساس غرق شدن میکنند. به طرز عجیبی، رویدادهای مثبت مانند به دست آوردن یک شغل رویایی جدید، بهبودی از سرطان پس از یک مبارزه طولانی و پیدا کردن عشق میتوانند همه یک اپیزود را تحریک کنند.
درمان مواجهه. درمان مواجهه رایجترین درمان برای فوبیاها و اختلال وسواس فکری-عملی (که اغلب شامل ترس از میکروبهاست) است. هدف این درمان این است که شما را در معرض چیزی قرار دهد که شما را میترساند تا به عادتپذیری برسید. کلید این است که قرار گرفتن در معرض به گونهای کنترل شود که تدریجی باشد—یک پرنده در یک زمان—و این کار در محیطی انجام شود که احساس امنیت کنید.
8. خلاقیت: غلبه بر عادتپذیری تفکر
بدون تغییر، نوآوری، خلاقیت یا انگیزه برای بهبود وجود ندارد.
تغییر عدم عادتپذیری را تحریک میکند. حتی تغییرات جزئی نیز میتوانند عدم عادتپذیری را تحریک کنند و نشان دهند که یک وضعیت جدید باید پیموده شود. در نتیجه، افراد بیشتر احتمال دارد که وضعیت موجود را دوباره بررسی کنند. به عنوان مثال، پس از اینکه افراد به یک کشور جدید نقل مکان میکنند، در حل معماهای خلاقانه بهتر میشوند.
عادتپذیری کند. عادتپذیری کند ممکن است به فرد این امکان را بدهد که آنچه را که دیگران نمیبینند، ببیند و بنابراین فرصتهای بهبود را درک کند. اگر فرضیات کمتری درباره اینکه اوضاع باید چگونه باشد، داشته باشید، ممکن است به امکانات جدید باز باشید.
خارجیها. تفکر جدید و اصالت واقعی اغلب از افرادی میآید که به نوعی خارجی هستند—افرادی که دانش یا مهارتهای متفاوتی از دیگران در این زمینه دارند. در حقوق، برخی از خلاقانهترین کارها در پنجاه سال گذشته از حوزه اقتصاد آمده است.
9. دروغ: اثر گلوله برفی نادرستی
این با شما شروع میشود که کمی دروغ بگویید، شاید چند صد، چند هزار. شما با آن راحت میشوید و قبل از اینکه بدانید، به چیزی بزرگ تبدیل میشود.
مغز به دروغ عادت میکند. با هر دروغ اضافی، ما کاهش واکنش آمیگدال را مشاهده میکنیم—نوعی عادتپذیری به دروغ. هر چه کاهش حساسیت مغز به نادرستی بیشتر باشد، بیشتر دروغ میگوییم وقتی که فرصتی برای این کار داریم.
احساسات محو میشوند. دروغگویی مکرر مانند عطر چنل است که بارها و بارها استفاده میکنید. در ابتدا، هر بار که آن را اسپری میکنید، به راحتی بوی خاص آن را تشخیص میدهید. اما با گذشت زمان و با استفاده مکرر، به سختی میتوانید حضور آن را حس کنید، بنابراین آن را بیشتر و بیشتر اسپری میکنید، غافل از اینکه چرا هیچکس در سفر صبحگاهیتان کنار شما نمینشیند.
در نطفه خفهاش کنید. دانستن اینکه نادرستی به دلیل عادتپذیری افزایش مییابد، پیامدهای روشنی برای کاهش آن در خانه و محل کار دارد: در نطفه خفهاش کنید. اگر تخلفات کوچک را نادیده بگیرید، ممکن است به آرامی به اعمالی با عواقب جدی تبدیل شوند. افراد ممکن است به دروغگویی عادت کنند و دیگر آن را نادرست ندانند.
10. اطلاعات نادرست: قدرت تکرار و تعصب حقیقت
شعارها باید به طور مداوم تکرار شوند تا آخرین فرد نیز مفهوم را درک کند.
اثر حقیقت توهمی. هرگاه یک دروغ تکرار شود، مردم تمایل دارند فکر کنند که حقیقت دارد. همانطور که به زودی توضیح خواهیم داد، این تا حدی به این دلیل است که وقتی یک بیانیه بارها و بارها تکرار میشود، مغز شما آن را کمتر و کمتر به عنوان یک چیز شگفتانگیز یا جدید پردازش میکند. نتیجه این است که شما بیشتر احتمال دارد آن را به عنوان یک واقعیت بپذیرید.
آشنا، حقیقتیتر. تکرار احساس آشنایی ایجاد میکند. و وقتی چیزی آشنا به نظر میرسد، فرض میکنید که حقیقت دارد. این به این دلیل است که در زندگی، احساس آشنایی اغلب (به درستی) با حقیقت مرتبط است و احساس شگفتی اغلب (به درستی) با غیرقابل باور بودن مرتبط است.
آسانتر، حقیقتیتر. وقتی پردازش اطلاعات برای شما به دلیل تکرار آسان است (یعنی پاسخ عصبی کمتری)، شما بیشتر احتمال دارد آن را به عنوان حقیقت بپذیرید. اطلاعاتی که پردازش آن آسانتر است—شاید به این دلیل که با رنگهای برجسته مانند قرمز چاپ شده یا با فونتهای آسانخوان ارائه شده است—بیشتر احتمال دارد که مورد باور قرار گیرد.
11. ریسک: مسیر خطرناک تشدید
منطقه راحتی من مانند یک حباب کوچک در اطراف من است و من آن را در جهات مختلف فشار دادهام و بزرگتر و بزرگتر کردهام تا این اهداف که به نظر کاملاً دیوانهوار میرسید، در نهایت در قلمرو ممکن قرار بگیرند.
عادتپذیری به ریسک. عادتپذیری به ریسک تمایل به درک یک رفتار به عنوان کمخطرتر و کمخ
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب نگاه دوباره با نظرات متنوعی مواجه شد و میانگین امتیاز آن ۳.۶۶ از ۵ بود. برخی از خوانندگان این کتاب را بینشزا و جذاب دانستند و به بررسی عادتها و تأثیر آنها بر زندگی روزمره اشاره کردند. در مقابل، برخی دیگر آن را تکراری و فاقد عمق لازم ارزیابی کردند و پیشنهاد دادند که بهتر بود بهصورت یک مقاله ارائه میشد. رویکرد علمی کتاب و مثالهای واقعی آن مورد توجه برخی قرار گرفت، در حالی که دیگران داستانهای شخصی و زیرمتنهای سیاسی را حواسپرتکن دانستند. چندین منتقد اشاره کردند که ایدههای اصلی کتاب میتوانست بهصورت خلاصهتری منتقل شود.
Similar Books









