نکات کلیدی
1. عشق و رواندرمانی به شیوههای پیچیدهای در هم تنیدهاند
من از اینکه جلاد عشق باشم متنفرم.
عشق در رواندرمانی پیچیده است. رابطهی درمانی اغلب بازتابی از روابط عاشقانه است و این امر آن را به ابزاری قدرتمند برای بهبود تبدیل میکند، اما همچنین میتواند منبعی از تعارض باشد. بیماران ممکن است احساسات شدیدی نسبت به درمانگران خود پیدا کنند و مسائل حلنشده از روابط گذشته را منتقل کنند. درمانگران باید این احساسات پیچیده را مدیریت کنند و در عین حال مرزهای حرفهای را حفظ کنند.
چالشهای درمانی مرتبط با عشق:
- انتقال: بیماران احساسات خود را به درمانگران منتقل میکنند
- انتقال متقابل: واکنشهای احساسی درمانگران به بیماران
- مسائل مرزی: حفظ فاصله حرفهای در عین ایجاد اعتماد
- کمک به بیماران در مدیریت روابط عاشقانه خارج از درمان
2. تعصبات شخصی درمانگر میتواند بر درمان تأثیر بگذارد
بیچاره بتی—خدا را شکر، خدا را شکر—هیچکدام از اینها را نمیدانست وقتی که بیگناه به سمت صندلی من حرکت کرد، به آرامی بدنش را پایین آورد، چینهایش را مرتب کرد و با پاهایی که به کف زمین نمیرسید، به من با انتظار نگاه کرد.
درمانگران هم انسان هستند. تعصبات شخصی، پیشداوریها و تجربیات زندگی بهطور اجتنابناپذیری بر رویکرد درمانگر به درمان تأثیر میگذارد. شناخت و پرداختن به این تعصبات برای درمان مؤثر ضروری است. در مورد بتی، انزجار اولیه درمانگر نسبت به بیماران چاق میتوانست درمان را مختل کند اگر بررسی نمیشد.
مراحل برای درمانگران جهت پرداختن به تعصبات شخصی:
- خودآگاهی: شناخت محرکها و واکنشهای شخصی
- نظارت: بحث در مورد موارد چالشبرانگیز با همکاران
- آموزش مداوم: یادگیری درباره جمعیتهای متنوع بیماران
- درمان شخصی: کار بر روی مسائل شخصی خود
- تأمل اخلاقی: بررسی منظم رفتار حرفهای
3. مسائل وجودی حلنشده اغلب بهصورت مشکلات دیگر ظاهر میشوند
مطمئن بودم که اولین برداشت من نزدیک به واقعیت بود: اینکه بازنشستگی قریبالوقوع او اضطرابهای بنیادی زیادی درباره فناپذیری، پیری و مرگ را برانگیخته بود و او سعی داشت با این اضطراب از طریق تسلط جنسی مقابله کند.
نگرانیهای وجودی زیربنای بسیاری از علائم هستند. بیماران اغلب با مشکلات خاصی مانند اختلالات جنسی یا افسردگی مراجعه میکنند که ممکن است ریشه در مسائل وجودی عمیقتری داشته باشند. در مورد ماروین، مشکلات جنسی و میگرنهای او احتمالاً تجلی اضطراب درباره پیری و مرگ بودند که با بازنشستگی قریبالوقوع او تحریک شده بودند.
مسائل وجودی رایج در درمان:
- ترس از مرگ و عدم وجود
- جستجوی معنا و هدف
- مسئولیت و آزادی
- انزوا و ارتباط
- هویت و ارزش خود
4. رابطه درمانی عامل قدرتمندی برای تغییر است
درام بازگشت به سنین کودکی و بازسازی روابط محارم (یا هر پروژه درمانی کاتارتیک یا فکری دیگر) تنها به این دلیل شفابخش است که به درمانگر و بیمار فعالیت مشترک جالبی ارائه میدهد در حالی که نیروی واقعی درمانی—رابطه—بر روی درخت در حال رسیدن است.
رابطه شفابخش است. در حالی که تکنیکها و مداخلات درمانی خاص مهم هستند، کیفیت رابطه بین درمانگر و بیمار اغلب مهمترین عامل در ترویج تغییر است. این رابطه فضایی امن برای بیماران فراهم میکند تا مسائل خود را بررسی کنند، پذیرش را تجربه کنند و روشهای جدیدی برای ارتباط با دیگران تمرین کنند.
عناصر کلیدی یک رابطه درمانی:
- همدلی و درک
- پذیرش بیقید و شرط
- اصالت و صداقت
- اعتماد و محرمانگی
- تعیین اهداف مشترک
5. رویاها میتوانند اضطرابها و خواستههای عمیق را آشکار کنند
با وجود رویاها، من به توصیه یک دوره درمان زناشویی، شاید هشت تا دوازده جلسه، ادامه دادم. چندین گزینه پیشنهاد دادم: اینکه خودم با هر دوی آنها ملاقات کنم؛ آنها را به شخص دیگری ارجاع دهم؛ یا فیلیس را برای چند جلسه به یک درمانگر زن ارجاع دهم و سپس چهار نفر ما—فیلیس، ماروین، من و درمانگر او—در جلسات مشترک ملاقات کنیم.
رویاها بینشهایی به ناخودآگاه ارائه میدهند. در حالی که ماروین در بیداری به نظر میرسید که به دروننگری مقاوم است، رویاهای او دنیای درونی غنیای را پر از نمادگرایی و تعارضات حلنشده آشکار کردند. این رویاها مواد ارزشمندی برای درک اضطرابها و خواستههای عمیقتر او فراهم کردند که در ارتباطات آگاهانهاش آشکار نبودند.
تحلیل رویاها در درمان:
- تشویق بیماران به ثبت رویاها
- بررسی تصاویر و احساسات رویا
- در نظر گرفتن نمادگرایی شخصی و فرهنگی
- ارتباط محتوای رویا با زندگی بیداری
- استفاده از رویاها به عنوان نقطه شروع برای بررسی عمیقتر
6. غم و اندوه فرآیندی چندوجهی است که بر هویت تأثیر میگذارد
این بحثها سیلی از خاطرات دردناک درباره یک عمر طرد شدن توسط مردان را آزاد کرد. او هرگز به یک قرار ملاقات دعوت نشده بود و هرگز در یک رقص یا مهمانی مدرسه شرکت نکرده بود. او نقش محرم اسرار را به خوبی بازی میکرد و به بسیاری از دوستانش در برنامهریزی عروسیهایشان کمک کرده بود. حالا تقریباً همه آنها ازدواج کرده بودند و او دیگر نمیتوانست از خود پنهان کند که برای همیشه نقش ناظر انتخابنشده را بازی خواهد کرد.
غم و اندوه بر خودادراکی تأثیر میگذارد. فرآیند سوگواری فراتر از از دست دادن فوری است و بر حس هویت و جایگاه فرد در جهان تأثیر میگذارد. سفر کاهش وزن بتی فرآیند سوگواری پیچیدهای را برای زندگیای که نزیسته بود و روابطی که از دست داده بود، برانگیخت.
جنبههای غم و اندوه در درمان:
- از دست دادن خودهای بالقوه و آیندههای خیالی
- تغییر در نقشها و روابط اجتماعی
- تغییر در تصویر بدن و عزت نفس
- بازتعریف اهداف و ارزشهای شخصی
- ادغام از دست دادن در روایت زندگی
7. اسرار و شرم میتوانند پیشرفت درمانی را مختل کنند
این کلمات به سرعت گفته شدند، اما ریتم برای جمله آخر کند شد. سپس او به من نگاه کرد و چشمانش را به من دوخت. این خود غیرمعمول بود، زیرا او به ندرت مستقیماً به من نگاه کرده بود. شاید اشتباه میکردم، اما فکر میکنم چشمانش میگفتند، "آیا حالا راضی هستی؟"
اسرار موانع ایجاد میکنند. بیماران اغلب به دلیل شرم، ترس یا تمایل به محافظت از خود یا دیگران اطلاعات را پنهان میکنند. این اسرار میتوانند پیشرفت درمانی را با محدود کردن درک درمانگر و جلوگیری از بررسی کامل مسائل مهم مختل کنند. در مورد پنی، افشای راز او درباره واگذاری دوقلوهایش برای فرزندخواندگی گامی حیاتی در فرآیند بهبودی او بود.
پرداختن به اسرار در درمان:
- ایجاد فضایی بدون قضاوت
- بررسی عملکرد پنهانکاری در زندگی بیمار
- بحث در مورد مزایای بالقوه افشا
- احترام به زمانبندی و آمادگی بیمار
- پردازش احساسات پیرامون افشا
8. جستجوی معنا در مرکز وجود انسانی قرار دارد
معنا از فعالیت معنادار ناشی میشود: هرچه بیشتر بهطور عمدی به دنبال آن باشیم، کمتر احتمال دارد که آن را پیدا کنیم؛ سوالات منطقی که میتوان درباره معنا مطرح کرد همیشه از پاسخها پیشی میگیرند.
معنا از طریق مشارکت پدیدار میشود. جستجوی معنا یک انگیزه اساسی انسانی است، اما اغلب زمانی که بهطور مستقیم دنبال میشود، گریزان است. در عوض، معنا تمایل دارد به عنوان محصول جانبی مشارکت در فعالیتهای هدفمند، روابط و رشد شخصی پدیدار شود. درمانگران میتوانند به بیماران کمک کنند تا با تشویق به مشارکت فعال در زندگی به جای تأمل انتزاعی، معنا را کشف کنند.
راههایی برای پرورش معنا در زندگی:
- پرورش روابط و مشارکت در جامعه
- دنبال کردن علایق و اشتیاقهای شخصی
- تعیین و کار بر روی اهداف
- مشارکت در اهدافی بزرگتر از خود
- تمرین قدردانی و ذهنآگاهی
9. پیری و مرگ نگرانیهای جهانی در درمان هستند
از دست دادن والدین یا دوستی مادامالعمر اغلب به معنای از دست دادن گذشته است: شخصی که مرده ممکن است تنها شاهد زنده دیگر رویدادهای طلایی گذشته باشد. اما از دست دادن یک فرزند به معنای از دست دادن آینده است: آنچه از دست رفته چیزی کمتر از پروژه زندگی فرد نیست—آنچه برای آن زندگی میکند، چگونه خود را به آینده پیشبینی میکند، چگونه ممکن است امیدوار باشد که از مرگ فراتر رود (در واقع، فرزند فرد به پروژه جاودانگی او تبدیل میشود).
مواجهه با مرگ و میر تحولآفرین است. پیری و اجتنابناپذیری مرگ موضوعات مرکزی در زندگی بسیاری از بیماران هستند، حتی اگر بهطور صریح مورد بحث قرار نگیرند. درمانگران باید به بیماران کمک کنند تا با این نگرانیهای وجودی که اغلب زیربنای مسائل دیگر هستند، کنار بیایند. مواجهه با مرگ و میر میتواند به رشد شخصی عمیق و بازنگری در اولویتهای زندگی منجر شود.
پرداختن به مرگ و میر در درمان:
- بررسی باورهای بیماران درباره مرگ و زندگی پس از مرگ
- بحث در مورد ترسها و اضطرابهای پیرامون پیری و مرگ
- کمک به بیماران در اولویتبندی آنچه واقعاً برای آنها مهم است
- تشویق به فعالیتهای ساختن میراث
- پرورش پذیرش طبیعت محدود زندگی
10. شخصیتهای چندگانه جنبههای تکهتکهشده خود را منعکس میکنند
مارژ، لطفاً درک کن که اگرچه من داستانی درباره تو نوشتهام، این کار را برای این انجام نمیدهم که به تو اجازه وجود بدهم. تو بدون فکر کردن یا نوشتن من درباره تو وجود داری، همانطور که من وقتی تو به من فکر نمیکنی به وجود خود ادامه میدهم.
تکهتکه شدن به عنوان مکانیزم مقابله. شخصیتهای چندگانه، یا اختلال هویت تجزیهای، اغلب به عنوان پاسخی به تروما شدید توسعه مییابند. این شخصیتهای جایگزین جنبههای تکهتکهشده خود را نشان میدهند که برای محافظت از هویت اصلی جدا شدهاند. در مورد مارژ، شخصیت جایگزین او "من" جنبههایی از خود را تجسم میکرد که او در ادغام آنها در هویت آگاهانهاش مشکل داشت.
رویکردهای درمانی به شخصیتهای چندگانه:
- ایجاد اعتماد و امنیت در رابطه درمانی
- بررسی عملکرد هر شخصیت
- تسهیل ارتباط بین شخصیتها
- ادغام جنبههای تکهتکهشده خود
- پرداختن به تروما و مسائل دلبستگی زیربنایی
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب قصههای عشق و اعدام و دیگر داستانهای رواندرمانی نظرات متفاوتی را به خود جلب کرد. بسیاری از خوانندگان صداقت و بینشهای یالوم در زمینهی رواندرمانی را ستودند و داستانهای بیماران را جذاب و اندیشهبرانگیز یافتند. با این حال، برخی از خوانندگان از نگرشهای قضاوتگرانه یالوم و عدم همدلی او، بهویژه در مورد ظاهر فیزیکی بیماران، ناراضی بودند. منتقدان احساس کردند که او گاهی اوقات خودخواه و متکبر به نظر میرسد. با وجود این جنجالها، بسیاری کتاب را درک روشنی از فرآیند درمان و طبیعت انسانی دانستند و از بازتابهای صادقانه یالوم دربارهی نقصها و تعصبات خود بهعنوان یک درمانگر قدردانی کردند.