نکات کلیدی
۱. جهانیشدن نیازمند اخلاقی جهانی فراتر از مرزهای ملی است
فرض اصلی این کتاب این است که موفقیت ما در عبور از دوران جهانیشدن (و شاید حتی امکان عبور از آن) بستگی به واکنش اخلاقی ما نسبت به این ایده دارد که ما در یک جهان زندگی میکنیم.
ارتباط متقابل غیرقابل انکار است. رویدادهایی مانند حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر و تأثیر جهانی انتشار گازهای گلخانهای نشان میدهد که اقدامات در یک نقطه از جهان به شدت بر دیگر نقاط تأثیر میگذارد. هیچ کشوری، هرچقدر هم قدرتمند باشد، منزوی نیست. این ارتباط متقابل نیازمند تغییر در نگرش اخلاقی ما از منافع صرفاً ملی به دیدگاهی جهانی است.
اخلاق سنتی ناکافی است. چارچوبهای اخلاقی کنونی ما که اغلب بر اساس مفهوم دولت-ملتهای مستقل شکل گرفتهاند، در مواجهه با چالشهای جهانی ناکارآمدند. فیلسوفانی مانند جان رالز در کتاب تأثیرگذار خود «نظریه عدالت» تنها به عدالت درون یک جامعه محدود پرداختند و بیعدالتیهای گسترده بین ملتها را نادیده گرفتند. این گرایش ملیگرایانه در نظریه اخلاقی به تدریج غیرقابل دفاع میشود.
اخلاق جدیدی در حال شکلگیری است. پیشرفتهای فناوری که امکان جهانیشدن را فراهم کردهاند، پایههای مادی اخلاقی نوین و جهانی را نیز ایجاد کردهاند. همانطور که اخلاق از سطح قبیلهای به ملی ارتقا یافت با گسترش جوامع، مخاطبان جهانی ایجاد شده توسط ارتباطات مدرن نیاز به توجیه رفتارهای ما در برابر کل جهان را به وجود آورده است. این زمینهای برای اخلاقی است که منافع همه ساکنان کره زمین را در نظر میگیرد.
۲. تغییرات اقلیمی آسیبپذیری مشترک و مسئولیت نابرابر ما را آشکار میکند
هیچ نمونهای روشنتر از تأثیر فعالیتهای انسانی بر جو زمین وجود ندارد که ضرورت اقدام جهانی انسانها را نشان دهد.
جو زمین مخزن مشترک است. فعالیتهای انسانی، بهویژه سوختن سوختهای فسیلی، اقلیم جهانی را تغییر داده و باعث افزایش دما، سطح دریاها و وقوع رویدادهای آب و هوایی شدید شده است. این تغییرات به طور نامتناسبی به فقیرترین جمعیتهای جهان آسیب میرساند که کمترین توانایی را برای سازگاری دارند. این آسیبپذیری مشترک ضرورت اقدام جمعی را برجسته میکند.
انتشار تاریخی گازها بارهای نابرابر ایجاد کرده است. کشورهای ثروتمند، بهویژه ایالات متحده، سهم عمدهای از انتشار گازهای گلخانهای تاریخی را بر عهده دارند. اصل «آلودهکننده باید بپردازد» نشان میدهد که این کشورها مسئولیت اصلی مقابله با تغییرات اقلیمی را دارند. حتی به ازای هر نفر، کشورهای ثروتمند به مراتب بیشتر از کشورهای فقیر گاز منتشر میکنند.
عدالت مستلزم راهحلهای عادلانه است. اصول عدالت، چه بر اساس تاریخچه و چه بر اساس سهم برابر سرانه از ظرفیت جو، نشان میدهد که کشورهای ثروتمند باید به طور چشمگیری انتشار گازهای خود را کاهش دهند. مکانیزمهایی مانند تجارت جهانی انتشار گازها بر اساس سهم برابر سرانه میتواند این انتقال را تسهیل کند و در عین حال به کشورهای در حال توسعه داراییهای ارزشمندی برای فروش بدهد.
۳. جهانیشدن اقتصادی تجارت را بر دیگر ارزشهای حیاتی اولویت میدهد
سوءاستفاده از تمایز محصول/فرآیند... برای درک تأثیر قوانین سازمان تجارت جهانی در بسیاری از حوزهها حیاتی است.
نقش بحثبرانگیز سازمان تجارت جهانی. سازمان تجارت جهانی، نهادی کلیدی در جهانیشدن اقتصادی، به دلیل اولویت دادن به تجارت آزاد بر ارزشهایی مانند حفاظت از محیط زیست، رفاه حیوانات و حقوق بشر به شدت مورد انتقاد است. هیئتهای حل اختلاف این سازمان اغلب قوانین ملی را که برای حمایت از این ارزشها وضع شدهاند، اگر مانع تجارت تلقی شوند، لغو کردهاند.
قاعده نادرست محصول/فرآیند. اتکای سازمان تجارت جهانی به تمایز بین ماهیت ذاتی محصول و فرآیند تولید آن از نظر اخلاقی مشکلساز است. این قاعده کشورها را از ممنوع کردن واردات بر اساس روش تولید، حتی اگر شامل آسیبهای شدید زیستمحیطی، ظلم به حیوانات یا نقض حقوق بشر باشد، بازمیدارد. این امر عملاً منافع تجاری را بر دیگر ملاحظات اولویت میدهد.
کاهش حاکمیت ملی. اگرچه عضویت در سازمان تجارت جهانی بر اساس توافق بین دولتهای مستقل است، اما عملاً استقلال ملی را محدود میکند. فشار برای باقی ماندن در نظام تجارت جهانی، تصویب سیاستهایی که با قوانین سازمان مغایرت دارند را دشوار میسازد، حتی اگر این سیاستها بازتاب اراده دموکراتیک و ارزشهای شهروندان باشند.
۴. حاکمیت دولت مطلق نیست؛ وظیفهای برای حفاظت وجود دارد
حمایت از ممنوعیت جهانی مؤثر نسلکشی و جنایات علیه بشریت بیش از هر موضوع دیگری نشان میدهد که مفهوم حقوق حاکمیتی دولتها در پنجاه سال گذشته چگونه تغییر کرده است.
جنایات فجیع نیازمند مداخلهاند. نسلکشیها و جنایات علیه بشریت در قرن گذشته نشان دادهاند که ایده سنتی حاکمیت مطلق دولت، که به حکومت اجازه میدهد هر کاری در مرزهای خود انجام دهد، از نظر اخلاقی غیرقابل قبول است. اعمالی وجود دارند که رژیم را از حق عدم مداخله محروم میکنند.
مسئولیت حفاظت. اجماع رو به رشدی وجود دارد که حاکمیت به معنای مسئولیت دولت در حفاظت از مردمش است. وقتی دولتی قادر یا مایل به این کار نیست، این مسئولیت به جامعه بینالمللی منتقل میشود. معیارهای مداخله شامل از دست دادن گسترده جان یا پاکسازی قومی، چه عمدی و چه ناشی از ناکارآمدی دولت است.
مشروعیت اهمیت دارد. دیدگاه دموکراتیک حاکمیت معتقد است مشروعیت دولت از اراده مردم ناشی میشود. رژیمهایی که قدرت را با زور و سرکوب به دست میآورند و حفظ میکنند، مشروعیت ندارند و نباید با اصل عدم مداخله در هنگام ارتکاب جنایات محافظت شوند.
۵. حقوق و نهادهای بینالمللی در مسیر عدالت جهانی در حال تحولاند
بنابراین جهان برای اولین بار دارای نهادی دائمی برای اجرای حقوق کیفری بینالمللی است.
از نورنبرگ تا دیوان کیفری بینالمللی. محاکمه رهبران نازی در نورنبرگ مفهوم مسئولیت کیفری بینالمللی را پایهگذاری کرد. دادگاههای بعدی برای یوگسلاوی و رواندا و تأسیس دیوان کیفری بینالمللی نشاندهنده حرکت به سوی نظام حقوقی جهانی است که افراد را فارغ از موقعیت رسمیشان برای نسلکشی و جنایات علیه بشریت پاسخگو میداند.
صلاحیت جهانی در حال گسترش است. ایده اینکه هر کشوری میتواند افراد را برای جدیترین جرایم بینالمللی، بدون توجه به محل وقوع جرم یا ملیت متهم یا قربانی، محاکمه کند، در حال پیشرفت است. پروندههایی مانند پینوشه و محاکمات رواندا در بلژیک نمونههایی از این اصل در حال تحولاند، هرچند چالشهایی باقی است.
نقش در حال تحول سازمان ملل. اگرچه منشور سازمان ملل در ابتدا بر عدم مداخله تأکید داشت، شورای امنیت به طور فزایندهای تهدیدات به صلح را به طور گسترده تفسیر کرده و مداخله در درگیریهای داخلی با جنایات گسترده را توجیه میکند. این موضوع همراه با تأسیس دیوان کیفری بینالمللی و اصل «مسئولیت حفاظت» نشاندهنده تغییر به سوی سازمان ملل به عنوان مجری عدالت جهانی است.
۶. جانبداری ملی نمیتواند بیتفاوتی نسبت به فقر مطلق را توجیه کند
فاصله بین این مقادیر نماد این است که برای بسیاری، دایره نگرانی نسبت به دیگران در مرزهای ملیشان متوقف میشود—اگر حتی تا آن حد هم گسترش یابد.
واقعیت تلخ نابرابری جهانی. اختلاف عظیم منابع در اختیار شهروندان کشورهای ثروتمند (مانند کمکهای سخاوتمندانه پس از ۱۱ سپتامبر) و فقر شدید میلیاردها نفر در جای دیگر، گسست اخلاقی عمیقی را نشان میدهد. در حالی که ما به راحتی به هموطنان کمک میکنیم، نگرانی ما اغلب به شدت در مرزهای ملی کاهش مییابد، حتی وقتی نیازها بسیار بیشتر است.
توجیه جانبداری دشوار است. اگرچه جانبداری نسبت به خانواده و دوستان از دیدگاه بیطرفانه قابل توجیه است (مثلاً برای ارتقای رفاه و روابط)، تعمیم این جانبداری قوی به همه هموطنان صرفاً به دلیل اشتراک ملیت، از نظر اخلاقی محل تردید است. استدلالهای مبتنی بر خویشاوندی، تبادل متقابل یا جامعه خیالی در توجیه نادیده گرفتن نیازمندان مطلق در جای دیگر ناکاماند.
فقر مطلق بر نگرانیهای نسبی اولویت دارد. حتی اگر دلایلی برای کاهش نابرابری درون جامعه خود وجود داشته باشد، این دلایل در برابر ضرورت فوری کاهش فقر مطلق کمرنگ میشوند. مرگ ناشی از کمبود غذا، آب یا مراقبتهای بهداشتی اولیه، رنجی است که صرفاً نسبی به ثروت دیگران نیست؛ بلکه محرومیتی بنیادین است که نیازمند پاسخ است.
۷. ما وظیفه اخلاقی قوی برای کمک به فقیران جهان داریم
هر آنچه انسان به طور فراوان دارد، به حق طبیعی به فقیران برای تأمین معاششان تعلق دارد.
چالش اخلاقی روشن است. فیلسوفانی مانند توماس آکویناس و پیتر آنگر معتقدند نگه داشتن ثروت فراتر از نیازهای زندگی شایسته، زمانی که دیگران از کمبودهای اساسی رنج میبرند و میمیرند، از نظر اخلاقی نادرست است. توانایی نجات جان با هزینهای اندک، الزام اخلاقی قوی ایجاد میکند.
تشبیه «بوگاتی». همانطور که رها کردن کودکی برای مرگ به خاطر نجات یک خودروی گرانقیمت به شدت نادرست است، صرف هزینههای لوکس هنگفت توسط افراد مرفه در حالی که به سازمانهای مؤثر برای نجات جانها و کاهش رنجها کمک نمیکنند، نادرست است. وسعت نیازها این وظیفه را بزرگ میکند.
استاندارد حداقلی بخشش. اگرچه میزان کامل وظیفه ما قابل بحث است، حداقل مورد حمایت گسترده، مشارکت درصدی از درآمد سالانه افراد مرفه به سازمانهای کمکرسان است. حتی یک درصد اندک از درآمد سالانه کسانی که توانایی دارند میتواند به طور قابل توجهی به اهداف توسعه جهانی و ریشهکنی شدیدترین اشکال فقر کمک کند.
۸. ساختن جهانی بهتر نیازمند حکمرانی جهانی عادلانهتر است
شتابزدگی به سوی فدرالیسم جهانی بسیار پرخطر است، اما میتوانیم اهمیت مرزهای ملی را کاهش داده و رویکردی عملی و گامبهگام به سوی حکمرانی جهانی گستردهتر اتخاذ کنیم.
مشکلات جهانی نیازمند راهحلهای جهانیاند. مسائلی مانند تغییرات اقلیمی، بیماریهای همهگیر، بیثباتی اقتصادی و جنایات گسترده نمیتوانند به طور مؤثر توسط دولتهای ملی به تنهایی حل شوند. افزایش ارتباطات جهانی نیازمند نهادهای قویتر برای تصمیمگیری و همکاری جهانی است.
اصلاح نهادهای موجود. نهادهای جهانی کنونی مانند سازمان ملل و سازمان تجارت جهانی اغلب به دلیل غیر دموکراتیک بودن، ناکارآمدی یا تسلط کشورهای قدرتمند مورد انتقادند. برای مؤثر و مشروع بودن، این نهادها نیازمند اصلاحاند، احتمالاً به سمت ساختارهای نمایندهتر مانند مجمع جهانی مبتنی بر جمعیت و تضمین پاسخگویی حرکت کنند.
رویکرد گامبهگام. اگرچه دولت جهانی کامل ممکن است دور و پرخطر باشد، رویکردی عملی شامل تقویت تدریجی حکمرانی جهانی در حوزههای خاص است. توسعه و اجرای استانداردهای جهانی برای محیط زیست، کار و حقوق بشر و اطمینان از تخصیص منابع به نیازمندترین مناطق، گامهای حیاتی به سوی جامعه جهانی عادلانهتر و اخلاقیتر است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «یک جهان» با نظرات متفاوتی روبهرو شده است. در حالی که برخی از استدلالهای روشن سینگر درباره اخلاق جهانیسازی تمجید میکنند، عدهای دیگر آن را قدیمی و ناسازگار میدانند. خوانندگان به بحثهای او درباره حاکمیت جهانی، تغییرات اقلیمی و حقوق بینالملل توجه نشان میدهند، اما به استفاده او از منابع منسوخ و کمبود تخصص در برخی حوزهها انتقاد دارند. این کتاب به عنوان اثری برانگیزانندهی فکر شناخته میشود، اما بهترین اثر سینگر نیست. برخی آن را بیش از حد آکادمیک یا خستهکننده میدانند، در حالی که دیگران به بینشهای فلسفی آن درباره مسائل جهانی ارزش مینهند. در مجموع، این کتاب بحثهایی را درباره اخلاق جهانیسازی و همکاری بینالمللی برمیانگیزد.
Similar Books







