نکات کلیدی
1. پیروزی فمینیسم با هزینهای بالا برای خوشبختی زنان همراه بوده است
هر سال از سال 1972، نظرسنجی اجتماعی عمومی از یک نمونه نماینده از بزرگسالان آمریکایی میپرسد که چقدر خوشحال هستند. در سال 1972، زنان بهطور متوسط گزارش کردند که کمی خوشحالتر از مردان هستند. از آن زمان به بعد، خوشحالی گزارششده زنان هم در مقیاس مطلق و هم در مقایسه با مردان کاهش یافته است.
عواقب ناخواسته. جنبش فمینیسم، در حالی که به بسیاری از اهداف مهم دست یافته است، بهطور پارادوکسیکالی منجر به کاهش خوشبختی کلی زنان شده است. این روند با انتظاری که افزایش فرصتها و برابری منجر به رضایت بیشتر از زندگی برای زنان میشود، در تضاد است.
اولویتهای متغیر. تأکید فمینیسم بر موفقیت شغلی و استقلال غالباً به قیمت منابع سنتی رضایت زنان، مانند خانواده و مادری، تمام شده است. بسیاری از زنان اکنون احساس فشار میکنند که "همه چیز را داشته باشند"، که منجر به افزایش استرس و نارضایتی میشود.
تغییر فرهنگی. این جنبش همچنین به کاهش ارزش نقشها و ویژگیهای سنتی زنانه کمک کرده است و بسیاری از زنان را در مورد انتخابها و هویتهایشان دچار تضاد کرده است.
2. تفاوتهای جنسی بین مردان و زنان واقعی و قابل توجه است
تکامل در مردان و زنان بدنهایی را تولید کرده است که پر از شباهتها و تفاوتها هستند، از جمله در قلب، کبد، ریهها، سیستم ایمنی و حتی زانوها. اصرار بر اینکه بهنوعی—بهطور جادویی—تکامل تفاوتهای جنسی مبتنی بر زیستشناسی را در مغز انسان تولید نکرده است... معادل انکار این است که تکامل به مغز انسان اعمال میشود.
واقعیتهای زیستی. با وجود تلاشهای ایدئولوژیک برای کاهش یا انکار آنها، تحقیقات علمی بهطور مداوم تفاوتهای زیستی قابل توجهی بین مغزها و بدنهای مردان و زنان را نشان میدهد.
پیامدهای رفتاری. این تفاوتهای زیستی به طرق مختلفی بروز میکند، از جمله:
- ترجیحات متفاوت در انتخاب شغل
- تنوع در سبکهای اجتماعی و ارتباطی
- تفاوتها در ریسکپذیری و سطوح پرخاشگری
- رویکردهای متمایز به والدین و مراقبت
پذیرش تنوع. شناسایی و پذیرش این تفاوتها میتواند منجر به سیاستها و ساختارهای اجتماعی مؤثرتری شود که به نفع هر دو جنس باشد، بهجای تلاش برای تحمیل یک رویکرد یکسان برای همه.
3. انقلاب جنسی محافظتهای سنتی برای زنان را تضعیف کرده است
انقلاب جنسی هرگز نمیتوانست بدون تأیید فمینیستها که آن را بهعنوان بخشی از آزادی زنان تأیید کردند، موفق شود. این یک اشتباه عمیق بود زیرا با تفاوتهای جنسی ذاتی در تضاد بود.
آسیبپذیری نمایان. انقلاب جنسی که توسط فمینیستها بهعنوان آزادیبخش ترویج شده است، در واقع زنان را بیشتر در معرض استثمار و آسیبهای عاطفی قرار داده است.
استانداردهای دوگانه ادامه دارد. با وجود ادعاهای برابری جنسی، واقعیتهای زیستی به این معنی است که زنان غالباً بار نامتناسبی از عواقب روابط جنسی غیرمتعهد را تحمل میکنند:
- خطر بیشتر ابتلا به عفونتهای مقاربتی
- وابستگی عاطفی در روابط غیرمتعهد
- بارداری ناخواسته و مادری تنها
از دست دادن حفاظت اجتماعی. هنجارهای سنتی که روزگاری زنان را از فشار و استثمار جنسی محافظت میکردند، از بین رفتهاند و بسیاری از زنان در تلاشند تا در یک فرهنگ هایپر جنسی بدون حمایت اجتماعی کافی حرکت کنند.
4. حمایت از سقط جنین اعتبار اخلاقی فمینیسم را مخدوش کرده است
فمینیستها نشان دادهاند که قادر به پذیرش نقش خود در کمک به روندهایی که به شدت محکوم کردهاند، نیستند. صنعت پورنوگرافی نمیتوانست بدون چراغ سبز انقلاب جنسی شکوفا شود.
تناقض اخلاقی. با حمایت از سقط جنین بهعنوان یک حق اساسی، فمینیسم اعتبار اخلاقی خود را به خطر انداخته و بسیاری از حامیان بالقوه را بیگانه کرده است.
کاهش ارزش زندگی. موضع طرفدار سقط جنین منجر به بیاحساسی نسبت به زندگی نوزادان شده است که با ارزشهای ادعایی فمینیسم در زمینه پرورش و مراقبت در تضاد است.
عواقب ناخواسته. حمایت از سقط جنین:
- رفتار جنسی غیرمسئولانه را تسهیل کرده است
- ارزش مادری را کاهش داده است
- به کالایی شدن زندگی انسانی کمک کرده است
5. فرهنگ روابط غیررسمی به هر دو جنس آسیب میزند
اگر ما در تلاش بودیم تا یک سیستم اجتماعی طراحی کنیم که توسعه رومانس را مهار کند، نگرشهای جوانان را نسبت به دیگران خشن کند و تسهیلکننده تجاوز جنسی باشد، فرهنگ روابط غیررسمی نمیتوانست بهتر از این باشد.
هزینه عاطفی. شیوع روابط جنسی غیررسمی در دانشگاهها و فراتر از آن منجر به افزایش نرخ افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین در هر دو جنس شده است.
انتظارات نادرست. فرهنگ روابط غیررسمی انتظارات غیرواقعی و غالباً مضر درباره روابط جنسی و عاطفی ایجاد میکند، بهویژه:
- فشار برای شرکت در فعالیتهای جنسی بدون ارتباط عاطفی
- عادیسازی مصرف بیش از حد الکل بهعنوان پیشنیاز روابط جنسی
- دشواری در ایجاد روابط پایدار و معنادار
تفاوتهای جنسیتی. با وجود ادعاهای قدرت جنسی، فرهنگ روابط غیررسمی غالباً به نفع مردان است تا زنان، و نابرابریهای قدرت سنتی در روابط جنسی را تقویت میکند.
6. سیاستهای تجاوز جنسی در دانشگاهها غالباً به روند قانونی و عقل سلیم بیتوجهی میکنند
این داستانها که در تعدادی از مدارس تکرار شدهاند، برای دانشکدههای حقوق هاروارد و دانشگاه پنسیلوانیا بیش از حد بود. بیست و هشت عضو هیئتعلمی دانشکده حقوق هاروارد در اکتبر 2014 نامهای عمومی امضا کردند که به قوانین هاروارد که تحت فشار دولت فدرال وضع شده بود، اعتراض کردند و بیان کردند که سیاست آزار جنسی دانشگاه "با بسیاری از اصول اساسی که ما آموزش میدهیم، ناسازگار است."
فراتر رفتن و تعصب. بسیاری از سیاستهای تجاوز جنسی در دانشگاهها که تحت فشار سیاسی و ایدئولوژی قرار دارند، اصول بنیادین روند قانونی و انصاف را رها کردهاند.
روایتهای نادرست. آمارهای اغراقآمیز و داستانهای جنجالی تصویری تحریفشده از تجاوز جنسی در دانشگاهها ایجاد کردهاند که منجر به سیاستهای نادرست و وحشت میشود.
عوامل نادیده گرفته شده. رویکردهای کنونی غالباً به مسائل کلیدی که به رفتارهای جنسی نادرست کمک میکنند، توجه نمیکنند:
- نقش الکل در تار کردن قضاوت و رضایت
- اهمیت مسئولیت شخصی در کاهش ریسک
- نیاز به ارتباط واضح و احترام متقابل در روابط جنسی
7. ازدواج و خانواده کلید رفاه شخصی و اجتماعی هستند
بزرگسالان متأهل بیشتر احتمال دارد که خود را "بسیار خوشحال" توصیف کنند (43 درصد) نسبت به مجردها (24 درصد). ازدواج بههیچوجه یک تله برای زنان نیست، بلکه جزء اساسی خوشبختی است.
مزایای تجربی. تحقیقات بهطور مداوم نشان میدهد که افراد متأهل بهطور متوسط، تجربه میکنند:
- سطوح بالاتر رضایت از زندگی
- سلامت جسمی و روانی بهتر
- ثبات مالی بیشتر
- شبکههای اجتماعی قویتر
ثبات اجتماعی. ازدواجها و خانوادههای قوی به:
- کاهش نرخ جرم و جنایت
- بهبود نتایج تحصیلی برای کودکان
- کاهش فقر و وابستگی به رفاه
- افزایش مشارکت اجتماعی کمک میکنند
نیاز به تغییر فرهنگی. ترویج ارزش ازدواج و خانواده، بهویژه در میان جمعیتهای محروم، میتواند بهطور قابل توجهی نتایج اجتماعی و رفاه فردی را بهبود بخشد.
8. کاهش پدرانگی تأثیر منفی بر جامعه داشته است
همانطور که جامعهشناسان سارا مکلانهان و گری ساندفور در کتاب خود، "رشد با یک والد تنها: چه آسیب میزند، چه کمک میکند" گزارش میدهند: "[گ]روه بزرگ شدن با تنها یک والد بیولوژیکی اغلب کودکان را از منابع اقتصادی، والدینی و اجتماعی مهم محروم میکند و... این محرومیتها در نهایت شانس موفقیت آینده آنها را تضعیف میکند."
اپیدمی پدرانگی. افزایش فراوانی خانوادههای تکوالدی، بهویژه آنهایی که فاقد یک الگوی پدر هستند، منجر به مجموعهای از مشکلات اجتماعی شده است.
تأثیرات توسعهای. کودکانی که بدون پدر بزرگ میشوند، در معرض خطر بالاتری برای:
- عملکرد تحصیلی ضعیف
- مشکلات رفتاری و بزهکاری
- سوءمصرف مواد
- مشکلات سلامت روان
- دشواری در روابط آینده قرار دارند.
عواقب اجتماعی. کاهش پدرانگی به مسائل اجتماعی گستردهتری مانند:
- افزایش نرخ فقر
- نرخ بالاتر جرم و حبس
- فشار بیشتر بر خدمات اجتماعی و سیستمهای رفاه کمک میکند.
9. تعادل کار و زندگی همچنان چالشی است، بهویژه برای مادران
زنان با تبعیض و نابرابری بهدلیل جنسیت مواجه هستند و باید با آن مبارزه کرد—این از سال 1963 غیرقانونی بوده است—اما تمرکز وسواسگونه ما بر تبعیض بهعنوان تنها توضیح برای مسیرهای زندگی متفاوت، یک واقعیت بزرگ زندگی را نادیده میگیرد. زنان اولویتهای متفاوتی نسبت به مردان دارند—و خدا را شکر که برای خیر همه، اینگونه است.
فشارهای متضاد. بسیاری از زنان در تلاشند تا آرزوهای شغلی را با مسئولیتهای خانوادگی متعادل کنند و غالباً با انتقادهایی مواجه میشوند، چه انتخاب کنند و چه نکنند.
محدودیتهای سیاستی. سیاستهای محل کار و انتظارات اجتماعی غالباً به نیازها و ترجیحات منحصر به فرد مادران شاغل توجه نمیکنند:
- سیاستهای ناکافی مرخصی والدین
- عدم وجود ترتیبات کاری انعطافپذیر
- انگ اجتماعی علیه وقفههای شغلی برای پرورش فرزندان
بازنگری در موفقیت. یک دیدگاه جامعتر از موفقیت که هم به دستاوردهای شغلی و هم به زندگی خانوادگی ارزش میدهد، میتواند منجر به رضایت بیشتری برای هر دو جنس شود.
10. پذیرش زنانهگی و مادری میتواند به رضایت منجر شود
وقتی ما از دیگران مراقبت میکنیم، کمخودخواهترین و گرمترین جنبههای انسانیت خود را ابراز میکنیم. ما دوست داریم ویژگیهای پرورشدهنده را در مردان ببینیم—و بسیاری از مردان در پرورش عالی هستند—پس چرا این را بهعنوان یک ویژگی قابل تحسین در زنان نپذیریم؟
بازپسگیری پرورش. شناسایی و ارزشگذاری ویژگیهای سنتی زنانه، مانند پرورش و همدلی، میتواند به رفاه شخصی و اجتماعی بیشتری منجر شود.
پاداشهای مادری. با وجود کاهش ارزش فرهنگی، بسیاری از زنان در مادری احساس رضایت عمیق میکنند:
- پیوندهای عاطفی قوی با فرزندان
- حس هدف و معنا
- فرصت برای رشد و توسعه شخصی
عمل متعادل. پذیرش زنانهگی و مادری به معنای رد سایر پیگیریها نیست، بلکه به معنای یافتن تعادل شخصی است که با ارزشها و اهداف فردی همراستا باشد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب مسائل جنسی نقدهای متفاوتی دریافت میکند؛ خوانندگان محافظهکار از نقد آن بر فمینیسم مدرن و حمایت از ارزشهای سنتی تمجید میکنند، در حالی که خوانندگان لیبرال به تعصب و استفاده انتخابی از دادهها انتقاد دارند. حامیان از دفاع چارن از مادری و ازدواج که با تحقیقات دربارهی ثبات خانواده پشتیبانی میشود، قدردانی میکنند. منتقدان معتقدند کتاب شواهد علمی را نادیده میگیرد، نقشهای جنسیتی قدیمی را ترویج میکند و به ناحق به فمینیسم حمله میکند. بسیاری از منتقدان، صرفنظر از توافق یا عدم توافق، نوشتار را به خوبی تحقیقشده و برانگیزاننده میدانند، اگرچه برخی به لحن تحقیرآمیز اشاره میکنند. بررسی تأثیر فمینیسم بر جامعه، روابط و انتخابهای فردی در این کتاب واکنشهای پرشوری از خوانندگان در سراسر طیف سیاسی برمیانگیزد.