نکات کلیدی
۱. توجه، منبع کمیاب عصر اطلاعات
اطلاعات آنچه را مصرف میکند، کاملاً روشن است: توجه دریافتکنندگانش را مصرف میکند.
فراوانی اطلاعات، فقر توجه را بهوجود میآورد. در جهانی که سرشار از دادهها و محرکهاست، کمبود واقعی نه اطلاعات است که بینهایت و بهراحتی قابل تکثیر است، بلکه توجه انسان است که محدود و غیرقابل تقسیم به چندین مکان بهطور همزمان است. این عدم تعادل بنیادین، توجه را به گرانبهاترین دارایی بدل میکند. اقتصاددانی چون هربرت سایمون این پویایی را زودتر از دیگران شناسایی کرد و بیان داشت که ثروت اطلاعات ناگزیر به فقر توجه منجر میشود و ما را ملزم میسازد این منبع کمیاب را بهطور کارآمد تخصیص دهیم.
توجه، طلای نوین است. برخلاف منابع فیزیکی مانند زمین یا نفت، توجه در ذهن ما جای گرفته اما به مهمترین کالای اقتصاد مدرن بدل شده است. شرکتهایی مانند گوگل، اپل، متا و آمازون که اغلب بهعنوان غولهای اطلاعات یا خردهفروشی شناخته میشوند، در واقع شرکتهایی هستند که توجه را میخرند و میفروشند. آنها سیستمهایی میسازند که تمرکز ما را به دام میاندازند و از آن سود میبرند، زیرا ارزش از کمیابی ناشی میشود و توجه، کمیابترین منبع در عصر دیجیتال است.
توجه اساس زندگی است. فراتر از ارزش اقتصادی، توجه جوهره تجربه آگاهانه ماست؛ همانطور که ویلیام جیمز نوشت: «تجربه من، همان چیزی است که تصمیم میگیرم به آن توجه کنم.» این نیاز انسانی بنیادی و زیستی، از بدو تولد برای بقا ضروری است. این ارزش ذاتی و ضرورت زیستی، نبرد برای جلب توجه ما را که توسط شرکتها و پلتفرمها به راه افتاده، بسیار شخصی و تحولآفرین میکند و بر همه جنبههای زندگی درونی و گفتوگوی جمعی تأثیر میگذارد.
۲. کالایی شدن توجه و احساس بیگانگی
عصر توجه ما را همه به ویلی لومانهایی بدل کرده است.
توجه بهعنوان کالای ساختگی. همانطور که سرمایهداری صنعتی تلاش انسانی را به «کار» تبدیل کرد—کالایی استاندارد شده که خرید و فروش میشود—عصر توجه تمرکز ما را به «کلیک»، «چشمها» و «تعامل» تبدیل کرده است، واحدهایی از توجه که در بازارهای پیچیده معامله میشوند. این فرایند که کارل پولانی آن را «کالای ساختگی» مینامد، چیزی را که بخشی از انسانیت ماست، برای مبادله در بازار انتزاع میکند و منجر به احساس بیگانگی از ذهن خودمان میشود.
بیگانگی از زندگی درونی. این کالایی شدن باعث احساس بیگانگی ذهنی میشود؛ حسی که توجه ما، که جوهره زندگی درونی ماست، گرفته شده و برخلاف اراده ما هدایت میشود. ما دچار تفرقه و حواسپرتی میشویم و در کنترل محل استراحت افکارمان دچار مشکل میگردیم. این وضعیت مشابه بیگانگیای است که مارکس درباره کارگران جدا شده از محصول کارشان توصیف کرد، اما این بار بسیار شخصیتر است، زیرا منبع استخراج شده، خود آگاهی ماست.
تنش میان ارزش و قیمت. در سرمایهداری توجه، قیمت واحدهای فردی توجه (مانند یک کلیک یا بازدید) بهدلیل رقابت و کارایی فزاینده کاهش مییابد، در حالی که توجه بهعنوان منبع جمعی ارزشمندتر میشود. این ارزان شدن توجه ما در بازار با ارزش عظیم ذهنی آن در تضاد است و تنشی ایجاد میکند که احساس بیگانگی را تقویت میکند—ارزشمندترین منبع درونی ما به قطعات کوچک و کمارزش فروخته میشود.
۳. توجه اجتماعی: نیازی بنیادی که در فضای آنلاین بهرهبرداری میشود
ما با توجه ساخته و شکل میگیریم؛ و با بیتوجهی نابود میشویم.
بقا به توجه اجتماعی وابسته است. از لحظه تولد، نوزادان کاملاً ناتواناند و برای بقا کاملاً به توجه و مراقبت دیگران وابستهاند. این میراث زیستی عمیق، ما را بهطور بنیادین به جستجو و پاسخ به توجه دیگران انسانها برنامهریزی کرده است. محرومیت از توجه اجتماعی، همانطور که در انفرادی دیده میشود، میتواند به اختلالات روانی شدید و حتی مرگ منجر شود.
توجه اجتماعی متمایز است. برخلاف توجه داوطلبانه یا غیرارادی، توجه اجتماعی بر دیگران متمرکز است و ذاتاً دوطرفه است—ما به دیگران توجه میکنیم و آنها نیز به ما توجه میکنند. این تعامل متقابل اساس همه روابط انسانی است. با این حال، توجه اجتماعی میتواند یکطرفه نیز باشد (مانند نگاه یک غریبه) و ممکن است بار عاطفی منفی داشته باشد، که آن را به جنبهای پیچیده و گاه دردناک از تعامل انسانی تبدیل میکند.
پلتفرمهای آنلاین این نیاز را بهرهبرداری میکنند. شبکههای اجتماعی بهگونهای طراحی شدهاند که نیاز بنیادی ما به توجه اجتماعی را هدف قرار دهند. ویژگیهایی مانند اعلانها، منشنها، لایکها و کامنتها واکنش ذاتی ما به دیده شدن را تحریک میکنند و سیستمی بازیوار از تأیید اجتماعی ایجاد میکنند. این نسخهای مصنوعی از شناخت است که ما واقعاً به آن نیاز داریم، اما چون اغلب از سوی غریبههایی است که نمیتوانیم پاسخ آنها را بشناسیم، ما را در وضعیتی قرار میدهد که «پر و گرسنه» هستیم—از توجه اشباع شده اما از ارتباط واقعی محروم.
۴. مدل دستگاه اسلات: جلب توجه بهصورت تکراری
جلب توجه آسانتر از حفظ آن است.
چالش اصلی: حفظ توجه. در حالی که جلب توجه اولیه میتواند با محرکهای ساده و اغلب ناگهانی (مانند صدای بلند یا تیتر شوکهکننده که توجه غیرارادی را فعال میکند) انجام شود، حفظ توجه داوطلبانه نیازمند محتوای جذاب و تلاش است. این عدم تقارن بنیادین باعث میشود در بازارهای رقابتی توجه، راه آسانتر تکرار جلب توجه باشد تا تلاش برای نگه داشتن آن در مدت طولانی.
جلب توجه تکراری غالب است. «مدل دستگاه اسلات» این رویکرد را نشان میدهد. مانند دستگاه اسلات با چرخههای سریع تعلیق و حل، فیدهای شبکههای اجتماعی (اسکرول بیپایان)، بسیاری از بازیهای ویدیویی و حتی قالبهای خبری تلویزیونی بهگونهای طراحی شدهاند که محرکهای نوآورانهای را بارها و بارها ارائه دهند و توجه ما را برای لحظات کوتاه جلب کنند. این روش نیاز به تولید محتوایی که توجه را از طریق عمق یا روایت حفظ کند، دور میزند و به جای آن به سری بیوقفهای از رویدادهای کوچک جلبکننده توجه متکی است.
اعتیاد به طراحی. این مدل از سیمکشی عصبی ما برای نوآوری و پاداش بهره میبرد و تجربههایی بسیار جذاب ایجاد میکند که میتوانند زمان زیادی را در بخشهای کوچک مصرف کنند. هدف این است که کاربران را در حالت درگیری مداوم نگه دارد، منطقهای که آنها دائماً به محرکهای جدید واکنش نشان میدهند. این توضیح میدهد چرا میانگین زمان استفاده از صفحه نمایش اینقدر بالاست، نه بهخاطر تمرکز مستمر بلکه بهخاطر هزاران ثانیه جلب توجه تکراری.
۵. هرزنامه: مشکل اصلی عصر توجه
هرزنامه همان چیزهایی است که نمیخواهیم به آنها توجه کنیم اما آنها توجه ما را میطلبند.
بهرهبرداری از توجه جمعی. هرزنامه بهطور کلی استفاده از زیرساختهای ارتباطی برای بهرهبرداری از تجمعهای توجه انسانی برای منافع خود است. از گروههای خبری یوزنت اولیه تا ایمیل، پیامکهای سیاسی و فیدهای شبکههای اجتماعی، هر جا که مردم جمع میشوند و توجه میکنند، هرزنامهنویسان برای جلب آن توجه ظاهر میشوند، اغلب با اهداف تجاری یا سیاسی.
پیامد هزینه نهایی پایین. عصر دیجیتال هزینه نهایی جلب توجه را بهشدت کاهش داده است—ارسال میلیونها ایمیل یا انتشار پیامهای بیشمار تقریباً هیچ هزینهای ندارد. این امر انگیزهای برای بمباران بیوقفه درخواستهای ناخواسته ایجاد میکند. این وضعیت با هزینه بالای شخصی حواسپرتی در تضاد است و تنشی بنیادین بهوجود میآورد که در آن هرزنامهنویسان وقت ما را به نفع خود تلف میکنند.
قانون آهنین عصر توجه. هر فناوری یا پلتفرمی که بتواند توجه را جمعآوری و حفظ کند، ناگزیر هدف هرزنامه میشود. همانطور که علفهای هرز در خاک حاصلخیز رشد میکنند، هرزنامه در هر جایی که توجه جمع شود، رونق میگیرد. این نبردی مداوم بین سیستمهایی است که برای فیلتر کردن اطلاعات ناخواسته طراحی شدهاند و آنهایی که میکوشند این فیلترها را دور بزنند، پویاییای که کیفیت و کارایی فضاهای دیجیتال را کاهش میدهد.
۶. فروپاشی نظامهای توجه در زندگی عمومی
در عصر توجه خودمان، مهمترین ویژگی توانایی جلب توجه است، بالاتر از هر چیز دیگر.
از بحث ساختاریافته تا هرجومرج. در گذشته، گفتوگوی عمومی توسط «نظامهای توجه»—قوانین رسمی (مانند قالبهای مناظره، آییننامههای پارلمانی) و هنجارهای غیررسمی (مانند نوبتگیری در گفتگو)—تنظیم میشد که مشخص میکرد چه کسی، کی و کجا صحبت کند و توجه به کجا معطوف شود. نمونههایی مانند مناظرات لینکلن-داگلاس نشاندهنده زمانی است که تمرکز مستمر بر مسائل پیچیده در چنین ساختارهایی ممکن بود.
فرسایش تمرکز مشترک. رسانههای مدرن، بهویژه تلویزیون و اینترنت، به تدریج این نظامها را از بین بردهاند. گذار از چاپ به تصویر، از فرم بلند به گزیدهها و از تماشای جمعی به صفحهنمایشهای فردی، برقراری و حفظ توجه جمعی به یک موضوع یا مجموعهای از ایدهها را دشوارتر کرده است.
توجه به تنها ارز تبدیل میشود. در غیاب نظامهای مؤثر توجه، توانایی صرفاً جلب توجه به هر قیمتی، تعیینکننده اصلی نفوذ در عرصه عمومی میشود. این وضعیت به «جنگ همه علیه همه» برای جلب تمرکز منجر میشود که در آن صدا بلند، جنجال و نمایش اغلب بر محتوا، استدلال منطقی یا حتی حقیقت پیروز میشوند.
۷. ترولینگ، چهبودگرایی و توطئهگرایی: نشانههای هرجومرج توجهی
وقتی توجه تنها چیزی شود که در زندگی عمومی اهمیت دارد، چند شکل دیگر از گفتوگوهای عمومی مانند کپک رشد میکنند و همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهند.
گفتوگو سازگار شده با توجه. در محیطی که جلب توجه اهمیت بالایی دارد و نظامهای سنتی توجه فروپاشیدهاند، برخی اشکال ارتباطی رشد میکنند زیرا در جلب تمرکز بسیار مؤثرند، حتی به قیمت کاهش گفتوگوی سازنده. ترولینگ، چهبودگرایی و توطئهگرایی نمونههای بارز این سازگاریاند.
ترولینگ: جلب توجه از طریق تحریک. ترولینگ شامل بیان عمدی اظهارات شگفتانگیز، توهینآمیز یا تحریکآمیز است تا واکنشی برانگیزد و توجه کسب کند. پلتفرمهای آنلاین که تعامل را پاداش میدهند و اغلب ارتباط را از پیامدهای دنیای واقعی جدا میکنند، زمینه مناسبی برای ترولینگ فراهم میآورند. این وضعیت معمایی ایجاد میکند: نادیده گرفتن ترولها باعث گسترش پیامهای مضرشان میشود، اما پاسخ دادن به آنها توجهی است که میخواهند.
چهبودگرایی: تغییر تمرکز. چهبودگرایی تاکتیکی بلاغی است که برای منحرف کردن انتقاد با اشاره به نفاق یا خطای طرف مقابل یا شخص ثالث به کار میرود («چهبود دربارهی فلان؟»). اگرچه گاهی چالشی مشروع برای استانداردهای دوگانه است، اما در عصر توجه اغلب بهعنوان ترفندی بدبینانه برای منحرف کردن بحث، فرار از پاسخگویی و جلب توجه عمومی محدود به موضوعات راحتتر به کار میرود.
توطئهگرایی: روایتهای جذاب اما نادرست. نظریههای توطئه به دلیل جذابیت بیشتر و بار عاطفی قویتر نسبت به واقعیتهای پیچیده و آشفته، رونق میگیرند. آنها توضیحات ساده، دانش مخفی و حس قهرمانی در کشف حقایق پنهان ارائه میدهند. در محیط رقابتی توجه، روایتهای شوکهکننده اما نادرست بهراحتی بر حقایق عادی غلبه میکنند و به آلودگی فضای اطلاعاتی و پذیرش گسترده توهمات خطرناک دامن میزنند.
۸. بازپسگیری ذهنهایمان: راهکارهای فردی، بازار و مقرراتی
باید از هر ابزار و استراتژی ممکن بهره ببریم تا اراده خود را بازپس گیریم و دنیایی بسازیم که توجهمان را به جایی معطوف کنیم که ما، «ما»ی آگاه و خواهان، میخواهیم.
شکاف میان خواسته و واقعیت. اغلب احساس میکنیم بین آنچه میخواهیم به آن توجه کنیم (خانواده، سرگرمیها، فعالیتهای معنادار) و آنچه واقعاً به آن توجه میکنیم (اسکرول کردن فیدها، اعلانها، درخواستهای ناخواسته) فاصلهای وجود دارد. بازپسگیری ذهن با پذیرش این شکاف آغاز میشود و انتخاب آگاهانه جهت دادن توجه بر اساس ارزشهایمان، مانند اودیسئوس که خود را به دکل کشتی بست تا در برابر آوازهای سیرن مقاومت کند.
بازارهای جایگزین توجه. همانطور که جنبشهای غذاهای ارگانیک و کشاورزی محلی جایگزینهایی برای تولید صنعتی غذا ایجاد کردند، پتانسیل رشد کسبوکارها و فناوریهایی وجود دارد که مدل کالاییسازی غالب توجه را به چالش میکشند. نمونههایی مانند بازگشت صفحههای وینیل یا ترجیح روزنامههای چاپی نشاندهنده تقاضا برای تجربههایی است که تعهد، کیفیت و تمرکز هدفمند را بر مصرف بیپایان و پراکنده ترجیح میدهند.
فضاهای غیرتجاری و مقررات. ایجاد فضاهای دیجیتال غیرتجاری، مانند چتهای گروهی رمزگذاری شده یا پلتفرمهای غیرانتفاعی، امکان ارتباط اجتماعی و توجه مشترک را بدون فشار برای کسب درآمد از هر تعامل فراهم میکند. افزون بر این، مقرراتی مشابه قوانین کار که...
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «ندای سیرنها» با نظرات متفاوتی روبهرو شده است و امتیازات آن از یک تا پنج ستاره متغیر است. بسیاری از خوانندگان تحلیلهای هیز درباره اقتصاد توجه را تأملبرانگیز میدانند، بهویژه مقایسه او با کالاییسازی نیروی کار. این کتاب به بررسی تأثیر فناوری و شبکههای اجتماعی بر تمرکز و رفتار ما میپردازد. برخی سبک نگارش و دیدگاههای هیز را ستایش میکنند، در حالی که عدهای دیگر محتوا را تکراری یا فاقد نوآوری میدانند. منتقدان اشاره میکنند که راهکارهای ارائهشده محدود است و کتاب گاهی در حفظ توجه خواننده، با وجود موضوع جذابش، دچار مشکل میشود.
Similar Books







