نکات کلیدی
1. نبوغ همیشه به معنای زودرس بودن نیست
با این حال، مثالهایی که گالنسون نمیتوانست از ذهنش بیرون کند، پیکاسو و سزان بودند.
نوآوران مفهومی در مقابل نوآوران تجربی. تحقیقات گالنسون دو نوع متمایز از نوابغ خلاق را نشان داد: نوآوران مفهومی که زود به اوج میرسند (مانند پیکاسو) و نوآوران تجربی که هنر خود را در طول زمان توسعه میدهند (مانند سزان). نوآوران مفهومی اغلب از ابتدا دیدگاه روشنی دارند و آن را به سرعت اجرا میکنند، در حالی که نوآوران تجربی از طریق آزمون و خطا کار میکنند و به تدریج در طول سالها بهبود مییابند.
شکوفایی دیرهنگام در زمینههای مختلف. این الگو فراتر از هنرهای تجسمی به ادبیات، موسیقی و علم گسترش مییابد. مثالها شامل:
- مارک تواین که "ماجراهای هاکلبری فین" را در 49 سالگی منتشر کرد
- فیلمهای تحسینشده آلفرد هیچکاک که در دهههای 50 و 60 زندگیاش تولید شدند
- دانیل دفو که "رابینسون کروزو" را در 58 سالگی نوشت
تحقیقات این باور رایج را به چالش میکشد که نبوغ خلاق همیشه با درخشش جوانی مرتبط است و نشان میدهد که شکوفایی دیرهنگام میتواند از طریق آزمایش و اصلاح مداوم هنر خود به موفقیت برابر یا بیشتری دست یابد.
2. شکوفایی دیرهنگام اغلب مسیرهای تجربی را به سوی موفقیت دنبال میکند
"در جستجوی نقاشی" — سزان
پایداری و آزمایش. شکوفایی دیرهنگام مانند سزان اغلب به کار خود به عنوان یک فرآیند آزمایش و یادگیری مداوم نزدیک میشوند. ممکن است هدف نهایی روشنی نداشته باشند، اما به جای آن بر بهبود تدریجی و کشف تمرکز میکنند. این رویکرد میتواند به نوآوریهای پیشگامانهای منجر شود که بلافاصله آشکار نیستند.
سیستمهای حمایتی حیاتی هستند. شکوفایی دیرهنگام اغلب به سیستمهای حمایتی قوی برای حفظ دورههای طولانی توسعه خود متکی هستند. برای مثال:
- دوست سزان، امیل زولا، حمایت عاطفی و مالی ارائه داد
- همسر بن فانتین بیش از یک دهه از حرفه نویسندگی او حمایت کرد تا به موفقیت برسد
- حامیان، مربیان و اعضای خانواده اغلب نقشهای حیاتی در پرورش استعدادهای دیرشکوفا ایفا میکنند
موفقیت شکوفایی دیرهنگام اهمیت صبر، پشتکار و محیطهای حمایتی را در دستیابی به موفقیت خلاقانه برجسته میکند و این تصور را به چالش میکشد که نبوغ باید زود ظاهر شود تا معتبر باشد.
3. افسانه استعداد میتواند به شکستهای سازمانی منجر شود
به عبارت دیگر، مدیریت انران دقیقاً همان کاری را انجام داد که مشاوران مککینزی گفتند شرکتها باید برای موفقیت در اقتصاد مدرن انجام دهند.
تاکید بیش از حد بر استعداد فردی. افسانه استعداد، که توسط مشاوران مدیریت محبوب شده است، پیشنهاد میکند که موفقیت سازمانی عمدتاً به استخدام و پاداش دادن به بهترین عملکردها بستگی دارد. این رویکرد میتواند منجر به:
- تمرکز بیش از حد بر جذب "ستارهها" از مدارس برتر
- پاداشهای نامتناسب برای عملکردهای بالا
- نادیده گرفتن کار تیمی، سیستمها و فرهنگ سازمانی
انران به عنوان یک داستان هشداردهنده. فروپاشی انران خطرات افسانه استعداد را نشان میدهد:
- استخدام تهاجمی فارغالتحصیلان و MBAهای برتر
- ارتقاء سریع ستارههای درک شده
- رقابت داخلی بیرحمانه
- نادیده گرفتن شیوههای کسب و کار پایدار و ملاحظات اخلاقی
مورد انران نشان میدهد که تکیه بیش از حد بر استعداد فردی بدون سیستمهای سازمانی قوی و اخلاق میتواند به شکستهای چشمگیر منجر شود. شرکتهای موفق اغلب کار تیمی، فرآیندهای مداوم و پایداری بلندمدت را بر عملکرد فردی کوتاهمدت اولویت میدهند.
4. مصاحبهها و برداشتهای اولیه اغلب گمراهکننده هستند
فردی که یک کلیپ ویدیویی دو ثانیهای بیصدا از معلمی که هرگز او را ندیده است تماشا میکند، به نتایجی درباره کیفیت آن معلم میرسد که بسیار شبیه به نتایج دانشآموزی است که یک ترم کامل در کلاس آن معلم نشسته است.
قضاوتهای سریع بر ادراکات تأثیر میگذارند. تحقیقات نشان میدهد که افراد در عرض چند ثانیه از ملاقات با کسی، برداشتهای ماندگاری شکل میدهند. این قضاوتهای سریع میتوانند به طور قابل توجهی بر تصمیمات استخدامی تأثیر بگذارند و اغلب به نتایج متعصبانه منجر میشوند. مطالعات نشان میدهند:
- ارزیابیهای مبتنی بر کلیپهای ویدیویی کوتاه به شدت با ارزیابیهای تعاملات طولانیمدت مطابقت دارند
- دست دادن و خوشآمدگویی اولیه به شدت نتایج مصاحبه را پیشبینی میکنند
- برداشتهای اولیه تمایل دارند اطلاعات بعدی را نادیده بگیرند
محدودیتهای مصاحبههای سنتی. مصاحبههای شغلی استاندارد پیشبینیکنندههای ضعیفی از عملکرد واقعی شغلی هستند زیرا:
- آنها به نفع داوطلبانی هستند که برداشتهای اولیه خوبی ایجاد میکنند
- مصاحبهگران اغلب بر اساس عوامل نامربوط (مانند دوستداشتنی بودن، شباهت به خودشان) تصمیم میگیرند
- برخوردهای کوتاه نمیتوانند مهارتها و رفتارهای پیچیده را به دقت ارزیابی کنند
این یافتهها نشان میدهند که سازمانها باید کمتر به مصاحبههای غیرساختاریافته تکیه کنند و بیشتر بر ارزیابیهای عینی، نمونههای کاری و تکنیکهای مصاحبه ساختاریافته برای تصمیمگیریهای بهتر استخدامی تمرکز کنند.
5. پروفایلسازی جنایی اغلب بیشتر هنر است تا علم
"این بسیار یک تصمیم حسی بود"، او میگوید.
محدودیتهای پروفایلسازی. با وجود محبوبیت آن در رسانهها و اجرای قانون، پروفایلسازی جنایی اغلب فاقد اعتبار علمی است. مسائل کلیدی شامل:
- تکیه بر تفسیرهای ذهنی و شهود
- فقدان شواهد تجربی که دقت پروفایلسازی را پشتیبانی کند
- تمایل به تأیید تعصبات از پیش موجود
اثر بارنوم در پروفایلسازی. بسیاری از پروفایلهای جنایی از اظهارات مبهم و کلی استفاده میکنند که میتواند به بسیاری از افراد اعمال شود، مشابه طالعبینیها. این "اثر بارنوم" میتواند محققان را به دیدن ارتباطاتی که ممکن است وجود نداشته باشند، سوق دهد و به طور بالقوه تحقیقات را به اشتباه هدایت کند.
تکنیکهای پروفایلسازی اغلب شامل:
- دستهبندیهای شخصیتی گسترده (مانند مجرمان "سازمانیافته" در مقابل "غیرسازمانیافته")
- پیشبینیهای رفتاری کلی
- توجیهات پس از وقوع رفتار جنایی
در حالی که پروفایلسازی میتواند گاهی اوقات بینشهای مفیدی ارائه دهد، محدودیتها و پتانسیل آن برای تعصب نشان میدهد که باید با احتیاط و همراه با روشهای تحقیقاتی تجربیتر استفاده شود.
6. آزمونهای هوش در پیشبینی عملکرد شغلی ناکام هستند
در مقیاسی که 0.1 یا کمتر به معنای تقریباً هیچ همبستگی نیست و 0.7 یا بالاتر نشاندهنده همبستگی قوی است (قد شما، به عنوان مثال، همبستگی 0.7 با قد والدین شما دارد)، همبستگی بین IQ و موفقیت شغلی بین 0.2 و 0.3 است.
قدرت پیشبینی محدود IQ. با وجود تأکیدی که اغلب بر هوش در استخدام و آموزش گذاشته میشود، نمرات IQ همبستگی شگفتآوری ضعیف با عملکرد شغلی دارند. این امر فرضیات رایج درباره اهمیت هوش تحصیلی در موفقیت حرفهای را به چالش میکشد.
عوامل دیگر مؤثر بر موفقیت. تحقیقات نشان میدهد که ویژگیهای دیگر ممکن است پیشبینیکنندههای بهتری از عملکرد شغلی باشند:
- هوش هیجانی
- هوش عملی یا "دانش ضمنی"
- وظیفهشناسی و سایر ویژگیهای شخصیتی
- مهارتها و دانش خاص شغلی
ارتباط ضعیف بین IQ و موفقیت شغلی نشان میدهد که سازمانها باید فراتر از معیارهای سنتی هوش در ارزیابی داوطلبان نگاه کنند. در عوض، آنها باید بر طیف وسیعتری از مهارتها و ویژگیهایی که به طور مستقیم با عملکرد شغلی مرتبط هستند تمرکز کنند.
7. تدریس مؤثر از نشانههای غیرکلامی ناشی میشود
فردی که یک کلیپ ویدیویی دو ثانیهای بیصدا از معلمی که هرگز او را ندیده است تماشا میکند، به نتایجی درباره کیفیت آن معلم میرسد که بسیار شبیه به نتایج دانشآموزی است که یک ترم کامل در کلاس آن معلم نشسته است.
ارتباط غیرکلامی در تدریس. تحقیقات نالینی آمبادی نشان داد که کلیپهای ویدیویی کوتاه و بیصدا از معلمان میتوانند به اندازه ارزیابیهای دانشآموزان در طول یک ترم کامل، پیشبینیکنندههای دقیقی از اثربخشی آنها باشند. این نشان میدهد که تدریس مؤثر به شدت به نشانههای غیرکلامی مانند:
- زبان بدن و حرکات
- حالات چهره
- وضعیت و حرکت
- انرژی و اشتیاق
پیامدها برای آموزش. این یافتهها پیامدهای مهمی برای آموزش و ارزیابی معلمان دارند:
- تأکید بیشتر بر توسعه مهارتهای ارتباط غیرکلامی
- بازنگری در روشهای سنتی ارزیابی معلمان
- بررسی نقش کاریزما و حضور در تدریس مؤثر
قدرت نشانههای غیرکلامی در اثربخشی تدریس اهمیت عواملی فراتر از دانش محتوا و تکنیکهای آموزشی را در ایجاد تجربیات یادگیری جذاب و تأثیرگذار برجسته میکند.
8. مصاحبههای ساختاریافته نتایج بهتری در استخدام به همراه دارند
در مصاحبههای ساختاریافته، قالب به طور نسبتاً سختگیرانهای است. هر داوطلب دقیقاً به همان شیوه مورد بررسی قرار میگیرد. سؤالات از پیش نوشته شدهاند. مصاحبهگران به دقت آموزش دیدهاند و هر داوطلب بر اساس مجموعهای از مقیاسهای از پیش تعیینشده ارزیابی میشود.
مزایای مصاحبههای ساختاریافته. تحقیقات نشان میدهد که مصاحبههای ساختاریافته در پیشبینی عملکرد شغلی مؤثرتر از مکالمات سنتی و غیرساختاریافته هستند. عناصر کلیدی شامل:
- سؤالات یکسان برای همه داوطلبان
- مقیاسهای ارزیابی از پیش تعیینشده برای پاسخها
- مصاحبهگران آموزشدیده که از یک پروتکل خاص پیروی میکنند
غلبه بر تعصبات. مصاحبههای ساختاریافته به کاهش تعصبات رایج در استخدام کمک میکنند با:
- تمرکز بر اطلاعات مرتبط با شغل
- محدود کردن تأثیر برداشتهای اولیه و شیمی شخصی
- ارائه مبنای استاندارد برای مقایسه بین داوطلبان
با وجود اثربخشی آنها، بسیاری از سازمانها از پذیرش مصاحبههای ساختاریافته خودداری میکنند زیرا آنها کمتر طبیعی و شهودی از رویکردهای مکالمهای به نظر میرسند. با این حال، قدرت پیشبینی بهبود یافته و انصاف مصاحبههای ساختاریافته آنها را به ابزاری ارزشمند برای تصمیمگیریهای بهتر استخدامی تبدیل میکند.
9. زمینه به شدت بر رفتار انسانی تأثیر میگذارد
این نتیجهگیری، به وضوح، با شهود ما در تضاد است. بیشتر اوقات، ما فرض میکنیم که افراد ویژگیهای شخصیتی یکسانی را در موقعیتهای مختلف نشان میدهند.
تغییرپذیری موقعیتی. تحقیقات روانشناسی این تصور را به چالش میکشد که ویژگیهای شخصیتی در زمینههای مختلف ثابت هستند. مطالعات نشان میدهند که:
- رفتار در یک محیط به سختی رفتار در محیط دیگر را پیشبینی میکند
- افراد اغلب بسته به موقعیت خاص به طور متفاوتی رفتار میکنند
- ناظران تمایل دارند ثبات بیشتری در رفتار دیگران نسبت به واقعیت فرض کنند
خطای اسناد بنیادی. این تعصب شناختی افراد را به:
- نسبت دادن رفتار دیگران عمدتاً به شخصیت آنها
- کماهمیت دانستن تأثیر عوامل موقعیتی
- فرض ثبات بیشتر در رفتار دیگران نسبت به واقعیت
درک قدرت زمینه پیامدهای مهمی برای:
- استخدام و ارزیابی عملکرد
- رهبری و مدیریت تیم
- تعاملات اجتماعی و ایجاد روابط
شناخت تغییرپذیری در رفتار انسانی در موقعیتهای مختلف میتواند به رویکردهای دقیقتر و مؤثرتری برای درک و کار با دیگران منجر شود.
10. موفقیت اغلب به سیستمها بستگی دارد، نه فقط به استعداد فردی
شکست گستردهتر مککینزی و پیروانش در انران این است که فرض میکنند هوش یک سازمان صرفاً تابعی از هوش کارکنان آن است. آنها به ستارهها اعتقاد دارند، زیرا به سیستمها اعتقاد ندارند.
اهمیت سیستمهای سازمانی. شرکتهای موفق اغلب سیستمها و فرآیندهای مؤثر را بر عملکرد فردی ستارهها اولویت میدهند. مثالها شامل:
- فرآیندهای چرخش کارآمد خطوط هوایی ساوتوست
- مدیریت لجستیک و زنجیره تأمین والمارت
- روششناسی بازاریابی پروکتر و گمبل
محدودیتهای سیستم ستاره. تأکید بیش از حد بر استعداد فردی میتواند منجر به:
- نادیده گرفتن کار تیمی و همکاری
- رقابت داخلی بیش از حد
- عدم توسعه فرآیندهای سازمانی قوی
تعادل بین استعداد و سیستمها. سازمانهای مؤثر تشخیص میدهند که موفقیت از:
- همراستایی مهارتهای فردی با نیازهای سازمانی
- ایجاد سیستمهایی که استعداد را تقویت و بهرهبرداری میکنند
- پرورش فرهنگی از بهبود مستمر
با تمرکز بر ساخت سیستمها و فرآیندهای قوی، سازمانها میتوانند موفقیت پایداری ایجاد کنند که تنها به عملکرد چند فرد ستاره متکی نیست.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب آنچه سگ دید مجموعهای از مقالات مالکوم گلدول در مجله نیویورکر است که موضوعات متنوعی از بازاریابی کچاپ تا پروفایلسازی جنایی را پوشش میدهد. خوانندگان از توانایی گلدول در ارتباط دادن ایدههای بهظاهر نامرتبط و ارائه اطلاعات پیچیده بهصورت قابلفهم قدردانی میکنند. برخی داستانسرایی او را جذاب و برانگیزاننده میدانند، در حالی که دیگران به تمایل او به سادهسازی یا تعمیم بیش از حد انتقاد میکنند. قالب کتاب که شامل مقالات کوتاهتر است، بهطور کلی مورد استقبال قرار گرفته و به گلدول اجازه میدهد مهارتهای نویسندگی خود را بدون محدودیت یک موضوع کلی به نمایش بگذارد.