نکات کلیدی
۱. کوچک شدن طبقه متوسط تهدیدی برای ثبات اجتماعی
«طبقه متوسط ما در حال از دست رفتن است و کوچک شدن این طبقه تهدیدی جدی برای ثبات آمریکا و حتی دموکراسی جهانی به شمار میآید.»
جامعهای دو طبقهای. نویسندگان نگرانی عمیقی دارند که آمریکا و دیگر کشورهای گروه هشت به جوامعی دو طبقهای تبدیل میشوند؛ جایی که ثروتمندان ثروتمندتر میشوند و طبقه متوسط ناپدید میگردد و تنها ثروتمندان و فقرا باقی میمانند. این شکاف رو به گسترش، تهدیدی بزرگ برای سرمایهداری دموکراتیک است که حتی آلن گرینسپن، رئیس سابق فدرال رزرو، آن را تأیید کرده است. این مشکل جهانی است و کشورهایی مانند ژاپن نیز شاهد افزایش فاصله میان «برندگان» و «بازندگان» هستند.
مشکلات پیش رو. چندین مسئله جهانی به هم پیوسته این مشکل را تشدید میکنند و بهطور نامتناسبی فقرا و طبقه متوسط را تحت تأثیر قرار میدهند، از جمله:
- کاهش ارزش دلار آمریکا و افزایش بدهی ملی.
- افزایش قیمت نفت که بر همه چیز تأثیر میگذارد.
- بدهیهای بیش از حد مصرفکنندگان و دولت.
- ناپدید شدن حقوق بازنشستگی و برنامههای ناکافی مانند ۴۰۱(k).
- صادرات مشاغل به دلیل جهانیشدن و فناوری.
محدودیتهای دولت. نویسندگان معتقدند که دولتها، حتی دولت آمریکا، بهطور فزایندهای قادر به محافظت از شهروندان خود در برابر این مشکلات جهانی نیستند. اتکا به مزایای دولتی مانند تأمین اجتماعی و مدیکر ریسکپذیر است، زیرا این سیستمها با چالشهای مالی جدی روبرو هستند. این مشکلات آنقدر بزرگاند که سیاستمداران به تنهایی نمیتوانند آنها را حل کنند و افراد باید مسئولیتپذیر باشند.
۲. آموزش مالی، نه دولت، راهحل است
«ما معتقدیم وقت آن رسیده که با پول خود هوشمندانه رفتار کنید و ثروتمند شوید، نه اینکه به دولت و سیاستمداران برای مراقبت از خود و داراییهایتان تکیه کنید.»
کمبود سواد مالی. نویسندگان کمبود آموزش مالی با کیفیت در آمریکا را عامل بسیاری از مشکلات اقتصادی کنونی میدانند، از جمله تبدیل شدن این کشور از ثروتمندترین کشور به بزرگترین بدهکار. آموزش سنتی بیشتر بر آمادهسازی افراد برای شغلها (مربعهای E و S) تمرکز دارد و آموزش کارآفرینی (B) یا سرمایهگذاری (I) را نادیده میگیرد. این امر باعث میشود اکثر مردم برای مدیریت مالی خود بهطور مؤثر آماده نباشند.
یاد دادن ماهیگیری به جای دادن ماهی. به جای ترویج کمکهای دولتی یا اتکا به دیگران، نویسندگان بر اهمیت آموزش مالی تأکید دارند. آنها خود را معلم میدانند، نه صرفاً بازرگانان موفق، و هدفشان توانمندسازی افراد برای حل مشکلات مالی خود است. هدف آنها آموزش «ماهیگیری» است، نه فقط دادن «یک ماهی».
افزایش هوش مالی. حل چالشهای پیچیده مالی امروز نیازمند هوش مالی بالاتری است که شامل درک مفاهیمی چون:
- تفاوت داراییها و بدهیها.
- نحوه کارکرد پول و چگونگی به کارگیری آن برای خود.
- تأثیر رویدادهای تاریخی (مانند پایان استاندارد طلا در ۱۹۷۱) بر امور مالی شخصی.
- چگونگی عبور از چشماندازهای اقتصادی متغیر.
افزایش هوش مالی کلید اجتناب از قربانی شدن در مشکلات اقتصادی و تبدیل شدن به بخشی از راهحل است.
۳. سرمایهگذاری برای پیروزی: پذیرش اهرم و کنترل
«دونالد و من برای پیروزی سرمایهگذاری میکنیم. شما چطور؟»
سرمایهگذاری برای برد در مقابل سرمایهگذاری برای اجتناب از باخت. تفاوت اصلی رویکرد نویسندگان با توصیههای مالی سنتی در ذهنیت است: سرمایهگذاری برای برد در برابر سرمایهگذاری برای اجتناب از باخت. توصیههای سنتی (پسانداز، خروج از بدهی، تنوعبخشی، سرمایهگذاری بلندمدت در صندوقهای مشترک) بهعنوان بازی ایمن دیده میشود که تمرکز بر اجتناب از ضرر دارد نه حداکثر کردن سود. نویسندگان اما برای برد بازی میکنند، به دنبال بازده بالاتر و لذت بردن از فرآیند هستند.
اهرم کلید است. مفهوم بنیادی که پساندازکنندگان را از سرمایهگذاران فعال جدا میکند، اهرم است؛ توانایی انجام کار بیشتر با منابع کمتر. در حالی که پساندازکنندگان از بدهی اجتناب میکنند، سرمایهگذاران فعال از «پول دیگران» (OPM) برای افزایش بازده استفاده میکنند. این نیازمند آموزش و تمرین مالی است، زیرا استفاده از بدهی بدون دانش ریسکپذیر است. اهرم فراتر از پول شامل زمان دیگران (OPT) و منابع دیگران (OPR) نیز میشود.
کنترل، ریسک را کاهش میدهد. نویسندگان معتقدند سرمایهگذاری بهدلیل اینکه اکثر مردم در داراییهایی سرمایهگذاری میکنند که کنترل کمی بر آنها دارند (پسانداز، سهام، اوراق قرضه، صندوقهای مشترک) پرریسک به نظر میرسد. آنها سرمایهگذاریهایی مانند کسبوکار و املاک را ترجیح میدهند که در آنها میتوانند کنترل درآمد و هزینهها، مدیریت داراییها و بدهیها و مدیریت کلی و بیمه را در دست داشته باشند. کنترل، که از طریق آموزش و تجربه به دست میآید، راه واقعی کاهش ریسک و افزایش بازده است، برخلاف باور رایج که بازده بالاتر همیشه به معنای ریسک بیشتر است.
۴. سرمایهگذاری زمان مقدم بر سرمایهگذاری پول است
«از آنجا که اکثر مردم زمان زیادی سرمایهگذاری نمیکنند، پول خود را از دست میدهند.»
دو چیزی که میتوانید سرمایهگذاری کنید. نویسندگان میگویند تنها دو چیز قابل سرمایهگذاری وجود دارد: زمان و پول. قانون ۹۰/۱۰ در اینجا صدق میکند: ۱۰٪ سرمایهگذاران که ۹۰٪ پول را به دست میآورند، زمان بسیار بیشتری نسبت به پول سرمایهگذاری میکنند، در حالی که ۹۰٪ باقیمانده که تنها ۱۰٪ سود میبرند، پول سرمایهگذاری میکنند اما زمان کمی صرف میکنند. این نکته اهمیت آموزش و تجربه را برجسته میکند.
آموزش خارج از کلاس درس. در حالی که آموزش رسمی (مانند مدرک وارتون دونالد) ارزشمند است، نویسندگان بر یادگیری مستمر از طریق روشهای مختلف تأکید دارند:
- شرکت در سمینارها و کارگاهها.
- مطالعه کتابها و گوش دادن به مطالب آموزشی.
- آموزش به دیگران (به عنوان روشی برای یادگیری).
- یافتن مربی و شاگردی کردن.
- یادگیری از تجربههای واقعی، از جمله شکستها.
کارشناسان مالی در برابر سرمایهگذاران آگاه. بسیاری از مردم به کارشناسان مالی (کارگزاران، برنامهریزان) که ممکن است تجربه واقعی سرمایهگذاری نداشته باشند یا اولویتشان کمیسیون فروش باشد، تکیه میکنند. نویسندگان افراد را تشویق میکنند که خودشان به کارشناسان مالی خود تبدیل شوند و زمان صرف یادگیری حسابداری، حقوق کسبوکار و روندهای بازار کنند. این امر به آنها امکان میدهد فرصتها و ریسکهایی را ببینند که دیگران نمیبینند و از تبدیل شدن به قربانی بازی مالی جلوگیری کنند.
۵. خلاقیت و گسترش، محرک ثروتاند
«خلاقیت شما را ثروتمند میکند.»
فراتر از تفکر خطی. در حالی که آموزش سنتی بیشتر به تفکر چپمغزی و خطی (منطق، ریاضیات) اهمیت میدهد، نویسندگان بر اهمیت خلاقیت راستمغزی در ساخت ثروت تأکید دارند. سرمایهگذاریهایی مانند پسانداز یا صندوقهای مشترک فضای کمی برای خلاقیت دارند و اغلب در برابر آن محدود شدهاند. اما املاک و کسبوکار بر پایه رویکردهای خلاقانه رشد میکنند.
نمونههایی از خلاقیت مالی:
- تعیین نرخ بهره یا جریان درآمد خود.
- کنترل مالیات از طریق هزینهکرد استراتژیک و سرمایهگذاری مجدد.
- تغییر کاربری یا منطقهبندی ملک برای افزایش ارزش.
- استفاده از ارتباطات و «اطلاعات داخلی» (قانونی در کسبوکار و املاک، غیرقانونی در اوراق بهادار).
- بهبود ملک یا مدل کسبوکار برای افزایش ارزش و جریان نقدی.
خلاقیت همراه با کنترل به سرمایهگذاران امکان میدهد بازده بالاتر تولید کنند و ریسک را بهتر مدیریت نمایند نسبت به سرمایهگذاران منفعل.
بزرگ فکر کنید، گسترش دهید. فلسفه «بزرگ فکر کن» دونالد ترامپ با مفهوم «گسترش» رابرت کیوساکی همسو است. این شامل استفاده از موفقیت اولیه برای رشد نمایی است، مانند رِی کِراک که مکدونالد را به صورت فرانچایز گسترش داد. ساخت کسبوکار موفق (مربع B) نیازمند سیستم قوی (مثلث B-I) و مأموریت روشن است، نه فقط محصول خوب. گسترش یعنی افزایش اهرم و خلاقیت.
۶. ثروتمند شدن قابل پیشبینی است، نه صرفاً پرریسک
«ثروتمند شدن قابل پیشبینی است.»
قابلیت پیشبینی از طریق کنترل. نویسندگان معتقدند برای کسانی که آموزش مالی و تجربه دارند، ثروتمند شدن قابل پیشبینی است و نه پرریسک. این پیشبینیپذیری از درک و کنترل عوامل مؤثر بر نتایج سرمایهگذاری ناشی میشود. برخلاف سفتهبازی (امید به افزایش ارزش دارایی)، سرمایهگذاران حرفهای بر جریانهای درآمد قابل پیشبینی و خلق ارزش تمرکز میکنند.
قابلیت پیشبینی در املاک. در املاک، پیشبینیپذیری از چندین جریان درآمد فراتر از صرفاً افزایش ارزش ناشی میشود:
- جریان نقدی ماهانه (درآمد اجاره منهای هزینهها).
- استهلاک (مزایای مالیاتی).
- بازپرداخت وام توسط مستأجران.
- افزایش ارزش (اغلب به عنوان مزیت اضافی، نه استراتژی اصلی).
تمرکز بر این عناصر قابل پیشبینی به سرمایهگذاران امکان میدهد بازدهی ایجاد کنند بدون توجه به نوسانات بازار و وابستگی به سفتهبازی را کاهش دهند.
پیشبینی رفتار انسانی. پیشبینی همچنین از درک رفتار انسان و روندهای بازار ناشی میشود. نویسندگان کاهش ارزش دلار و افزایش طلا و نقره را بر اساس الگوهای قابل پیشبینی هزینه و استقراض دولت پیشبینی کردند. آنها همچنین میدانند نیازهای اساسی مانند مسکن و انرژی ثابت میمانند و سرمایهگذاری در این حوزهها میتواند در بلندمدت قابل پیشبینی باشد.
۷. لحظات تعیینکننده مسیر مالی شما را شکل میدهند
«همه ما لحظات تعیینکنندهای داریم. در این لحظات است که شخصیت واقعی خود را مییابیم.»
درسهایی از پدران. هر دو نویسنده تأثیر عمیق پدران خود را برجسته میکنند، هرچند به شیوههای متفاوت. رابرت از پدر «فقیر» تحصیلکردهاش اهمیت آموزش و خدمت عمومی را آموخت، اما همچنین ناامنی مالی ناشی از اتکا به شغل و دولت را دید. پدر «ثروتمند» او درباره کارآفرینی، سرمایهگذاری و آزادی مالی به او آموخت. دونالد از پدر سازنده موفق خود اخلاق کاری، انضباط و اهمیت شناخت کامل کسبوکار را یاد گرفت.
فراتر از برد و باخت. لحظات تعیینکننده، که اغلب شامل چالشها یا شکستها هستند، شخصیت را آشکار میکنند و تصمیمات آینده را شکل میدهند. این لحظات درسهای ارزشمندی درباره پشتکار، تواضع و تفاوت میان خواسته، انگیزه و انضباط؛ جاهطلبی، توانایی و نگرش؛ آموزش، تجربه و اجرا؛ و افتخار، تواضع، شوخطبعی و شادی میآموزند.
یافتن «چرایی» خود. درک دلیل پشت تمایل به ثروتمند شدن حیاتی است. برای نویسندگان، موضوع فقط پول نیست، بلکه بازی، چالش، آزادی و توانایی ایجاد تغییر است. لحظات تعیینکننده تعهد آنها به مسیرهای انتخابیشان را تثبیت کرد و انگیزه آنها برای پیروزی را تقویت نمود.
۸. توصیههای متناسب با مراحل مختلف زندگی
«این کتاب برای هر کسی است که میخواهد پیش برود و از منطقه راحتی خود خارج شود.»
توصیهها یکسان نیستند. نویسندگان ایده ارائه توصیههای مالی کلیشهای را رد میکنند و میدانند که افراد مختلف در شرایط متفاوت به استراتژیهای متفاوت نیاز دارند. توصیه به دانشآموز با توصیه به نسل بیبیبومر بدون پول یا فرد ثروتمند متفاوت است.
برای دانشآموزان: تمرکز بر یادگیری، اشتباه کردن و یافتن علاقهمندی. مطالعه حسابداری و حقوق کسبوکار برای کسب سواد مالی. انجام تمرینهای واقعی مانند بودجهبندی و یافتن راههایی برای کسب درآمد با مبالغ کم. جستجوی مربی و شاگردی.
برای بزرگسالان بدون پول زیاد: ارزیابی سبک زندگی مطلوب (سادگی یا پیچیدگی). افزایش پیچیدگی مالی با تبدیل شدن به دانشجوی اقتصاد جهانی بهصورت ۲۴/۷. مطالعه گسترده، سفر برای مشاهده تغییرات اقتصادی جهان و ارتباط با افراد همفکر در باشگاههای سرمایهگذاری یا گروههای مطالعه. یادگیری سرمایهگذاری بنیادی و تکنیکی.
برای بیبیبومرهای بدون پول زیاد: درک چالشهای منحصر به فرد نسل انتقالی. اولویت دادن به سلامت، ثروت و شادی. انجام کاری که دوست دارند، سرمایهگذاری در آنچه دوست دارند و در نظر گرفتن استخدام مربی برای پاسخگویی. درک اینکه زمان در حال اتمام است و نیازمند تلاش مجدد و تمایل به بازآفرینی خود هستند.
برای افراد ثروتمند: شکرگزار و محتاط بودن. درک اینکه حفظ ثروت میتواند به اندازه کسب آن چالشبرانگیز باشد. سرمایهگذاری در مسیر سریع (کسبوکارها، مشارکتهای املاک، سهام خصوصی) در صورت داشتن آموزش و تجربه، اما مراقب تبلیغکنندگان ناصادق بودن. اطمینان از داشتن اسناد حقوقی ضروری مانند وصیتنامه و برنامههای املاک.
۹. املاک کنترل و مزایای منحصربهفردی ارائه میدهد
«چرا در املاک سرمایهگذاری میکنم؟ پاسخ در یک کلمه است: کنترل.»
کنترل بر دارایی. برخلاف داراییهای کاغذی (سهام، اوراق قرضه، صندوقهای مشترک) که سرمایهگذاران کنترل کمی بر آنها دارند، املاک به سرمایهگذاران امکان کنترل جنبههای متعددی از سرمایهگذاری را میدهد. این کنترل دلیل اصلی ترجیح نویسندگان بر املاک است، زیرا مستقیماً ریسک را کاهش و بازده بالقوه را افزایش میدهد.
چندین جریان درآمد. املاک چندین روش قابل پیشبینی برای کسب درآمد فراهم میکند، نه فقط از طریق افزایش ارزش:
- جریان نقدی ماهانه از اجاره.
- استهلاک برای مزایای مالیاتی.
- بازپرداخت وام توسط مستأجران.
- افزایش ارزش (اغلب به عنوان مزیت اضافی، نه استراتژی اصلی).
تمرکز بر جریان نقدی و خلق ارزش سرمایهگذاری در املاک را قابل پیشبینیتر و کمتر سفتهبازانه میکند.
مزایای مالیاتی و اهرم. املاک مزایای مالیاتی قابل توجهی دارد، مانند امکان تعویق مالیات بر سود سرمایه از طریق تبادل ۱۰۳۱. علاوه بر این، بانکها معمولاً تمایل بیشتری به وامدهی برای سرمایهگذاریهای املاک نسبت به داراییهای کاغذی دارند که اهرم ارزشمندی (OPM) برای سرمایهگذاران فراهم میکند. ملموس بودن و پایداری ادراکشده املاک آن را به کلاس دارایی جذابی برای استفاده از بدهی تبدیل کرده است.
۱۰. محیط نابغه خود را بیابید تا شکوفا شوید
«محیط مناسب برای پرورش نابغه شما ضروری است.»
محیط شکلدهنده پتانسیل است. نویسندگان معتقدند هر کس با نابغهای منحصر به فرد به دنیا میآید، اما همه آن را نمییابند یا پرورش نمیدهند چون در محیط نامناسبی هستند. همانطور که گیاه برای شکوفایی به خاک، آب و دمای مناسب نیاز دارد، انسان نیز برای شکوفایی استعدادهای خاص خود به محیط حمایتی نیاز دارد.
فرار از محیطهای فقیر. بسیاری از کسانی که میخواهند ثروتمند شوند شکست میخورند چون «افراد ثروتمند در محیط فقیر» هستند. این می
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «چرا میخواهیم ثروتمند باشیم» با نظرات متفاوتی روبهرو شد. برخی خوانندگان آن را انگیزهبخش و آموزنده در زمینهی آموزش مالی و اقتصاد دانستند و داستانهای موفقیت نویسندگان و تأکیدشان بر سختکوشی را ستودند. در مقابل، عدهای کتاب را تکراری، کممحتوا و صرفاً تبلیغی برای محصولات دیگر نویسندگان دانستند. بسیاری احساس کردند که کتاب بیشتر بر چرایی ثروتمند شدن تمرکز دارد تا چگونگی رسیدن به ثروت. برخی خوانندگان دیدگاههای متفاوت ترامپ و کیوساکی را ارزشمند شمردند، اما گروهی دیگر سبک نگارش و محتوای کتاب را فاقد عمق کافی یافتند.
Similar Books







