نکات کلیدی
1. همدلی و اتحاد درمانی: سنگ بنای بهبودی
رابطه رواندرمانی خود در فرآیند بهبودی نقش دارد.
همدلی به عنوان سنگبنای درمان. رابطه درمانی که بر پایه همدلی بنا شده است، در مرکز فرآیند بهبودی قرار دارد. این رابطه مدلی برای تعاملات بالغ فراهم میکند و مهارتهای حل مسئله را تقویت مینماید. توانایی درمانگر در درک و تأیید تجربه بیمار از اهمیت بالایی برخوردار است.
ساختن اتحاد. یک اتحاد درمانی قوی با:
- گوش دادن فعال و پرسیدن سوالات دقیق
- تأیید احساسات بیمار
- چارچوببندی مشاوره به عنوان یک کار مشترک
- توضیح فرآیند درمان
فراتر از تکنیکها. در حالی که تکنیکهای خاص اهمیت دارند، مراقبت و درک واقعی درمانگر است که واقعاً تغییر را تسهیل میکند. بیمار باید احساس کند که شنیده و پذیرفته میشود تا بتواند آسیبپذیریهای خود را بررسی کند.
2. مشاوره: آغاز ساختاریافته
ما جلسات اولیه با بیمار را به عنوان مشاوره مینگریم، نه آغاز درمان.
هدف مشاوره. جلسات اولیه به عنوان دوره مشاوره عمل میکنند و به درمانگر این امکان را میدهند که اطلاعات جمعآوری کند، ایمنی را ارزیابی کند و یک برنامه درمانی اولیه تدوین نماید. این رویکرد برای هر دو طرف در صورتی که تناسب وجود نداشته باشد، یک خروجی فراهم میکند.
عناصر کلیدی مشاوره:
- ایجاد اتحاد درمانی
- ارزیابی خودکشی و ایمنی
- جمعآوری تاریخچه روانپزشکی و پزشکی
- توضیح فرآیند رواندرمانی
تعادل ساختار و همدلی. در حالی که جمعآوری اطلاعات مهم است، ایجاد یک محیط امن و حمایتی که در آن بیمار احساس درک شدن کند، نیز ضروری است. رویکردی سخت و بیش از حد ساختاری میتواند توسعه اعتماد را مختل کند.
3. چارچوب: مرزها برای یک فضای امن
محافظت از زمان خود بخش مهمی از مؤثر بودن به عنوان یک درمانگر است.
تعریف رابطه درمانی. "چارچوب" شامل دستورالعملهایی است که درمان را از یک رابطه اجتماعی متمایز میکند. این شامل زمانهای ملاقات ثابت، طول جلسه، ترتیبات هزینه و محدودیتها در افشای اطلاعات شخصی است.
اهمیت مرزها. مرزها یک محیط امن و قابل پیشبینی ایجاد میکنند و به بیمار اجازه میدهند تا احساسات دشوار را بدون احساس غرق شدن بررسی کند. آنها همچنین از عینیت درمانگر محافظت کرده و از سوءاستفاده جلوگیری میکنند.
مسائل رایج چارچوب:
- تضادهای برنامهریزی
- تماسهای تلفنی خارج از جلسات
- تأخیر در ورود و خروج
- درخواستهای اطلاعات شخصی
4. مسائل مالی: هزینهها، صورتحساب و قرارداد درمانی
پرداخت رابطه را به عنوان یک موجودیت کاری تعریف میکند، نه به عنوان جایگزینی برای سایر روابط پایدار.
پول به عنوان ابزاری درمانی. تبادل پول برای خدمات بخشی جداییناپذیر از درمان است. این رابطه را به صورت حرفهای تعریف میکند و میتواند بر سرمایهگذاری بیمار در فرآیند تأثیر بگذارد.
بحث درباره هزینهها به صورت شفاف. ضروری است که هزینهها و رویههای صورتحساب را در اوایل درمان مورد بحث قرار دهیم تا از سوءتفاهم و کینه جلوگیری شود. این شامل:
- تعیین یک هزینه واضح
- بحث درباره پوشش بیمه
- تعیین یک برنامه پرداخت
پرداخت نکردن. زمانی که بیماران صورتحسابهای خود را پرداخت نمیکنند، مهم است که به طور مستقیم به این موضوع پرداخته و دلایل زیرین را بررسی کنیم. این ممکن است شامل مشکلات مالی یا مقاومت در برابر فرآیند درمان باشد.
5. مدیریت تماس تلفنی: از بحران تا وابستگی
ارزیابی خودکشی تنها بخشی از مشاوره روانپزشکی است که نباید به جلسات آینده موکول شود اگر بیمار هرگونه عوامل خطر را داشته باشد.
تلفن به عنوان یک شیء مرزی. تماسهای تلفنی میتوانند از برنامهریزی ساده تا مداخلات اضطراری متغیر باشند. درمانگر باید ماهیت تماس را تشخیص داده و به طور مناسب پاسخ دهد و در عین حال در دسترس بودن را با نیاز به تعیین محدودیتها متعادل کند.
ارزیابی بحرانها. در موقعیتهای بحرانی، درمانگر باید ایمنی بیمار و خطر خودآزاری را ارزیابی کند. این ممکن است شامل:
- ارزیابی ایدهپردازی خودکشی، نیت و برنامه
- تماس با خدمات اضطراری در صورت لزوم
- ارائه حمایت و راهنمایی
مدیریت وابستگی. تماسهای مکرر و غیرضروری میتوانند نشاندهنده وابستگی پسرفت باشند. درمانگر باید به طور همدلانه محدودیتها را تعیین کرده و بیمار را تشویق کند تا مکانیزمهای مقابلهای جایگزین توسعه دهد.
6. مدیریت زمان: احترام به مرزهای طول جلسه
درمان با سایر ویزیتهای پزشکی متفاوت است زیرا میتوانید به آن اعتماد کنید که به موقع شروع و پایان مییابد.
جلسه به عنوان یک ظرف. ساعت 50 دقیقهای یک ظرف ساختاریافته برای کار درمانی فراهم میکند. شروع و پایان به موقع حس ایمنی و پیشبینیپذیری ایجاد میکند.
پاسخ به تأخیرها. زمانی که بیمار دیر میرسد، درمانگر باید تصمیم بگیرد که آیا جلسه را تمدید کند یا به موقع پایان دهد. تمدید جلسه میتواند تأخیر را تقویت کند، در حالی که پایان به موقع میتواند فرصتی برای بررسی ایجاد کند.
پرداختن به لحظات "دست بر روی دستگیره در". زمانی که بیماران موضوعات عاطفی سنگین را در پایان جلسه مطرح میکنند، مهم است که نگرانیهای آنها را تأیید کنیم اما همچنین مرز جلسه را حفظ کنیم. این میتواند فرصتی برای بررسی دشواری بیمار با پایانها باشد.
7. محرمانگی: اعتماد مقدس
با صدا زدن نام بیمارم در یک منطقه انتظار عمومی، من در محافظت از هویت او شکست خوردهام.
محافظت از حریم خصوصی بیمار. محرمانگی در درمان از اهمیت بالایی برخوردار است. درمانگر باید از لحظهای که بیمار وارد دفتر میشود، اقداماتی برای محافظت از حریم خصوصی او انجام دهد.
محدودیتهای محرمانگی. در حالی که محرمانگی ضروری است، محدودیتهایی نیز وجود دارد. درمانگر موظف است محرمانگی را در صورتی که بیمار در خطر آسیب به خود یا دیگران باشد، نقض کند.
رضایت آگاهانه. بیماران باید از محدودیتهای محرمانگی مطلع شوند، از جمله تعهد درمانگر به گزارش سوءاستفاده یا تهدیدات خشونتآمیز. آنها همچنین باید بدانند که آیا درمانگر با یک ناظر مشاوره میکند یا پرونده آنها را در یک کنفرانس ارائه میدهد.
8. سوء مصرف مواد: شناسایی و پاسخ
اگر یک بیمار جدید هیچ عامل خطر برای خودآزاری نداشته باشد و او بر آیندهاش تمرکز واضحی داشته باشد، پرسیدن درباره خودکشی ممکن است به نیازهای بالینی مربوط باشد نه نیازهای بیمار.
غربالگری برای سوء مصرف مواد. شناسایی سوء مصرف فعال مواد در اوایل درمان بسیار مهم است، زیرا میتواند تأثیر قابل توجهی بر فرآیند درمان داشته باشد. پرسشنامه CAGE ابزاری مفید برای غربالگری است.
تغییر رویکرد درمانی. رواندرمانی با سوء مصرفکنندگان فعال مواد نیاز به رویکرد متفاوتی دارد. درمانگر باید:
- انکار و کماهمیتی را به چالش بکشد
- مرزهای قوی تعیین کند
- تشویق به پرهیز کند
- مسائل عاطفی زیرین را بررسی کند
ادغام درمان اعتیاد. رواندرمانی به تنهایی معمولاً برای سوء مصرفکنندگان فعال مواد کافی نیست. درمانگر باید بیمار را تشویق کند که به گروههای حمایتی مانند AA یا NA بپیوندد و در نظر بگیرد که دارو مصرف کند.
9. ادغام دارودرمانی با رواندرمانی
ریشههای "به یک درمانگر تبدیل شدن: چه بگویم و چرا؟" در یک گفتگوی بیگناه در کافهتریای بیمارستان عمومی ماساچوست (MGH) با دکتر ادوارد مسنر، یک مربی و معلم اصلی در MGH که توانایی ویژهای در توضیح مفاهیم پیچیده رواندرمانی به صورت واضح و مختصر دارد، شکل گرفت.
تعادل دیدگاههای بیولوژیکی و روانشناختی. درمانگر باید هر دو دیدگاه بیولوژیکی و روانشناختی را ادغام کند و درک کند که تجربیات بر بیولوژی تأثیر میگذارند و تغییرات بیولوژیکی بر تجربیات تأثیر میگذارند.
زمانی که باید دارو را در نظر گرفت. دارو ممکن است زمانی نشان داده شود که:
- علائم به طور قابل توجهی عملکرد روزمره را مختل میکنند
- بیمار سابقه مانیا یا روانپریشی دارد
- بیمار علائم مانیا یا روانپریشی فعلی دارد
پرداختن به نگرانیهای بیمار. مهم است که به نگرانیهای بیمار درباره دارو، از جمله ترس از تغییرات شخصیتی یا عوارض جانبی، پرداخته شود. درمانگر باید اطلاعات دقیقی ارائه دهد و بیمار را در اتخاذ تصمیم آگاهانه حمایت کند.
10. موانع درمانی: تبدیل موانع به سنگفرشها
فرآیند رواندرمانی تماماً درباره "نمیدانم" و داشتن بیمار برای آموزش شما درباره تجربهاش است.
شناسایی موانع. یک مانع توقفی در پیشرفت درمان است. درمانگر باید تشخیص دهد که درمان متوقف شده و از تاکتیکهای غیرموثر مانند دادن مشاوره یا تعیین تکالیف اجتناب کند.
درک دینامیکها. درمانگر باید دینامیکهای مانع را از طریق گوش دادن دقیق، پرسشهای ملایم و پاسخهای همدلانه درک کند. این ممکن است شامل بررسی مقاومت بیمار یا انتقال معکوس درمانگر باشد.
حل موانع. یک راهحل ممکن است از طریق روشنسازیها و تفسیرها به دست آید. درمانگر باید تجربیات گذشته بیمار را با دشواریهای حال حاضر آنها پیوند دهد و به آنها کمک کند تا بینشهای جدیدی کسب کنند.
11. انتقال و انتقال معکوس: کشف ناخودآگاه
ریشههای "به یک درمانگر تبدیل شدن: چه بگویم و چرا؟" در یک گفتگوی بیگناه در کافهتریای بیمارستان عمومی ماساچوست (MGH) با دکتر ادوارد مسنر، یک مربی و معلم اصلی در MGH که توانایی ویژهای در توضیح مفاهیم پیچیده رواندرمانی به صورت واضح و مختصر دارد، شکل گرفت.
انتقال به عنوان یک لنز. انتقال زمانی رخ میدهد که بیمار به طور ناخودآگاه احساسات و انتظارات خود را از روابط گذشته به درمانگر منتقل میکند. درمانگر میتواند از انتقال برای کمک به بیمار در درک الگوهای روابط خود استفاده کند.
انتقال معکوس به عنوان یک ابزار. انتقال معکوس به واکنشهای عاطفی درمانگر نسبت به بیمار اشاره دارد. اگر این واکنشها درک شوند، میتوانند اطلاعات ارزشمندی درباره دنیای درونی بیمار ارائه دهند.
مدیریت انتقال و انتقال معکوس. درمانگر باید از احساسات خود آگاه باشد و از عمل به آنها در درمان اجتناب کند. آنها همچنین باید فضایی امن برای بیمار ایجاد کنند تا واکنشهای انتقالی خود را بررسی کند.
12. خاتمه: یک پایان معنادار
شخصاً، هنوز فکر میکنم این رویکرد کاملاً منطقی است. در رواندرمانی، کلمات و جملات ابزارهای مداخله هستند.
خاتمه به عنوان یک فرآیند. خاتمه مرحله پایانی درمان است. این باید یک فرآیند تدریجی باشد که به بیمار اجازه میدهد تا دستاوردهای خود را تجمیع کرده و برای استقلال آماده شود.
انواع خاتمه. خاتمهها میتوانند بالغ (زمانی که اهداف درمان به دست آمدهاند) یا زودهنگام (زمانی که درمان به دلایل دیگر باید پایان یابد) باشند.
پرداختن به احساسات درباره خاتمه. درمانگر باید احساسات بیمار درباره خاتمه را تأیید و اعتبار بخشد، که ممکن است شامل غم، خشم یا اضطراب باشد. آنها همچنین باید به بیمار کمک کنند تا استراتژیهای مقابلهای برای مدیریت این احساسات توسعه دهد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب تبدیل شدن به یک درمانگر به خاطر راهنماییهای عملیاش در مدیریت جنبههای مختلف رابطه مشاوره، نقدهای مثبتی دریافت کرده است. خوانندگان از ساختار کتاب، توضیحات واضح و استفاده از دیالوگهای تخیلی برای تبیین مفاهیم قدردانی میکنند. بسیاری این کتاب را بهویژه برای درمانگران تازهکار مفید میدانند و به بینشهای آن در موضوعاتی مانند صورتحساب، محرمانگی و مدیریت موانع اشاره میکنند. اگرچه برخی بخشها ممکن است خشک به نظر برسند، اما بهطور کلی، منتقدان آن را منبعی ارزشمند برای هدایت در فرآیند درمان میدانند. رویکرد مدل پزشکی کتاب نیز مورد توجه قرار گرفته است، اما در مجموع، به خاطر محتوای جامع و مفیدش به شدت توصیه میشود.
Similar Books









