نکات کلیدی
۱. سرمایهگذاری سنتی ناکارآمد است: از حدس و مشاوران دوری کنید
اکثر افراد از طریق سیستم معمول مشاوران سرمایهگذاری که بر اساس کارمزد فعالیت میکنند، مدیران ثروت استخدام میکنند. اما این سیستم به گونهای طراحی شده که از طریق کمیسیونهای شما برای خود درآمدزایی کند.
انگیزههای نادرست مشاوران. مدیران سرمایهگذاری سنتی بر اساس تحلیل بنیادی و حدس قیمتهای آینده با اتکا به گزارشهای شرکتها عمل میکنند. آنها بدون توجه به سود شما، کارمزد دریافت میکنند و حتی در زمان سقوط بازار، شما را در سرمایهگذاری نگه میدارند تا کمیسیون خود را کسب کنند. انگیزههای آنها با منافع شما همسو نیست.
محدودیتهای تحلیل بنیادی. تکیه بر تحلیل بنیادی نیازمند مهارت بسیار بالاست (مانند وارن بافت) و برای اکثر افراد غیرممکن است. این روش فاقد قوانین خروج واضح است و باعث میشود سهام زیانده برای مدت طولانی نگه داشته شود. تنوعبخشی بر اساس بخشهای بازار در بازارهای نزولی که همه سهام با هم سقوط میکنند، کارایی ندارد.
اخبار فقط سر و صدا هستند. معاملهگران بنیادی تحت تأثیر اخبار و پیشبینیها قرار میگیرند که منجر به استرس و تصمیمات نادرست میشود. حرکت قیمت، نه اخبار یا تحلیل، نشاندهنده واقعی احساسات بازار است. نادیده گرفتن این سر و صدا برای موفقیت حیاتی است.
۲. معاملهگری استراتژیک و خودکار راه آزادی است
فلسفه من این است که هر کسی میتواند یک استراتژی معاملهگری خودکار و موفق را راهاندازی کند که بیش از سی دقیقه کار روزانه نیاز نداشته باشد.
رویکرد کمّی و مبتنی بر قوانین. معاملهگری استراتژیک از قوانین اثباتشده بر اساس دادههای تاریخی حرکت قیمت استفاده میکند. این روش به جای حدس و پیشبینی، به صورت آماری و نگاه به گذشته است. این موضوع سوگیری و ریسک پیشبینی را حذف میکند.
خودکارسازی، احساسات را حذف میکند. انسانها عاطفی و مستعد اشتباه هستند، بهویژه در شرایط استرس یا زیان. برنامهنویسی استراتژی در کامپیوتر اجرای بینقص و بدون احساس را تضمین میکند و قوانین را دقیقاً دنبال میکند.
آزادی مالی را به دست آورید. استراتژی خودکار نیازمند تلاش اولیه برای ساخت و آزمون است، اما پس از راهاندازی، نگهداری روزانه آن بسیار کم (حدود ۳۰ دقیقه) است. این امکان درآمد غیرفعال، استقلال مکانی و آزادی از شغلهای سنتی را فراهم میکند.
۳. ابتدا خود را بشناسید: شخصیت، باورها و تحمل ریسک
موفقیت در معاملهگری به یافتن استراتژی کامل نیست، بلکه به شناخت خودتان بستگی دارد تا بتوانید استراتژی مناسب خود را بیابید.
خودتحلیلی ضروری است. شخصیت خود (مانند صبر و انضباط)، تحمل ریسک و باورهای خود درباره بازار را درک کنید. استراتژی شما باید با شخصیت شما همسو باشد، وگرنه در پیروی از آن، بهویژه در دورههای زیان، شکست خواهید خورد.
محدودیتهای طبیعت انسانی. فروش در زیان یا نادیده گرفتن قیمت ورود برخلاف طبیعت انسان است. آگاهی از سوگیریهایی مانند خطای هزینههای از دست رفته حیاتی است. تجربه واقعی معاملهگری و شروع با مبالغ کم برای درک واکنشهای احساسی لازم است.
روی نقاط ضعف کار کنید. ویژگیهای شخصیتی که مانع معاملهگری میشوند (مانند بیصبری یا تصمیمگیری احساسی) را شناسایی کنید. یا آنها را تغییر دهید یا وظایفی که نیازمند این ویژگیها هستند (مانند انضباط در اجرا) را برونسپاری کنید.
۴. اهداف روشن پیش از ساخت استراتژی تعریف کنید
با دانستن نتیجهای که میخواهید از قبل، ساخت استراتژی حدود ۸۰ درصد سریعتر انجام میشود.
اهداف راهنمای استراتژی هستند. اهداف خود را به وضوح تعریف کنید: سرمایه اولیه، حداکثر تحمل کاهش سرمایه به دلار یا درصد، مدت زمان قابل قبول کاهش سرمایه و نرخ بازده مرکب سالانه (CAGR) مورد نظر. بدون اهداف روشن، توسعه استراتژی بیهدف خواهد بود.
زیانهای احتمالی را تجسم کنید. فقط درصد کاهش سرمایه را انتخاب نکنید؛ مقدار واقعی دلار از دست رفته را تصور کنید. این به شما کمک میکند سطح راحتی واقعی خود را تعیین کنید و از فروش هیجانی در دوران نزول جلوگیری کنید.
خطای انسانی را در نظر بگیرید. در اهداف خود حاشیه خطا بگذارید. آماده باشید که نتایج کمی بدتر از آزمونهای گذشته باشد، زیرا اشتباهات انسانی یا شرایط غیرمنتظره بازار ممکن است رخ دهد.
۵. استراتژی شما به ۱۲ مؤلفه اصلی نیاز دارد
هنگام ساخت استراتژی شخصی خود، بدانید که هر استراتژی معاملهگری متفاوت است (بلندمدت، کوتاهمدت، ترکیبی و غیره) اما همه آنها دوازده عنصر مشترک دارند.
بلوکهای سازنده جهانی. صرفنظر از سبک، هر استراتژی موفق نیازمند تعریف دوازده عنصر کلیدی است. تعریف واضح هر کدام، برنامهای قوی و قابل اجرا را تضمین میکند.
دوازده مؤلفه عبارتند از:
- اهداف (شخصی و استراتژی)
- باورها (اصول بازار)
- جهان معامله (داراییهای مورد معامله)
- فیلترها (نقدشوندگی، قیمت، نوسان)
- شرایط ورود (معیارهای ورود بر اساس حرکت قیمت)
- رتبهبندی (اولویتبندی معاملات هنگام وجود چندین موقعیت)
- ورود (نحوه ورود به معامله)
- حد ضرر (خروج از پیش تعیین شده برای محدود کردن زیان)
- ورود مجدد (قوانین ورود دوباره پس از خروج)
- حفاظت از سود (حد ضرر متحرک و غیره)
- برداشت سود (هدفهای ثابت)
- اندازه موقعیت (مقدار سرمایهگذاری در هر معامله)
ساختار، اجرا را تضمین میکند. تعریف این مؤلفهها پیش از شروع، باورها را به قوانین کمّی تبدیل میکند. این ساختار امکان خودکارسازی و حفظ انضباط در معامله را فراهم میآورد.
۶. حرکت قیمت تنها سیگنالی است که اهمیت دارد
شما میتوانید هرچقدر میخواهید تحلیل بنیادی انجام دهید، اما بازار سهام تحت کنترل احساسات بازار است. اگر بازار با تحلیل شما موافق نباشد، حتی اگر تحلیل منطقی باشد، بازنده خواهید بود.
احساسات بازار قیمت را تعیین میکند. قیمت سهام توسط عرضه و تقاضا تعیین میشود و بازتاب احساسات جمعی معاملهگران است، نه اصول بنیادی شرکت. حرکت قیمت دقیقترین معیار این احساسات است.
تحلیل بنیادی میتواند گمراهکننده باشد. تکیه بر گزارشهای سود یا اخبار ریسک دارد؛ ممکن است دستکاری شده یا احساس بازار را منعکس نکند. نمونههایی مانند انرون نشان میدهد که تحلیل بنیادی کامل بدون خروج مبتنی بر قیمت میتواند به ورشکستگی منجر شود.
تحلیل تکنیکال واکنش نشان میدهد. معاملهگری استراتژیک از تحلیل تکنیکال برای بررسی حرکات تاریخی قیمت و یافتن مزیتهای آماری استفاده میکند. این روش پیشبینی نمیکند بلکه به آنچه بازار در حال حاضر انجام میدهد واکنش نشان میدهد، بر اساس الگوهای اثبات شده.
۷. دنبال کردن روند، حرکت بازار را شکار میکند
دادهها سهامی را که روند صعودی دارند شناسایی میکنند. وقتی روند صعودی است، باور دارید که با ورود به معامله و خرید، تا پایان روند همراه خواهید بود.
سوار بر موج شوید. دنبال کردن روند به دنبال شناسایی داراییهایی است که به شدت در یک جهت حرکت میکنند و تا پایان روند در آنها سرمایهگذاری میکند. این روش از حرکتهای پایدار بازار سود میبرد.
قوانین ساده، حرکات بزرگ. استراتژیهایی مانند چرخش هفتگی روندهای قوی صعودی (مثلاً با استفاده از ROC و SMA) را شناسایی و بهترین عملکردها را میخرند. خروج زمانی است که روند ضعیف شود یا سهام از رتبههای برتر خارج شود.
سودهای بزرگ، کاهشهای احتمالی. دنبال کردن روند میتواند در بازارهای گاوی قوی سودهای بزرگی به همراه داشته باشد. اما ممکن است در بازارهای جانبی یا نوسانی کاهش سرمایه یا ثبات بدون سود را تجربه کند و نیازمند صبر برای عبور از دورههای بدون سود است.
۸. بازگشت به میانگین، ترس را میخرد و طمع را میفروشد
اساساً شما سهامی را میخرید که به شدت فروش رفته است، یعنی احتمال آماری بیشتری نسبت به تصادفی بودن دارد که به میانگین خود بازگردد (قیمت افزایش یابد).
رویکرد مخالف جریان. بازگشت به میانگین بر خلاف حرکات شدید قیمت شرط میبندد. داراییهایی که به شدت افت کردهاند (فروش بیش از حد/ترس) را میخرد با انتظار بازگشت به میانگین، و داراییهایی که به شدت افزایش یافتهاند (خرید بیش از حد/طمع) را میفروشد با انتظار اصلاح قیمت.
سود از نوسانات. این استراتژی بر نوسانات کوتاهمدت و تغییرات قیمت تکیه دارد. باید برخلاف هیجان جمعی معامله کرد – خرید در زمان ترس شدید و فروش در زمان طمع زیاد.
نرخ برد بالا، مدت کوتاه. معاملات بازگشت به میانگین معمولاً کوتاهمدت با سودهای کوچک در هر معامله اما درصد برد بالاتر هستند. نیازمند تعداد معاملات زیاد در یک جهان دارایی وسیع برای کسب بازده کلی قابل توجه است.
۹. ترکیب استراتژیهای غیرهمبسته، مزیت شما را چند برابر میکند
ایده این است: شما همزمان استراتژیهای مختلف با اهداف متفاوت معامله میکنید.
پوشش همه انواع بازار. هیچ استراتژی واحدی در همه شرایط بازار (گاوی، خرسی، جانبی، نوسانی، آرام) کار نمیکند. ترکیب استراتژیهایی که برای محیطهای مختلف طراحی شدهاند، سودآوری را در هر شرایطی تضمین میکند.
تعادل نقاط قوت و ضعف. استراتژیهای غیرهمبسته به عنوان پوشش برای یکدیگر عمل میکنند. وقتی یک استراتژی ضرر میدهد (مثلاً دنبال کردن روند در بازار جانبی)، استراتژی دیگر سود میکند (مثلاً بازگشت به میانگین).
افزایش CAGR و کاهش کاهش سرمایه. معامله همزمان مجموعهای از استراتژیها بازده تعدیل شده بر اساس ریسک را به طور قابل توجهی بهبود میبخشد. عملکرد ترکیبی به طور نمایی بهتر از هر استراتژی منفرد است و سود بیشتر با کاهش حداکثر زیان را ارائه میدهد.
۱۰. اندازه موقعیت، ریسک و بازده را تعیین میکند
استراتژی نیست که شما را به هدف میرساند؛ بلکه اندازه موقعیت است.
کنترل میزان ریسک. اندازه موقعیت تعیین میکند چه مقدار سرمایه به هر معامله اختصاص یابد. این ابزار اصلی برای اطمینان از اینکه معاملات شما در محدوده تحمل ریسک و کاهش سرمایه تعریف شده باقی میماند، است.
هماهنگی اندازه با اهداف. الگوریتم اندازه موقعیت باید با اهداف سود و تحمل ریسک شما همسو باشد. ریسک بالاتر در هر معامله یا اندازه موقعیت بزرگتر میتواند منجر به بازده بالقوه بالاتر اما همچنین کاهش سرمایه بیشتر شود.
از اندازهگیری احساسی پرهیز کنید. هرگز اجازه ندهید احساسات اندازه موقعیت را تعیین کنند. بزرگنمایی بیش از حد بر اساس اعتماد به نفس یا کوچکنمایی بر اساس ترس، استراتژی را تضعیف میکند. از روشی کمّی و از پیش تعیین شده بر اساس تحمل ریسک خود استفاده کنید.
۱۱. معاملهگری کسبوکاری کسلکننده است، نه سرگرمی
اگر به دنبال هیجان، هیجانات و آدرنالین هستید، جای دیگری را جستجو کنید. اگر برای رفع این نیازها معامله کنید، بازارها شما را نابود خواهند کرد.
انضباط بر هیجان اولویت دارد. معاملهگری موفق کسبوکاری مبتنی بر فرایند است که نیازمند انضباط، روال و اجرای بینقص قوانین است. این کار درباره پیشبینیهای هیجانانگیز یا بردهای بزرگ روزانه نیست.
تمرکز بر فرایند. نتایج روزانه بیاهمیت است؛ اهداف بلندمدت اهمیت دارد. موفقیت را بر اساس میزان دقیق پیروی از استراتژی خود بسنجید، نه سود و زیان روزانه. زیانها هزینههای طبیعی کسبوکار هستند.
پذیرش یکنواختی. سودآورترین معاملات اغلب کسلکنندهاند. خودکارسازی وظایفی که دوست ندارید (مانند مدیریت سفارشها) به شما امکان میدهد روی توسعه استراتژی و بهبود خود تمرکز کنید که محرکهای واقعی موفقیت بلندمدت هستند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «معاملهگر سهام در ۳۰ دقیقه» عمدتاً با بازخوردهای مثبت مواجه شده است و خوانندگان از رویکرد روشن و عملی آن در زمینهی معاملات خودکار سهام تمجید میکنند. بسیاری از مخاطبان، دستورالعملهای گامبهگام ارائهشده برای ایجاد یک استراتژی معاملاتی شخصیسازیشده بر اساس دادههای تاریخی را بسیار مفید میدانند. این کتاب برای هر دو گروه مبتدیان و معاملهگران باتجربه قابلفهم است و تأکید آن بر بهرهوری زمانی و سازگاری با سبک زندگی، از نکات برجستهی آن به شمار میآید. هرچند برخی منتقدان به جنبهی تبلیغاتی کتاب اشاره کردهاند، اما بیشتر بررسیکنندگان آن را منبعی ارزشمند برای کسانی میدانند که به دنبال دستیابی به آزادی مالی از طریق معاملات سیستماتیک هستند.
Similar Books








