نکات کلیدی
1. قطببندی سیاسی آمریکا ریشه در هویت دارد، نه فقط ایدئولوژی
"آنچه ما اغلب در سیاست آمریکا بر سر آن میجنگیم، هویت گروهی و وضعیت است—جنگهایی که خود را در مباحث سیاست و قدرت نشان میدهند اما نمیتوانند واقعاً با هیچکدام آشتی کنند."
هویت سیاست را شکل میدهد. ذهن انسان بهطور شگفتانگیزی به وابستگی و تفاوت گروهی حساس است. حتی تمایزات جزئی میتوانند وفاداری قوی به گروه خودی و خصومت با گروه غیرخودی ایجاد کنند. در سیاست، این بهصورت هویتهای حزبی که فراتر از مواضع سیاستی هستند، ظاهر میشود.
قطببندی بازتابی از تقسیمات هویتی است. تقسیمات سیاسی امروز بر تفاوتهای هویتی عمیقتر منطبق است:
- نژاد و قومیت
- دین و سکولاریسم
- شهری در مقابل روستایی
- سطح تحصیلات
- ارزشهای فرهنگی
همانطور که این هویتها با احزاب سیاسی بیشتر همسو میشوند، قطببندی را تقویت میکنند. اختلافات زمانی که جنبههای اصلی هویت ما را درگیر میکنند، شخصیتر و تهدیدآمیزتر به نظر میرسند.
2. جنبش حقوق مدنی یک تغییر بزرگ سیاسی را به وجود آورد
"موفقیت جنبش حقوق مدنی و اتحاد آن با حزب دموکرات ملی، آن تعادل را شکست، جناح دیکسیکرات حزب دموکرات را نابود کرد و دورهای از مرتبسازی حزبی را آغاز کرد."
احزاب همیشه بهطور ایدئولوژیک مرتب نبودند. در بخش زیادی از قرن بیستم، هر دو حزب شامل جناحهای لیبرال و محافظهکار بودند. حزب دموکرات بهویژه یک اتحاد ناآرام بین لیبرالهای شمالی و محافظهکاران جنوبی (دیکسیکراتها) بود.
حقوق مدنی چشمانداز را تغییر داد. همانطور که دموکراتها برابری نژادی را پذیرفتند:
- محافظهکاران جنوبی به حزب جمهوریخواه پیوستند
- لیبرالهای شمالی در حزب دموکرات تثبیت شدند
- احزاب بهطور ایدئولوژیک و جمعیتی متمایزتر شدند
این فرآیند مرتبسازی دههها طول کشید اما سیاست آمریکا را بهطور عمیقی تغییر داد و زمینه را برای چشمانداز قطبیشده امروز فراهم کرد.
3. تکامل رسانهها شکاف دانشی بین رأیدهندگان درگیر و غیر درگیر را گسترش داده است
"انتخابهای بیشتر به معتادان اجازه میدهد بیشتر یاد بگیرند و بیعلاقهها کمتر بدانند."
انتخاب بیشتر به معنای آگاهی بیشتر نیست. انفجار گزینههای رسانهای باعث نشده است که آمریکاییهای متوسط از نظر سیاسی آگاهتر شوند. در عوض، شکاف بین شهروندان درگیر و غیر درگیر را گسترش داده است.
درگیری شکافهای دانشی را هدایت میکند. در گذشته، گزینههای محدود رسانهای به این معنا بود که حتی شهروندان بیعلاقه نیز با برخی اخبار سیاسی مواجه میشدند. امروز:
- شهروندان درگیر میتوانند خود را در محتوای سیاسی غرق کنند
- شهروندان غیر درگیر میتوانند بهراحتی از آن بهطور کامل اجتناب کنند
- آگاهترین و کمآگاهترین افراد بیش از هر زمان دیگری از هم فاصله دارند
این پویایی باعث میشود که داشتن واقعیتها و گفتگوهای سیاسی مشترک در سطوح مختلف درگیری دشوارتر شود.
4. هویتهای سیاسی به "هویتهای مگا" تبدیل شدهاند و تقسیمات را تقویت میکنند
"حزبگرایی اکنون میتواند بهعنوان یک هویت مگا در نظر گرفته شود، با تمام بزرگنماییهای روانشناختی و رفتاری که به همراه دارد."
هویتها در حال انباشته شدن هستند. وابستگیهای سیاسی بهطور فزایندهای با سایر هویتهای اجتماعی همسو میشوند:
- نژاد و قومیت
- دین (یا عدم آن)
- موقعیت جغرافیایی
- سطح تحصیلات
- سلیقههای فرهنگی
هویتهای مگا درگیری را تشدید میکنند. هنگامی که هویتهای متعدد همسو میشوند، این امر:
- باعث میشود اختلافات سیاسی شخصیتر و پرمخاطرهتر به نظر برسند
- روابط اجتماعی را در خطوط حزبی کاهش میدهد
- سازش و درک را دشوارتر میکند
این همگرایی هویتها به توضیح این موضوع کمک میکند که چرا سیاست آمریکا بیش از گذشته وجودی و صفر-جمع به نظر میرسد.
5. تغییرات جمعیتی در حال تغییر سیاست آمریکا و ایجاد اضطراب هستند
"آمریکا در حال تغییر است و بهسرعت."
آمریکا در حال تنوع است. تغییرات جمعیتی کلیدی شامل موارد زیر است:
- افزایش تنوع نژادی و قومی
- کاهش وابستگی دینی
- افزایش شهرنشینی
- افزایش سطح تحصیلات
تغییر اضطراب ایجاد میکند. این تغییرات، بهویژه در مورد نژاد، در حال تغییر ائتلافهای سیاسی و پویایی قدرت هستند. این امر اضطراب را بهویژه در میان گروههایی که از دست دادن وضعیت یا نفوذ میترسند، تقویت میکند.
حزب جمهوریخواه بهویژه بهعنوان وسیلهای برای اضطراب سفیدپوستان، مسیحیان و روستاییان در مورد این تغییرات تبدیل شده است. این امر به توضیح افزایش خصومت حزب با مهاجرت و پذیرش سیاستهای هویت سفید کمک میکند.
6. حزب جمهوریخواه از نظر ایدئولوژیک افراطیتر از حزب دموکرات شده است
"حزب جمهوریخواه ... از نظر ایدئولوژیک افراطی شده است؛ تحقیرآمیز نسبت به رژیم سیاست اجتماعی و اقتصادی به ارث رسیده؛ تحقیرآمیز نسبت به سازش؛ بیتوجه به درک متعارف از حقایق، شواهد و علم؛ و بیاعتنا به مشروعیت مخالفان سیاسی خود."
قطببندی نامتقارن. در حالی که هر دو حزب از مرکز فاصله گرفتهاند، جمهوریخواهان بیشتر به سمت راست حرکت کردهاند تا دموکراتها به سمت چپ. این امر در موارد زیر مشهود است:
- مواضع سیاستی
- تمایل به شکستن هنجارها
- نگرشها نسبت به سازش
- رابطه با حقایق و تخصص
عوامل ساختاری افراطگرایی GOP را هدایت میکنند. چندین عامل جمهوریخواهان را به سمت راست سوق میدهند:
- مزیت جغرافیایی در سنا و کالج انتخاباتی
- پایگاه همگنتر
- اکوسیستم رسانهای ایدئولوژیکتر
این نامتقارنی تلاشها برای کاهش قطببندی را پیچیده میکند، زیرا رویکردهای "هر دو طرف" اغلب مشکل را بهدرستی تشخیص نمیدهند.
7. نهادهای سیاسی آمریکا در مواجهه با افزایش قطببندی برای عملکرد دچار مشکل هستند
"سیستم سیاسی آمریکا متمایز است و در دورههایی که به نظر میرسد بهترین عملکرد را داشته است، به احزاب مختلط متکی بوده است."
نهادها برای احزاب قطبیشده طراحی نشدهاند. سیستم چک و بالانس ایالات متحده فرض میکند که تمایلی به سازش وجود دارد. همانطور که احزاب از نظر ایدئولوژیک متمایزتر و خصمانهتر میشوند، این امر منجر به:
- بنبست
- شکستن هنجارها
- بحرانهای قانون اساسی
اختلال باعث اختلال بیشتر میشود. همانطور که سیستم در حل مشکلات ناکام میماند، بدبینی و افراطگرایی را تقویت میکند و یک چرخه معیوب ایجاد میکند.
نمونههای کلیدی از فشار نهادی:
- مبارزات سقف بدهی
- تعطیلی دولت
- نبردهای نامزدی دیوان عالی
- استیضاح بهعنوان ابزاری حزبی
8. اصلاح ساختارهای سیاسی میتواند به مدیریت اثرات قطببندی کمک کند
"اگر نتوانیم قطببندی را معکوس کنیم، همانطور که من مشکوک هستم، مسیر پیش رو روشن است: ما باید سیستم سیاسی را اصلاح کنیم تا بتواند در میان قطببندی عملکرد داشته باشد."
بمبگذاری نهادها. عملکردهای حیاتی دولت را کمتر در معرض بنبست حزبی قرار دهید. مثالها:
- حذف سقف بدهی
- خودکارسازی فرآیندهای بودجه
- گسترش تثبیتکنندههای اقتصادی خودکار
اصلاحات دموکراتیک. سیستم را پاسخگوتر به اکثریتهای مردمی کنید:
- لغو کالج انتخاباتی
- اصلاح نمایندگی سنا
- پایان دادن به جریمندرینگ
- گسترش دسترسی به رأیگیری
متعادلسازی قدرت حزبی. ساختارهایی ایجاد کنید که به هر دو حزب صدا بدهند بدون بنبست:
- اصلاح فرآیند نامزدی دیوان عالی
- تغییر قوانین کنگره برای توانمندسازی سازنده حزب اقلیت
این اصلاحات هدف دارند که سیستم را در برابر قطببندی مقاومتر کنند، نه اینکه آن را بهطور کامل از بین ببرند.
9. افراد میتوانند "آگاهی هویتی" را تمرین کنند تا بهطور سازندهتری در سیاست شرکت کنند
"اگر آغاز خرد در سیاست هویتی این است که تشخیص دهیم همه ما همیشه در حال شرکت در آن هستیم، مسیر خرد در سیاست هویتی این است که آگاه باشیم کدامیک از هویتهای ما فعال میشوند، تا بتوانیم بهطور عمدی تصمیم بگیریم کدام هویتها را فعال کنیم."
آگاه بودن از فعالسازی هویت. توجه کنید که چگونه رسانهها و بلاغت جنبههای مختلف هویت شما را تحریک میکنند. واکنشهای فیزیکی و احساسی به محتوای سیاسی را مشاهده کنید.
هویتهای متنوع را پرورش دهید. هویتهایی فراتر از حزبگرایی را تقویت کنید:
- مشارکت در جامعه محلی
- نقشهای حرفهای
- سرگرمیها و علایق
- تجربیات مشترک انسانی
بهصورت محلی شرکت کنید. بخشی از انرژی سیاسی خود را به مسائل ایالتی و محلی هدایت کنید که در آن:
- صدای شما تأثیر بیشتری دارد
- تقسیمات حزبی اغلب کمتر شدید هستند
- مشکلات ملموستر و قابلحلتر هستند
با آگاهانهتر کردن مشارکت سیاسی خود، میتوانیم به ایجاد یک فرهنگ سیاسی سالمتر از پایین به بالا کمک کنیم.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب چرا ما قطبی شدهایم تحلیلی عمیق از قطببندی سیاسی در آمریکا ارائه میدهد. کلاین به بررسی عوامل تاریخی، روانشناختی و سیستماتیک که به این شکاف کمک میکنند، میپردازد و بر سیاستهای هویتی و حلقههای بازخورد تأکید میکند. خوانندگان از پژوهشهای جامع کلاین، نوشتار شفاف و رویکرد متعادل او قدردانی میکنند، اگرچه برخی به تمایل لیبرال او اشاره دارند. این کتاب توضیح میدهد که چگونه قطببندی بر رسانهها، انتخابات و حکومت تأثیر میگذارد و راهحلهایی را پیشنهاد میکند، در حالی که به محدودیتهای آنها اذعان دارد. بسیاری از منتقدان کتاب را تحریککننده و مرتبط دانسته و توضیحات آن در مورد مسائل پیچیده را ستودهاند. برخی از منتقدان خواستار بحث بیشتر در مورد عوامل اقتصادی و راهحلهای قطببندی بودند.