نکات کلیدی
1. نژادپرستی اولیه: ریشههای قدرت و توجیهات غیرعلمی
در طول 500 سال گذشته، مردم آموختهاند که چگونه نژادپرستی را تفسیر و درک کنند.
محاکمههای اسپانیایی. محاکمههای اسپانیایی نشانهای از تغییر از آزار مذهبی به تبعیض نژادی بود و مفهوم limpieza de sangre ("پاکی خون") را معرفی کرد تا یهودیان و مسلمانان تبدیل شده را از جامعه حذف کند. این یک شکل جدید از نژادپرستی بود که در آن قومیت یا نژاد، به جای فقط باور، به عنوان مبنای تبعیض قرار گرفت.
توجیهات استعماری. با استعمار اروپاییها در قاره آمریکا، آنها به توجیهات جدیدی برای بدرفتاری با جمعیتهای بومی نیاز داشتند. دو نظریه اصلی ظهور کرد: نظریه پیشآدمی، که ادعا میکرد بومیان آمریکایی از نسل آدم و حوا نیستند، و نظریه انحطاط، که ادعا میکرد غیرسفیدپوستان نسلهای انحطاطیافته از آدم و حوا هستند.
قدرت و کنترل. این نظریهها به توجیه اقدامات کاشفان کمک کردند و بومیان آمریکایی را به عنوان موجوداتی زیرانسانی و ناتوان از خودمدیریتی به تصویر کشیدند. این شکل اولیه نژادپرستی بهطور عمیق با قدرت اقتصادی و سیاسی درهم آمیخته بود و پیشزمینهای برای شیوههای تبعیضآمیز آینده فراهم کرد.
2. نظریه انحطاط: اقلیم و سبک زندگی به عنوان تعیینکنندههای سلسلهمراتب نژادی
به نظر میرسد که باور به نژادهای انسانی، همراه با تعصب و نفرت نژادپرستی، به قدری در فرهنگ ما ریشه دوانده که بسیاری از ما فرض میکنیم که این باید حقیقت داشته باشد.
ریشههای کتاب مقدس. نظریه انحطاط، بر خلاف نظریه پیشآدمی، روایت کتاب مقدس از ریشههای انسانی را پذیرفت و ادعا کرد که همه انسانها از آدم و حوا descended. با این حال، ادعا کرد که غیرسفیدپوستان به دلیل عواملی مانند اقلیم، سبک زندگی یا عمل الهی از این حالت اولیه انحطاط یافتهاند.
فلاسفه روشنگری. شخصیتهای روشنگری مانند منتسکیو، لینئوس و بافون سعی کردند تنوع انسانی را از طریق نظریه اقلیم توضیح دهند و پیشنهاد کردند که عوامل محیطی بر خلق و خو و آداب تأثیر میگذارند. با این حال، این تفاوتها به عنوان وراثتی در نظر گرفته نمیشد و طرفداران این نظریه معتقد بودند که "انحطاطیافتگان" میتوانند از طریق آموزش و مسیحیسازی بهبود یابند.
مشارکت بلومنباخ. یوهان فریدریش بلومنباخ، که به عنوان پدر انسانشناسی فیزیکی شناخته میشود، انسانها را به پنج نوع تقسیم کرد و قفقازیها را به عنوان ایدهآل و سایر نژادها را به عنوان انحطاط از این شکل اولیه معرفی کرد. این مدل سلسلهمراتبی، هرچند بلومنباخ خود برابرگرا بود، به توسعه پارادایمهای نژادپرستی مدرن کمک کرد.
3. نظریه پیشآدمی: آفرینش جداگانه و ناتوانی نژادی ذاتی
در طول 500 سال گذشته، بسیاری از اندیشمندان و کتابهایشان داستان ما از نژادپرستی را شکل دادهاند.
چالش ریشههای کتاب مقدس. نظریه پیشآدمی، بر خلاف نظریه انحطاط، روایت کتاب مقدس از ریشههای انسانی را به چالش کشید و پیشنهاد کرد که غیرسفیدپوستان دارای ریشهای جداگانه و قدیمیتر هستند و از نسل آدم و حوا نیستند. این نظریه به این معنا بود که غیرسفیدپوستان به طور ذاتی متفاوت و inferior هستند.
تأثیر لا پیره. نظریه پیشآدمی آیزاک لا پیره، که در قرن هفدهم مطرح شد، ادعا کرد که میلیونها نفر قبل از آدم وجود داشتهاند، اما خدا آدم را خلق کرد و تاریخ یهودی را برای نجات بشریت آغاز کرد. این نظریه، هرچند جنجالی، به دلیل تضاد یافتههای علمی با کتاب مقدس، مورد توجه قرار گرفت.
مشارکت هیوم و کانت. در قرن هجدهم، دیوید هیوم و ایمانوئل کانت نظریه پیشآدمی را بیشتر توسعه دادند و برای آفرینش جداگانه و ناتوانی ذاتی غیرسفیدپوستان استدلال کردند. کانت بهویژه انسانشناسی نژادپرستانهای بر اساس رنگ پوست ایجاد کرد و تواناییهای فکری و ظرفیت اخلاقی را به نژاد مرتبط کرد.
4. ظهور نژادپرستی: رد لامارک و پذیرش تعیینگرایی زیستی
رها کردن باور به ویژگیهای اکتسابی محرک حرکت نژادپرستی بود.
سقوط لامارک. رد نظریه لامارک درباره ویژگیهای اکتسابی، که ادعا میکرد موجودات میتوانند ویژگیهای اکتسابی در طول زندگی خود را منتقل کنند، نقطه عطفی حیاتی بود. آزمایشهای آگوست وایزمن نشان داد که تنها سلولهای جنسی، نه سلولهای سوماتیک، میتوانند ویژگیها را منتقل کنند و ایده تأثیر محیط بر وراثت را بیاعتبار کرد.
ژنتیک مندل. کشف مجدد ژنتیک مندل باور به تعیینگرایی زیستی را تقویت کرد و پیشنهاد کرد که ویژگیها از طریق واحدهای مجزا (ژنها) به ارث میرسند و نه اینکه تحت تأثیر محیط شکل بگیرند. این منجر به ظهور نژادپرستی شد، باوری که میگفت ویژگیهای انسانی میتوانند از طریق پرورش انتخابی بهبود یابند.
داروینیسم اجتماعی. ترکیب ژنتیک مندل و نظریه انتخاب طبیعی داروین به تعیینگرایان زیستی اعتبار علمی بخشید. این محیطی مناسب برای حرکت نژادپرستی ایجاد کرد که به دنبال بهبود نژاد انسانی از طریق کنترل تولید مثل بود.
5. نژادپرستی آمریکایی: از تأثیر شالر تا دفتر ثبت داونپورت
حرکت نژادپرستی یک گسترش مستقیم از داروینیسم اجتماعی بود.
میراث شالر. ناتانیل ساوتگیت شالر، استاد هاروارد، نقش کلیدی در انتقال نظریههای نژادپرستانه به قرن بیستم ایفا کرد. تحت تأثیر گوبینو و نات، شالر به برتری آریایی و ناتوانی آفریقایی-آمریکاییها اعتقاد داشت و نظرات بسیاری از فارغالتحصیلان تأثیرگذار هاروارد را شکل داد.
چشمانداز داونپورت. چارلز داونپورت، زیستشناس برجسته، در سال 1910 دفتر ثبت نژادپرستی (ERO) را در کلد اسپرینگ هاربر تأسیس کرد. ERO، که توسط اهداکنندگان ثروتمند تأمین مالی میشد، به مرکز عصبی حرکت نژادپرستی تبدیل شد و به تحقیق، ترویج ایدههای نژادپرستی و لابیگری برای قوانین مرتبط با نژادپرستی پرداخت.
نقش لاخین. هری لاخین، سرپرست ERO، کارگری بیوقفه بود که به دنبال پیشبرد برنامه داونپورت بود. ERO مقادیر زیادی داده درباره خانوادهها جمعآوری کرد و هدفش شناسایی و حذف افراد "نامناسب" و ترویج تولید مثل "افراد برتر" بود.
6. اولین کنگره بینالمللی نژادپرستی: نقطه عطفی
ارتباطات بین نظریههای قدیمی پلیژنیسم و حرکت نژادپرستی، همانطور که انتظار میرفت، بسیار قوی بود.
گردهمایی بینالمللی. اولین کنگره بینالمللی نژادپرستی، که در سال 1912 در لندن برگزار شد، نژادپرستان برجستهای از سراسر جهان را گرد هم آورد، از جمله دانشمندان، سیاستمداران و اندیشمندان معروف. این رویداد نقطه عطفی بود که مشروعیت و پذیرش گسترده حرکت نژادپرستی را تثبیت کرد.
حمایت وزارت امور خارجه. وزارت امور خارجه ایالات متحده، با نادیده گرفتن محدودیتهای قانونی، دعوتنامههایی به کنگره ارسال کرد که تأیید دولت از این رویداد را نشان میداد. این امر به اعتبار و تأثیر حرکت نژادپرستی افزود.
پوشش رسانهای. این کنگره پوشش رسانهای مثبتی دریافت کرد و نشریاتی مانند مجله انجمن پزشکی آمریکا و نیویورک تایمز اهمیت آن را برجسته کردند. این تبلیغات مثبت به نرمالسازی ایدههای نژادپرستی و ترویج پذیرش آنها در سیاستهای عمومی کمک کرد.
7. پلیژنیسم و نژادپرستی ادغام میشوند: مدرسه آمریکایی و تأثیر گوبینو
تا پایان قرن نوزدهم، نظرات گوبینو، همانطور که شالر بازگو کرده بود، با اشتیاق توسط ویلیام ز. ریپلی و دیگران پذیرفته شد.
مدرسه آمریکایی انسانشناسی. مدرسه آمریکایی، به رهبری ساموئل مورتون، جوزیا نات و لوئیس آگاسی، پلیژنیسم را ترویج کرد و به آفرینش جداگانه و ناتوانی ذاتی نژادهای غیرسفید اعتقاد داشت. نظرات آنها، که از طریق متونی مانند "انواع بشر" منتشر شد، بردهداری و تبعیض نژادی را توجیه میکرد.
برتری آریایی گوبینو. جوزف-آرتور دو گوبینو، یک اشرافزاده فرانسوی، ایده برتری آریایی را ترویج کرد و ادعا کرد که موفقیت تمدن به پاکی خون آریایی بستگی دارد. "مقالهای درباره نابرابری نژادهای انسانی" او بر افکار نژادپرستانه بعدی تأثیر گذاشت و به ظهور نازیسم کمک کرد.
تأثیر چمبرلین و ریپلی. هیوستون استوارت چمبرلین و ویلیام ز. ریپلی ایدههای گوبینو را بیشتر منتشر کردند و "بنیانهای قرن نوزدهم" چمبرلین برتری آلمانی را ستایش کرد و "نژادهای اروپا" ریپلی اروپاییها را به گروههای نژادی متمایز با قابلیتهای متفاوت تقسیم کرد. این آثار تفکر نژادپرستانه را هم در اروپا و هم در آمریکا شکل داد.
8. بنیاد پیشگام: دژ نژادپرستی علمی
در واقع، این مردان هسته حرکت نژادپرستی در علم اروپایی و آمریکایی بودند.
چشمانداز درپر. ویکلیف درپر، یک وارث ثروتمند، در سال 1937 بنیاد پیشگام را برای ترویج نژادپرستی و پاکی نژادی تأسیس کرد. درپر، تحت تأثیر ایدئولوژی نازی، تلاش کرد از علم برای توجیه تبعیض نژادی و محدود کردن مهاجرت استفاده کند.
نقشهای لاخین و ویهر. هری لاخین، سرپرست ERO، به عنوان اولین رئیس بنیاد پیشگام خدمت کرد، در حالی که هری فردریک ویهر جونیور، یک وکیل مالیاتی، به عنوان یک شخصیت کلیدی در مدیریت بنیاد و هدایت منابع آن به سمت علل نژادپرستانه تبدیل شد.
تأمین مالی تحقیقات نژادپرستانه. بنیاد پیشگام به محققانی که نظریههای نژادپرستانه را ترویج میکردند، از جمله آرتور جنسن، ویلیام شاکلی و راجر پیرسون، حمایت مالی ارائه داد. این افراد از موقعیتهای خود برای انتشار پروپاگاندای نژادپرستانه و تأثیرگذاری بر سیاستهای عمومی استفاده کردند.
9. پادزهر بواس: فرهنگ به عنوان جایگزینی برای تعیینگرایی زیستی
متأسفانه، پیشینه فرهنگی فرد غالباً بر منطق، دادههای تجربی و علم مدرن غلبه میکند.
چالش تعیینگرایی زیستی. فرانز بواس، یک مهاجر یهودی-آلمانی و انسانشناس، به چالش کشیدن باور غالب به تعیینگرایی زیستی پرداخت و استدلال کرد که فرهنگ، نه نژاد، تعیینکننده اصلی رفتار انسانی و تفاوتهای اجتماعی است.
مفهوم فرهنگ. بواس مفهوم انسانشناسی فرهنگ را توسعه داد و بر اهمیت سنتها، باورها و شیوههای مشترک در شکلدهی به رفتار انسانی تأکید کرد. این مفهوم چارچوبی جایگزین برای درک تنوع انسانی فراهم کرد و فرضیات نژادپرستانه نژادپرستی را تضعیف کرد.
شواهد تجربی. بواس نظریههای خود را با تحقیقات تجربی پشتیبانی کرد و انعطافپذیری ویژگیهای انسانی و عدم وجود همبستگی بین نژاد و هوش را نشان داد. کار او پایهگذار رویکردی برابرگرا و فرهنگی به انسانشناسی بود.
10. سقوط نژادپرستی: تغییر در پارادایمها
برای دیگران، امیدوارم که این کتاب در درک بیشتر اینکه چرا نژادپرستی هنوز در جامعه ما رایج است؛ چرا مفهوم انسانشناسی فرهنگ اینقدر مهم است و تأثیر فرهنگ بر زندگی ما اینقدر عمیق است، کمک کند.
ظهور و سقوط نژادپرستی. حرکت نژادپرستی، که به وسیله تعیینگرایی زیستی و ایدئولوژی نژادپرستانه تغذیه میشد، در اوایل قرن بیستم به پذیرش گستردهای رسید. با این حال، وحشتهای نازیسم و ظهور مفهوم انسانشناسی فرهنگ منجر به افول آن شد.
تأثیر بواس. کار فرانز بواس، به همراه دانشجویانش، به چالش کشیدن پایههای علمی نژادپرستی و ترویج درک دقیقتری از تنوع انسانی کمک کرد. مفهوم فرهنگ جایگزینی قوی برای تعیینگرایی زیستی فراهم کرد و فرضیات نژادپرستانه حرکت نژادپرستی را تضعیف کرد.
ترکیب مدرن. ترکیب مدرن نظریه تکامل، که داروینیسم را با ژنتیک ترکیب میکند، استدلالهای نژادپرستی را بیشتر تضعیف کرد. این چارچوب جدید بر اهمیت تنوع جمعیتی و نقش عوامل محیطی در شکلدهی به ویژگیهای انسانی تأکید کرد.
11. نژادپرستی مدرن: سیاستهای ضد مهاجرت و گروه جدید نژادپرستها
نژادپرستی هنوز بخشی از زندگی روزمره ماست.
میراث بنیاد پیشگام. با وجود بیاعتباری نژادپرستی، بنیاد پیشگام به حمایت از تحقیقات نژادپرستانه و سیاستهای ضد مهاجرت ادامه داده است. این بنیاد به سازمانها و افرادی که برتری سفیدپوستان را ترویج میکنند و به دنبال محدود کردن مهاجرت بر اساس نژاد هستند، حمایت مالی ارائه داده است.
سازمانهای ضد مهاجرت. بنیاد پیشگام به سازمانهایی مانند FAIR و AICF کمک مالی کرده است که احساسات ضد مهاجرت را ترویج میکنند و از سیاستهای محدودکننده مهاجرت حمایت میکنند. این گروهها اغلب به استدلالهای شبهعلمی و بلاغت نژادپرستانه برای توجیه مواضع خود متکی هستند.
گروه جدید نژادپرستها. بنیاد پیشگام از نسل جدیدی از نژادپرستان علمی، از جمله آرتور جنسن، جی. فیلیپ رشتون و ریچارد لین حمایت کرده است که به ترویج نظریههای بیاعتبار درباره تفاوتهای نژادی در هوش و رفتار ادامه میدهند. این افراد پوشش فکری برای ایدئولوژیهای نژادپرستانه فراهم میکنند و به تداوم تبعیض کمک میکنند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب افسانه نژاد به خاطر تاریخ جامع خود از نژادپرستی علمی و انتخابگری، که ریشههای آن را از محاکمات تفتیش عقاید اسپانیایی تا دوران معاصر پیگیری میکند، مورد تحسین قرار گرفته است. خوانندگان از نقد افسانههای نژادی و توضیح چگونگی تداوم ایدههای نژادپرستانه قدردانی میکنند. این کتاب در شرایط سیاسی امروز بسیار مرتبط به نظر میرسد، هرچند برخی آن را سنگین و شبیه به کتابهای درسی میدانند. منتقدان به تمرکز زیاد آن بر دیدگاههای آمریکایی و جزئیات بیوگرافی اشاره میکنند. بهطور کلی، این اثر به عنوان یک کار مهم برای درک شبهعلم پشت نظریههای نژادی و تأثیرات ماندگار آنها بر جامعه شناخته میشود.