نکات کلیدی
1. شرکت را بسازید، نه فقط محصول را
خود شرکت نهایتاً خلق میشود.
ساختن ساعت، نه فقط گفتن زمان. شرکتهای پیشرو بر ایجاد نهادهای پایدار تمرکز میکنند، نه اینکه به یک ایده بزرگ یا رهبر کاریزماتیک تکیه کنند. آنها ساختارهای سازمانی، فرآیندها و فرهنگهایی ایجاد میکنند که میتوانند فراتر از هر محصول یا فردی رشد کنند. این رویکرد امکان نوآوری و تطبیق مداوم را در طول زمان فراهم میکند.
نمونهها:
- هیولت-پاکارد: تمرکز بر ایجاد محیط مهندسی نوآورانه به جای یک محصول واحد
- والت دیزنی: ساخت شرکتی که بتواند جادویی را که والت آغاز کرد، ادامه دهد
- 3M: توسعه فرهنگی از نوآوری که به طور مداوم محصولات جدیدی در صنایع متنوع تولید میکند
2. حفظ ایدئولوژی اصلی در حالی که پیشرفت را تحریک میکنید
ایدئولوژی اصلی چسبی است که سازمان را در حین رشد، تمرکززدایی، تنوع، گسترش جهانی و دستیابی به تنوع درون خود نگه میدارد.
یین و یانگ شرکتهای پیشرو. سازمانهای موفق تعادلی ظریف بین حفظ هدف و ارزشهای بنیادی خود (ایدئولوژی اصلی) و در عین حال تطبیق و تکامل استراتژیها، شیوهها و اهداف خود برقرار میکنند. این دوگانگی به آنها اجازه میدهد تا به جوهره خود وفادار بمانند و در عین حال تغییر و رشد را بپذیرند.
اجزای کلیدی:
- ایدئولوژی اصلی: هدف و ارزشهای پایدار که ثابت میمانند
- تلاش برای پیشرفت: فشار بیوقفه برای تغییر، بهبود و رشد
- شیوههای عملیاتی: استراتژیها، محصولات و روشهای در حال تکامل مداوم
3. تعیین اهداف بزرگ و جسورانه (BHAGs) برای پیشبرد پیشرفت
یک BHAG واقعی واضح و جذاب است و به عنوان نقطه تمرکز متحد تلاش عمل میکند—اغلب روحیه تیمی عظیمی ایجاد میکند.
اهداف بلندپروازانه الهامبخش عمل هستند. BHAGها اهداف بلندمدت و جاهطلبانهای هستند که کل سازمان را به حرکت در میآورند. آنها جهتگیری روشنی ارائه میدهند و کارکنان را انرژی میبخشند و شرکت را به دستیابی به نتایج فوقالعاده سوق میدهند.
ویژگیهای BHAGهای مؤثر:
- واضح و جذاب
- بلندمدت (10-30 سال)
- چالشبرانگیز اما قابل دستیابی
- همسو با ایدئولوژی اصلی
نمونهها:
- تعهد بوئینگ به جت جامبو 747
- هدف ناسا برای فرستادن انسان به ماه
- هدف والمارت برای تبدیل شدن به یک شرکت 125 میلیارد دلاری تا سال 2000
4. پرورش فرهنگی شبیه به فرقه که با ارزشهای اصلی همسو باشد
شرکتهای پیشرو معمولاً از کارکنان خود بیشتر از سایر شرکتها، هم از نظر عملکرد و هم از نظر همخوانی با ایدئولوژی، انتظار دارند.
فرهنگ قوی، عملکرد قوی. شرکتهای پیشرو فرهنگهای شدید و ایدئولوژیکی ایجاد میکنند که افراد همفکر را جذب و کسانی را که مناسب نیستند دفع میکنند. این امر نیروی کاری بسیار متعهد ایجاد میکند که با ارزشها و هدف اصلی شرکت همسو است.
عناصر فرهنگی:
- انتخاب و آموزش دقیق کارکنان
- مرزهای واضح بین افراد داخلی و خارجی
- حس نخبهگرایی و تعلق به چیزی خاص
- تقویت مداوم ارزشهای اصلی
نمونهها:
- فرهنگ خدمات مشتری متعصب نوردستروم
- تأکید دیزنی بر سرگرمی "سالم"
- راهنمایی تصمیمگیری جانسون و جانسون با کریدوی خود
5. پذیرش ذهنیت "چیزهای زیادی را امتحان کنید و آنچه کار میکند را نگه دارید"
شرکتهای پیشرو برخی از بهترین حرکتهای خود را از طریق آزمایش، آزمون و خطا، فرصتطلبی و—به معنای واقعی کلمه—تصادف انجام میدهند.
پیشرفت تکاملی از طریق تنوع و انتخاب. شرکتهای موفق آزمایش گسترده را تشویق میکنند و به سرعت از فرصتهای غیرمنتظره بهرهبرداری میکنند. آنها محیطی ایجاد میکنند که اجازه میدهد "جهشهای" متعدد رخ دهد و سپس موفقترین آنها را انتخاب و تقویت میکنند.
شیوههای کلیدی:
- ساختار غیرمتمرکز که اجازه نوآوری محلی را میدهد
- تحمل اشتباهات و آزمایشهای ناموفق
- شناسایی سریع و گسترش ایدههای موفق
- تعادل بین استراتژیهای برنامهریزی شده و حرکات فرصتطلبانه
نمونهها:
- قانون 15% شرکت 3M که به کارکنان اجازه میدهد روی پروژههای شخصی کار کنند
- کشف تصادفی باند-ایدز توسط جانسون و جانسون
- تکامل سونی از پلوپز به غول الکترونیک
6. توسعه و ارتقاء رهبران از درون
مدیریت داخلی در شرکتهای پیشرو به مراتب بیشتر از شرکتهای مقایسهای حاکم است (به نسبت شش برابر).
تداوم رهبری. شرکتهای پیشرو اولویت را به توسعه و ارتقاء استعدادهای داخلی میدهند تا آوردن مدیران عامل خارجی. این امر تداوم ایدئولوژی اصلی را تضمین میکند و انتقالهای رهبری را هموار میسازد.
مزایای مدیریت داخلی:
- درک عمیق از فرهنگ و ارزشهای شرکت
- دیدگاه بلندمدت نسبت به موفقیت شرکت
- حفظ ایدئولوژی اصلی در طول نسلها
نمونهها:
- فرآیند برنامهریزی جانشینی دقیق جنرال الکتریک
- سنت ارتقاء از درون پروکتر و گمبل
- تاریخچه انتخاب مدیران عامل داخلی آیبیام
7. پرورش یک انگیزه بیوقفه برای بهبود خود
شرکتهای پیشرو توانایی قابل توجهی در دستیابی به حتی جسورانهترین اهداف خود نشان میدهند.
خوب هرگز کافی نیست. شرکتهای موفق نارضایتی دائمی از وضعیت موجود را پرورش میدهند و به طور مداوم خود را برای بهبود و نوآوری تحت فشار قرار میدهند. آنها مکانیزمهایی برای تحریک پیشرفت و جلوگیری از رضایت ایجاد میکنند.
استراتژیهای بهبود خود:
- تعیین اهداف چالشی و افزایش استانداردها
- سرمایهگذاری سنگین در تحقیق و توسعه
- تشویق به یادگیری مداوم و توسعه مهارتها
- اجرای سیستمهای اندازهگیری عملکرد و بازخورد دقیق
نمونهها:
- پیگیری استانداردهای کیفیت شش سیگما توسط موتورولا
- تعهد هیولت-پاکارد به نوآوری مداوم
- تمرکز بیوقفه والمارت بر کاهش هزینهها و بهبود کارایی
8. حفظ همسویی مداوم بین ایدئولوژی و اقدامات
به یاد داشته باشید که تفاوت بزرگی بین داشتن یک بیانیه چشمانداز و تبدیل شدن به یک سازمان واقعاً پیشرو وجود دارد.
عمل به گفتار. شرکتهای پیشرو اطمینان حاصل میکنند که اقدامات، تصمیمات و شیوههای عملیاتی آنها به طور مداوم با ایدئولوژی اصلی اعلام شده آنها همسو است. این همسویی اصالت ایجاد میکند و ارزشهای شرکت را در سراسر سازمان تقویت میکند.
شیوههای همسویی:
- ترجمه ارزشهای اصلی به سیاستها و رویههای ملموس
- اتخاذ تصمیمات کلیدی بر اساس تناسب ایدئولوژیک به جای سود کوتاهمدت
- ارزیابی و حذف منظم ناهماهنگیها
- ارتباط ایدئولوژی از طریق کانالها و نقاط تماس متعدد
نمونهها:
- تصمیم مرک برای توسعه و اهدای درمانی برای نابینایی رودخانه
- تعهد خطوط هوایی ساوتوست به رضایت کارکنان به عنوان راهی برای رضایت مشتری
- فعالیتهای محیطزیستی پاتاگونیا که با هدف اصلی آن همسو است
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب ساخته شده برای ماندن به بررسی شرکتهای آیندهنگر میپردازد که در طول دههها دوام آوردهاند. این کتاب به چالش افسانههای رایج دربارهی کسبوکارهای موفق میپردازد و بر ارزشهای بنیادی، تفکر بلندمدت و سازگاری تأکید میکند. مفاهیمی مانند "ساخت ساعت" به جای "گفتن زمان"، پذیرش "نبوغ و" و حفظ ایدئولوژی اصلی در عین تحریک پیشرفت را در این کتاب مورد توجه قرار میدهد. بسیاری از خوانندگان این کتاب را بینشزا و قابلاجرا در استراتژیهای کسبوکار مییابند، هرچند برخی به روششناسی تحقیق آن انتقاد کردهاند. ایدههای این کتاب تأثیر زیادی بر فرهنگ شرکتی و رویکردهای رهبری گذاشته و آن را به یکی از آثار پرارجاع در ادبیات کسبوکار تبدیل کرده است.